eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
مـولايــم . . . چه روزی شود روزی که صبحم را با سلامِ به شما خوشبو کنم مولای من هرگاه سلامتان می دهم بند بند وجودم لبخندتان را احساس می کند اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج #سلام_امام_مهربانم 📎صبحت بخیر آقا @azkarkherasham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سعید تو کارهای خونه خیلی کمکم میکرد. توی زندگی جدی بودو مسئولیت پذیر. اگه کاری از کارهای خونه رو بهش میسپردم از خودم بهتر انجام میداد. میگفت؛ (( اسلام دین تعادل است. نه افراط،نه تفریط)) برگرفته از کتاب اینک شوکران 5 سعید جان بزرگی به روایت همسر شهید @azkarkhetasham
یڪےنوشتہ‌بود↓ سهمِ‌من‌از‌جنگ پدرےبود ڪه هیچ‌وقت در‌جلسہ‌ےاولیا‌ومربیان‌ شرڪت‌نڪرد +وهمینقدر‌غریب . . #کانال_ازکرخه_تاشام @azkarkhetasham
آخر‌وصیتنامه‌اش‌نوشتہ‌بود؛ وعدہ‌ۍما‌بهــشتــ بعد‌ روۍبهــشت‌ راخط زدہ بود اصلاح‌ڪردہبود : وعدہ‌ۍما"جَنَّتُ‌الْحُسِیْن‌علیہ‌السلام"» @azkarkhetasham
نه پورشه سوار بودند نه شیشلیک‌خور نه ادعای ژن خوب داشتند نه حساب‌های میلیاردی اما تا دلت بخواهد غیرت داشتند #یاد_شهدا_با_صلوات @azkarkhetasham
‌بعضے لباس دامادے هم گرفتہ بودند... ولے لباس غواصے پوشیدندوبہ معشوق رسیدند.. شادی روح شهدای عزیزمون #صلواتی هدیه کنید @azkarkhetasham
ابوزینب: طرح قرائت روزانه 1 صفحه از قرآن کریم هر کس از دوستان میتونه شرکت کنه اطلاع بده، روزانه صفحه ی مورد نظر بهشون اعلام میشه ای دی خادم کانال @abozeynab0
از کرخه تا شام
حامد در کمک کردن به دیگران بسیار حرفه‌ای بود از کمک به دوستان و آشنایان بگیر تا کمک های مخفیانه به خانواده‌های نیازمندایی که بعد از شهادتش معلوم شد . یکی از دوستان تازه می خواست عروسی بگیرد و خانه ای در یکی از روستاهای اطراف کرایه کرده بود حامد در آن زمان تمام دوستان و نزدیکان را جمع کرد تا با رنگ آمیزی و تعمیر خانه شرایطی را به وجود بیاورد که تازه عروسِ رفیقش در خانه‌ای که می خواهد برای اولین بار پا بگذارد زیبا و پر رنگ و لعاب باشد و به اصطلاح توی ذوقش نخورد بماند... که آخر کار هنگام تعمیر سقف آنقدر سقف پوسیده بود که پایش تا بالای زانو روی سقف رفته و مجبور شد خانه خودش را برای تازه عروس و داماد خالی کند و تا تعمیر سقف برود خانه مادرش. در کمک مالی به دیگران هم که بسیار مخفیانه و مخلصانه کار میکرد حامد فامیلی داشت کارگر بنده خدا چند وقتی بود که سفارش کار نداشت و وضع مالی اش خراب شده بوده حامد در آن ایام به هر بهانه ای به خانه آنها سرکشی می‌کرد و بارها وقتی آن بنده خدا از اتاق بیرون میرفت مخفیانه در جیب کت او پول می گذاشت وقتی حامد شهید شد آن بنده خدا در بین گریه ها و ناله هایش داستان را برای من تعریف کرد. @azkarkhetasham