eitaa logo
« ازخودم خالی ام کن »
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
333 فایل
سفری از«خودِخیالی» به «خودِحقیقی»به وسعتی فراتر ازخلقتِ لایتناهی..... #جسم #ذهن #روان #روح زیرنظر محمدعارف روحانی نژاد،مدیرعامل مؤسسه تخصصی انسان شناسی ابعادی «نویسنده کتابهای قلب حیات» مشاوره وسوال: ۰۹۳۳۳۶۶۸۴۲۳ - @dr_aref پشتیبانی: @Ad_azkhodam
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ آبان ۶.aac
16.39M
🔰 خودشناسی با محوریتِ کتابِ « انسانِ فوقِ انسان » صفحه ۵۹ «مشورت گرای جسمی» 🌐 ایتا | تلگرام | سایت 🌐 🏝@azkhodam
۱۳ آذر ۱۴۰۳
🔰 سحر خیزی « چلهٔ شانزدهم» 🌙 در روز اول از برنامه ی چهل روز سحرخیزی هستیم 💭 چه دقیق فرمود نغمه خوانِ شیرازی:💭 صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد هرکه خاک در میخانه به رخساره نرفت سخن عشق نه آن است که آید به زبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت « دقت کن که امروز جناب حافظ ، چه زمزمه دارد ؟ » 🌙 🏝@azkhodam
۱۴ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴ آذر ۱۴۰۳
Mar 09, 07.52 PM_Karaoke.mp3
1.67M
🎶 صدای استاد موحدی «لذت ببرید » 🔰 سحر خیزی « گوش نده ، دل بده » صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت نازکم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت 🌙 🏝@azkhodam
۱۴ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۲ آبان عصر.aac
18.48M
🔰 جناب حافظ 🌐 ایتا | تلگرام | سایت 🌐 🏝@azkhodam
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۲ آبان عصر۱.aac
27.29M
🔰 خودشناسی با محوریتِ کتابِ « انسانِ فوقِ انسان » « متفرقه » 🌐 ایتا | تلگرام | سایت 🌐 🏝@azkhodam
۱۴ آذر ۱۴۰۳
۲ آبان عصر۲.aac
50.44M
🔰 خودشناسی با محوریتِ کتابِ « انسانِ فوقِ انسان » « توسعه دهنده رشد جسمی همگانی » 🌐 ایتا | تلگرام | سایت 🌐 🏝@azkhodam
۱۴ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴ آذر ۱۴۰۳
🔰 پیرِ هجده ساله ( یا فاطمه اغیثینی)🩸سلام الله علیها خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم، هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها ... نشد هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها ... نبود هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد من عصای پیری مادر شدم در کودکی پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد تا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نماند در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد پیش زینب بغض هایم در گلویم گیر کرد خواستم زاری کنم، پیش حسین، اما نشد چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد خون نشد پاک آخرش از برگ لاله، هر چقدر ریخت بر دست علی آب روان، اسماء، نشد قاسم صرافان 🏝@azkhodam
۱۴ آذر ۱۴۰۳