شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 حموم اون روز بیشتر از اینکه حموم عروسی باشه، شبیه غسالخونه بود برام..وقتی بر
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
نجمه
یه لقمه غذا رو به زور خوردم و فوری تشکر کردم و قبل از اینکه کسی اعتراض کنه، رفتم تو ایوان (همون تراس یا بالکن خودمون) سمت راست ایوان پله میخورد به سمت پایین و حیاط، پله های سمت چپ هم میرفت بالا و میرسید به اتاقی که داده بودن به ما.
هوا خیلی سرد بود، داشتم میلرزیدم اما انقدر خوب بود که دلم نمیومد برم تو اتاق... وسط حیاطشون یه حوض رنگ و رو رفته بود و کنارش یه دونه از این تشت های فلزی بود که پر از لباس کثیف بود، اون موقع ها آب لوله کشی نداشتیم، همه ظرف ها و لباس ها رو باید میبردیم و جایی وسط روستا که یه لوله بزرگ آب میریخت تو یه جایی شبیه استخر و اونجا میشستیمشون.
زندگی سخت بود اون موقع ها امکانات نبود ، ولی خیلی قشنگ تر از الان بود... با صدای گوسفندا از فکر و خیال اومدم بیرون. نگام افتاد به گوشه حیاط به طویله کوچولویی که درست کرده بودن و توش چندتا گوسفند نگه میداشتن،سرو صداشونم واسه این بود که محمد آقا داشت بهشون غذا میداد. پله ها رو رفتم بالا و دوباره من موندم اتاقی که قرار بود از این به بعد شاهد اشکام باشه...
عصر بود که صدای احمد از حیاط شنیدم، دیگه بیخیال روسری شدم، چون چیزی واسه از دست دادن نداشتم،منتظرش نبودم اما مطمئن بودم فوری میاد بالا، اما حدود یک ساعت بعد اومد بالا... یه جوری شده بود، نمیدونستم و نمیخواستمم بدونم چشه.
یه تلویزیون قرمز خیلی کوچیک و سیاه سفید تو اتاقمون بود، احمد نشسته بود و داشت نگاه میکرد،
دیدم بهترین فرصته که حرفمو بهش بزنم، چند بار سرفه کردم تا نگام کنه، بدم میومد اسمشو صدا کنم، برگشت طرفم گفت چیه، آب بیارم؟!
گفتم نه خوبم، میشه منو ببری خونمون؟! گفت چرا چیکار داری؟!مامانت اینا صبح اینجا بودن دیگه، تعجب کردم، چقدر اطلاعاتش کامل بود. گفتم میخوام کتابامو بیارم...تو یه ثانیه صورتش تغییر کرد، ترسیدم ولی به روم نیاوردم کتاب میخوای چیکار؟!
گفتم خب فردا شنبه ست، میخوام برم مدرسه... یهو فریبا خانم در اتاقو باز کرد و گفت کی گفته تو قرار بری مدرسه؟! دهنم باز مونده بود، باورم نمیشد که پشت در وایستاده و حرفامونو گوش داده، بلند شدم و رو به روش وایستادم، احمد بلند شد. گفتم شما به حرفای ما گوش دادین؟ با یه قیافه حق به جانب گفت، احمد تو مثل درخت اینجا نشستی نمیبینی این هرچی دلش میخواد داره به مادرت میگه، اصلا نمیتونستم باور کنم این همون زنیه که همش قربون صدقه من میرفت...گفتم این موضوع بین منو احمدِ،
شما... حرفم تموم نشده بود که اولین تو دهنی عمرمو خوردم.دستمو رو دهنم گذاشتمو به احمد نگاه کردم، گفتم ازت بدم میومد ولی دلیلی نداشتم، یکم عذاب وجدان داشتم به خاطر رفتارم باهات، ممنونم که بهم ثابت کردی لایق تنفری
چادرمو برداشتمو از اون جهنم فرار کردم،صد دفعه پشت سرمو نگاه کردم که یه وقت دنبالم نیاد،اما اون بیخیال تر از این حرفا بود... رسیدم دم در خونمون، انگار دنیا رو بهم داده بودن، همونجا کنار در نشستمو چادرمو کشید رو سرم... زیاد نگذشت که حس کردم یکی کنارم وایستاده..
چادر و از رو صورتم برداشتم، آقاجون بود، کنارم نشست و گفت چرا اینجا نشستی بابا؟! یه دفعه ابروهاش بهم گره خورد و دستش رفت طرف لبم، قبل از اینکه چیزی بپرسه گفتم خوردم زمین، اخماش باز نشد که بدترم شد...غرورم اجازه نمیداد بگم کتک خوردم.دستمو گرفت و گفت پاشو بریم تو سرما میخوری، من این زمینی رو که خورده بهت ادب میکنم.خندم گرفته بود ولی به روم نیاوردم، پامو هنوز کامل توی خونه نذاشته بودم که صدای خانم جون اومد.
گفت چی شده؟!آقاجون محکم گفت، این دفعه اگه تو این موضوع دخالت کنی، دیگه نه من نه تو نبات (اسم مادربزرگم نباتِ)
آقا جون منو کنار بخاری نفتی نشوند و خودش رفت که لباساشو عوض کنه، خانوم جون تا دید تنهام اومد طرفمو گفت باز چه آتیشی سوزوندی؟! ها؟!!! وای به حالت بفهمم کاری کردی..
سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم
آقا جون که اومد طرفم خانم جون فوری رفت تو آشپزخونه،آقاجون نشست کنارم، به تسبیح تو دستش خیره شد و گفت فکر نمیکردم اینطوری بشه، شرمندتم دخترم...
خودم درستش میکنم، زندگیت مثل اولش که نمیشه اما قول میدم بهتر از حالا باشه...این روزا اشکام منتظر یه تلنگر کوچیک بودن که سرازیر بشن... گفتم آقا جون تقصیر شما نبود که، قسمتم بود دیگه
هیچی نگفت، تا آخر شب فقط تو فکر بود،تا موقعی که بخوابم همش میترسیدم صدای در بیاد و اومده باشن دنبالم، اما خدا بهم رحم کردو نیومدن... خانوم جون رخت خواب همه رو تو حال انداخته بود، دلم واسه قطاری خوابیدنمون تنگ شده بود، انگار یه عمر بود که دور بودم ازشون..صبح زود با یه صدای پچ پچ بیدار شدم، چشمامو چرخوندم اما کسی بیدار نبود،بیخیال شدمو دوباره خوابیدم خانوم جون دیگه زیاد با من حرف نمیزد،منم سعی میکردم دورو برش نباشم
#ادامه_دارد...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام و وقت بخیر به همه اعضای کانال و مدیر محترم
داداشم ۲۹ سالشه وتومور نخاعی داشتن چند روز پیش عمل کردن و دکتر ازشون آزمایش گرفت گفتن که تومورش بدخیمه حدود ۸۰ درصدباجراحی برداشته شده و۲۰ درصد باقی مونده دکترش گفته با پرتور درمانی انجام بشه خواهش میکنم از همه اعضای محترم که آگه مورد مشابه این داشتن یا اطرافیان درمان شده دوستان شما روبه فاطمه زهرا قسم دادشم دعا کنید این خواهر جگر سوخته رو راهنمای کنید دارم دیونه میشم 😭😭😭😭😭😭
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر ،،خانمها لطفا هر کسی تجربه ای داره من راهنمایی کنه ،،،دعا گوتون هستم من خانمی ۳۷ ساله هستم ،،اقدام کردم برا بارداری از روزی که اقدام کرد مال اول اقدام ۲۰ روز عقب انداختم اما ازمایش بارداریم منفی بود بعد از ۲۰ روز افتادم رو خونریزی شدید دکتر رفتم سونو گرافی گفتن ادنومیوزیس وبزرگی رحم وکیست تخمدان دارم با دارو خونریزی تمام شد اما از ان زمان تا الان که دوساله مدام خونریزی ولکه بینی دارم پاک نمی شم دکتر زیاد مراجعه کردم همش قرص ترنسید ومفنامیک می دن کمش می کنه دوباره شروع می شه می گن درمانش باید رحم خارج کرد من بچه می خوام دیگه واقعا بریدم ،،همسرم بشدت با ای فی اف و مراجعه به مرکز ناباروری مخالفه اصلا اجازه نمی ده صحبتش کنم ،،ازبس قرص خوردم داغون شدم ارزوی یک روز پاکی دارم از تمام زندگی افتادم دچار استرس واضطراب وحمله پنیک شدم لطفا هر کس راحلی بلده راهنمایی کنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
با سلام خدمت دوستان و ادمین عزیز....من هر وقت سرفه میکنم ادرارم میاد ..خیلی کم حتی اگه قبلش سرویس رفته باشم...خسته شدم اگه هر عزیزی تجربه ای داره ممنون میشم ..خیر دنیا واخرت نصیبتون🌹
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ممنون ازکانال خوبتون من همش پیامارامیخوندم اولین باره پیام میدم خانمی ک باخاکشیردانه چیا عرق زیره سبزلاغرشدن بیشترتوضیح بدن ممنون میشم ی سوال دیگه کسی هست ازدمنوش لاغری امیراعلم استفاده کرده باشه ایانتیجه گرفته
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام.تازگی فهمیدم مادرشوهرم و زن داداشم نشستن و غیبت منو کردن
زن داداشم رفته توی روستایمان وهرچه که شنیده حق و نا حق همه رو به مردم گفته ،روستا هم کوچیک دهن به دهن میچرخه
خیلی حالم بده بی آبرویی از هر دردی بدتره اینکه وسط مردم راه بری و مضحکه و مسخره شون باشی
در صورتی که من از اول هر رفتار اشتباهی از زن داداشم دیدم هیچوقت به روش نیاوردم
خیلی حالم بده فقط منتظرم خدا جواب هردوشون بده
میتونست بیاد به خودم بگه و حرفای منم بشنوه نه اینکه پشت سرم غیبت کنه
شما همچین موقعیتی داشتین و شده که کسی که ظلم کرده جواب پس بده؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان گرامی لطفا راهنمایی کنین کسایی که جواب گرفتن بگین.من سی سالمه بچمو تازه از شیر گرفتم میخام چاق شم با شوهرم سر این موضوع اختلاف داریم چی بخورم چاق بشم چه دارویی کم هزینه هم باشه.36کیلو وزنمه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به دوستان ،ولادت رسول مهربانی،وامام صادق( ع)رو تبریک میگم ❤️🌻🎂عزیزان کسی از محصولات شرکت نفیس استفاده کرده مثل کرم ام آن دی یا سرم طلابلک بری ،چطورند اونی که میگن هستن🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام تورو خدا سوالی میپرسم اگه بلدید کمکمکنید من شنواییم مادر زادیه خوبصحبت میکنم فقط نمیشنوم آیا بنظرشما برم پیش دکترخیراندیش میتونهکمکمکنه شنوایم برگرده ازشرسمعک راحت شم
آیا کسی شماره دکترخیراندیش داره واسم بفرسته آیا میتونه شنوایی ارثی رو درمان کنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر
میخوام سیسمونی بگیرم ولی اصلا جا نداریم بنظرتون چکار کنم ک خانواده شوهرم حرف نزنن چون واقعا جا واسه کمد و تخت نداریم و اینکه چیا بخرم ک لازمه
ممنون از دوستای مهربونم
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نامه_های_آسمانی 🌱
وصیت نامه شهید حجت الله اسدی
بسم ربالحسین(ع) اینجانب حجت اسدی در کمال صحت و سلامتی وصیتنامه ذیل را در بیستم بهمن سال نود و چهار مرقوم نمودهام. امید است مورد توجه قرار گیرد: بنده ی حقیر پس از سالها حسرت و به دل داشتن آرزوی عاقبت به خیری و شهادت در راه خدا امیدوارم و در حالی این وصیتنامه را میخوانید که توفیق شهادت نصیب من حقیر گردیده باشد و الا که ان شاءا... در راه خدمت به اسلام و مکتب اهلبیت از این دار فانی وداع گفته باشم. بعد یک عمر نوکری و ذاکری در خانه اهلبیت و امام حسین(ع) از ارباب بارها خواستهام که مزد قبولی نوکری ام را شهادت عنایت فرماید. لیاقتی که برای بندگان عاص همچون من که عمرم را به گناه و معصیت سپری کردم خیلی دستنیافتنی و سخت شده است. اما امیدوارم در دفاع از حرم اهلبیت بالاخص عمه جان امام زمان(عج) اولیا مخدره بیبی زینب کبری(س) این مزد عبد عاص داده شود. و ما بعد، اول: از پدر و مادرم عذرخواهی و حلالیت میطلبم که میدانم فرزند و اولاد قابل تکیه و دستگیری نبودم و باعث آزرده خاطری ایشان در بعضی اوقات شدم. دوم: از همسر باوفا و مهربان و همراه من که تو این سالها به واقع همیشه در تمام مشکلات زندگی و سختیها دوشادوش من بوده و بهترین رفیق و همراه من بوده که در خیلی از موارد از خواستههای خودش بخاطر من گذشت کرده و با اخلاق من ساخته است، کمال تشکر را دارم و امیدوارم بخاطر همه کاستیها، کمبودها، بداخلاقیها و ... مرا حلال کند و از اینکه نتوانستم تا آخر کنارش باشم، مرا ببخشد. سوم: از پسرانم محسن و مجتبی و محمدحسین خیلی عذر میخواهم بخاطر اینکه پدری خوب برایشان نبودم و نتوانستم حق پدری را آنطور که باید و شاید در حقشان ادا کنم. خواهشی که دارم این است که از مادرتان به خوبی و به نحو احسن و مثل دو تا چشمتون مراقبت کنید و نگذارید غصه و غم پیرش کند. خیلی مواظب مادرتان باشید و همه جوره ازش مراقبت کنید. چهارم: از همه بچههای هیات حسین جان، بخاطر کمکاری، بداخلاقی و احیانا حقالناس که بر گردن بعضیها مونده و نشد حلالیت بطلبم عذرخواهی میکنم و حلالم کنید. محکم و با اراده پرچم اباعبدا... را در هیات به اهتزار درآورید و سالهای سال با نیت و خلوص بیشتر، چراغ هیات را روشن نگه دارید و نگذارید شیطان و نفس موجبات اختلاف و کمسو شدن چراغ هیات را فراهم کند. ان شاءالله عاقبت به خیری و شهادت نصیب همه ما شود. در آخر سفارش میکنم خودم و همه را به رعایت تقوای الهی. هر چند خودم اهل مراعات نبودم ولی کلام قرآن و معصوم را همه باید انجام دهیم. خدایا ببخش گناهانی که لذتش رفت و مسوولیتش ماند. میخانه را نبستند/ جام مرا بشکستند دیگر پس از شهیدان/ عمرم ثمر ندارد. به امید دیدار در جوار سیدالشهداء در جنتالحسین(ع) حلالم کنید. عبد حقیر 1394/11/20 بیستم بهمن نود و چهار
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دعا_درمانی 🌱
دعای قوی و فوری برای خریدن خانه❤️
1-أیه 29 سوره مومنون 25 بار بعد هر نماز
رب انزلی منرلا مبارکا و انت خیر منزلین
این ذکر گفتنش بیش از ۶ دقیقه نمی شه و ارزش بالایی داره چرا که بعد از مدتی که مداومت به گفتن این ذکر کنید جواب می ده و البته نباید شک کنید که ما که بی کاریم و بی پول نمی شه صاحب خونه بشیم و باید باور داشته باشید خدا این کار را بخواد انجام بده میشه و خدا قادر به انجام هر کاری هست.
2-بعد از نماز صبح هفتاد مرتبه اين آيه شريـفه را تلاوت کنيــد
وَ قـُل رَبّ ِ اَنــزِلـنـی مُـنـزَلاً مُبارَکاً وَ اَنـتَ خَيـرُالـمُنـزِلـيـن
3– 14بار بعد هرنماز برو سجده و بگو یا جوادالائمه ادرکنی
4–نذر نون و خرما برای خانم ام البنین برای خونه دار شدن زود جواب میده
5– 1400 تا صلوات هديه به حضرت موسي بن جعفر رو حتما بخونيد خيلي مجربه
6- اگه كسي دوست داره زودتر صاحب خونه نذر كنه 7سال پشت سر هم
روز وفات امام رضا اش بپزه حالا تو اين چي صاحب خونه بشه يا نشه
درضمن اين اش به اش مستاجر معروفه هر كي پخته
در اين روز عزيز نتيجه گرفته
حتما نبايد يك ديگ گنده باشه اندازه7كاسه اش بايد بدي بيرون
انشالله همه مستاجرين صاحب خونه بشن
7-در کل برای خونه دار شدن توسل به جواد الائمه مهمترین توسله
يك سوره يس و سه مرتبه توحيد(ميدونيد كه هر مرتبه توحيد رو خوندن يك سوم قرآن دونستن) و يك دور تسبيح صلوات به نيت قربتا الي ا… تقدیم به جواد الائمه
دو ركعت نماز حاجت و توسل به امام جواد (علیه السلام )
می خوانیم در ركعت اول سوره حمد و سوره قدر و در ركعت
دوم سوره حمد و سوره كوثر بعد در قنوت سه مرتبه آیه امن یجیب
المضطر اذا دعاه و یكشف السوء را می خوانیم بعد از اینكه سلام
نماز را خواندیم به سجده می رویم و با تضرع 9 مرتبه می گوییم
(یا جواد الائمه ادركنی)
8-دعای مقاتل ابن سلیمان هم هست
اول بایدنیت کنی 100 بار بخونی
100 بار پشت سر هم بدون اینکه بینش حرفی بزنی
9-* چهارشنبه ی اخر صفر قبل از غروب آفتاب زیر اسمان بخوانید اول نماز حاجت
و بعد سوره های:
1. الم نشرح
2.والتین
3.اذاجاء
4. قل هوالله
5. ناس
6. فلق
(هرکدام به ترتیب 6 مرتیه)
و قبل از طلوع آفتاب پنجشنبه ی اخر صفر همین اعمال
(نماز حاجت و سوره ها) >> هرکدام به ترتیب 7 مرتیه
تا سال آینده صاحب خانه میشوید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین 💜🍃
جلوگیری از انعقاد نطفه🌸🍃
پرسش :جلوگیرى از انعقاد نطفه، شرعاً چگونه است؟
پاسخ :
برای جلوگیری از انعقاد نطفه، استفاده از هر وسیله مشروعی که بیضرر باشد، و باعث نقص مرد یا زن نشود (یعنی مرد یا زن برای همیشه از قابلیت تولید مثل ساقط نگردد) ذاتا مجاز است، ولی در حال حاضر کنترل جمعیت جایز نیست، مگر اینکه واقعا ضرورتی وجود داشته باشد.
جلوگیری از بارداری با کپسول های «نور پلانت» 🌸🍃
پرسش :کپسولهایى به نام «نورپلانت» وجود دارد که در زیر پوست (بیشتر در قسمتهاى خارجى فوقانى) بازو کاشته مىشود، و این یکى از روشهاى جلوگیرى از باردارى است. آیا شرعاً این عمل جایز است؟
پاسخ :
در صورتى که ضرر قابل ملاحظهاى نداشته باشد و همسر راضى باشد، مانعى ندارد.
جلوگیری از بارداری به وسیله «آی یو دی» 🌸🍃
پرسش : استفاده از «IUD» که اثر آن جلوگیرى از لانه گزینى نطفه بسته شده است، چه حکمى دارد؟
پاسخ :
هرگاه موجب لمس و نظر حرام نشود مانعى ندارد; مگر اینکه ضرورت فردى یا اجتماعى ایجاب کند و در صورت ضرورت (به تشخیص اطبّاى مورد وثوق) مادام که دسترسى به جنس موافق است، مراجعه به جنس مخالف جایز نمىباشد.
استفاده از داروهای تزریقی برای جلوگیری🌸🍃
پرسش :داروهاى تزریقى وجود دارد که از طریق عضلانى تزریق مىشود، و براى مدّت معیّنى اثرات ضدّ حاملگى دارد. استفاده از این داروها چه حکمى دارد؟
پاسخ :
در صورتى که ضرر قابل ملاحظهاى نداشته باشد، و همسر راضى باشد، مانعى ندارد.
جلوگیری از بارداری با بستن لوله🌸🍃
پرسش :در صورت ضرورت کنترل باردارى در زن و شوهر خاصّى، و عدم موفقیّت آنها در رعایت مناسب سایر روشها، بستن لولهها چه حکمى دارد؟
پاسخ :
در صورتى که خطرى از ناحیه باردارى متوجّه مادر باشد مانعى ندارد.
کنترل موالید با وازکتومی🌸🍃
پرسش :آیا جواز شرعى براى وازکتومى (یعنى بستن لوله ها در مرد) جهت کنترل موالید و جلوگیرى از رشد غیر متعارف جمعیّت، عنوان حکم ثانوى داشته و با از بین رفتن ضرورت قابل لغو است؟
پاسخ :
در صورتى که طبق تشخیص متخصّصان مورد اعتماد، ضرورت فردى یا اجتماعى اقتضا کند مانعى ندارد; در غیر این صورت جایز نیست.
وازکتومی و تبکتومی🌸🍃
پرسش :بستن لولههاى «منى بر» در مردان (وازکتومى) و لولههاى «منى بر» در زنان (توبکتومى) که اکثراً موجب عقیمى دائمى مىگردد چه حکمى دارد؟
پاسخ :
اگر موجب عقیم شدن دائم است اشکال دارد.
مشروع نشدن به خاطر انجام کار حرام🌸🍃
پرسش :برخى از روشهاى جلوگیرى باعث عقیم شدن مىگردد. چرا در جامعه ما این کار به طور مکرّر و به صورت عادى انجام مىشود؟
پاسخ :
انجام کارِ حرام دلیل بر مشروعیّت آن نیست.
بستن لوله زنان یا مردان برای کنترل موالید🌸🍃
پرسش :آیا براى جلوگیرى از بچّهدار شدن، جایز است لوله زنان یا مردان بسته شود؟
پاسخ :
در مواردى که به تشخیص اهل خبره، کنترل جمعیّت ضرورت داشته باشد، براى جلوگیرى از انعقاد نطفه هر وسیله مشروعى که بى ضرر باشد و باعث نقص مرد یا زن نشود، (مثل اینکه مرد یا زن براى همیشه از قابلیّت تولید مثل ساقط شوند) ذاتاً مجاز است، ولى اگر مستلزم نظر و لمس نامشروع باشد، تنها در صورت ضرورت فردى یا اجتماعى جایز است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
سلام ب همگی
عزیزم من جزو کسانی ام که خانواده همسرم کوچکترین خرجی برای ازدواجمون نکردن همسر عزیزم پول رهن خونه رو با وام گرفتن های خیلی زیاد جور کردن الحمدلله ک زیر بار منت کسی نرفتیم ک بخوان برامون تصمیم هم بگیرن
خانوادشون هم کلا از همون اول خیلی باهاشون سنگین برخورد کردم جوری ک میرم خونشون لباس تر تمیز میپوشن و هیچ وقت با لباس راحتی جلوم نمیگردن اینم فقط بخاطر کاراییه ک کردم
خیلی باهاشون حد و حدود دارم ک الان ک یکسال و خرده ای از ازدواجم میگذره همسرم همیشه تحسینم میکنه!!!خیلی سر سنگیم باهاشون برخورد کزدم ک الان ی بار ظرف بشورم کلی عذرخواهی و تشکر میکنن ازم
هیچ وقت دوس نداشتم خانواده شوهرم زیاد باهام صمیمی بشن طوری ک الان کوچکترین اتفاقی بیفته ناراحتیمو تو چهرم ابراز میکنم و سرد میشم و خودشون متوجه میشن......منم خیلی دوس داشتم ب همسرم کمک مالی میشد ولی اونا میگفتن نداریم!منو همسرمم از بزرگترین و گرون ترین چیز ک طلا باشه تا وسایل داخل چمدون رو هیچ کدوم رو نه تعارف کردیم ک برای خرید باهامون بیان نه قیمت بهشون گفتیم،فقط ی بار نشونشون دادم,سر خونه چیدن هم اصلا نذاشتم بیان چیدم تموم شد گفتم اومدن دیدن
.هیچ وقت با زبون درازی و حاضر جوابی خودتون رو پیش خانواده همسرتون کوچیک نکنید!!!!اونا فقط ب حساب حیف شدن پسرشون میذارن!!!!فقط همین!من فقط سیاست پیش گرفتم تا هیچ وقت نشنوم ک بهم گفتن بی ادب!!!در عوض ی خواهر شوهر دارم ک خیلی زبون تلخ و بی محابا هر چی میدونه میگه!!!!بنظرم مودب و باوقار رفتار کن!!!هرچی میخوای ب همسرت بگو و خودت رو در روی اونا قرار نگیر!بدگویی خانوادشم همش پیشش نکن ک مردا بعد ی مدت عاصی میشن!
دیگه اینکه در مورد خانوادت جلوشون خیلی مودبانه صحبت کن!من همیشه میگم پدرم گفتن!با جمع خطاب کن!!!اونا متوجه میشن ک شما و خانوادت خیلی شان خانوادگیتون بالاس
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام
ممنون از خانمی که گفتن خانم های صیغه ای که آوار شدی رو زندگی مردم تو این گروه مشکلات خودتون ومردان هوسباز نفرستید
خانم عزیزگل گفتید
الهی این زنهای صیغه ای وموقتی ومردان هوسباز ریشه کن بشن
وحتم دارم اگه یه زمانی برسه که اجتماع این افراد طرد کنه قطعا ریشه کن خواهند شد
همسر من فوق العاده بی عقل وهوسباز هست به مدتی تو اداره شون پیش یه زن همکار مطلقه از من واینکه تو خونه به خاطر ظلم وستمهاش غر میزنم بقول خودش دردل میکرده یه مدتی متوجه تغییرات خوب رفتارش شدم وحدس زدم یکی داره راهنمایی اش میکنه بعدها خود مردنادان گفت بله همون همکار مطلقه راهنمایی اش کرده
که من به این نامرد هوسباز گفتم به جای اینکه بری پیش زنها درد دل کنی اگه مرض نداری با خودم حرف بزن چون ممکنه یه زن پیدا بشه که زندگی تباه کنه
ودقیقا همین اتفاق افتاد دوباره رفت با یه زن مطلقه که همکارش بود از من بد گفت وگند زدن به زندگی من
من بعد اون ۱۳ سال تحمل کردم ولی دیگه هیچ وقت زندگیم درست نشد والان طلاق گرفتم با دوبچه
خانمها جه مطلقه چه غیر مطلقه مجرد یا متاهل مطمئن باشید مردی که میاد پیش شما درد ودل میکنه مریض هست هوسباز وبی عقل وروانی ونیازمند تفریحات آنی ونه شما رامیخاد نه اهل زندگی که اگه اهل زندگی باشن زندگی اول خودشون حفظ میکنن
دقیقا یک خانم میشناسم که از همسر قبلیش به هر دلیلی طلاق گرفت با یک مردی که زن ودوفرزند داشت ازدواج کرد
دوسال نشده حالا این زن داره طلاق میگره میگفت خیلی طرف محبت داره ولی دائم میخاد بریم تفریح وخوش گذرونی
همین مساله باعث طلاق شده که اگه خوش گذرون نبود که زن ودوبچه را رها نمیکرد بره زن دیگه بگیره
خدا از تک تک زنهای صیغه ای نگذره
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
در كتاب بحار الانوار جلد 11 مسطور بود: ابو بصیر می گفت : همسایه ای داشتم كه از معاونین و همكاران سلطان جور و ستم بود و ثروت زیادی از كنار این سلطان بدست آورده بود، و كنیزان و غلامانی داشت و هر شب مجلسی از هواپرستان و عیّاشان تشكیل می داد و به لهو و لعب و عیش و طرب می گذرانید و چند كنیز آوازه خوان و مطرب داشت كه میخواندند و شراب می دادند و می خوردند و چون همسایه و مجاور من بود همیشه صدای آن منكرات از خانه او به گوش ما میرسید و ما را ناراحت می كرد. چندین بار به او گوش زد كردم كه صدای ساز و آوازت مرا و خانواده ام را اذیت می كند... ولی متاءسفانه نمی پذیرفت هر دفعه به او اصرار و مبالغه می نمودم تا یك روز گفت : من مردی مبتلا و معتادم و اسیر شیطان شده ام اما تو گرفتار شیطان و هوای نفس نیستی . اگر وضع مرا بصاحب خود آقا حضرت صادق - علیه السلام - بگوئی شاید حضرت دعائی كرده و خداوند مرا از پیروی نفس نجات دهد. ابوبصیر گفت : سخن آن مرد بر دلم نشست . صبر كردم تا وقتی كه خدمت حضرت صادق - علیه السلام - رسیدم و داستان همسایه ام را به آن حضرت عرض كردم . حضرت فرمود: وقتی كه به كوفه برگشتی او به دیدن تو خواهد آمد، به او بگو جعفر بن محمد می گوید آنچه از كارهای زشت می كنی ترك كن من برایت بهشت را ضمانت می كنم . برگشتم به كوفه مردم به دیدنم آمدند او نیز با آنها بود، همین كه خواست حركت كند نگاهش داشتم وقتی اطاق خلوت شد. گفتم وضع ترا برای آقا امام صادق - علیه السلام - شرح دادم حضرت فرمود: سلام مرا به او برسان و بگو آن حالت زشتت را ترك كن تا من برایت بهشت را ضمانت كنم . تا این سخن مرا شنید گریه اش گرفت . گفت ترا بخدا آقا امام صادق - علیه السلام - این حرف را به تو زد. گفتم بخدا قسم حضرت فرمودند. گفت پس همین مرا بس است از منزلم خارج شد پس از چند روز كه گذشت یكی را دنبال من فرستاد، وقتی پیش او رفتم دیدم پشت در ایستاده و برهنه است گفت : هرچه در خانه مال داشتم در محلش صرف كردم و چیزی باقی نگذاشتم اینكه می بینی از برهنگی پشت درب ایستاده ام . من سریع به دوستان مراجعه نمودم ومقداری لباس كه او را تاءمین كند تهیه كرده برایش آوردم، بعد از چند روز باز پیغام داد مریض شده ام بیا تو را ببینم در مدت مریضیش مرتب از او خبر می گرفتم و با داروهائی به معالجه اش مشغول بودم، بالاخره یك روز به حال احتضار رسید، در كنار بسترش نشسته بودم و او در حال مرگ بود، در این موقع بیهوش شد وقتی بهوش آمد در حالیكه لبخند می زد گفت : ای ابابصیر صاحبت آقا حضرت صادق - علیه السلام - بوعده خود وفا كرد، این را گفت و دیده از جهان بست . در همان سال وقتی بحج رفتم در مدینه خدمت حضرت صادق - علیه السلام - رسیدم، در منزل اجازه ورود خواستم، همینكه وارد منزل شدم هنوز یك پایم در خارج منزل بود كه حضرت فرمود: ای ابابصیر دیدی ما به وعده خود نسبت به همسایه ات وفا كردیم.
قصص التوابين يا داستان توبه کنندگان / علي ميرخلف زاده
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#ارسالی_اعضا ❤️🍃
شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی میگفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم
https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4
انقدر موهام ناز شده 😍
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و چهل قرآن کریم
سوره مبارکه الأنعام
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
Quran-page-140.mp3
2.55M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و چهل قرآن کریم، سوره مبارکه الأنعام
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید