eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
208 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
99 ویدیو
22 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانون عترت بشرویه
سلام به مناسبت روز بسیج، مراسم شب شعری از طرف کانون فرهنگی هنری عترت و یایگاه مقاومت بسیج مسجد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام شهرستان بشرویه برگزار شد. در این مراسم ۴ نفر از شعرای شهرستان بشرویه سروده‌های خود را در باره‌ی بسیج و بسیجیان و ایام فاطمیه قرائت کردند. در این مراسم حجةالاسلام اکبرزاده مقدم امام جماعت این مسجد ضمن خوش آمد گویی به حضار در باره‌ی اهمیت شعر و شاعری سخنانی بیان کرد. ایشان گفت:«یک روز لازم است با سلاح گرم و تفنگ و توپ و تانک در مقابل دشمن ایستادگی کرد و یک روز با سلاح شعر و بیان حقیقت و گاهی سلاح شعر ممکن است از سلاح جنگی کارایی بیشتری داشته باشد.» همچنین در پایان این مراسم حجةالاسلام زارعی امام جمعه‌ی محترم شهرستان بشرویه ضمن تقدیر از شعرا، در خصوص نقش ارزنده‌ی شعر و شعرا سخنانی بیان نمودند و بر لزوم جهاد تبیین به ویژه از طریق شعر که اثر ماندگارتری دارد در بسیاری از موضوعات مهم انقلاب اسلامی از جمله پیروزی انقلاب، دفاع مقدس، هفته‌ی بسیج و سایر مناسب‌ها و ایام الله تأکید کردند.👇
voice.ogg
1.84M
مثل برگ پاییزی، عاشقانه، سرگردان می‌پرم به هر سویی، می‌برد مرا توفان می‌دهم صفا اما، زیر دست و پا هستم در کنار یک قالی، چون گلی که بی‌گلدان آه از این گرفتاری! نخل آرزوهایم میوه‌ای نمی‌بخشد، غیر حسرت و حرمان این قدَر غزل گفتم تا دلی به دست آرم پس نمی‌دهد حتی رنگ چای یک لیوان تا تنی بپوشانم، رخت خود درآوردم چاره‌ای جز این دارم؟ روز سرد یخبندان! بی تو شوق پروازم در قفس گرفتار است چون پرنده‌ای تنها، بی سریم و بی سامان لااقل بیا با من، نقش عشق بازی کن ای نگار مه‌سیما! ای رفیق باوجدان از افق برآور سر، مهر کودکی‌هایم در دلم، مجسم کن، خاطرات آن دوران ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
اسب چموش نفْس را افسار گسیخته رها نکن شیطان کمین کرده در درّه‌ی مرگ
۱_ سینه‌ی کاغذی‌ام گنجینه‌ی تاریخ توست تکرار دوست داشتنی ۲_ عینک عاشق فقط معشوق می‌بیند ۳_ چمدانی از خاطراتم را به دستت می‌سپارم می‌شود نامم را بر سینه‌ات حک کنی ۴_ لاک پشت کوهی از افاده را به دوش می‌کشد تا به چشم تو آید ۵_ التیام می‌بخشد زبان چربت زخم کاری دلم را ۶_ تا رژیم جعلی رقیب سرزمین دلم را اشغال نکرده مدافع حرمت را مستقر کن