eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
163.1هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 کمک به درمان و معیشت خواهر و برادر و ! 🏮۱. دختر ۱۳ ساله مبتلا به نقص سیستم ایمنی ، آبسه مغزی و توده شدید ریوی ، افت پلاکت و هموگلوبین با صد روز بستری در آی سی ۲.پسر ۱۱ ساله مبتلا به اوتیسم مغزی ، بدون تکلم ، نیازمند ایزی لایف و کار درمانی ! خانواده‌ گرفتار توان تامین هزینه ها رو ندارند و زیر بار قرض و بدهی بیمارستان هستند.(مبلغ بدهی ۵۷ میلیون_ ۵۷۰ سهم ۱۰۰ هزار تومانی) 🍃 تسلای دل امیر المؤمنین ع پدری کنید و در روند درمان این خواهر و برادر بیمار، سهیم باشید. شماره کارت‌ به‌ نام مجموعه جهادی
5892107046668854
●Ir
820150000003101094929079
کد دستوری👈 ‎
*6655*1*33#
● 🪩 ارتباط مستقیم با گروه👇 ┏━━━━━━━━━━━━━━━🇮🇷┓ https://eitaa.com/S7QfvmVIh2MaXNEm ┗🕊━━━━━━━━━━━━━━━┛ مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می شود. گروه جهادی مورد تاییده.با خیال راحت کمک کنید✅
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
🕊 کمک به درمان و معیشت خواهر و برادر #بیمار و #معلول ! 🏮۱. دختر ۱۳ ساله مبتلا به نقص سیستم ایمنی ،
مخاطبین عزیز؛ وضعیت این دو طفل به ویژه دختر بچه بسیار سخت ِ! چندین ماهه بیمارستان بستریِ و خانواده شون چشم امید به ماها دارند. مجموعه‌ بزرگ مورد اعتماد کامل کانال ما و فعالین رسانه ای است؛✅️ در این ایام میلاد امیر المؤمنین ع با یک سهم مهربانی برای درمان این دو کودک بیمار پدری کنید 💞
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه دویست و پنجاه و دو قرآن کریم سوره مبارکه الرعد ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
Quran-page-252.mp3
2.88M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه دویست و پنجاه و دو قرآن کریم، سوره مبارکه الرعد با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
🌱 مجرب برای و و : برای ازدواج و طلب حاجت از هر نوعی که باشد دعای شریف ذیل را چهارده مرتبه بخواند و این عمل را ده روز ادامه دهد. به اذن خداوند متعال به خواسته اش میرسد. این دعا را بخواند : اَللهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقُّ وَلیِّکَ مُحَمّدِ بْنِ عَلِیٍّ اِلّٰا جُدْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ وُسْعِکَ وَ وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ وَ اَغْنَیتَنی عَمَّنْ سِواٰکَ وَ جَعَلْتُ حاجَتی اِلَیْکَ وَ قَضاءَ هٰا عَلَیْکَ اِنَّکَ لِمٰا تَشٰاءُ قَدیرٌ 🌿🌺🌿 💠یَا اللَّهُ الْمَحْمُودُ فِی کُلِّ فِعَالِهِ💠 ⏺هر که روز جمعه وضو سازد و لباس پاکی ببوشد و به مسجد جامع رود و بعد از اقامه نماز جمعه دویست بار این اسم را با خلوص بخواند و با اعتقاد درست به نیت هر حاجتی که دارد آن حاجت برآورده شود⏺ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ ✺≽ ⊱━━━⊱ 🗓 ۲۵ دی | جدی ۱۴۰۳ 🗓 ۱۳ رجب ۱۴۴۶ 🗓 14 ژانویه 2025 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 🌹 وقایع مهم شیعه: 🌹 ولادت مولی الموحدین امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السلام، 23سال قبل هجرت 🔹آغاز ایام البیض (اعتکاف) 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها ▪️12 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️13 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ▪️14 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ▪️19 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه : یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین "ای مهربان‌ترین مهربانان" ❇️ خواندن روز باعث می‌شود که حاجت روا شوید این ذکر به نام علی بن الحسین علیه السلام و محمد بن علی علیه السلام و جعفر بن محمد علیه السلام می‌باشد بنابراین رعایت شده است در این روز امام خوانده شود. ❇️  (یا ) ۹۰۳ مرتبه بعد از نماز صبح موجب می‌شود. 📚 شب : طبق آیه ی ۱۴ سوره می‌باشد. ✅ برای و دادن روز مناسبی است. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست. ⛔️ برای گرفتن روز مناسبی نیست. ⛔️ برای روز مناسبی نیست‌. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست‌‌‌. ⛔️ امشب برای خوب نیست. ⛔️ برای رفتن روز مناسبی نیست. 🔰زمان : از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر. 🔹امروز روز خوبی است. 🔹امروز برای شروع کارها مناسب است. 🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد. 🔸کسی که امروز گم شود، خیلی زود پیدا میشود. 🔸قرض دادن و قرض گرفتن پسندیده است. . 🔸کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔸خرید و فروش و تجارت، موجب سود است. 🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹کسی که در این روز متولد شود، اهل خِرَد خواهدشد. اگر خدا بخواهد. 🔹رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب و موجب عزت است. 🔹صدقه دادن خوب است. 🔸رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « نخـاع » است.👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔸مسیر رجال الغیب ،سمت جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. ❤️ ❤️ هر گاه بخواهی کسی را تسخیر کنی وضو بگیرو دو رکعت نماز به جای بیاور ودر هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه این ایه را بخوانید عَسَی اللهَ اَن یَجعَلَ بَینَکُم وَبَینَ الَذینَ عادَیتُم مِنهُم مَوَدَّةً واللهُ غَفورٌ رَحیم ، وپس از سلام نماز نیز این ایه را هفت مرتبه بخوانید ‹‹اَللهُمَ لَِیِِّن لی قلب فلان بن فلان کَما لَیِّنتَ الحَدیدَ لِداوود وسَخِّرهُ لی کََما سَخَّرتَ ریحَ لِسُلَیمان›› این نماز را تا یک هفته بخوانید حتی در بعضی مواقع با یکبارخواندن هم نتیجه داره بستگی به حالات روحی شخص داره . اگر طرف زن هست به جای بن بخوانید بنت ☜ صبح05:45 طلوع آفتاب07:14 ☜ ظهر12:13 اذان عصر14:54 ☜ آفتاب17:13 اذان مغرب17:33 ☜ عشاء18:23 نیمه‌شب شرعی23:29
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لافتی ای پدر لافتی جز شما عمرم گر بشود به درازای عمر نوح مرا کاری نیست جز غلامی حیدر روز میلاد اقا امیر المومنین حیدر مبارک ❤️😍😍😍🌈🌈💥💥💥💫💫💫 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام وقتتون بخیر ..در جواب خانمومی ک پسرشون مشکل لکنت دارن ..پسرم از ۶سالگی لکنت گرفت ..تو کلاس مسخره اش میکردن ..هفته ی اول ب معلم میگفتم ک با بچه ها صحبت کنه..اما با این حال اعتماد ب نفسی ک داشت لکنتش باعث خاموشی زبانش نشد ..گفتار درمانی بردم ..روانشناس بردم ...طب سنتی در حد ویزیت...اما دکتری ک تهران با نبض ویزیت میکنه گفت رطوبت بدنش بالاست در محیط خشک مشکلی نداره..و حرفاش با واقعیت مطابقت داشت..شمال بودیم لکنت شدید ..چن روزی ک تهران بودیم هیچ لکنتی نداشت ...سردیجات مخصوصا لبنیاتو گفت نخوره...بجا نخود چی و کشمش استفاده کنه ..سبزیجات تلخ مثل تره و شاهی استفاده بشه... .صحبتهاشو با حوصله گوش کنین ..اروم و شمرده صحبت کنه و لکنت دارا کلمه رو اصلاح نکنین .. و خواندن قران خیلی تاثیر داره با هم بخونین چون بهترین گفتار درمانی هستش..ب صورت بازی ازش بخواهین مداحی کنه چ تنهایی و چ تو جمع حتی با لکنت ...جلوی آینه بنشینه و برای خودش قصه بگه ..اینها راههایی بود ک من انجام دادم و کاملا حال بد شما تداعی کننده حال اون روزهای بد منه ....البته یکی از همکلاسی پسرم ک لکنت داشت همچنان درگیره...وشاید استرس و خجالت کشیدن و عدم اعتماد و محیط وعدم ارامش خانواده بی تاثیر نباشه...اما پسرم ک الان ۱۲سالشه خدا رو شکر خوب شد ..باز هم میگم اعتماد ب نفس خیلی مهمه ..پسرم کسی بود با لکنت کلاس پنجم و ششم شورای دانش اموزی شرکت کرد و منشی و ریس شورا شده بود ..تو کلاس سخنران بود ..بازرس میومد این صحبت میکرد و هیچ وقت لکنتش رو ی مانع ندونست در حالی ک من شب و روز نگرانش بودم ولی هیچ وقت نگفتم نگران اینده هستم .... ب عنوان ی مادر تنها شما میتونین مشکل فرزند خودتون رو با توجه ب شناختی ک ازش دارین با کمک هم و خانواده کاملا بردارین ... ممنونم از همه ..میبخشید طولانی شد چون لکنت یهویی میاد اما رفتنش پر از انتظار سخته...ب امید موفقیت همه.. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 توصیه دکتر بانکی‌پور به تماشای فیلم «باغ کیانوش» 🔻 دکتر بانکی‌پور، کارشناس خانواده و نماینده مجلس اصفهان با تمجید از فیلم سینمایی گفت: این فیلم هم آموزنده بود، هم اخلاقی، هم خانوادگی... مخصوصا تماشای آن برای به شدت شوق انگیز و مفید است. پیشنهاد می‌کنم با خانواده و کودکان این فیلم را ببینید و به دیگران توصیه کنید. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام وعرض ادب. وتهنیت این ماه مبارک. عزیزان یه مشکلی برام پیش آمده کمکم کنید ما برای
❤️🍃 سلام وقت بخیر ممنون از کانال عالیتون پیرو سوال اعضا برای فرزندانشون که لکنت زبان دارن کلینیک نگاه نو دکتر برزگر و دکتر حسینی نصب را از گوگل یا اینستا سرچ کنن و با کسانیکه از طریق این دکترهای عزیز درمان شدن آشنا بشن منم فرزندم ۱۳ سالشه و با لکنت شدید و قفل شدید الان یکساله تحت درمان هست و تا چند ماه دیگه لکنتشون صفر میشه ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام الهی زندگی همه دوستان مملو از آرامش باشه ☘☘☘ خانمی که عکس پا گذاشتی این حالت نوعی اگزما هست تماس با خاک وآب بدترش میکنه چندسال انگشتان دستم اینطوری بود فقط باید پماد تریامسیلون ان ان یا پماد زردنگ فکر کنم تتراسایکلین بزنی شبها چرب کن پلاستیک بپوش بعد هم روش جوراب روزها هم جوراب بپوش اگه اصفهان تشریف دارید دکتر خرمیان کلینک باران تو شیخ بهایی دکتر پوست حاذقی هستن ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ خانمی که باز نشسته هستید وشوهرت هم با زنشسته هستن و مشغول خدمت به پدرو مادروخواهر عزیزم این جور مردان فوق العاده بی مسوولیت هستن وچون میخان کانون توجه باشن علیرغم اینکه تکالیفشون نسبت به همسر وفرزند انجام نمیدن برای دیگران کاسه داغ تر آش هستن همه هم میگن که چه مرد خوبی مطمئن باش الان تو گروه هم خیلی ها مینویسن که ای وا خانم چه عروس بدی چه اشکالی داره مرد به پدر ومادرش خدمت کنه😳 خبر از دل من وامثال شما ندارن 😭 خدمت به پدر ومادر ودیگرلن به شرطی خوبه که حق دیگران ضایع نکنی مرد برای زن وبچه ش که در اولویت هستن خرید نمیکنه ده برابر برای قوم وخویش خرید میکنه به فکر آینده بچه هاش نیس فکر آینده خواهر وبرادرش هست خواهرم هیچ فایده ای نداره خودت خسته نکن یه عمر کار کردی الان هم بیشینی غصه زندگی آینده بچه را بخوری میدونم سخته ولی شدنی هست خودم همین شرایط دارم برو مسافرت خصوصا وقتایی که شوهرت خونه هست از حقوق خودت اصلا تو خونه خرج نکن برای خودت لباس وطلا بخر روزهایی که شوهر میره پیش اقواامش شما هم برو باشگاه مهمونی به خدا ۱۸ سال همین زندگی نکبت بار تحمل کردم همش در خدمت پدرو مادرش بود پدر ومادر شوعرم سه سال به رحمت خدا رفتن الان آقا در خدمت خواهر وبرادرش هست چون خیالش راحت که من زندگی را جمع کردم بجه هاشم خیالشون راحت هست الان خیلی پشیمون هستم که چرا یه مسافرت باب دلم نرفتم چرا چیزهایی که دوست داشتم نخریدم همش به خاطر یه مرد بی مسوولیت ونوکر دیگران از حق خودم گذشتم و خونه زندگی مهیا کردم به قولی دوستی چاله وچوله های زندگی پسر مردم پر کردم من یکی که از این نوع مردان متتفرم چراغ خونه خاموش کن محله روشن کن هستن ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#داستان_زندگی ❤️🍃 عاشقانه های شهدا (منوچهر و فرشته )   پدر هميشه هواي ما را  داشت. لب تر مي‌كرديم
❤️🍃 عاشقانه های شهدا ( منوچهر و فرشته)💜 گفت «نه ، نه، دستتان درد نگند. فقط زود از اين جا برويد». بعد از انقلاب سرمان گرم شد به درس و مدرسه. مسئول شوراي مدرسه شدم. اين كارها را از درس خواندن بيشتر دوست داشتم. تابستان كلاس خياطي و زبان اسم نوشتم. دوستم، مريم. مي‌آمد دنبالم، با هم مي‌رفتيم. آن روز مي خواستيم برويم كلاس خياطي. در را نبسته بودم كه تلفن زنگ زد. با لطيفه خانم، همسايه‌ي روبه رويي، كار داشتند. خانه‌شان تلفن نداشتند. رفتم صداشان كنم. لاي در باز بود. رفتم توي حياط. ديدم منوچهر روي پله‌هاي حياط نشسته بود. اصلا يادم رفت چرا آن جا هستم. من به او نگاه كردم و او به من، تا او بلند شد رفت توي اتاق. لطيفه خانم آمد بيرون، گفت «فرشته جان، كاري داشتي؟» تازه به صرافت افتادم پاي تلفن يك نفر منتظر است. منوچهر را صدا زد و گفت مي‌رود پاي تلفن. منوچهر پسر لطيفه خانم بود! از من پرسيد «كجا مي‌روي؟»  گفتم «كلاس». گفت «وايستا منوچهر مي‌رساندت». آن روز منوچهر ما را رساند كلاس. توي راه هيچ حرفي نزديم. برايم غير منتظره بود. فكر نمي‌كردم ديگر ببينمش، چه برسد به اين كه همسايه باشيم. آخر همان هفته خانوادگي رفتيم فشم باغ پدرم. بيشتر روزها وقتي مي‌خواستم با مريم بروم كلاس، منوچهر از سركار برگشته بود. دم در هم را مي‌ديديم و ما را مي‌رساند كلاس. يك بار در ماشين را قفل كرد و نگذاشت پياده شوم. گفت «تا به همه‌ي حرف‌هام گوش نكنيد، نمي‌گذارم برويد». گفتم «حرف بايد از دل باشد كه من با همه‌ي وجود بشنوم». منوچعر شروع كرد به حرف زدن. گفت « اگر قرار باشد اين انقلاب به من نياز داشته باشد و من به شما، من مي‌روم نياز انقلاب و كشورم  را ادا كنم، بعد احساس خودم را. ولي به شما يك تعلق خاطر دارم». گفت «من مانع درس خواندن و كار كردن و فعاليت‌هاتان نمي‌شوم، به شرطي كه شما هم مانع نباشيد». گفتم « اول بگذاريد من تاييدتان كنم، بعد شما شرط بگذاريد». تاگوش‌هاش قرمز شد. چشمم افتاد به آيينه‌ي ماشين. چشم‌هاش پر اشك بود. طاقت نياوردم. گفتم «اگر جوابتان را بدهم، نمي‌گوييد چه قدر اين دختر چشم انتظار بود؟« از توي آيينه نگاه كرد. گفتم «من كه خيلي وقت است منتظرم شما اين حرف را بزنيد». باورش نمي‌شد. قفل ماشين را باز كرد و من پياده شدم. سرش را آورد جلو پرسيد «از كي؟» گفتم «از بيست و يك بهمن تا حالا». روزي كه آمدند خواستگاري، پدرم گفت «نمي‌داني چه خبر است. مادر و پدر منوچهر آمده‌اند خواستگاري تو». خودش نيامد. پدرم از پنجره نگاه كرده بود. منوچهر گوشه‌ي اتاق نماز مي‌خواند. مادرم يك هفته فرصت خواست تا جواب بدهد. من يك خواستگار پولدار تحصيل كرده داشتم. ولي منوچهر تحصيلات نداشت. تا دوم دبيرستان خوانده بود و رفته بود سركار. توي مغازه‌ي مكانيكي كار مي‌كرد. خانواده‌ي متوسطي داشت. حتا اجاره نشين بودند. هر كس مي‌شنيد، مي‌گفت «تو ديوانه‌اي. حتماً مي‌خواهي بروي توي يك اتاق هم زندگي كني. كي اين كار را مي‌كند؟» خب، من آن قدر منوچهر را دوست داشتم كه اين كار را مي‌كردم. يك هفته شد يك ماه. ما هم را مي‌ديديم. منوچهر نگران بود. براي هر دويمان سخت شده بود اين بلاتكليفي. بعد از يك ماه صبرش تمام شد. گفت «من مي‌خواهم بروم كردستان، بروم پاوه. لااقل تكليفم را بدانم. من چي كار كنم، فرشته؟» منوچهر صبور بود بي‌قرار كه مي‌شد، من هم بي‌طاقت مي‌شدم. با خانواده‌ ام حرف زدم. دايي‌هام زياد موافق نبودند. گفتم «اگر مخالفيد، با پدر مي‌رويم محضر، عقد مي‌كنيم». خيالم از بابت او راحت بود. آنها كه كاري نمي‌توانستند بكنند. به پدرم گفتم نمي‌خواهم مهريه‌م بيش‌تر از يك جلد قرآن و يك شاخه نبات باشد». اما به اصرار پدر، براي اين كه فاميل حرفي نزنند، به صد و ده هزار تومن راضي شدم. پدر منوچهر مهريه‌ام را كرد صد و پنچاه هزارتومن، عيد قربان عقد كرديم. عقد وارد شناس نامه‌ام نشد كه بتوانم درس بخوانم. توي همان محله‌مان يك خانه اجاره كرديم. نيمه‌ي شعبان عروسي گرفتيم. دو ـ سه روز مانده بود به امتحانات ثلث سوم. شب‌ها درس مي‌خواندم. منوچهر ازم مي‌پرسيد، مي‌رفتم امتحان مي‌دادم. بعد از امتحانات، رقتيم ماه عسل، يك ماه و نيم همه‌ي شمال را گشتيم. هر جا مي‌رسيديم و خوشمان مي‌آمد، چادر مي‌‌زديم و مي‌مانديم. تازه آمده بوديم سر زندگيمان، كه جنگ شروع شد. اول ـ‌ دوم مهر بود. سر سفره‌ي ناهار از راديو شنيديم سربازهاي منقضي پنجاه و شش را ارتش براي اعزام به جبهه خواسته. از منوچهر پرسيدم «منقضي پنجاه و شش يعني چه؟» گفت «يعني كساني كه سال پنجاه و شش خدمتشان تمام شده». داشتم حساب مي‌كردم خدمت منوچهر كي تمام شده كه برادرش، رسول، آمد دنبالش و با هم رفتند بيرون. بعد از ظهر برگشت، با يك كوله‌ي خاكي رنگ. گفتم «اين را براي چه گرفته‌اي؟» گفت «آماده شو، با مريم و رسول مي‌خواهيم برويم بيرون». ...