فرازی از وصیتنامه شهید احمد مکیان
وصیتنامه شهید این روزها تنها چیزی است که علاوه بر یاد و خاطره اش برایشان مانده است، یادگاری که سطر به سطرش را ازبرند و برایمان اینطور میخوانند:
خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش استوار ماندهایم، خدایا هیاهوی بهشت را میبینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده، چه صحنهای! فرشتگان ندا میدهند که همرزمان ابراهیم! همراهان موسی! همدستان عیسی! همکیشان محمد! همسنگران علی! همفکران حسین علیهالسلام! همگامان خمینی و خامنهای از سنگر کربلا آمدهاند، چه شکوهی!
این دل نوشته را در حالی مینویسم که هیچ امیدی به شهادت ندارم، مگر به فضل خداوند متعال، زیرا ما بندهی نافرمان بردار درگاه خداوند بودهایم که اگر بخواهیم خود را از شهدا و شاهدان حقانیت خداوند تبارکوتعالی بدانیم دچار جرم دیگری شدهایم کاش چندین جان داشتم و آنها را پای رهبرم و کوی و عشق حسین میریختم و بهاندازهی یک لبخند او را شاد می کردم .
#شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
اکثر مواقع اصلا صحبت نمیکرد. به خصوص در مورد کارهایش در سوریه سکوت خاصی داشت.
یک بار یادم هست دیدم داخل مسجد نشسته است. چند وقت قبلش خوابی در موردش دیده بودم. از او پرسیدم: «کی رسیدی؟» گفت: «یک هفته ای است از سوریه آمدهام.» گفتم: «خواب دیدم مجروح شدهای؟»
گفت: «چطور؟» گفتم: «خواب دیدم ران پای راستت مجروح شده است.» توجهش جلب شد و گفت: «خوابت را از ابتدا برایم بگو.» میخواست بداند آخر خوابم شهید شده است یا نه. گفت: «من لایق شهادت نیستم.» گفت:«دقیقا از همین ناحیه ران پای راست به من ترکش اصابت کرد و مجروح شدم.»
شهید مدافع حرم نوید صفری
#سالروز_ولادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#پاسدارى_از_غيب
پیش از عملیات فتح المبین، قرار بود امکانات وسیعی در اختیارمان بگذارند. اما موقع عملیات امکانات رسیده بسیار اندک بود. این امر باعث نگرانی من شد. پیش خود فکر کردم که چطور با این امکانات کم می توانیم یک تیپ جدید تشکیل بدهیم و عملیات موفقیت آمیز انجام شود؟
شب هنگام، برای وضو گرفتن، به محوطه آمدم، در همان تاریکی شب، گرمی دستى را بر شانه ام حس کردم، روی برگرداندم و برادر سپاهى را دیدم که می گفت: برادر احمد! شما خدا و ائمه را فراموش کرده اید؟ به خدا توکل کنید و امکانات را نادیده بگیرید. به حق قسم، شما پیروز خواهید شد. ان شاءالله به زودی برای جنگ با اسرائیل عازم لبنان خواهید شد. پایان کار شما در آن جا نیست!
سخنانش قلبم را آرام کرد آنشب آموختم که امکانات اصلی نزد خداوند است.
راوی: جاويد الاثر حاج احمد متوسلیان
@azkarkhetasham
ناراحت بود ...
بهش گفتم محمدحسین چرا ناراحتی؟!
گفت: خیلی جامعه خراب شده
آدم به گناه می افته..
رفیقش گفت:
خدا توبه رو برای همین گذاشته
و گفته که من گناهاتون رو میبخشم.
محمدحسین قانع نشد و گفت :
«وقتی یه قطره جوهر میافته روی آینه،
شاید دستمال برداری و قطره رو پاک کنی
ولی آینه کدر میشه...»
پاسدار_مدافع_حرم
شهید_محمدحسین_محمدخانی
شهدا - را-یادکنیم -باذکرصلوات .
@azkarkhetasham
🍃🌷؛
🌷؛
🔸شهید #حاجقاسمسلیمانی:
«هرڪدام از شما یڪ شهــید را دوست
خود بگیرید و سعی کنید که سیره عملی و #سبڪــ_زندگـــــی او را بڪار ببندید، آنوقت میبینید چطــور رنگ و بوی شهدا
را به خود میگیرید و خداوند به شما عنایت میکند.»
شهدا - را-یادکنیم -باذکرصلوات .
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
شهید بسیار #شوخ بود ،با بچه ها و دوستان اگه ی جایی جمع میشدیم حتما همه منتظر بودیم الیاس شروع کنه چیزی بگه ٬شوخیای شیرینش شروع بشه ،ی خصوصیتی داشت که ی کاری میکرد همه از خنده میمردیم ولی الیاس اصلا نمیخندید و جدی بود که این کارش بازم باعث خنده بچه ها میشد .
بسیار مهربان ٬کاری ٬ سربزیر همیشه تو کارای تدارکاتی پیش قدم بود ، همین کارش باعث شده بود که چنتا بیشتر عکس به یادگار نمونه تو ۱۸ سال خدمت مخلصانش تو سپاه، فردی بود که ب #نماز_اول_وقت اهمیت میداد ، وقتی خانواده دور هم جمع میشدند همه منتظر الیاس میموندن چشم به در که الیاس بیاد ، چون ب قول برادر شهید چاشنی و شیرینی مجالس هفتگی تو خونه مادر الیاس بود.
بسیار کاری بود و کارشو دور از چشم دیگران انجام میداد.
#شهیدالیاس_چگینی
@azkarkhetasham