eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
167.5هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۲۱🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052695.mp3
654.4K
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۲۱🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#ادامه .من پسرعموم رو دوست دارم.😭پسرعموم یبار که پدرم جواب منفی داد فکر کرد که منو دادن به اون اقا
❤️ سلام به همه برای دختر گل ۱۷ ساله عاشق عزیزم چقدر شخصیتت شبیه من هست، من هم نوجوانی مثل تو فکر میکردم الان ۳۰ ساله هستم و دوتا بچه دارم ، ازدواجم هم تحمیلی بود، اما خدا لطف کرد و مهر شوهرم رو به دلم انداخت اما میخوام بهت بگم که قوی باش ، نذار هیچ کس برات تصمیم بگیره ، از تجربه و نظراتشون استفاده کن اما نذار کسی بهت ظلم کنه ، باحفظ احترام بقیه جرئت داشته باش وزندگیت رو جوری بساز که خودت دوست داری. به طریقی محترمانه وبا حفظ غرور خواستگارت باهاش صحبت کن و بگو من راضی نیستم و این ازدواج عاقبت نداره و..‌‌‌.‌‌ احتمال زیاد عقب بره در مورد پسر عموت بیشتر فکر کن ، کسی که خودکشی کنه آدم قوی نیست، همه مردم به نحوی مشکل دارن باید بجنگیم؛ مهم تلاش ما هست برای حل مشکل یا حل میشه یا باید بپذیریم (واقعیت دنیا وزندگی همینه) با سیاست دل پدرت رو بدست بیار ، بهش بگو تو دنیا ازهمه برام عزیزتری و اگر روزی ازدواج کردم میخوام بارضایت وحمایت شما باشه،میتونی به کسی که پدرت قبولش داره بگی تا باهاش به طریقی صحبت کنه البته پدرت نفهمه که تو گفتی بهتره ، من خیلی هارو می‌شناسم که پدرشون مخالف ازدواجشون بوده اما با صبر و محبت دختر کم کم راضی شده، اما بالجبازی نه حتما حتمابا مشاور در ارتباط باش اگر قوی باشی وتلاش کنی حتما خدا خودش کمکت میکنه ومشکلت حل میشه برات دعا میکنم 💙💜💙💜💙 سلام در جواب اون خانومی که پسر عموشون رو دوست دارن و الان بفکر خود کشین عزیزدلم اگر خودکشی کنی چی میشه؟ ازدواجت بهم میخوره و در هر صورت ابروی پدرت میره و علاوه بر این ها غصه دار هم میشن شما که اینقدر پدرتو دوست داری راضی به غم‌و غصش هستی؟ من خواهرم یک ازدواج اینطوری داشت و بعد از دوسال زجر کشیدن خودشو خانوادم و پسره جدا شد بدون اینکه بذاره پسره بهش دست بزنه چون دوسش نداشت و از چهرشم بدش میومد ولی تصمیم اشتباه گرفت و بله داد و با اینکه از شب بله برون پشیمون شده بود به خاطر ابرو و... چیزی نگفت اسم این کار شما عشق به پدر نیس خدا هم راضی نیس به زور و به خاطر این مصلحت ها ازدواج کنی چون تهش یه عمر عذاب خودتو همون پدرته که فک میکنه الان به صلاحت داره کار میکنه ولی سخت در اشتباهه محکم و قوی پای حرفت وایستا و با احترام بگو نمیخوام باهاش ازدواج کنم الان دیگه عهد قجر نیس کسی زورکی ازدواج کنه که ..نمیتونن دست و پاتو ببندن بنشوننت سر سفره عقد که.. اصلا اون خطبه باطله وقتی راضی نیستی تهش پدرت و خوانوادت چند ماه سرکوفت میزنن و سرسنگینن و قهرن بعد تموم میشه بهتر از یه عمر تباه شدن و اذیت شدن خودته اصلا نذار با این حرفا که ابروی پدرم نره این تصمیم صد در صد اشتباه رو بگیره قوی باش عزیز دلم قوی باش و جلوشون وایستا اونا قرار نیس با اون ادم زندگی کنن پس حق ندارن بجات تصمیم بگیرن 💙💜💙💜💙 سلام راجب به خانومی که گفتن پسر عموشون رو میخوان عزیزم تو با خود اون آقای 28 ساله حرف زدی؟ بهشون گفتی که حسی بهشون نداری؟ بنظرم باهاشون حرف بزنید مطعنن شمارو درک میکنه بگید که هیچ علاقه ای بهش ندارید و حتی به مرگ هم به جای زندگی با ایشون فکر کردید امیدوارم به کسی برسی که باهاش خوشبخت میشی🌹 💙💜💙💜💙 سلام برای اونن خانمی که بین خواستگاری اون آقای کارمند و پسر عمو شون گیر کردن خواهر عزیز من عاقلانه تصمیم بگیر همه زندگی عشق و عاشقی نیست اگه واقعا آدمی هستی که میتونی با شرایط سخت و زندگی معمولی با پسر عموت کنار بیای و بعد حسرت شرایط خوب و زندگی بهتر دیگران رو نداشته باشی حتما هر کاری میتونی انجام بده تا با پسر عموت ازدواج کنی و اگرنه سعی کن عاقلانه بسنجی شاید الان خیلی داغ باشی و بگی من فقط پسرعمو رو دوست دارم ولی همه چیز دوست داشتن تنها نیست چون وقتی به هم برسین و زندگی شروع بشه مشکلات هم شروع میشه اونوقت دیگه دوست داشتن دردی رو دوا نمیکنه و دیگه نمیشه حسرت گذشته رو خورد پس اول با خودت کنار بیا که اگه قرار نیست کم بیاری و پای حرفت هستی و پسر عموت رو با همه شرایطش قبول میکنی وتا آخرش هستی میتونی با اون پسر تماس بگیری وبه خودش بگی که اصلا تمایل به ازدواج با اون نداری و ازش بخواهین که عقب بره و اگر هم فکر میکنی که آدمی هستی که شاید نتونی با سختی ها کنار بیای و بعدا حسرت میخوری به این پسر وشرایطش هم فکر کن چون اون جوری که گفتی پسر شرایطش خوبه بازم اول خودت ببین با خودت چند چندی؟ چون اگه با پسرعموت ازدواج کنی و بعد به مشکل بخوری مطمئنا خانواده ات هم دیگه ازت حمایت نمیکنن پس خوب فکر کن وشرایط رو بسنج اگر هم برات مقدوره از یه مشاور مذهبی کمک بگیر البته نه هر مشاوری انشالله که خوشبخت بشی
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پاسخ_اعضا ❤️ سلام به همه برای دختر گل ۱۷ ساله عاشق عزیزم چقدر شخصیتت شبیه من هست، من هم نوجوانی م
دوستان گلم پیامها زیاد بود باقی ارسالیها به پی وی این دوست عزیزمون فرستاده میشه مرسی از همگی🧡 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-•• و طب اسلامی 👇🏻🌱 https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_چهارم بابام با تحقیر نگام کرد و گفت خجالت نمی کشی ؟ حقت بود منم مثل مادرت جوری میزدم تو دهنت ت
بعد چهار روز بالاخره گوشیم زنگ خورد، احمد بود ، اشک میریختم و هق هق میکردم وقتی گوشی رو جواب داد سلام کرد و گفت هدی بیا فلان جا صحبت کنیم وقتی رفتم پیشش گفت ببین من دوست دارم ولی تو رو به من نمیدن ، یه چاقو دستش بود که گفت یا بیا بریم باهم عقد کنیم یا منو بکش . چشاش سرخ بود و میگفت این چند شب اصلا نخوابیده بهش گفتم باشه قبول تو صبر کن برم به خانوادم بگم بعد عقد کنیم ولی میگفت تو بری شهر خودتون منصرفت میکنن با هزار زحمت راضیش کردم که وقتی من رفتم شهر خودمون اون و پدر و مادرشم بیان خواستگاری شب راه افتادم و صبح دم در خونه بودم ، بابام وقتی منو دید شوکه شد و گفت چرا بی خبر اومدی؟؟ همون دم صبح همه چیو براش تعریف کردم و گفتم قراره برام خواستگار بیاد.. بابام زد زیر خنده و گفت خب بیاد تو مگه کم خواستگار داری ؟ نصف این شهر خواستگارتن پاشدم و گفتم فقط همینو می خوام .. بابام اون روز اونقدر کتکم زد که همه بدنم کبود شده بود گوشیمم ازم گرفت و از خونه بیرون زد ، افسانه اومد بالا سرم و گفت این کارا چیه میخوای باباتو سكته بدی؟ برای اولین بار به پاش افتادم و گفتم کمکم کن تا برم از اینجا ، گوشیمو از کشو بهم داد و زنگ زدم به احمد و گفتم خانوادم رضایت نمیدن .. صدای احمد از اونور گوشی میومد که نعره میکشید و بابامو فحش میداد و میگفت میکشمش حالا که دست روت بلند کرده با احمد صحبت کردم و گفتم از خونه بیرون بزنم ولی گفت نه همونجا بمون من و مامانم میایم خواستگاری من همه چی رو به مامانم گفتم و اونم پشتمونه با هزار فکر و خیال اون روز دوباره برگشتم به اتاقم. شب که بابام اومد خونه سر و صداش از تو حیاط میومد که داشت با یکی بحث میکرد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-•• و طب اسلامی 👇🏻🌱 https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a
🧡 5 اصل تغییرناپذیر زندگی که با پذیرش بدون قید و شرط آن می توانیم تاب آوری خود را افزایش دهیم ... 1-هیچ چیز پایدار نیست، همه چیز تغییر می‌کند و پایان می‌پذیرد. 2-رنج بخش جدایی ناپذیر زندگی است. 3-همیشه برنامه‌ها و کارها طوری که ما برنامه ‌ریزی کردیم و انتظار داریم پیش نمی‌رود. 4-زندگی همیشه منصفانه و عادلانه رفتار نمی‌کند. 5-آدم‌ها همیشه مهربانانه و دوستانه و وفادار نیستند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-•• و طب اسلامی 👇🏻🌱 https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a
🧡 سلام دوستان توو رو خدا راهنماییم کنید من ۱۵ سالمه و نامزدم ۲۲ سالشه ما باهم نامزدیم مشکل من اینه ک من از نامزدم هییچ محبتی نمیبینم الان ۵ ماه هستش ک نامزد کردیم اولای نامزدیم خیلی محبت میکرد منم خیلی محبت میکردم بش همیشه سراغمو ازم میگرف من بهش پیام ندادنی بهم پیام میداد و اینم بگم نامزدم خیلی گذشته داره یعنی قبل از من خیلی دختر بازی میکرده و با دختر ها رابطه داشته همون اول هم ب من همه رو گف ک اونا مثل دستمال کاغدی بودن برام ازشون ک استفاده میکردم مینداختم دور ب همه چی رو گف ،گفت ک نمخوام ازت هیچ چیزی رو پنهون کنم ولی ........ حالا الان اصلا پیام نمیده تا من پیام ندم پیام نمیده محبت هم نمیکنه اصلا بهش میگم دوست دارم بهم میگه یوووخ بابا اخلاقش هم زیاد خوب نیس من خیلی کمبود محبت دارم من از خانواده م هم محبت ندیدم اصلا و ابدا الان همین دیشب من بهش پیام ندادم اونم پیام نداد اصلا بپرسه حالم رو اینم بگم بهش پیام دادنی هم حرفی نداریم بزنیم جز سلام و علیک همین بعد دیگه همش میگم چخبر میگه سلامتی اون از من میپرسه چخبر منم میگم سلامتی متاسفانه هیچ حرفی هم نداریم ک بهم بگیم همیشه من بهش پیام میدم الان خیلی وقته دیگه اعصاب ندارم همش تو خودمم همش اهنگ های غمگین گوش میکنم خیلی شکستم . بخودمم خیلی میرسم از لحاظ تیپ و قیافه هم خیلی خوبم تو رو خدا راهنماییم کنید حرف طلاق رو هم نزنید ک نمیتونم طلاق بگیرم چون خانواده ام پشتم نیستن و بخاطر ابرو هیچ وقت نمیزارن طلاق بگیرم .التماس دعا ایدی ادمین 👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-•• و طب اسلامی 👇🏻🌱 https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a
💚 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا 🧡 #پرسش سلام دوستان توو رو خدا راهنماییم کنید من ۱۵ سالمه و نامزدم ۲۲ سالشه ما باهم
🧡 در مورد اون دختر خانم ۱۵ ساله که نامزد۲۲ ساله داره و ۵ ماه هم هست که نامزد کرده با توجه به حرفای خودت و ابنکه از جهت ظاهری خیلی خوب هستید و نامزد سابق هم دختر باز بود بنظر من چون نامزدت اینطور ادمی بود که با این و ان رابطه حرام داشت و خدا رو بالاسرش نمیدید ازدواج شما با ایشان اشتباه بود و صلاح نبود ولی حالا که ازدواج کرده بنظرم با توجه به اینکه اقا از لحاظ چشم حساس است نامزدت کلا چشمش رو باید کنترل کند چرا که او عادت به این کارها قبلن کرده و الان مقابله با نفسش کارش رو دشوار کرده و چون شما هم براش عادی شدید و او هم قبلا هوس باز بوده و دختر بازی هم لذت داره لذا احتمالا مشکل از همون لحاظ باشد پس او باید کلا چشمش رو پاک نگه داره یعنی تنها ظاهر شما کافی نیست بلکه او هم باید حرکتی کند و چشمش رو پاک نگه داره و احتمال هم داره دوباره با اون دخترهای سابق مرتبط شده لذا از این بابت کنترلش کنید و کمکش کنید که دست از این کارهای سابق برداره در ضمن پیش یه مشاور متخصص هم برید تا بلکه دلش فقط با شما باشد جنس اقا اینطوره که اگه کنترل چشم نداشته باشه همسرش از چشمش خواهد افتاد و بعضا دنبال هوس بازی ها و گناهان بزرگ هم خواهد رفت پس همسرت باید چشمش رو کنترل کند تا رابطه تون گرم بمونه و اینکه در دین اسلام نهی شده از نگاه به زنان مردم یکیش بخاطر سرد نشدن روابط زن و شوهر و گرم باقی ماندن رابطه انها و خانواده شون هست 💙💜💙💙💜 در جواب عزیزی که شوهرشون کم محبت یک کلام عزیزم همسرت هر اخلاقی داره تغییر نمی کنه و نخواهد کرد ببین با خانوادش چطور با تو هم همینه چون اونطوری بزرگ شده شکل گر فته بعد ازدواج نه حتی با بچه دار شدن هم تغییر نخواهد کرد قرار نیست با ازدواج کسی تغییر کنه قرار که باهمون خلقیات باهم زندگی کنیدفقط اگر اون کم سراغتو میگیره تو هم هی جلو دست پاش نباش اجازه بده دلش برات تنگ بشه هواتو کنه من همسرم و خیلیای دیگه هر طور اخلاقشان بوده الانم همونطوری هستن به خودت ارزش بده توانای ومهارت هاتو ببر بالا هرچی خودتو بالا ببری احترام دیدگاه دیگران به تو بهتر میشه و هیچ وقت این کم محبتی هارو به خانواده نگو کلا هیچ کدوم مشکلاتت رو به خانواده شوهرت نگو چون زمینه دخالت کردن براشون باز میشه فقط با یه بزرگتر از خانواده خودت اونم اگه میبینی واقعا منطقی راهنمایی میکنه درد دل کن کلا هرچی مساعلتون بین خودتو ن حل شه بهتر هیچ وقتم بد همسرت به خانوادت نگو از ارزش احترام جایگاهش کم میکنی.همیشه همسرت رو با آقا و جانم صدا ‌ن موقع سفره انداختن کنارش بشین چیزی میخوای تا کمر دولا نشو بردار به همسرت بگو واز اون بخواه برات بکشه اگه میبینی ممکنه بد برخورد کنه ضایع شی قبلش تو خلوت بهش یاد بده همسر خودم از اول کم محبت بود یعنی به ندرت ابراز می‌کرد من اونقدر به مناسبت های مختلف جشن گرفتم ابراز علاقه کردم که یه کمی راه افتاد اما بعد یه مدت آدم خسته میشه از این که جوابی نمی گیره من دلمو با خصوصیات دیگش خوش کردم هرچند برام سخته تو هم اگه می بینی شوهرت اهل دود دم نیست چشم پاک کاری با عرضه هست بچه ننه نیست میتونی روش حساب کنی وگرنه اگه اهل فحاشی تنبلی از خودش اراده نداره با بی محبتی که داره زندگی باهاش ارزش نداره.ولی تو آرومم باهاش صحبت کن بگو من با کلمات محبت آمیز رمانتیک روحیم انگیزم میره بالا احساس خوشبختی میکنم بگو دریغ نکن از زندگیمون وبگو دوستم داری تا نگی من از کجا بفهمم.سعی کن طناز باشی چشمش از زیبایی طراوت تو مات شه ماسک بزار لاک بزن همیشه تمیز باشه بدنت .ببین به چی علاقه داره چه رفتاری چه پوششی تو جهشو جلب میکنه اون کارو انجام بده که محبتش جلب شه ولی هیچوقت تا قبل عروسی رابطه کامل نداشته باش مثلا یکی از قربون صدقه رفتن هرکی یه جوری جذب میشه علایقش بفهم و سوره طلاق بخون برای مهر محبت زن و شوهر خوبه ذکر یا ودوود رو بگو تو نت بزن دعاهای زیادی هست که به آب یا شیرینی بخونی بدی به همسرت برای زیاد شدن محبت خوبه. به هر حال یکی زبانی یکی با کار کردن یکی با کادو گرفتن محبت خودشو نشون میده فقط تو همیشه آراسته زیبا خوش بو خو پوش باش بعد اروم حرف بزن راه برو کارای سخت ن‌کن همیشه دستکش بپوش موقع ظرف شستن فکر نکن تند تند کار کنی یعنی زرنگی نه از ظرافتت کم می‌شه موقع خرید کردن به بودجه شوهرت توجه کن فکر نکن کم توقع باشی هیچی نخوای دلش ضعف میره برات که چه خانم قناعت کنی دارم نه عادت میکنه به همین رویه و دیگه باورش میشه که در همین حد یا اصلا باید کمتر هم باشه از طرفی یادت باشه ولخرجی نکنی .کلام آخ اگه سبک سنگین کردی دیدی بدی هاش،بیشتر نمیشه به عنوان یه مرد بهش تکیه کرد هرچند تلخ اما جدا شو سنی نداری که بخوای از حالا سوختن ساختن بشه زندگیتو همش حسرت بعد پای یه بچه بیا وسط وضعیت الانت هرچی باشه بهتر از بعد عروسیت مردمم یه مدت حرف می زنن بعد یادشون میره گناه داره
هم ادامه بدید حتما نکه ولش کتی برز دنبال خیاطی کا کمک خرج شی این حرفا برات آرزوی خوشبختی دارم 💙💜💙💜💙 سلام خدمت همه دوستان ودختر نازنینی که پنج ماهه عقد کرده ومحبت نمی بینه😊 عزیزم شما تازه اول راهی آهنگ غمگین گوش میدم وافسرده ام چیه پاشو پاشو برو تو کانالهای همسر داری عضو شو یه خرده شیطنت یاد بگیر ازشوهرت دلبری کن هر چی تو خودتو کنار بکشی کسایی هستن که بیان از شوهرت دلبری کنن ودلشو به دست بیارن اصلا این فکر ها را نکن شیطون شو 😉آقایون از زنهای شیطون بلا خوششون میاد از همین لحظه تصمیم بگیر دل شوهرتو به دست بیاری براش پیامهای عاشقانه بفرست در ساعات مختلف منتظرم نباش جواب بده تو بفرست هدیه های کوچیک درست کن با متن عاشقانه بهش بده یه خرده به سر وگوشش دست بکش😁بعدشم بهش بگو منم دوست دارم برام پیام عاشقانه بفرستی کم کم خودش یاد میگیره👌😍😘 💙💜💙💜💙 سلام در رابطه با دوستی که مشکلش را گفته و15سالشه به نظر من باعقبه ای که این آقاداره این خانم حتما بایداین موضوع را باخانواده مطرح کنه تا هم درکش کنن وهم کمکش کنن علاوه بر این اون آقاچون با دختران زیادی رابطه داشته تنوع طلب شده فکرنمیکنم همچین فردی برای یک عمر زندگی ،آدم مطمئنی باشه خیلی باید تغییر کنه تا بچسبه به زندگیش این خانم حتما هم با نامزدش باید حرف های قطعیشو بزنه وهم باخانوادش 💙💜💙💜💙 سلام درجواب دختر خانمی که گفتن نامزدشون کم محبت میکنن اولا چرا باید برای یه همیچین چیز کوچیکی بگیم طلاق بگیر اگه مردت اهل کارو زندگی هس اگه معتادنیس اگه خدا وپیغمبر سرش میشه باهاش توخوب تا کن محبت کن اکثرآقایون محبت کردن بلد نیستن همسرمنم بلد نیست زبونی محبت کنه ولی وقتی بخاطر من وبچه هاش میره سرکار یا گاهی مارو میبره یه جای یه چیزی میخوریم میفهمم که دوستمون داره فقط بلد نیست ابراز کنه بعدم چرا همش منتظریم یکی ازبیرون بیاد حال مارو خوب کنه اول باید خودمون، خودمونو دوست داشته باشیم مثلا غروبا خودمون به صرف چای وشیرینی دعوت کنیم برای خودمون وقت بذاریم، لباس خوشکل بپوشیم موهاتو گاهی سشوار وگاهی اتو بزن به خودت برس خودتو تحویل بگیر گاهی خودتو به صرف بستنی دعوت کن گاهی خرید برو حتی اگه قصد خریدم نداری روزی یه رب حداقل پیاده روی کن شبا زود بخواب ورزش کن به خودت برس واصلا منتظر نباش یکی دیگه بهت حال خوب بده خودت مثبت فکرکن وفکرکن بگو همه دوستم دارن حتما سرشون شلوغه که کمتر به من سرمیزنن 💙💜💙
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_پنجم بعد چهار روز بالاخره گوشیم زنگ خورد، احمد بود ، اشک میریختم و هق هق میکردم وقتی گوشی رو
بابا اومد تو خونه و منم از اتاقم بیرون زدم و هر چی اشاره کرد برو داخل اصلا بهش محل نذاشتم احمد و مادرش اومده بودن، برای بار اول مادر احمد دیدم یه زن نسبتا چاق و سبزه بود که وقتی چشمش به خونه و زندگی ما افتاد گل از گلش شکفت همون جلوی سالن نشست رو یه مبل و گفت تا عروس منو ندین از اینجا جم نمی خورم، پسرم خواب و خوراک نداره میترسم با این کارا از دستش بدم افسانه به چشم تحقیر بهشون نگاه میکرد ، مادرش یه روسری چروک گره زده بود زیر چونش و حتی چادرش اونقدر چروک بود که انگاری از دهن گاو بیرون اومده بود . با تعجب نگاه میکردم بهش که بابام گفت هدی بیا این معرکه ای که گرفتیو جمع کن به این خانم و آقا بگو تمایلی به وصلت باهاشون نداری و اگر دوباره مزاحم بشن ازشون شکایت میکنی. احمد از جاش باشد و گفت شکایت چی دوسش دارم میخوام بگیرمش ، هدی خدا شاهده بگی منو نمیخوای همینجا خودمو میکشم نگاهی به بابام انداختم و گفتم ولی من احمد و دوست دارم ، اصلا عاشقشم نمیتونم فراموشش کنم . نمی فهمیدم چه جوری خر شده بودم ، بابام گفت هدی جوری میزنم که نتونی از جات پاشی عاشق چیه این یه لاقبا شدی آخه ؟ مادر احمد گفت اگر یه لاقباعه شما هوای زندگیشو داشته باش بشه دولاقبا . خدا رو خوش میاد باهاشون اینجوری کنی ؟ بابا زل زده بود به من که گفتم اگر رضایت ندى امشب همراهشون میرم و بی آبروت میکنم . بابا سرخ شده بود و تند تند نفس میکشید و گفت وسایلتو جمع کن فردا باهاش برو عقد کن... مگه میشد بابا به این راحتی رضایت بده ؟؟ مادر احمد گفت پس ما هم اینجا میمونیم هم از تو خیابون موندن راحت تره هم میدونیم بلایی سر این طفل معصوم نمیارید. افسانه رفت سمت در ورودی و گفت پکیج اتاق مهمان خرابه شما امشب همون تو ماشین بخواب فردا سر بزار رو تخت پادشاهی. خونه که خلوت شد افسانه بدون حتی یک کلمه حرف رفت سمت اتاقش و من موندم و بابا... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-•• و طب اسلامی 👇🏻🌱 https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a
❣ سلام ستاره خانم خوبین من وقتی که 8 ساله بودم پدرم فوت کرد منم چون تک فرزند بودم تا 12 سالگی من، مادرم کار میکرد با اینکه 27سال سن داشت حتی ازدواج مجدد نکرد بخاطر من، از 12 سالگی رفتم کنار دست بنا کارگری کردم😊 و با اولین حقوقم برای مادرم لوازم آرایش خریدم اخه از اون موقع که پدرم فوت کرد مادرم دیگه آرایش نکرد وقتی لوازم آرایشی ها رو دادم بهش از شوق چشماش برق زد و بغض کرد، اما هیچوقت اونا رو استفاده نکرد بهم گفت اینا یادگاری از اولین حقوقته، منم چون دلش نشکنه با حقوق بعديم براش لوازم آرایش خریدم باز هم تا اونارو استفاده کنه بالاخره مادرم نیاز به روحیه داشت هنوز جوون بود ديد الان 3ساله که مادرم فوت کردن اما من هنوز اون لوازم آرایشی ها رو دارم و هروقت که چشمم بهشون میفته اشک تو چشمم جمع میشه❤️ قدر پدر و مادر هاتون بدونید اینا الماسای زندگی شما هستن😇 از صبوری شما و کانال خوبتون مرسی ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام و درود. من تو پایه های مخابرات تبریز بازی میکردم تقریبا نوجوان بودم و وضعیت مالیمون خوب نبود. داشتیم برا مسابقات آماده میشدیم و آخرین تمرینمون بود و فرداش میرفتیم مازندران برا بازی گفتن اولیاهاتون بیاد و تو تمرین شرکت کنن و حمایتتون کنن. پدر و مادر منم بیسواد هستن و سنتی و سنشونم بالاس. به مادرم گفتم گفت تو برو من خودم میام. نیم ساعتی از تمرین گذشته بود و اولیای همه اومده بودن جز من و همه برا پسراشون آبمیوه و میوه آورده بودن. وسط تمرين يهو دیدم یکی صدام میکنه برگشتم دیدم مادرم رفته زیر درخت پتو انداخته و فلاکس و سبزی و پنیر و بربری رو چیده و لقمه گرفته و صدام میکنه. اولش خجالت کشیدم ولی مربیمون اومد گفت زود برو با مادرت بشین. چند دقیقه بعد کل تیم اومد و هر کی یه لقمه زد و رفت. هنوزم که هنوزه یادم میوفته اشکم جاری میشه. فدای تمام مادرا بشم. آقای باغ آبادی هرکجا هستی موفق باشی بهترین مربی اخلاق هاتونو برامون بفرستید👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-•• و طب اسلامی 👇🏻🌱 https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a