eitaa logo
از کرخه تا شام
157 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
♥شستن استکان های ✿هر سال ایام یک ماه در مسجد ما روضه حضرت زهرا(س)🏴 برپا می شود که به خاطر دوری راه من نمی توانستم به مجلس روضه بروم⭕️ یک روز سر راه از خواستم مرا به مسجد ببرد که حداقل یک روز را پای بنشینم. وقتی رسیدیم روضه تمام شد و خانم ها از مسجد پراکنده شده بودند😔 ✿به حامد گفتم اشکالی ندارد❌ حداقل داخل می رویم و برای جمع و جور کردن و مسجد کمک می کنیم. وقتی می خواستیم داخل شویم به من گفت: مادر جان من یک نیتی کردم شما بروید و های چای روضه را بشویید. ✿حامد به من نگفت نیتش چیست❗️ اما من به همان نیت استکان ها را . دو سه روز پس از آن به سوریه رفت و خبر مجروحیت💔 و بعد خبر را برایمان آوردند. شک ندارم که آن روز بود🌷 راوی: مادر شهید مدافع حرم @azkarkhetasham ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از کرخه تا شام
✒️ یکی از در سوریه نقل می کرد ‼️هر چند حامد جوانی ۲۵ ساله بود..اما بسیار و نترس 💪و تنها نیرویی بود که می توانست مثل فرانسه عمل کند...یعنی هم می توانست در توپخانه 💣فعالیت کند و هم به صورت زمینی. کامیون 🚚را پر از مهمات می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند⁉️فرماندهان رده بالا گفته اند حامد بود که داعش👿 از دستش در امان نبود.. این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در لاذقیه به درک واصل شده اند😏، بدانید که پانصد نفر آنها را کشته است..برای همین هم حامد را با تاو( موشک ضدتانک ) مورد اصابت قرار دادند.😔 🌷 💠 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🌸﷽🌸 چه میشود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهیان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیافتد فکرش را بکن راه میروی و راوی میگوید اینجا قتلگاه است یااینجا معراج و و است که مستقیما مورد هدف تیر قناصه چی داعش قرار گرفتند یا اینجا را که می بینی همان جایی است که را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد یا مثلا اینجا همان جایی است که نماز جماعت میخواند بالای همین صخره نیروهای دشمن رو رصد میکرد و بعدش به کمین دشمن خورد را که میشناسید همینجا با لهجه آذری برای بچه ها مداحی میکرد یا آخرین لحظات زندگیش را اینجا درخون خودش غلتیده بود یا اینجا عباس وار پرکشید را همینجا سرش بالای نیزه رفت و شهید در این دشت با یارانش پر کشید عجب حال و هوایی میشود کاروان راهیان نور مدافعین حرم ...... عجب حال و هوایی.......😭 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🔰آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. 🔰با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد... 🔰بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. 🔰می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه باشی باید شوی تا بزرگ بشی"و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد. 🌷 @azkarkhetasham
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂ ‼️من خیلی آرزو داشتم که۱۴۰۰ سال پیش بودم ودر رکاب مولایم امام حسین(ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنه‌ای لبیک گفته وازاهل بیت پیامبردفاع بکنم. ‼️لذابه همین منظورعازم دفاع ازحرمین به سوریه می‌شوم وآرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) دردفاع ازخواهر بزرگوارشان شهید بشوم. #شهید_حامد_جوانی🌷 #سالروز_ولادت
از کرخه تا شام
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂ ‼️من خیلی آرزو داشتم که۱۴۰۰ سال پیش بودم ودر رکاب مولایم امام حسین(ع) می‌ج
🔸زمان ارتقاء درجه اش رسیده بود. آن روزها داشت آماده می شد دوباره برگردد سوریه. هم قطارهایش قبل تر رفته بودند دنبال کارهای اداری ترفیع و بیشترشان هم درجه ی جدید روی دوششان نشسته بود. 🔹مدام هم به حامد می گفتند :«بیا برو دنبال درجه ات. خودت پی کارت رو نگیری، کسی نمیاره درجه بچسبونه روی دوشت» 🔸حامد این ها را می شنید و لبخند می زد یک بار هم که یکی از رفقای صمیمی اش پاپی اش شد که «چرا نمی ری سراغ کارای درجه ات» 🔹گفت: «عجله نکن عبدالله! درجه دادن و درجه گرفتن بازی دنیاستـ اصلش اونه که درجه رو خدا به آدم بده! خدا بخواد می بینی که درجه ام رو توی سوریه از دست خودش می گیرم» 🌷 @azkarkhetasham
#وصیٺـــ_نامہ آرزو داشتم در رکاب امام حسین (ع) شهیدشوم وحال وقت آن رسیده به فرمان امام خامنه‌ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع کنم ؛ به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه میشوم... #شهید_حامد_جوانی #سالروز_شهادت @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#وصیٺـــ_نامہ آرزو داشتم در رکاب امام حسین (ع) شهیدشوم وحال وقت آن رسیده به فرمان امام خامنه‌ای ل
خیلی اهل شوخی و خنده بود. با هر قشری، از هر سنی ارتباط برقرار می کرد و برای ارتباط بهتر، نسبت به سن و موقعیت افراد رفتار می کرد. و همیشه هم خنده به لب داشت که امروز با اون لبخند ها و شوخی ها تصویر ها و خاطرات زیبایی تو ذهن خانواده و دوستانش نقش زده. پسرم حامد رفتارش طوری بود که اگر از کسی کدورت یا ناراحتی داشت سعی میکرد با خوبی و خنده مشکلش رو حل کنه. ولی یه خط قرمزی داشت، ولایت فقیه. به ولایت که میرسید می گفت منطقه ی ممنوعه است. یه دوستی داشتیم که با همه شوخی میکرد یک بار به شوخی بحثی کرد، که دیدم حامد کشیدش کنار. و با جدیت گفت: با هرکسی دوست داری شوخی کن، با خونواده م، خودم، دوستام ولی یادت باشه حق نداری با رهبری شوخی بکنی به این نقطه که میرسی باید خط قرمز بکشی. عاشق رهبر بود، و همیشه در تعریف و صحبت از دیدارهای رهبریش، از عظمت و هیبت آقا صحبت می کرد ورد زبانش در این چند وقته اخیر شده بود «که میروم تا اشک در چشمان رهبرم جمع نشود» به روایت مادر بزرگوار شهید ولادت : ۱۳۶۹/۸/۲۶ تبریز شهادت : ۱۳۹۴/۴/۴ لاذقیه ، سوریه @azkarkhetasham