در شهر سامرا ز غم
محشر به پا شد
روز عزا شد
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_آیینی
گشته به پا محشری
کشتهی زهر جفا
شد حسن عسکری
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_آیینی
میچکد خون جگر
باز از لعل سخن
تسلیت یاابنالحسن(عج)
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_آیینی
کمکم این ظلمتکده
میشود لبریز نور
میرسد صبح ظهور
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_آیینی
#کلاه
کلاه گل را
پاییز برمیدارد
بازارگرمی تابستان هم
پس گیر و دار است
کلاهش
#محمد_رضا_قاسمیان
#سپکو_پارسی_سره
بیا که بیتو دل از غم، هلاک خواهد شد
بیا که با تو دل از غصّه پاک خواهد شد
بهار سر زند از مقدمت، چنان ای سرو!
که رخت سبز بر اندام خاک خواهد شد
دوباره بید به رقص آید از نسیم بهار
پر از تراوات و می، نخل و تاک خواهد شد
پر از طلا و جواهر شود خزانهی ما
پر از لباس، کمدها و ساک خواهد شد
بلند از سر تهران نمیشود دودی
دوباره مثل عروسان، اراک خواهد شد
بیا که صاف شود هر کجا، گرفتاری
شبیه شیشه و بیاصطکاک خواهد شد
دوباره بوی گل یاس و لاله میگیرد
دوباره راه شهیدان، ملاک خواهد شد
قدم به دیده من نِه که شیش دانگ دلم
فقط به نام تو آقا! پلاک خواهد شد
#محمد_رضا_قاسمیان
یاد! آن روزها که خوش بودیم
لحظه لحظه، کنار یکدیگر
بینمان، جا نداشت فاصلهای
مثل یک روح در دوتا پیکر
حیف از آن روزها! کجا رفتند!؟
کاش! ایام رفته برگردد
چقَدر خستهام! از این ایام
این شب تیره، کی سحر گردد!؟
خاطراتی قشنگ و نارنجی
دفتری و مداد و یک پفک
کودکی را به چشم میآرَند
روزهای قشنگ را تک تک
جمع بودند دور و برم
آن همه دختر و پسرهایم
آه! ای روزگار میبینی!؟
چقَدر بیکسم! چه تنهایم!
هیچ ناممکنی وجود نداشت
بود ممکن هر آنچه امر محال
مثل سیمرغ عاشقی هر دم
میپریدم در آسمان خیال
شوق پرواز از سرم پر زد
مثل قمری پر شکسته شدم
دلبرم! دلنواز من! برگرد
بیتو بنگر چقدر خسته شدم!
بیتو همچون خزان شدم بازآ
تا دوباره بهار برگردد
بیقرارم بیا عزیز دلم!
تا قرارم دوباره برگردد
#محمد_رضا_قاسمیان