یاد! آن روزها که خوش بودیم
لحظه لحظه، کنار یکدیگر
بینمان، جا نداشت فاصلهای
مثل یک روح در دوتا پیکر
حیف از آن روزها! کجا رفتند!؟
کاش! ایام رفته برگردد
چقَدر خستهام! از این ایام
این شب تیره، کی سحر گردد!؟
خاطراتی قشنگ و نارنجی
دفتری و مداد و یک پفک
کودکی را به چشم میآرَند
روزهای قشنگ را تک تک
جمع بودند دور و برم
آن همه دختر و پسرهایم
آه! ای روزگار میبینی!؟
چقَدر بیکسم! چه تنهایم!
هیچ ناممکنی وجود نداشت
بود ممکن هر آنچه امر محال
مثل سیمرغ عاشقی هر دم
میپریدم در آسمان خیال
شوق پرواز از سرم پر زد
مثل قمری پر شکسته شدم
دلبرم! دلنواز من! برگرد
بیتو بنگر چقدر خسته شدم!
بیتو همچون خزان شدم بازآ
تا دوباره بهار برگردد
بیقرارم بیا عزیز دلم!
تا قرارم دوباره برگردد
#محمد_رضا_قاسمیان
از جفای معتمد
ای امام عسکری
همچو لاله پرپری
#سهگانی_آیینی
#سهگانی_آیینی
برازنده باشد
برآن قدّ و قامت
ردای امامت
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_آیینی
در آینه چون دید
تمثال خودش را
از آینه ترسید
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_طنز
میگفت یکی غاز
اردک شده اینک
آمادهی پرواز
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_طنز
برف آمد و با بیل
یک آدم برفی
میساخت یکی فیل
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_طنز
باید بخورد غم
از پنجهی شادی
یک سیلی محکم
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_طنز
هنر از هر سرانگشتش، ببارد
چه ترشیها که شیرین میفروشد!
میان اخمهایش خنده دارد
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_طنز