《زهرادن آلمشوخ》
الیاس ملک پور:
بیز شیعلر شرافتی زهرادن آلمشوخ
گلواژه ی ولایتی زهرادن آلمشوخ
محمدرضاصادقی( شیدا):
معنا ائدوب قانیلا ولایت مقامینی
معنای استقامتی زهرادن آلمشوخ
حاج اصغر فرشچی(عدلی ):
دشمن مقابلنده دایاندی وقاریلن
درس وفا و غیرتی زهرادن آلمشوخ
قدیر سعیدی پویا:
سر بندمیزده نقش اولونوب فاطمه آدی
بیز مدرک شهادتی زهرادن آلمشوخ
مرتضی اسکندری:
سایه سالیبدی باشیمیزه چادر بتول
شان و جلال و شوکتی زهرادن آلمشوخ
حسن تقی لو سالک:
جانین قویوبدی اصل ولایت مسیرینه
بو یولدا بیز بصیرتی زهرادن آلمشوخ
محرم کریمی:
عزّ و وَقار فاطمه عزت وئروب بیزه
شان و وقار و عزتی زهرادن آلمشوخ
محمدمهدوی مرام :
اوغلی حسینه آغلامشوخ روز و شب مدام
تا وعدهی شفاعتی زهرادن آلمشوخ
سید ناصر ولایی:
بیز عاشیقوخ حسینه حسینین مرامینه
درس ولای حضرتی ، زهرادن آلمیشوخ
محمد کاظمی زنجانی :
یا مرتضی علی یازلوب لوح قلبیده
بو عشق بو محبتی زهرادن آلمیشوخ
رمضان نقاش( شاهد):
درگاهی یاندی اگمدی ظالملره باشین
دنیا بویی صلابتی زهرادن آلمشوخ
حاج محمدتقی ( جابری):
دشمن مقابلینده مقاوم دایانمیشوخ
والّلهی بیزبوهیبتی زهرادن آلمیشوخ
رسول بابایی:
بیز سنگر ولایت مولاده حاضروخ
سر رشتهء رشادتی زهرادن آلمیشوخ
سید جواد حسینی:
طبق سند شفیعه ی محشردی فاطمه
عقبایه بیز ضمانتی زهرادن آلمشوخ
رجب ستارزاده:
زهرا آدیلا باشیمیزی عرشه قوزاروخ
بورتبه وجلالتی زهرادن آلمشوخ
مهدی محمدزاده:
قورتولمیاندی عشق مصفّای اهلبیت
بو عشق بی نهایتی زهرادن آلمشوخ
صابر ثمودی :
اهریمنه بو دهریده بیزلر باش اگمروخ
عالم بولور شهامتی زهرادن آلمیشوخ
مقصود ارفعی خسروشاهی:
دنیایه وِئرمَروق بیز علینین محبّتین
بو عشق پر حرارتی زهرادن آلمیشوخ
مرتضی اسکندری:
ذکر ایتمیشوک علینون آدین هر اذانیده
رمز عبور جنتی زهرادن آلمیشوخ
اصغرگلمحمدی( دلجو):
شیعه جهاندا شهره اولوبدور نجابته
بیز شهرتِ نجابتی زهرادن آلمیشوخ
حاج نادربابایی:
قورخوتما زاهدا بیزی نار جَحیمیدن
مفتاح باب رحمتی زهرادن آلمشوخ
طاهر نوروزی:
ماه محرمی گییروخ قاره عشقیله
بزم عزایه دعوتی زهرادن آلمشوخ
اکبر ملک پور:
سیندیرمشوخ وقارینی ظُلّام عالمین
بو اقتدار و قدرتی زهرادن آلمشوخ
علیرضا جابری:
باخ محور "مقاومتین " اعتبارینه
رمز وفاق و وحدتی زهرادن آلمشوخ
محمدرضایوسفی:
باب ولاده هر نه بلا گلسه ، دینمروخ
بو نحو استقامتی زهرادن آلمشوخ
شاجری زنجانی:
شُور و شُعور وعِزّت و آزادگینی بیز
اخلاصیلَه مَزیًتی زهرادن آلمشوخ
جابر ولدپور مژده اردبیلی:
منشور عشق و فیض کمال بلاغتی
دنیا بوئی بلاغتی زهرادن آلمشوخ
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
#ارسالی از سعادتی قم المقدس ##
از داغت ای بهانه خلقت ،جهان گریست
چشم فلک ،ز ماتم تو بی امان گریست
شد قامتت خمیده، اگر از غم پدر
بر قامت کمان تو ، پیر و جوان گریست
هجده بهارِ عمر تو، یک باره شد خزان
بر کُوتهی عمر تو، حتی خزان گریست
قَدرت غریب مانده چو قبرت به روزگار
بر بی کسیّ و غربت تو، یک جهان گریست
از ماجرای کوچه و سیلی به اشک و آه
هر کس شنید قصّه تو، بی گمان گریست
سیلی چو زد بروی تو ابلیس سیرتی
دیوار هم به ناله در آمد ، زجان گریست
زخم دل حسن که مداوا نشد به اشک
تا آخرین نفس ز غمت بی امان گریست
از گریه های روز و شبت در غم پدر
ابر بهار ناله زد و آسمان گریست
از کینه سوخت اهل سقیفه سرای تو
آتش ز شرم فتنه اهریمنان گریست
وقتی که سوخت چادرت ای کوثر علی
احمد ز جور امّت خود ، در جنان گریست
بر جسم ناتوانِ تو و زخم سینه ات
شرمنده گشت میخ در و خونفشان گریست
شد غنچه ات ورق ورق ای باغ عاطفه
از داغ این مصیبت تو باغبان گریست
آن شب که دفن کرد تو را دست آفتاب
چشم زمین به غربتِ شاه زمان گریست
چشم " شقایق" از غم لاله بخون نشست
هر شب بیاد آن حرم، بی نشان گریست
حمید رضازاده" شقایق"
کرمان ۱۴۰۳/۹/۱
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
#حضرت زهرا س #
#نوحه بعد از شهادت ##
#ارسالی از سعادتی قم المقدس ##
هستی ام بودی، رفتی از دستم
تو چرا رفتی، من چرا هستم
فاطمه جانم فاطمه جانم2
از کفم رفتی، ای امید دل
زندگی بی تو، شد به من مشکل
فاطمه جانم فاطمه جانم2
گشتی آسوده، آخر از غم ها
تو شدی راحت، من شدم تنها
فاطمه جانم فاطمه جانم2
من نشانت از، میخ در جویم
می روم با چاه، درد دل گویم
فاطمه جانم فاطمه جانم2
تو کفن پوشی من سیه پوشم
ناله های تو، مانده در گوشم
فاطمه جانم فاطمه جانم2
گریه بر طفل بی گنه کردم
تو کتک خوردی، من نگه کردم
فاطمه جانم فاطمه جانم2
✍حاج علی انسانی
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
(السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ)
#یاس_کبود
#ارسالی از سعادتی قم المقدس ##
میخواهم از خیرالنسا زهرا بگویم
از نور چشم مصطفا زهرا بگویم
از همسر شیر خدا زهرا بگویم
از شافع روز جزا زهرا بگویم
آن که نبی، « اُمّ ابیها » خوانْد او را
مظلومهاش مولا به دنیا خواند او را
اُمّ الائمه، حضرت زهرای اطهر (س)
او را که در قرآن خدایش خواند کوثر
کوثر، همان خار دوچشم خصم ابتر
یاس کبودِ باغ و بستان پیمبر (ص)
زهرا که نور چشم خیرالمرسلین است
هم همسر مولا امیرالمؤمنین است
آن بانویی که نیست همتایش به عالم
آنکه کند خم، سر به پیش پاش، مریم
نزد خدا و عرشیان باشد مکرّم
اما ندیده در جهان جز رنج و ماتم
در خردسالی داد از کف مادرش را
یعنی خدیجه، مادر غمپرورش را
او بود و بابا بود و غمهای فراوان
در کوچه و پسکوچهها آن ماهِ تابان
از خشم و توهینهای قوم نامسلمان
میدید بر بابا ، جفا ، بی هیچ بُرهان
ای وای...! از نامردمان بی مروّت
پرتاب سنگ و خاک، بر روی نبوّت
در کودکی تنها پرستار پدر بود
همدرد و هم همراه و هم یار پدر بود
چون شاهد غمهای بسیار پدر بود
آرامبخش روح و غمخوار پدر بود
تنها نه دختر بود بلکه بود مادر
هرگاه که میگشت با بابا برابر
چندی گذشت و داغ بابا شد مضاعف
شد فتنهای دیگر ز ایوان مُسقف
خود را خبیثان با حِیَل خواندند اشرف
شادیکنان، بربطزنان، در دستشان دف
بر جانشینی نبی، خود را نشاندند
بر عهد و پیمان غدیریشان نماندند
شرم از خدا هرگز نکردند آن پلیدان
ظلم و جفا کردند با خلق مسلمان
هرچند که دم میزدند از شرع و قرآن
با ظلمشان بر کفر خود کردند اذعان
غصب فدک کردند از دخت پیمبر
هم غصب کردند از دنائت، تخت حیدر...
خانهنشین کردند مولا را، به تزویر
روباهِ پیری را عوض کردند با شیر
تختِ ولایت شد به حکم زور تسخیر
آهن نمیگردد طلا هرگز به اکسیر
کِشتند بذر خودسری را در سقیفه
تا که شوند از شهوت قدرت خلیفه
شیر خدا هرگز نشد تسلیم کفتار
چون بود بر امر ولایت، خود سزاوار
میخواستند از او وقیحانه به اجبار
گیرند بیعت، لاجرم در بین انظار ـ
بر خانهی شیر خدا آتش کشیدند
هرچند خواری را برای خود خریدند
در خانهی شیر خدا محشر به پا شد
توهین به مولا و عزیز مصطفیٰ شد
زهرا به پشت در؛ که در با ضربه وا شد
شد محسنش سقط و علی بیهمنوا شد
کُشتند از کین دخت ختمالمرسلین را
صاحب_عزا کردند امیرالمؤمنین را
وقتی رها گردید زهرا از غم و درد
مولا شبانه پیکر او را ، کفن کرد
وآنگاه آن گل را به دور از خلق نامرد
بسپرد در خاک سیه، با کوهی از درد
گویی وداع مهر و ماه آن شب رقم خورد
روح علی را خاک، آن شب با خودش برد
زهرا برفت و ماند غمهای عظیمش
(ساقی) کوثر ماند و اطفال یتیمش
غیر از خدا که بود همواره کلیمش
شد چاه، همراز غم و رنج و ندیمش
خاموش اگرچه شد چراغ عمر زهرا
داغ غمش آلاله سان مانده به دلها
سید محمدرضا شمس (ساقی)
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
السلام علیک یا فاطمه الزهرا#
#ارسالی از سعادتی قم المقدس ##
ای معجرت نجابت! و ای چادرت حجاب!
در پرده مانده از رخ ماه تو آفتاب
ای محور "لِیُذهِبَ عَنکُم"! وضو بگیر
دستی ببر به آب و ببخش آبرو به آب
بی پرده رو به آینه کن قبله را ببین
هرچند نیست آینه را تابِ بازتاب
لبریزِ مهربانی تو میشود پدر
وقتی تو را به "ام ابیها" کند خطاب
از صبر توست عزت اسلام و اهل بیت
از اشک توست آبروی عترت و کتاب
گرچه شکست بازوی انسیه با غلاف
با آنکه بسته بود یدالله با طناب
کی فاطمه سکوت کند در خروش ظلم؟
کی موج خسته میشود از قهر پیچ و تاب؟
وقتی ز آه فاطمه لرزید عرش و فرش
در حیرتم چه شد، که نشد آسمان خراب؟
مولا سؤال کرد که ای مَحرم علی!
آخر چرا برابر من میزنی نقاب؟
مولا سؤال کرد و در آن غسلِ نیمهشب
معلوم شد سؤال علی نیست بی جواب!
✍سید_روح_الله_موید
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
حضرت_فاطمه علیهاالسلام
غزل
🔹شهر دلتنگی🔹
#ارسالی از سعادتی قم المقدس ##
شهر یثرب شده چون غربت زندان مادر
شهر دلتنگی و تنهایی و هجران، مادر
همه از دین علی، یکسره مرتد شدهاند
شهر، خالی شده از قصۀ ایمان مادر
فتنۀ قوم یهود و تب اغوای همه
آه آه از قسم محکم شیطان، مادر
همۀ شهر یتیماند و فقیرند و اسیر
باز هم لطف کن ای سورۀ انسان، مادر
بی نبی، امت اسلام یتیم وحی است
هم فقیر است و اسیر است و پریشان، مادر
پتک سنگین شده این گریۀ تو بر سر شهر
چه خبرهاست در این گریۀ پنهان، مادر
به سپیدای سحر، ظلمت ما را بکشان
ای شب قدر خدا! نور بیفشان مادر
صف به صف خیل ملائک به تماشای قنوت
خانهمان مثل همیشه پُر مهمان مادر
تا که از برکت رزقت ببرد میکائیل
گوشهچشمی کن و دستاس بچرخان مادر
بغض تو، بغض نبی، بغض پدر در دلشان
آه از این چند نفر روی بگردان مادر
راز آن کوچه قرار است بماند پنهان
ولی از چشم حسن چهره مپوشان مادر
📝 سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
«السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ»
#مادر_داشت_میسوخت##
#ارسالی از سعادتی قم المقدس ##
وقتی به دست ظالمان در داشت میسوخت
در پشتِ در، ماهی منوّر داشت میسوخت
در، شعلهور گردید؛ اما پشت آن در ـ
ناموس حق، زهرای اطهر داشت میسوخت
«محسن»، عزیز فاطمه (س) مانند مادر
از ضربِ در، در بطن مادر داشت میسوخت
فضّه، چو شد آگاه، از زخمی جگرسوز
بر پهلوی زهرا به بستر، داشت میسوخت
وقتی عزیز مصطفی(ص)، میسوخت از درد
در آسمان، قلب پیمبر داشت میسوخت
از این مصیبت نیز با اندوه و ماتم
جبریل هم با دیدهای تر داشت میسوخت
آه از نهاد کودکان برخاست تا عرش
وقتی که مادر همچو آذر داشت میسوخت
یک سو حسن، گریان به همراه برادر
سوی دگر زینب چو خواهر داشت میسوخت
وقتی گرفت آتش، در و دیوار خانه...
با کودکانش نیز حیدر داشت میسوخت
تنها نه حیدر سوخت آن جا با عزیزان
از این غم جانسوز، داور داشت میسوخت
«دیوار، دم میداد و در، بر سینه میزد
محراب مینالید و منبر داشت میسوخت»
خانه نه تنها سوخت در آتش که گویی :
در شعلههای خصم، کوثر داشت میسوخت
«کوثر» نه تنها سوخت بلکه در حقیقت
ای وای من! قرآن سراسر داشت میسوخت
آن خانهای که بوسه میزد جبرییلاش
در آتش خصم ستمگر داشت میسوخت
آن خانهای که سجدهگاه انبیا بود
در دست کفّار بداختر داشت میسوخت
آتش به جان شیعیان افتاد وقتی...
دیدند خانه همچو مجمر داشت میسوخت
تکثیر شد چون آینه، داغ عظیمی
وقتی که یک جمع مکسّر داشت میسوخت
هم عرشِ حق همناله با آل پیمبر (ص)
هم فرش نیز از ظلمِ کافر داشت میسوخت
از داغ زهرا (س) سوخت در قلب سماوات
خورشید که چون ماه و اختر داشت میسوخت
در پیش چشم دشمنان بی مروّت
مولا چو شد بی یار و یاور داشت میسوخت
وقتی به پایان آمد این شعر جگرسوز
دیدم قلم چون شعر و دفتر داشت میسوخت
القصه : وقتی قلب کوثر، داشت میسوخت
از سوز غم، (ساقی) کوثر داشت میسوخت.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛
غربت خورشید ##
#ارسالی از سعادتی قم المقدس ##
به زخم سینه دوباره غمی جوانه زده
ز دل شراره آهی دگر زبانه زده
مدینه بهر مصیبت محیط خاطرههاست
که باز موج غمش سر به بیکرانه زده
دوباره در گذر کوچهٔ بنی هاشم
به باغ عاطفه گل زخمها جوانه زده
شهید حادثه بیمار عشق دست دعا
بر آستان اجابت به صد بهانه زده
به ترک بستر غربت پی عیادت مرگ
به سینه دستی و دستی به کار خانه زده
دگر ز آینه پرسید با کدامین دست
بشسته گیسوی طفلان خویش شانه زده
شرار شعلهٔ غیرت زبان سوختن است
که لاله را به جگر داغ جاودانه زده
چه عذر آورد آنکو به مادری سیلی
به پیش دیدهٔ اطفال نازدانه زده
چه دیده است که صیاد مرغ زخمی را
شکسته بال و پر، آتش به آشیانه زده
سؤال مانده به تاریخ بیجواب این است
چه کس به برگ گل ناز تازیانه زده
به بیت وحی که جبریل آستان بوس است
که در به پهلوی زهرا در آستانه زده
کسی نبود بپرسد ز غربت خورشید
که دست از چه به تدفین علی شبانه زده
به قطره قطرهٔ شمع وجود سوختهاش
نشان داغ بر آن قبر بینشانه زده
برای بدرقهٔ آن «امید» رفته ز دست
چراغ رهگذر از اشک دانه دانه زده
حاج محمد موحدیان قمی
💠کانال رسمی مدح و مرثیه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
🦋🦋🦋🦋🦋
┏━━━ 🍃🍂━━━┓
eitaa.com/azo9zl
┗━━━ 🍂🍃━━━┛