زمان گذشت و نگارم نگه به ساعت کرد
گذشت دلبرم از کوچه و قیامت کرد
#محمد_رضا_قاسمیان
صد ماه که باشند، علی تک باشد
عشقش به دلم، همیشه بی شک، باشد
گل آمده در بیست و نه فروردین
میلاد گلم، علی، مبارک باشد
#محمد_رضا_قاسمیان
ای دوست! زمان کار و کوشش آمد
بر چشمه ی عشق، وقت جوشش آمد
تبریک، که شد بیست و نه فروردین
بفرست صلوات، روز ارتش آمد
#محمد_رضا_قاسمیان
ای سفیران خدا!
ای جهان روشن شده از چهره ی تابان تان!
ای شکوه حق عیان از جلوه ی ایمان تان!
ای شما را سروری بر خلق بخشیده خدا!
آفرینش، میهمان، بر سفره ی احسان تان
اهل بیت عصمت اید و خلق مدیون شماست
ای سفیران خدا! ای جان ما قربان تان!
هادیان امت اید از فرش تا عرش خدا
می دهد راه سعادت را نشان، قرآن تان
در شگفتم دشمن بدخواه، از روی عناد
از چه پرپر می کند آلاله ی بستان تان!؟
در غل و زنجیر می خواهد شما را سال ها
با شکنجه، بی گنه، افکنده در زندان تان
می کند حتی قبور پاکتان را هم خراب
من نمی دانم چه می خواهد دگر از جان تان
آدمی، ای کاش! می دانست، با این داغ ها
دردها را نیست، درمانی به جز درمان تان
#محمد_رضا_قاسمیان
کس ندیده است چو طاعات علی
چون دعاها و مناجات علی
#محمد_رضا_قاسمیان
دوست دارم لحظه لحظه غرق دیدارت شوم
از تو سرشارم، اما باز سرشارت شوم
#محمد_رضا_قاسمیان
شام پایانی
هوای سینه ام این روزها بسیار طوفانی است
بترس از ساحل چشمم، در این شب ها که بارانی است
میفزا ای فلک! هر دم غمی بر روی غم هایم
که از دستت، دل غمدیده امشب رو به ویرانی است
عجب روزی! عجب حالی! عجب بختی که من دارم!
که چون زلف نگارم، بخت من غرق پریشانی است
خدا را ای طلوع فجر! امشب را مدارا کن
مشو طالع که قلبم، طالب شب های طولانی است
مشو طالع که مهر عالم آرا را غروبی تو
که آغازت، برای ماه عالم، شام پایانی است
به شمشیر جفا فرق علی (ع) از کینه بشکافد
که دین بازیچه ی دستان قوم نامسلمانی است
بیا یابن الحسن (عج)! بر سینه ی مجروح درمان شو
که بر این داغ جانفرسا، کجا غیر از تو درمانی است!؟
#محمد_رضا_قاسمیان
جشن گلریزان
البشاره، البشاره، جشن گلریزان رسید
جشن زیبایی که سازد مشکلت آسان رسید
غم دگر جایی ندارد، گریه را گفتم برو
خیّری با دست پُر با چهره ی خندان رسید
تا به کی آه و فغان از دردهای بی کسی؟
دردمندان! از برای دردها، درمان رسید
از میان کوچه و پس کوچه های شهر ما
مرتضی(ع) بر دوش خود با توشه و انبان رسید
سفره ی بیچارگان دیگر نمی ماند تهی
کز برای سفره ها، خرما رسید و نان رسید
یا علی جان(ع)! درد دل با چاه گفتن تا به کی؟
باز هم عمار آمد، باز هم سلمان رسید
یوسفا! دیگر منال از درد هجران و فراق
پیک آزادیّت از آن گوشه ی زندان رسید
آمدی، خوش آمدی، بادا گرامی مقدمت
آسمان عشق را خوش اختری تابان رسید
جمع مان یک بار دیگر شکر لله جمع شد
شکر لله پیکر بی جانمان را جان رسید
شیعیان مرتضی(ع)! راه علی(ع) رسم شماست
کارتان مشکل گشایی، کز خدا فرمان رسید
حضرت صاحب زمان(عج) شاد است از کردارتان
بر شما صدها سلام از محضر یزدان رسید
#محمد_رضا_قاسمیان
آن بهارانی که بود
ای فلک! دیدی که خورشیدم مرا تنها گذاشت؟
ماه من تنها مرا در ظلمت شب ها گذاشت؟
بود امیّدم صبا آرَد شمیم از زلف یار
همچو زلف او پریشان دل، مرا شیدا گذاشت
بارها می گفت در پنهان که مجنون تو ام
آن که این سان پای را بر عشق من پیدا گذاشت
سر به صحرای غمش، مجنون او دارد هنوز
پای بر احساس او هرچند آن لیلا گذاشت
چون سمند صاعقه، از روی احساسم گذشت
با هزاران آرزو ناگاه ما را جا گذاشت
از غم هجران او سیل است از چشمم روان
قلب ما را غرق عشقش کرد و در دریا گذاشت
کاش! برگردد دوباره آن بهارانی که بود
کاش! بینم آن غزالم پا در این صحرا گذاشت
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۲/۶
در سینه ی خود شوق بهاران داریم
در دیده ی خود شمیم باران داریم
امروز که روز جشن گلریزان است
ذکر صلوات هم، فراوان داریم
#محمد_رضا_قاسمیان
جشن گلریزان
البشاره، البشاره، جشن گلریزان رسید
جشن زیبایی که سازد مشکلت آسان رسید
غم دگر جایی ندارد، گریه را گفتم برو
خیّری با دست پُر با چهره ی خندان رسید
تا به کی آه و فغان از دردهای بی کسی؟
دردمندان! از برای دردها، درمان رسید
از میان کوچه و پس کوچه های شهر ما
مرتضی(ع) بر دوش خود با توشه و انبان رسید
سفره ی بیچارگان دیگر نمی ماند تهی
کز برای سفره ها، خرما رسید و نان رسید
یا علی جان(ع)! درد دل با چاه گفتن تا به کی؟
باز هم عمار آمد، باز هم سلمان رسید
یوسفا! دیگر منال از درد هجران و فراق
پیک آزادیّت از آن گوشه ی زندان رسید
آمدی، خوش آمدی، بادا گرامی مقدمت
آسمان عشق را خوش اختری تابان رسید
جمع مان یک بار دیگر شکر لله جمع شد
شکر لله پیکر بی جانمان را جان رسید
شیعیان مرتضی(ع)! راه علی(ع) رسم شماست
کارتان مشکل گشایی، کز خدا فرمان رسید
حضرت صاحب زمان(عج) شاد است از کردارتان
بر شما صدها سلام از محضر یزدان رسید
#محمد_رضا_قاسمیان
زیباترین کلید
شکر خدا که عشق تو در جسم و جان ماست
گنجی گران که قیمتش افزون ز کیمیاست
ورد لبم هماره بوَد نام نامی ات
زیباترین کلید، که مفتاح باب هاست
از درد و غم ننالم و افغان نمی کنم
یادت چو بر تمامی این دردها دواست
هستم مقیم درگهت ای شاه! روز و شب
هر جا روم به غیر درت رفتنم خطاست
گیرم سراغ یار ز اغیار تا به کی؟
داند دلم که دلبر عیار ما کجاست
هستی درون سینه و من در پی ات روان
تو در میان جانی و جان از تو با صفاست
ای روشن از فروغ رخت، خانه ی دلم!
در گوش جان، هماره مرا از تو این نداست
من با توام، همیشه کنارت، مراقبت
از یار غافلی، تو چه یاری!؟ مگر رواست!؟
#محمد_رضا_قاسمیان