eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
227 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
108 ویدیو
22 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
آمدی، در جهان شوی عاشق عاشقی کن، همیشه عاشق باش در گلستان این جهان، دائم سرخ رو مثل یک شقایق باش دل، به دریا زدم، شدم عاشق تو برای دلم چو قایق باش سفره ی دل، گشوده ام پیشت محرم راز و این حقایق باش بهترین خلایقی اما همچنان، بهترین خلایق باش حسرتت مانده سخت بر قلبم نازنین! با دلم موافق باش
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
بی تو دلم که بی تو شبش را سحر، نخواهد کرد به جز به چهره ی ماهت، نظر، نخواهد کرد سپهر، بی مه رویت، شبیه زندان است بدون روزنه، نوری گذر، نخواهد کرد دلم هوای تو دارد، اگر که پر بزند به جز هوای تو میل سفر، نخواهد کرد به شوق روی تو دل، می پرد به غیر از آن کبوترانه، دلم باز، پر، نخواهد کرد تمام هستی خود می کند نثارت، دل در این معامله، هرگز ضرر، نخواهد کرد سزد به شوق وصالت، که جان دهد قلبم کند هرآنچه به جز این، هنر، نخواهد کرد
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
به خدا که خوبیت را، طلب از اله دارم تو که روبراه باشی، دل روبراه دارم نه سپارمت به یاران، نه به دست دشمنانت تو عزیز مصر جانی، غم هجر و چاه دارم
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
نفرین خدا بر کین حسود از ضربت سیلی شده روی تو بر خاکی تو صلوات ای مظهر لطف کبریا بر تو درود
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
آهوی خیابان شب شانه زند ماه به گیسوی خیابان مشاطه کشد سرمه به ابروی خیابان انگار غزلخوان شده بلبل به گلستان سازی که کند ساز، ز کوکوی خیابان خلقی همه سرگشته و واله ز تردد مبهوت همه مانده ز جادوی خیابان اسپند کند دود سر راه نگاری هر کس نگری مست شد از بوی خیابان از هر دو طرف، صف زده چون شاخه ی شمشاد انگار خرامان شده بانوی خیابان آنجا که تویی غلغله افتاده به میدان راهی نشود یافت، در این سوی خیابان با این همه من، منتظرم، تا بنوازی با گوشه ی چشمی، دلم آهوی خیابان!
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
سرم درد می کند امشب چقدر بی تو سرم درد می کند با دل ببین چه این غم نامرد می کند آن بی وفا که در پی او عمر ما گذشت بنگر چگونه باز، مرا طرد می کند سرسبزیم! نگار من! ای گل! بهار من! پاییز، رنگ روی مرا زرد می کند از بس که داغ هجر تو قلبم گداخته دیگر دلم، ز وصل رخت، سرد می کند سخت است داغ هجر و بترسم که با تو هم چون این بلا که بر سرم آورد، می کند شکر خدا که لطف خدا شاملم شود ما را انیس آن که وفا کرد می کند
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
یاد رضا (ع) صد شکر، که در سینه ی ما، یاد رضا(ع) هست در هر قدمی، دست، ز امداد رضا(ع) هست افتد چو به کارم، گرهی، غصه ندارم از لطف خدا، پنجره فولاد رضا(ع) هست
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
⏪ وزن : رباعی ⏪ مستفعل فاعلات مستفعل فع ⏪ مستفعل مستفعل مستفعل فع ⏪‌ مستفعل فاعلات مفعولن فع 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 نفرین خدا بر آتش کین حسود از ضربت سیلی شده روی تو کبود بر چادر خاکی تو مادر صلوات ای مظهر لطف کبریا بر تو درود ۱۴۰۰/۹/۲۳
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
ای کاش! که هر شب، شب یلدا باشد تا این همه خوب و پاک و زیبا باشد زیبایی یلدا به بلندایش، نیست زیباست، دمی که یار، با ما باشد در سینه ی خود همیشه یلدا داریم چون محفل شاعرانه برپا داریم وقتی که تو ماه مجلس ما باشی شب های قشنگ و خوب و زیبا ‌داریم شمع است و شب است و شاعرانه، امشب پیمانه، پر از غزل، ترانه، امشب شد نقل و نبات محفل ما، صلوات بفرست، صلوات عاشقانه، امشب
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
تک بیت های بداهه سرایی محمد رضا قاسمیان: شبم زیباست وقتی از نگاهت می پاشی چه خوشبختم، نگارا! گر زمانی یار من باشی می شود در دل من شب تار شوی؟ می شود داروی درد دل بیمار شوی؟ ای روی تو گل! غنچه تر از غنچه دهانت! غزلخوانی من، مدح لبانت! فخر کند، مثل تو ماهی دارد کاش! می دید دلم، بی تو چه آهی دارد تک بیت های بداهه سرایی محمد رضا قاسمیان: در زیر یارم، هنگام برف و باران غافل مباد هرگز! یاران ز حال یاران گم شدم، کاش! مرا نیز تو پیدا بکنی لااقل ماه رخت را تو هویدا بکنی آمد، دل من تنگ شما شد آقا درد ما کاش! مداوا بکنی من و این غفلت و این دوری صد فرسنگی این همه مدعی عاشقی و صد رنگی کاش! این ، همین بیایی آقا که به پایان برسد این همه غم، فلک! آشفته کردی از ستم، گیسوی زهرا را کبود از تازیانه کرده ای بازوی زهرا را آنانکه ز کینه آتش افروخته اند درب حرم امن خدا سوخته اند
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
مرا راندی ز خود اما به سویت، باز برگشتم سفر بی تو نمی چسبد، من از آغاز برگشتم مرا گفتی برو رفتم، دلت گفتا که برگردم در این رفتن و برگشتن کنی اعجاز، برگشتم مرا بستی به عشق خود، قفس را درب بگشودی نمانده شوق پروازم، من از پرواز برگشتم ندارد پای رفتن دل، که مانده پای او در گل به آن امید تا عشقت کنی ابراز برگشتم ۱۴۰۰/۹/۲۷
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
اگر از پشت ابر ای ماه! یک لحظه برون آیی زمین و آسمان را با فروغ خود بیارایی قدم بگذار در گلشن، خجل کن سرو را از خود کدامین باغبان دارد، گلی چون تو به زیبایی؟
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱