شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 نازنین خلاصه که ما رفتیم اصفهان و سبحان موند شهر خودمون روزای اول واقعا
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
نازنین
باورم نمیشد فیلم داد دیدم خودشه عزیز دل من کسی ک دور بودم ازش اما به اندازه چشمام بهش اعتماد داشتم
فهمیدم با یه اقایی ب اسم رامین ت پارکه بغل دوتا زن رفتم ب زهرا گفتم پاشو برو پارک ببین چی شده زهرا هر طوری بود رفت دید خودشه
رامین شوهر خواهر دوست صمیمی سبحان بود زنگ زدم ب دوستش گفتم تروخدا زنگ بزنین رامین بگین گوشیو بده سبحان بهش بگین ازت توقع همچین کاریو نداشتم خیلی نامردی
دوستش زنگش زد زهرا ک داشت میدیدش امارشو بهم داد ک نازی الان رفت با گوشی حرف زد بعدشم خدافزی کرد و رفت
داغون داغون رفتم تو بالکن اشک ریختم دوستش سعی کرد ارومم کنه بهم میگف ابجی باهم خوب بودیم هی میگف گریه نکنید و سبحان نمیخواسته بره رامین بردتش اونا هم فامیلای ما هستن اما من فقط اون فیلمو میدیدم و گریه میکردم
رفیقش گفت بزارین بگم پیامتون بده ته دلم میخواستم پیام بده توجیه کنه طاقت قهر نداشتیم اما ب رفیقش گفتم اون الان خوابه گفت ن بیداره و واسه من پیام میده من گفتم فعلا ب شما پیام نده عصبی هستید و الان میگم پیامتون بده
سبحان پیام داد تا جواب سلامشو دادم شارژم تموم شد هی پیام میداد تروخدا کاری با خودت نکن توصیح میدم من نمیخواستم برم و به اجبار رامین رفتم بزار حرف بزنیم تروجان نازیلا با خودت کاری نکن یکمم توضیح داد اما قانع نمیشدم
عقیدم این بود ادم اراده و اختیار داره میتونست نره و بره خونه
خلاصه تا من اومدم شارژ جور کنم و پیام بدم دوتا پیام دادیم و اون چون گوشی باباش دستش بود باباش بیدار شد و رفت
از اون شب همه شبای من باز شدن تیره و تار
باز شدم ی دختر افسرده ک انگار واقعا دنیا باهاش لجه
اینجاهاشو ک میگم دلم میخواد زار بزنم
ی چیزی یادم رفت بگم این وسط من باز شاهد خیانت زنداییم ب داییم بودم و چقدر اب شدم فقط خدا میدونه چی داره ب سرم میاد
بعد بضیا میگن چرا ارزوی مرگ داری اخه ی همچین دنیای واقعا ارزش زنده مونده داره؟؟؟ دیکه ب کی میشه اعتماد کرد؟؟؟ هم من هم عشقم دوتامون شاهد خیانت بودیم چندین بار
واقعا موندم ن ب کسی اعتماد دارم ن هیچی تنها عشقمم ک اینطوریه ته داستانمون
ینی میشه معجزه بشه این چنوقت داستانمو با این همه غم تموم نکنم؟؟؟
چون گوشی نداشت دیر ب دیر پیام میداد زار میزد اعتراف کردم ب همه کارای نکردم ولی جوابمو بده و ....
اما تا میخوندم میخواستم جواب بدم پیامش میومد ک پیام نده گوشیرو پس میدم دوبارع واست بتونم پیام میفرستم
دو سه روز گذشت ی روز ب رفیقش گفتم برین پیشش ببینم گوشی شمارو میگیره پیام بده یا ن
دیدم نگرفت و پیام نداد داغون شدم
همون شب خالم زهرا واسه مامان سبحان پیام میده و همه چیزو میگه بعدم میگه نازنین شبا حالش خوب نیست اصلا با ما حرف نمیزنه تو خودش میریزه و نگرانشیم منم خبر نداستم از هیچی
شبش انقد فشار روانی روم بود ک شروع کردم قرص خوردن
نیم ساعت گذشته بود ک با خودم گفتم اگ سبحان بی گناه باشه و دیگه تکرار نکنه چی با خودم گفتم اگ خدا بعد این برام خوشبختی نوشته باشه چی چرا خودم لگد ب بخت خودم بزنم رفتم پی وی مهلا گفتم مهلا ساعت ۴ زنگ بزن ب من اگ دیدی رد ندادم ب زهرا خبر بده
مهلا فهمید باز ی گندی زدم ی رفیق سبحان هم گفتم هواشو داشته باشید و اینا
اما مهلا ک نگران شده بود ب زهرا حرفامو گفته بود زهرا هم حدس میزد رفت پی وی رفیق سبحان دری وری گفت الحمدالله مامان عشقم خواب بود و گوشیش خاموش شده بود
خلاصه زنداییمم بیدار کردن گفتن پاشو بریم دکتر گفتم من نمیام و خوابیدم اما انگار خدا نمیخواست بمیرم میخواست بمونم و بازم زجر بکشم
خیلی داغون بودم طاقت بی توجهی از سبحانو نداستم و بی توجهیش منو ب جنون کشیده بود
دم دمای صبح قبل اذان معدم شروع کرد ب جوشیدن سرم سنگین بود چشمام سیاهی میرفت
سطلو گذاشتم کنارم ک یهو شروع کردم عوق زدن مدام عوق میزدم مامان بابام باید میرفتن سر کار اصرار ک ببریمت دکتر گفتم چیزیم نی اما با هر کلمه عوق میزدم از اون شب هیچی نخورده بودم و من بدبخت یه تازه داغدار بودم ک هنوز چهل روز از مرگ پدربزرگم نگذشته بود
ینی قشنگ زیر بدترین فشار های روحی قرار گرفته بودم
بالاخره زنداییم زنگ زد گف من میبرمش دکتر شما برید سر کار بردنم خونه زنداییم همه راهو عوق زدم زنداییم اماده شد تو راه دکتر فقط عوق زدم بیمارستان اول ک رفتیم چون قرص خورده بودم بستریم نکردن رفتیم ی جا دیگه تو راه بالخره سبحان زنگ زد نمبخواستم چیزی بدونه با سردی جواب سلامشو دادم گفت کجایی ک میتونی حرف بزنی گفتم با زنداییم تو اسنپم گفت کجا داری میری ک یهو عوق زدن امونم نداد مدام بالا میووردم معدم انگار زخم شده بود بیش از ۳ ساعت بود داشتم عوق میزدم خودش فهمید دارم میرم دکتر گفت کودوم بیمارستان منم اسم گفتم
#ادامه_دارد....
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#حرف_اعضا ❤️🍃
سلام وقت خوش
خانهای عزیز چرا وقتی یک زن میگه بهم خیانت شده شما بازم میگید ببخش به خودت بیشتر برس و محبت کن وهزار راهکار دیگه
اینقدر اینها توصیه میشه وبه زنی که خیانت شده توصیه دارید که زندگیت حفظ کن ال کن بل کن
ولی متاسفانه تا حالا هیچ یک از شما خاننها نمیگید که مرد مشکل داره روانی هست بیماره طوری دارید راهکار میدید که دیگه خیانت آقایون داره کاملا عادی میشه که انگار حق مرد هست خیانت کنه وزن صبوری
من وشوهرم هردو شاغلیم ومن از هر نظر حتی شغلی به این نامرد سرهستم دیگه همه متوجه شدن نامرد از هر جهت ضعیف وخوار هست
خیانت یکی از کوچکترین ظلماش هست همه گفتن محبتت بیشتر کن صبوری کن خواهرای پست صفتش گفتن مواظبش نبودی وهزار تهمت ناروای دیگه
من بواسطه شغلم با مرد جماعت از هر تیپ وشغل وشخصیتی سروکار دارم تا دلتون هم بخاد کمبود محبت وهزار کمبود دیگه از طرف نامرد شوهرم توزندگی دارم یه وقتایی فقط میخام یه نفر باسه فقط درد دل کنم تو محیط کارم کافی یه گوشه چشم به یکی از این مردان داشته باشم ولی هیچ وقت به خودم اجازه ندادم وحتی به هیچ مردی که بخاد حتی خارج از عرف گرم بگیره
مطمئن هم باشید خیلی وقتا پیش میاد همون مراجعه کننده یا همکار مرد میخواد یه ذره گرم صحبت کنه ولی من هیچ وقت اجازه نمیدم فکر نکنید شرایط خیانت فقط برای مرد مهیاست که همش زن بیچاره را متهم میکنید که محبت کن صبوری کن
حالا اگه یک زن کوچکترین خطایی بکنه همین خانمها میگن مردطلاقش بده غلط کرده هیچ وقت نمگید اانسان جایز الخطاست یا حتما مرد به زنش محبت نکرده
به خدا قسم که اگه بحث اعتقاداتم نبود اگه ذاتم بد بود اگه زن ناپاکی بود اگه غیرتم اجازه میداد اینقدر از طرف شوهرم بهم ظلم شده اینقدر تنهام گذاشته اینقدر شماره من داده مردان هرزه تر از خودش که به لطایف الحیل من به بیرون از خونه بکشه وبرای من پرونده منکراتی درست کنه
که هزار بار تا الان خیانت کرده کرده بودم حتی تو رویا هم به مرد دیگه فکر نمیکنم
پس خواهشا قبل از توصیه هاتون که البته نیت خیر دارید اول بگید شوهر ببر پیش روان پزشک حتما بعد خیانت قسمتی از مهریه را بگیر حتما تضمین بگیر
مردی که خیانت کرد باید تاوانش بده تاوانش هم اینه که درازای خیانت که هیچ وقت قابل جبران نیس مهریه زن بپردازه یا بیشتر اموالش به اسم زن کنه که دیگه غلط اضافه نکنه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت دوستان 🌸
خانم محترمی که پدرتون سخت گیری کرده و اجازه نداده دانشگاه بری،والان از دین زده شدی ،از خوندن سرگذشتتون غمگین شدم،خواهر خوبم منم تقریباً مثل شمام
،البته فکر میکنم خیلی از من جلوتری که تونستی به بچههات محبت کنی🥰
تنها چیزی که به شما و بقیه میتونم بگم اینه که همه ی ما تو زندگیامون مشکل داریم،حالا یکی کمتر یکی بیشتر
پس بهتره خودمون رو قوی کنیم و در جا نزنیم
خب اینم راه داره
دوتا کانال رو معرفی میکنم
یکی تنها مسیر آرامش
ویکی هم همسران خوب(استاد محسن پور احمد خمینی)
هر دو خوبن ،مثلا یه کلاسی دارن به نام رضایت از زندگی
وارد هرکدام از این کانال ها بشی ،چنان قوی وبا انگیزه میشی که حد نداره👌
دین ما خیلی کامل وقشنگه ولی متاسفانه اغلب خانواده ها بلد نیستن خوب رفتار کنن
من قشنگ درکتون میکنم ،خودم ضربه خوردم ولی خدا رو شکر دارم راه رو پیدا میکنم
منم اوایل خیلی ناشکری میکردم ولی هی روزگارم تلخ تر میشد ، زمانی به خودم آمدم که همسرم رو از دست دادم،منی که قبلش میگفتم چقدر باید سختی بکشم کاش طلاق بگیرم یا اگه همسرم بمیره باکی ندارم،همش به زمین و زمان بد میگفتم ،تا یه روز که همسرم رفت و دیگه نیامد،خبرفوتش اومد
الان نزدیک یکسال و نیم هست ومن همچنان در سوگ نشستم
درضمن اینم بگم اگه میرفتی دانشگاه و پولدار میشدی ویکی از بچههات دچار مشکل میشد ،الان میگفتی کاش براشون مادری میکردم و....
تو این دنیا همه رنج میکشن
نوع رنج متفاوته آبجی جان
اگه بچهها ت سر براه هستن وشوهرت اهل خیانت نیست ،کلاهتو بنداز هوا😉
سرمایه های خوبی داری
مثلاً فکر کن میلیاردر بودی وخدای نکرده بیماری لاعلاج میگرفتی یا زبونم لال برای بچت اتفاق بدی میافتاد
پس یادمون باشه شاکر خدا باشیم
وااااای که من دلم میخواد به چند سال قبل برگردم واین روزا رو نمیدیدم 😞
از صمیم قلب برات دعا میکنم
ببخشید طولانی شد
💜💜💜💜💜💜💜💜💜
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
19.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 دستورالعمل آیت الله مصباح برای توسل به #امام_زمان (علیه السلام) 💯
#جمعه #انتظار
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
نگاه دانشجو به استاد غیر همجنس🌸🍃
پرسش :در کلاس هاى دانشکده پزشکى اساتید مرد و زن هر دو تدریس مىکنند. نگاه دانشجویان به استاد غیر همجنس و بالعکس چه حکمى دارد؟
پاسخ :
درصورتى که نگاه هوس آلود نباشد، در مورد وجه و کفّین اشکالى ندارد.
لزوم رعایت حجاب کامل توسط اساتید🌸🍃
پرسش :حکم مشاهده بیش از مقدار مجاز به دستها و صورت استاد زن که به هنگام نوشتن مطلب درسى بر روى تخته سیاه ظاهر مىگردد چیست؟ با توجّه به اینکه این کار جهت آموزش به دانشجویان لازم است.
پاسخ :
باید حجاب را به گونه اى مراعات کنند که زاید بر وجه و کفّین ظاهر نشود.
نگاه کردن به تصاویر عریان کتابها🌸🍃
پرسش :نگاه کردن به تصاویر عریان موجود در کتابهاى پزشکى، که آموزش آن براى دانشجویان ضرورى است، چه حکمى دارد؟
پاسخ :
بدون قصد لذّت و ریبه اشکالى ندارد. و در صورت ریبه تنها در موارد ضرورت و به مقدار ضرورت نگاه کنند.
نگاه به جسد عریان به خاطر آموزش🌸🍃
پرسش :نگاه به جسد همجنس و غیر همجنس، مسلمان و غیر مسلمان، در مقام آموزش پزشکى براى معاینه و کالبد شکافى، یا قطع اعضا و پیوند چه حکمى دارد؟
پاسخ :
تنها در مورد ضرورت و به مقدار ضرورت جایز است.
نگاه کردن به اعضای جدا شده جسد نامحرم🌸🍃
پرسش :نگاه کردن به اعضاى جدا شده از جسد نامحرم که گاه در سالن تشریح و به هنگام آموزش مسائل پزشکى، رخ مىدهد چه حکمى دارد؟
پاسخ :
اشکالى ندارد.
حکم نگاه کردن به نامحرم در مراحل آموزش و کسب تجربه🌸🍃
پرسش :لطفاً نظر خود را در مورد نگاه کردن در موارد زیر بیان فرمایید: الف) در صورتى که انسان احتمال زیادى بدهد که در طىّ آموزش بیماران زن وجود نخواهد داشت، یا اینکه اگر وجود داشته باشد شرایط آموزش مهیا نخواهد شد; در هر دو صورت فوت این فرصت موجب نقصان سطح علمى او خواهد شد، یا اینکه یادگیرى بهتر را از دست مىدهد. ب) همان فرض بالا، در صورتى که انسان بداند عدم اطلاع و مهارت کافى به کوتاهى و قصور در درمان بیماران خواهد انجامید.
پاسخ :
الف: در صورتى که نگاه کردن مقدّمه انحصارى براى تکمیل علم طب جهت نجات جان مسلمانان بوده باشد، به مقدار ضرورت جایز است.
ب: در موارد ضرورت اشکالى ندارد.
نگاه مستقیم به عورت بیمار جهت آموزش🌸🍃
پرسش :آیا نگاه مستقیم به عورت بیمار، براى یادگیرى مسأله مهمّ پزشکى، یا درمان جایز است؟ با فرض اینکه در حال حاضر در محیط هاى آموزشى از طریق نگاه مستقیم به عورت بیمار آموزش داده مىشود و شرایط و مقدّمات نگاه غیر مستقیم فراهم نشده است.
پاسخ :
اگر راهى جز نگاه مستقیم نداشته باشد به مقدار ضرورت جایز است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
امام حسن (علیه السلام) چندین بار از مدینه پیاده به مكه برای انجام حج رفت در یكی از این سفرها كه از مدینه به سوی مكه راه افتاد، پاهایش بر اثر پیاده روی روی ریگ های خشك و سوزان ، ورم كرد. شخصی به آن حضرت عرض كرد: آقا اگر كمی سوار می شدید، پاهایتان بهتر می شد. امام فرمود: خیر وقتی به منزلگاه بعدی رسیدیم ، مرد سیاه چهره روغن فروشی پیدا می شود كه فلان روغن را دارد آن را برایم بخر، به پاهایم می مالم خوب می شود. عده ای عرض كردند: پدران و مادرانمان بفدایت در پیش منزلی سراغ نداریم كه در آنجا روغن بفروشند. امام به راه خود ادامه داد، چند ساعتی نگذشته بود كه همان مرد روغن فروش پیدا شد، امام فرمود: نزد او بروید و روغن را خریداری كنید نزد او رفتند و روغن خواستند، او گفت : برای چه كسی می خواهید؟ گفتند برای امام حسن (علیه السلام (. روغن فروش گفت : مرا نزد آن حضرت ببرید وقتی كه او را به حضور امام حسن (علیه السلام) بردند به امام عرض كرد: من نمی دانستم روغن را برای شما می خواهند و من حاجتی به تو دارم و آن این كه دعا كن خداوند فرزند نیكوكار و پرهیزكاری به من بدهد، من وقتی از وطن بیرون آمدم همسرم نزدیك زایمانش بود. امام حسن (علیه السلام) فرمود: خداوند پسر سالمی كه پیرو ما است به تو خواهد داد. وقتی روغن فروش به منزلش رفت ، دید خداوند پسر سالمی به او داده است . همان پسر وقتی بزرگ شد به سید حمیری معروف گردیده و از شیعیان راستین و شاعران آزاده بود كه در هر فرصتی از امامان اهل بیت (علیهم السلام) دفاع و حمایت می نمود، و فضائل علی (علیه السلام) را به قصیده در آورده بود و می خواند و هنگام مرگ ،علی (علیه السلام) به بالینش آمد. نام او اسماعیل بن محمد بود امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: مادرت تو را سید نامید و این نام زیبنده تو است زیرا تو سید شاعران هستی . روزی اشعاری درباره مصائب امام حسین (علیه السلام) در حضور امام صادق (علیه السلام) خواند، قطرات اشك از دیدگان امام سرازیر شد و صدای گریه از منزل آن حضرت برخاست ، سرانجام امام (علیه السلام) امر به خود داری كرد.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سكاكی مردی فلزكار و صنعت گر بود، توانست با مهارت و دقت ، دواتی بسیار ظریف با قفلی ظریف تر بسازد كه لایق تقدیم به پادشاه باشد. انتظار همه گونه تشویق و تحسین از هنر خود داشت . با هزاران امید و آرزو آن را به پادشاه عرضه كرد. در ابتدا همان طوری كه انتظار می رفت مورد توجه قرار گرفت ، اما حادثه ای پیش آمد كه فكر و راه زندگی سكاكی را به كلی عوض كرد. در حالی كه شاه مشغول تماشای آن صنعت بود و سكاكی هم سرگرم خیالات خویش ، خبر دادند عالمی ادیب یا فقیهی وارد می شود. همین كه او وارد شد، شاه چنان سرگرم پذیرایی و گفتگو با آن شد كه سكاكی و صنعت و هنرش را یك باره از یاد برد. مشاهده این منظره تحولی عمیق در روح سكاكی به وجود آورد. دانست كه از این كار تشویق و تقدیری كه می بایست نمی شود و آن همه امیدها و آرزوها بی موقع است . ولی روح بلند پرواز سكاكی آن نبود كه بتواند آرام بگیرد. حالا چه بكند؟ فكر كرد همان كاری را بكند كه دیگران كردند و از همان راه برود كه دیگران رفتند. باید به دنبال درس و كتاب برود و امیدها و آرزوهای گمشده را در آن راه جستجو كند. هرچند برای یك عاقل مرد كه دوره جوانی را طی كرده ، با طفلان نورس همدرس شدن و از مقدمات شروع كردن ، كار آسانی نیست ، ولی چاره ای نیست ، ماهی را هر وقت از آب بگیرند تازه است . از همه بدتر اینكه : وقتی كه شروع به درس خواندن كرد، در خود هیچ گونه ذوق و استعدادی نسبت به این كار ندید. شاید هم اشتغال چندین ساله او به كارهای فنی و صنعتی ، ذوق علمی و ادبی او را جامد كرده بود، ولی نه گذشتن سن و نه خاموش شدن استعداد، هیچكدام نتوانست او را از تصمیمی كه گرفته بود باز دارد. با جدیّت فراوان مشغول كار شد تا اینكه اتفاقی افتاد: آموزگاری كه به او فقه شافعی می آموخت ، این مساءله را به او تعلیم كرد:عقیده استاد این است كه پوست سگ با دباغی پاك می شود. سكاكی این جمله را دهها بار پیش خود تكرار كرد تا در جلسه امتحان خوب از عهده برآید، ولی همین كه خواست درس را پس بدهد، این طور بیان كرد:عقیده سگ این است كه پوست استاد با دباغی پاك می شود.
داستان راستان/شهيد مطهري
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نامه_های_آسمانی 🕊🪶
وصیت نامه شهید علی صیاد شیرازی
بسماللهالرحمنالرحيم، ارحمالراحمين، ربالعالمين و صليالله علي محمد والهالطاهرين، انالله و انااليه راجعون. هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدقالله و رسوله. اللهم زدنا ايماناً و ارحمنا. اشهد ان لاالهالا الله وحده لا شريك له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدي و دينالحق و ان الصديقة الطاهره فاطمهالزهرا، سيده نسا العالمين و أن علياً أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و عليبنالحسين و محمّدبنعلي و جعفربنمحمّد و موسيبنجعفر و عليبنموسي و محمّدبنعلي و عليبنمحمّد و الحسنبنعلي و الحجهالقائمالمنتظر صلواتالله و سلامه عليهم ائمتي و سادتي و موالي بهم اتولي و من اعدائهم اتبر و أنالموت و النشور حق و الساعة آتية لاريب فيها و أنالجنة و النار حق. اللهم أدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك يا لطيفاً بعباده يا أرحم الراحمين. خداوندا! اين تو هستي كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولايتت قرار دادي. خدايا! تو خود ميداني كه همواره آماده بودهام آنچه را كه تو خود به من دادي، در راه عشقي كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر اين نبود، آن هم خواست تو بود. پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نميدانم چه موقع خواهم رفت ولي ميدانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسمخوردهات بجنگم تا به فيض شهادت برسم. از پدر و مادرم كه حق بزرگي بر گردنم دارند، ميخواهم كه مرا ببخشند؛ من نيز همواره برايشان دعا كردهام كه عاقبت به خير شوند. از همسر گرامي و فداكار و فرزندانم ميخواهم كه مرا ببخشند كه كمتر توانستهام به آنها برسم و بيشتر ميخواهم وقف راهي باشم كه خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده است. آنچه از دنيا برايم باقي ميماند، حق است كه در اختيار همسرم قرار گيرد. از همه آنهايي كه از من بد ديدهاند، ميخواهم كه مرا به بزرگي خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ويژه حاج آقا امير رنجبر نيكدل، استدعا دارم در غياب من به امور حساب و كتاب من برسند و با برادران ديگر چون جناب سرهنگ حاج آقا آذريون و تيمسار حاج آقا آراسته در اين باب، تشريك مساعي نمايند. خداوندا! ولي امرت حضرت آيتالله خامنهاي را تا ظهور حضرت مهدي (عج) زنده، پاينده و موفق بدار. آمين يا رب العالمين.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام
واسه اون عزیزی که میخواستن چله شهدا بردارن
1 شهید ابراهیم هادی
2 شهید احسان کربلایی زاده
3 شهید علی جهان یاری
4 شهید علی نیری
5 شهید عباس دانشگر
6 شهید سید مجتبی علمدار
7 شهید بابک نوری
8 شهید حاج سعید سامانلو
9 شهید محمد حسین فهمیده
10 شهید محسن حججی
11 شهید حسن باقری
12 شهید محمد معماریان
13 شهید محمدرضا شفیعی
14 شهید نوید صفری
15 شهید عباس آسمیه
16 شهید حمید سیاهکالی
17 شهید احمد مشلب
18 شهید مهدی علیدوست
19 شهید حسینعلی عالی
20 شهید احمد پلارک
21 شهید سید جواد موسوی
22 شهید محمدرضا حقیقی
23 شهید حامد جوانی
24 شهید عبدالله علایی
25 شهید علی ذاکری
26 شهید علی اکبرصادقی
27 شهید علی جوزدانی
28 شهید عبدالنبی مغفوری
29 شهید محمدرضا ساعتیان
30 شهید سید مهدی غزالی
31 شهید شاهرخ ضرغام
32 شهید سید مصطفی موسوی
33 شهید عبدالحسین برونسی
34 شهید رضا حاجی زاده
35 شهید محمدرضا تورجی زاده
36 شهید سید ابراهیم تارا
37 شهید اشرف نجف زاده
38 شهید میثم نجفی
39 شهید رضا عباسی
40 شهید هادی ذوالفقاری
به ترتیب لیست هر روز صد صلوات برا اون شهید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام
واسه اون عزیزی که میخواستن چله شهدا بردارن
1 شهید ابراهیم هادی
2 شهید احسان کربلایی زاده
3 شهید علی جهان یاری
4 شهید علی نیری
5 شهید عباس دانشگر
6 شهید سید مجتبی علمدار
7 شهید بابک نوری
8 شهید حاج سعید سامانلو
9 شهید محمد حسین فهمیده
10 شهید محسن حججی
11 شهید حسن باقری
12 شهید محمد معماریان
13 شهید محمدرضا شفیعی
14 شهید نوید صفری
15 شهید عباس آسمیه
16 شهید حمید سیاهکالی
17 شهید احمد مشلب
18 شهید مهدی علیدوست
19 شهید حسینعلی عالی
20 شهید احمد پلارک
21 شهید سید جواد موسوی
22 شهید محمدرضا حقیقی
23 شهید حامد جوانی
24 شهید عبدالله علایی
25 شهید علی ذاکری
26 شهید علی اکبرصادقی
27 شهید علی جوزدانی
28 شهید عبدالنبی مغفوری
29 شهید محمدرضا ساعتیان
30 شهید سید مهدی غزالی
31 شهید شاهرخ ضرغام
32 شهید سید مصطفی موسوی
33 شهید عبدالحسین برونسی
34 شهید رضا حاجی زاده
35 شهید محمدرضا تورجی زاده
36 شهید سید ابراهیم تارا
37 شهید اشرف نجف زاده
38 شهید میثم نجفی
39 شهید رضا عباسی
40 شهید هادی ذوالفقاری
به ترتیب لیست هر روز صد صلوات برا اون شهید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#ارسالی_اعضا ❤️🍃
شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی میگفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم
https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4
انقدر موهام ناز شده 😍
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و بیست و دو قرآن کریم
سوره مبارکه المائدة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
KHAMENEI.IRQuran-page-122.mp3
زمان:
حجم:
2.37M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و بیست و دو قرآن کریم، سوره مبارکه المائدة
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید