شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام به همگی ،هر کسی دردش به دل خودش من ۱۶ ساله عروسی کردم دوسال اول عروسی همچی گل و
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام خدمت اون خانمی که پای نفر سوم تو زندگیش باز شده.خیلی ناراحت کنندست این آمار خیانت ها وقتی هر کدومشون میخونی دل آدمی به درد میاد .چه زن چه مرد. که خیانت میکنن .خیانت واقعا عمل وقیحیه. اونم با وجود بچه. هر چندم که تو زندگی کم گذاشته باشیم برای طرف حق خیانت ندارن یا باید کنار بیاد با کمبودها یا طلب کنه خواستشو. خانواده های که کار زندگیشان تهش به طلاق رسیده فکر میکنن اونا که نشستن پا زندگیشان حتما یا خیلی خوشبختن یا انقد بد بخت نیستن که اقدام جدایی کند در حالی که این نیس .راستش اونایی که جدا شدن جرآت داشتن چون طلاق و پاشیده شدن زندگی واقعا دل میخواد .وقتی کسی جدا نمیشه حتما پشت بانی ندارن .حتما پدر و مادرش تو مذیغن یا اعصاب ندارن یا خیلی چیزای دیگه که سختیها طلاق و بعدشو متحمل بشن من ابجیم طلاقی شد خدا سر هیشکی نیاره .ما هم زندگیمون گل و بلبل نیس اما جدایی خیلی ترسناکه و اللخصوص بدبختیها بعدش. .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد اون بانویی که گفته بودن شوهرشون تلفنش رو جلوش قطع میکنه
عزیزم پدر من قبلا میوه فروش بود اونم تو یه محله با کلاس تو کرج
حدودا سه سال پیش از اون کار در اومد
دوستای پدرم به خونه ما رفت آمد داشتن و همشون هم خانواده های خیلی محترمی بودن
تا اینکه ماه پیش اومد و گفت یکی از دوستام داره میاد خونمون منم منتظر یه مرد با خانواده اش بودم که یه زن خیلی محترم اومد و ما رو برادر زاده های خودش خطاب کرد و به من و خواهرام گفت منو عمه صدا کنید مادرم هم چون از قبل آشنایی داشتن خیلی گرم با هم دیگه احوال پرسی کردن و به پدرم هم داداش میگفت
منم چند بار یواشکی گوشی پدرم رو چک کردم😅😅 و چت هاش با اون خانوم رو خوندم فقط در حد یه خواهر و برادر بودن
فقط خواستم بگم شما انرژی مثبت به خودت بده و خیلی نگران نباش
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️ سلام ادمین جان ممنون از کانال خوبتون 🌷 ترو خدا اگه میشه پیام من روهم توکانالتون بز
#پاسخ
سلام ادمین جان خیلی ممنون که پیام منو تو کانالتون گذاشتین 🙏
و ممنون از همه اعضای گروه که منو راهنمایی کردین 🙏
به گفته اعضایی گروه داروی امام کاظم رو تهیه مصرف کردیم و همین طور آویشن و بقیه چیزهایی که فرمودن رو...
شوهر من هم ازمایش داد و متاسفانه اونم هم مبتلا شده بود 😔ولی خداروشکر حال شوهرم بهتر فقط یه خورده حال مادر شوهرم بدتره چون میگرن هم دارن ایشون 😔
مادرشوهرم 3تا پسر داره و دختری نداره که به ایشون رسیدگی کنه من عروس بزرگم وجاریم عروس کوچیکه پسر وسطی مجرده . جاری بنده هم پسر 4ساله دارن از وقتی فهمیده که مادرشوهرمون کرونا داره😷 رفتن خونشون و بیرون هم نمیان وهروز هم اهنگ شادباصدای خیلی بلند میزارن نمیدونم از مریض شدن مادر شوهره خوشحال شده یا مریضی شوهرم 😕
توی این چندروز برادر شوهرم یک سر هم به مادر خودشون نزدن .حالا شوهر بنده با اون مریضی خودشون هم به مادرشون میرسن هم به خودشون ومن هم این وسط با یه بچه کوچیک باید سوپ و اش به شوهرم مادرشون درست کنم هم غذا برای خودمون و برادر شوهر و پدر شوهرم .و وقتی هم که دخترم خوابه باید ظرفاشون رو برم بشورم ضدعفونی کنم این چندروز واقعا خسته شدم .واز طرفی هم چندروز بادخترم شب تا صبح تنهایم ترس تنهایی هم ازیک طرف واینکه شاید ناقل باشیم نمیتونم اجازه بدم کسی بیاد پیشمون . مادرشوهرم خیلی زن خوب ومهربونیه مثل مادرم دوسش دارم با جاریم هم مثل من برخورد میکنه و جاریم از همون اول هم همیشه با مادرشوهرم و شوهر بنده مشکل داشت . نمیخوام که بگم جاری بدی دارم یا من خیلی خوبم نه .
فقط ای کاش جاریم وبرادرشوهرم هم به فکر مادرشون بودن و یک کمکی میکردن تا همه کارها روی دوش یک نفر نباشه . ممنون ازکانال بینظیرتون 🙏
ببخشید خیلی طولانی شد خواستم یه خورده درد کنم خالی شم 😌🙏
@azsargozashteha💚
از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانیت کنند
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند
یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_سوم توی این فکرا بودم که صدای حرف از توی کوچه شنیدم از پنجره نگاه کردم و خاله و عمو و عمه و
#قسمت_چهارم
خلاصه خانواده من عارشون میشد به اینا سلام کنن چه برسه به اینکه بخوان دخترشونو بدن بهشون
هیچ کدوم از کتک ها و زخم ها دردناک تر از شبی نبود که مادرم اومد اومد کنارم نشست،
اول خودمو جمع کردم فکر کردم با یه شکنجه دیگه اومده ولی گفت کاریت ندارم راحت باش نازی
بعد اشک ریخت و اشک ریخت منم باهاش گریه کردم،
تو هق هقاش گفت تو لیاقتت بیشتر از حمید بود نازی، من برات هزار آرزو داشتم،
دوست داشتیم لباس عروس بپوشی، دوست داشتیم توی باغ یه عروسی چشم درار برات بگیریم،
با شکوه و جبروت بیان ببرنت، طبق طبق برات هدیه بیارن، ولی حالا چی؟
حالا مثل این زنای هزاربار شوهر کرده باید بدون ساز و دهل تو خفا و خفت بری خونه بخت، که خونه نگون بختیه... نه بخت...
میخواستم با عزت و احترام ببرنت، نه که خانواده حمید توی دادگاه به اقاجونت بگن خوب داری دختر خرابتو میندازی به ما، خیر نبینی نازی...
انگار که داشت روضه میخوند و دوتامون اشک میریختیم
اخر گفت پاشو صورتتو بشور که صبح باید بری عقد کنی...
داشتم راستی راستی به آرزوم که حمید بود میرسیدم ولی چه رسیدنی....
اون شب بعد مدت ها رفتم دوش گرفتم و آروم آروم زخم هامو که خشک شده بود از روی پوستم برداشتم،
هر چی که بود فردا عروسیم بود و حمید هم عشقم... کسی که آرزو و حسرتش رو داشتم...
بعدم اومدم یه گوشه کز کردم و به این فکر کردم دیگه از فردا نمیتونم توی این خونه باشم توی این خونه بخوابم...
توی همین فکرا بودم که نریمان وارد اتاق شد، بیشتر خودمو جمع کردم..
انگار همه اومده بودن دلم رو بسوزونن..
نریمان گفت نیومدم که بزنمت راحت باش،
بهش چشم دوختم و بعد نشستم
گفت فردا از این خونه میری نازی، و دیگه هیچ وقت برنمیگردی،
اونجایی که داری میری مثل اینجا نیست که یه وعده سیر غذا بخوری، کسی نازتو نمیکشه، و قراره با آدمایی زندگی کنی که هرگز مثلشون رو ندیدی،
قراره برای اولین بار معتادا رو از نزدیک ببینی، برای اولین بار کثافت ببینی، برای اولین بار حرکات و رفتارایی ببینی که به عمرت ندیدی، ولی حق نداری برگردی...
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام.وقت به خیر.طاعات قبول
عزیز جان بنده یه دختر ده ساله دارم که از ۴ سالگی بردمش جامعه القران و تونسته تا سوره توبه حفظ کنه ولی به خاطر شرایط کرونا و ندیدن دوستاش و تنهایی و وقفه افتادن تو حفظش انگیزشو از دست داده.میخواستم درصورت امکان پیاممو تو کانالتون قرار بدید تا اگه از اعضاء کسی تجربه یا نکته ایی داره بهم بگه.ممنون میشم.الان مدتیه دوتایی باهم شروع کردیم ولی دل نمیده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام وقتتون بخیر.تشکر بابت کانال خوبتون.
دوستان عزیزم ازتون کمک میخوام.من متاسفانه نمیتونم جلوی زبونم رو بگیرم وبه قول معروف نخود تو دهنم خیس نمیخوره.مثلا حرفی که خصوصیه وتوی خانواده ی خودم اتفاق افتاده رو برای دیگری تعریف میکنم.فرقی هم نمیکنه که طرف مقابلم مادر شوهرم باشه یا خواهر شوهر یا شوهرم.بارها وبارهاهم چوب این دهن لق بودنم رو خوردم وآتیش های بزرگی خونواده ی شوهرم توی زندگیم انداختن.ولی درس نمیگیرم ودیگه خودمم ازاین اخلاق مزخرفم خسته شدم.خیلی سعی کردم که این عادت بد رو ازخودم دور شدم ولی موفق نشدم ودیگه خودمم عاجز شدم.ازعزیزان عاجزانه خواهش میکنم اگه راهکاری دارن من رو راهنمایی بفرمایند.شاید به مددالهی وکمک دوستان بتونم از این برزخ خلاص بشم.خیلی در عذابم.ادمین عزیزاگر امکان داره داخل کانال قرار بدین تادوستان راهنمایی کنن.
ایدی ادمین👇🌹
@habibam1399
لطفا به هر دو سوال پاسخ بدید🙏🌹
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام.وقت به خیر.طاعات قبول عزیز جان بنده یه دختر ده ساله دارم که از ۴ سالگی بردمش جام
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام در جواب اون خانمی که دخترشون حافظ قرآن هستن بگم که تو اینا کانال آموزش حفظ قرآن هست میتونن به صورت مجازی ثبت نام کنم یا از مربی قران شون بخوان که مجازی به کلاسشون ن ادامه بدن من خودم به صورت مجازی حفظ میکنم انشالله در پناه قرآن باشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام بر همگی نماز و روزه هاتون قبول 🌹🌹
در مورد اون خانمی که گفتن نمی تونن حرف نگه دارن و به قول معروف نخود تو دهنشون خیس نمی خوره ....
به نظر من هر موقع خواستن حرفی را بزنن مثلا حالا که شبه و می خوان این حرف را به کسی بگن ، به خودشون بگن فردا صبح میگم حتما فردا صبح می گم
فردا صبح که شد بگن امروز ظهر میگم دو باره ظهر که شد بگن شب می گم خلاصه هی به خودشون وعده بدن که بعدا این حرف را میگن
اینطوری یکی دو روز که طول بکشه، دیگه گفتنش جذابیتی براشون نداره و اون حرفه کم کم براشون عادی میشه و به قول معروف گفتنش بی مزه میشه
و کم کم از یادشون می ره
برا موفقیتشون تو راز داری ما هم دعا می کنیم 🌹🌹🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
برای دوست عزیز دهن لق 😂
شما بنظرم کتابهای سه دقیقه در قیامت و آن سوی مرگ رو بخونید و همینطور روایات و داستان های که درمورد گناهان زبان هست و نوع عذاب در آخرت رو
اینجوری اگه بخواین هم نمیتونید با زبان گناه کنید
متاسفانه شما علاوه بر رازدار نبودن ،
غیبت هم میکنید ( چون اون شخص راضی نیست درموردش صحبت کنید☹️ )
دروغ هم میگید ( چون احتمالا به اون شخص قول میدین که رازش پیش شما محفوظ که اینطور نیست😕)
راستی سفر معراج پیامبر هم که عذاب های بانوان رو تشریح میکنه خیلی خوبه ...🙂
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در جواب این خانم که خیلی دهند دهن لقن اینکه بیشتر سعی کنن ذکر بگن و سعی کنن بیشتر سکوت کنن توی جمع تا وقتی که ازشون سوال پرسیده بشه یا اگر خواستن حرف بزنن صحبت های معمولی بکنن. خیلی تمرکز قبل حرف زدنشون بذارن شاید اوایل سخت باشه یا مثلا از دهنشون چیزی دربره اما ناامید نشن و ادامه بدن
کم کم انشاالله رفع میشه و جزو عاداتشون میشه بجا حرف زدن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در جواب دختر خانم ۱۰ ساله حافظ ۱۰ جزء
برات آرزوی موفقیت میکنم ان شاءالله جزء حافظان و عاملان به قرآن باشی
با استاد و دوستاش در ارتباط باشید ساعتی رو در روز که مشخص شده باشه رو اختصاص بدید که با دوستاش مباحثه و مرور تلفنی داشته باشه
و کلاس های حفظ مجازی ثبت نامش کن پشتیبان ها دو روز در هفته تماس میگیرن و حفظ و مرورهاشو پیگیری میکنن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در جواب خانمی که نخود تودهنش خیس نمیخوره ذکر یا حمید رو زیاد بگن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام به خانم عزیزی که نمیتونن راز نگه دارن
یه راهکار هست اونم اینکه هروقت خواستین موضوعی روبگید قبلش به خودتون بگید الآن وقتش نیست یک ساعت دیگه میگم.
وهمین طور برای خودتون وقت بخرید
این مطلب تجربه شده هست.
موفق باشیدعزیزم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خانم عزیزی که دخترشان انگیزه ندارن
اگر براتون امکان داره توکلاسای حفظ. مجازی شرکت کنن پسر خودم شرکت میکرد وبراش جذاب بود.
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهارم خلاصه خانواده من عارشون میشد به اینا سلام کنن چه برسه به اینکه بخوان دخترشونو بدن بهشو
#قسمت_پنجم
_حق نداری برگردی، حتی اگه بمیری هم برنگرد، تو از ما نیستی نازی،
بابا به ما نون حلال داد خوردیم، تو حرومی ای ولی.. نازی اگه مردی هم برنگرد باشه؟
به اشکاییم که بی صدا سر میخوردن و روی زمین میریختن نگاه کردم و گفتم باشه داداش...
گفت دیگم من برادر تو نیستم، اگه تو خیابون منو دیدی تو منو نمیشناسی، باهام سلام نکن، ما دوتا غریبه ایم...
بعدم با متانت از جاش پا شد و درو بهم زد و رفت.
اون شب حتی سقف هم برام عزیز و ارزشمند بود.. بهش چشم دوختم و گفتم یعنی اخرین شبیه که تورو میبینم؟
فردا شب وقتی بخوابم قراره چی ببینم؟
از جام پا شدم و نگاهی به تک تک جاهای حیاط کردم،
به دستشویی خیره شدم، به حموم خیره شدم، به موزاییکای حیاط، دلم برای تک تکشون از جا داشت کنده میشد...
بعد برگشتم و رفتم سر جام خوابیدم.
صبح یه ساک برداشتم تا یکمی لباس توش بریزم ببرم،
مانتوهامو گذاشتم و دو سه دست لباس، که برادرم کوچیکترم که پنجم ابتدایی بود و کلی به غیرتش برخورده بود اومد تمامشو خالی کرد و گفت حق نداری هیچی از اینجا ببری...
به جای اینکه ناراحت یا عصبی بشم بوسیدمش،
مامانم سر رسید و گفت بزار ببره، اینا اخرین لباسای نویی هستن که میپوشه، پس بزار ببرتشون...
برای عقد هیچ همراهی نداشتم..
پدرمم که باید برای عقد امضا میکرد نیم ساعت قبل رفته بود محضر امضاها رو زده بود و الان خونه بود.
درو زدن، بدون اینکه کسی همراهیم کنه اسفند دود کنه یا حتی آبی پشت سرم بریزه یا حتی رفتنمو نگاه کنه، درو باز کردم و رفتم بیرون..
حمید رو دیدم روی لباش لبخند بود، ابروش کامل شکافته شده بود و جای بخیه روش مونده بود..
بی مقدمه گفت بیا بشین ترک موتور، مگه همش آرزو نداشتی یبار ترک موتورم بشینی؟
لبخند زورکی ای زدم و نشستم، از پشت گرفتمش،
آروم گفتم از خانواده تو کسی نمیاد؟
گفت نه هیچکس.. فقط ننه جونم گفته میاد، میدونی نازی ننه جونم عاشقمه هوامو داره میدونم که میاد...
رفتیم محضر و شاهدای عقدمونم دو تا از دوستای حمید بودن،
ننه جونشم به قولش عمل کرده بود و اومده بود، تنها کسی که اومده بود همون بود....
@azsargozashteha💚
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ایی بند نشد
لب تو میوه ی ممنوع، ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
@azsargozashteha💚
#تجربه_اعضا ❤️
سلام من یه خانمم متولد ۶۸
پدرم فرهنگی بودن و مادرم خانه دار ولی خیلی سنتی اما مادرم اصرار داشت دخترهاش مستقل باشن از نظر مالی
اصرار زیادی داشت که درس بخونم و پرستار بشم منم شیطون بودم و دوست داشتم زودتر وارد بازار کار بشم
از کلاس سوم راهنمایی که بودم تایپ میکردم برای بیرون با کامپیوتر خونه
خلاصه دیپلم گرفتم و دانشگاه نرفتم کم کم وارد اجتماع شدم و توی یه دفتر فنی شروع به کار کردم که اونجا عاشق همسرجانم شدم. ۱۹ سالم بود ازدواج کردم و شوهرم بیکار شد ولی من شروع کردم توی یه دفتر مهندسی مشغول کار شدم
نقشه کشی تاسیسات یاد گرفتم و از سال ۹۳ برای خودم دفتر مستقل زدم
همسرمم تعمیرات ماشین های اداری رو برپا کرد برای خودش
این چند سال هم تابلو فرش بافتم و هم فرش هم بافندگی کردم و هم آشپزی هم محصولات خونگی در کنار کارم تا بتونم زندگیم رو بهتر کنم.
اینارو گفتم بدونید همسر من تک پسر هست و خداروشکر پدر و مادرش وضع مالی خوبی دارن اما من همیشه گفتم و میگم پدرشون برای مالش زحمت کشیده و مال خودش هست
منم زرنگ باشم در کنار هم بدست میارم خلاصه هنوزم دست از تلاش برنداشتیم و تونستیم بعد از ۱۲ سال زندگی مشترک یه زمین ۷۰ متری بخریم و شروع به ساخت کنیم
بازم خودمون دو تا از سال ۹۸ درگیر هستیم چون کم کم میریم جلو سخته ولی میشه
در ضمن پدر من هم خونه داره هم پول که بهمون بده ولی اونم براش زحمت کشیده و مال خودش هست
امیدوارم روزی برسه همه جوون ها یاد بگیرن خودشون تلاش کنن و بدست بیارن
فقط اینو میدونم من بیکار نمیتونم بشینم همیشه باید یکاری انجام بدم حتی سرکار وقتی بیکار میشم بافتنی رو درمیارم و مشغول بافت میشم
خیلی ها تمسخر میکنن وقتی بافتنی رو میبینن و میگن بجاش کتاب بخون
خب من دوست دارم دست هام کار کنن و وقتمم هدر نشه
ابنو برای خانمهایی میگم که فکر میکنن کار فقط باید بیرون از خونه باشه.
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام به همه دوستان نمازروزه هاتون قبول درگاه خداوندی.یک مشکلی دارم دوست دارم اگه عزیزان راهکاری دارندپیشنهادبدهند. من ازبعدتولدبچه اولم یک مدتی حال روحیم خراب بودبخصوص ازغروب به بعدهر چی به شوهرم میگفتم حالم خوب نیست بذاربرم دکتریامشاوره میگفت نه طبیعی کم کم حالاتم بهترشدامابه جاش یک آدم منفی باف بااسترس شدیدشدم 7سال ازاون موقع میگذره 2تادخترالحمدلله دارم هرروزاسترس یکی ازبچه هامودارم وقتی هم که به اوج استرسم میرسم تپش قلب میگیرم ریزش موهام زیادشده باورکنیدنمازمیخونم ذهنم درگیرکارای خونه ام راانجام میدم درگیرم باخودم کتاب میخونم هرکارمیکنم افکارازذهنم بیرون نمیره ممنون میشم راهنمایی کنیدچیکارکنم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید میشه سوال من هم بزارید داخل کانال🌸
من یه دختر 7 ساله دارم که این دخترم وقتی 1 سالش بود چندبار تشنج کرد که خداروشکر به خیر گذشت فقط الان خیلی خوب نمیتونه صحبت کنه یعنی خیلی کلماتو نمیتونه بگه مثل یه بچه چند ماهس دسشوییشم نمیگه دختر ارومیه ولی همین حرف نزدنش و اینکه همش مجبورم فرشای خونمو بشورم خستم کرده لطفا اگر راه حلی پیشنهاد دارید یا دکتر خیلی خوبی سراغ دارید بگید پیش چندتا دکترم بردمش اما خوب نشد.🙁😔
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا به هر دو سوال پاسخ بدید🌹🙏
@azsargozashteha💚