#تجربه_اعضا ❤️
سلام راجع به اون خانومی که برادر شوهرش قبلا میخواسته باهاش دوست بشه ولی ایشون با داداشه بزرگترش ازدواج کرده ،و حالا به رابطه برادر شوهرش با نامزدش حسادت میکنه و حالش بد میشه
عزیزم منم وقتی عقد کردم ،برادر شوهرمو ندیده بودم ایشون مسافرت کربلا بودن ،با شوهرم دوقلوهستن،وقتی دیدمشون اوایل بی تفاوت بودم،ولی مادر شوهرم که همیشه دنبال اینه که ببینه من از رفتارم چه منظوری دارم ،دائم میگفت چرا باهاش سرد احوالپرسی میکنم و سر سنگینم
تا اینکه کم کم کار به شوخی لفظی البته توی جمع و در حدی که نامربوط نباشه ،کشیده شد ،اونم واسه منی که نگاه به نامحرم نمیکردم و در حد سلام و علیک بود ارتباطم،
به هر حال کار به جایی رسید که سفر بعدیش به شدت دلتنگش بودم و نگران ،حتی بیشتر از خانوادش و برادرش،طوری که روی پشت بام خونشون میرفتم و گریه می کردم.البته گاهی به خودم میگفتم به چشم برادریه و برا خودم دعا میکردم یا احتیاطا استغفار میکردم اما...
اینا همه فریب شیطانه ،چون شوهرم چیزی از اون کم نداشت ،مومن تر و از لحاظاخلاقی مهربون تر ،سالمتر بود ،اهل رفیق بد نبود،اهل فحاشی که اون بود نبود،اهل نماز شب بود ولی اون نه ،منو دوست داشت و چشمش پاک بود ولی اون متکبر بود و خودشو از هر کسی سر تر میدید و لایق بهترینها در صورتی که نواقصی داشت که برای یه زندگی سالم ،سخت بود مثل ،رفیق بازی و وسواس شدید،تند خویی و فحاشی...
البته خواهر عزیزم ،اینها رو به مرور زمان ،طی پنج سال زندگی کنارشون و ازدواج ایشون فهمیدم و همیشه در جدال بین مقایسه همسرم با ایشون بودم البته با تشویق زیرکانه شیطانه به اسم توجهات خوهرانه که همش چرته و فریب نفس
خدا رو شکر بعد از چند سال فهمیدم بهتر از همسرم برام کسی نیست ،و ظاهر آدما حتی شیوه ی زندگیشون و تعامل با همسر و اطرافیانشون ،نباید باعث بشه نسبت به اونها ،حسادت ،حقارت یا حسرت داشته باشیم چرا که اکثر اوقات ما اونچه که میبینیم فقط ظاهر زندگیشونه و وقتی مثل من باطن زندگیشون برات رو بشه میفهمی خدا اونچه که بهت داده بهترین بوده و فقط این ماییم که گاهی دلمون میخواد کور باشیم و نبینیم و برای ک
گناهه خواسته یا نا خواسته نفسمون ،بهانه تراشی کنیم و خودمونو به خواب بزنیم.
قدر شوهرتو بدون و هرگز حتی بعد از عبور از این امتحان الهی،راز دلتو براش نگو که مکدر بشه و احیانا به تو مشکوک بشه،و اینکه به خدا پناه ببر از شر نفس و شیطان ،و متوسل بشو به اهل بیت تا تو رو از این احساساته رنج آور نجات بدن
و اینکه سعی کن مثل نامحرم توی خیابون باهاش رفتار کنی حتی اگه اطرافیانت ناراحت شدن با این تفاوت که در حد سلام و احوالپرسی معمول باشی
و وقتی داری حساس میشی سریع با شوهرت هرگونه تماسی که امکان داره برقرار کن از جمله فیزیکی،تلفنی ،کلامی ،حتی لبخند و بهش بیشتر فکر و توجه کن.
خوبیهای شوهرت روزبروز بیشتر برات معلوم میشه و بیشتر حکمت ازدواج با ایشون رو میفهمی و حکمت اینکه خدا نخواست تو دام برادر شوهرت بیوفتی...
از قدیم گفتن آواز دهل از دور خوش است
فریب عزیزم ،قربونت برم اونارو نخور و هی حسرت بخور وحسادت کن،چه بسا دیگران به زندگی شما غبطه میخورن و خودت خبر نداری
دقیقا این اتفاق برای من افتاد والآن بعد ۱۷ سال میفهمم ،جاریهام که بعد از پنج سال کم کم به ما اضافه شدن ،از فرط حسودی یه من گاهی در حال ضربه زدن و فضولین ،منم سپردمشون به خدا،خدا هم همیشه مواظب زندگیمه
البته خودم با توکل به خدا جلوی نفسم را تا حد زیادی گرفتم وگرنه کارم به ناکجا آباد میکشید...سعی کن اصلا بهش توجه نکنی حتی نگاه کردن هم به خودت حرام کن.
فقط شوهرت...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_سیو_پنج اسد با تعجب پرسید مطمئنی؟.. صنم بدون فکر کردن گفت آره.. هر چند با شنیدن حرفهاش غصه
#قسمت_سیو_شش
اسد به سرعت به سمتش دوید و گفت مرتیکه ی عوضی ، قرار ما چی بود؟ حالا واسه من پیغام میفرستی..
یعقوب خونسرد دستش رو به طرف اسد تکون داد و گفت هوووی یواش ..
نشست روی کیسه ی آرد و سیگاری روشن کرد و گفت چی میگید شما .. قرار مرار دود هواست ..
سرش رو بالا برد و دود سیگارش رو بیرون فرستاد و گفت مثل این ..
با خشم نگاهش کردم و گفتم ببین پیری کاری نکن که از کرده ی خودت پشیمون بشی .. همین الان پا میشی میریم طلاق میدی و باقی پولت رو میگیری و تمام ..
با خنده ای که دندونهای زشت و نامرتبش رو نمایان میکرد گفت تو شوهرش بودی؟ پشیمون شدی ؟
اسد محکم زد به شونه اش و گفت ببند اون گاله رو پاشو راه بیفت.. به تو چه کی کیه؟
یعقوب ابروهاش رو داد بالا و گفت مگه من مثل این ژیگول احمقم .. من زن زیاد دیدم ولی خدایی این یکی ...
لبهاش رو غنچه کرد و گفت عین عروسکه لامصب
خون جلوی چشمهام رو گرفت و نفهمیدم چیکار میکنم .. با دو قدم خودم رو به یعقوب رسوندم و مشت محکمی توی صورتش زدم و گفتم خفه شو ..
یعقوب افتاد روی زمین .. دستم رو گذاشتم روی دهنش و با اون یکی دستم مشت میزدم و داد میزدم خفه شو .. خفه شو ...
اسد از پشت منو میکشید ولی زورش بهم نمیرسید ..
میشنیدم که پسر جوون داد میزنه و کمک میخواد...
اینقدر به سر و صورت یعقوب مشت کوبیدم که دست خودم درد گرفته بود و از نفس افتاده بودم ..
اسد به سختی منو از روی یعقوب بلند کرد و داد زد یوسف .. این از عمد اون چرت و پرتا رو میگفت این دنبال پول .. من میشناسم اینجور آدمها رو ..
لگدی به پای یعقوب زدم که هنوز روی زمین ولو بود و گفتم پاشو.. تا دوباره از این بدتر سرت نیاوردم .. پاشو عوضی ..
یعقوب تکونی نخورد ..
اسد رفت کنار پسر جوون و باهاش صحبت میکرد که دخالت نکنه ..
روی همون کیسه آردی که یعقوب قبلا نشسته بود نشستم و نفس زنان گفتم کری مگه .. میگم پاشو ..
اسد به طرفم برگشت و گفت زدی لهش کردی صبر کن الان بلند ...
نگاهش خیره موند رو صورت یعقوب و حرفش رو کامل نکرد .. سریع کنار یعقوب اومد و کنارش نشست ..
دستش رو گذاشت تو گردن یعقوب و صورتش رو به طرف من چرخوند ..
با ترس نالید یوسف.. از گوشش خون میاد.. مرده.. زدی کشتیش لعنتی...
پسر جوون که تازه آروم شده بود با فریاد به خیابون دوید و داد میزد کشتن .. زدن یعقوب کشتن ..
با چشمهایی که از ترس از حرقه بیرون زده بود زل زده بودم به صورت سیاه یعقوب ..
چند نفر همراه پسر جوون وارد نونوایی شدند و هر کدوم حرفی میزد ..
همهمه توی سرم میپیچید و من فقط دعا میکردم اسد اشتباه کرده باشه و یعقوب زنده باشه...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#نظر_اعضا ❤️
سلام ادمین جان
به این دختر خانوم بفرمایید اگه به اعضای کانال ربطی نداره، پس چرا این آقا اومد داستانش رو تعریف کرد، فکر کنم این دختر خانوم هنوز خیلی بچه است و نتونسته اینو درک کنه، بعدم بله که خانوما و اعضا ناراحت میشن، چون اون آقا با وجود زن و بچه خیانت کرد، بدتر از اون، نقشه ی تهمت به یک زن عفیف رو کشیدن و از خونه زندگیش بیرونش کردن،
داستان این دختر خانوم شده مث اون خانوم سخنران که میگفت :میخوام خطاب به اون خانوم بی چشم و رو و پررو و پاچه پاره ای صحبت کنم که گفته به خاطر هیزی شوهرم...... 😂😂😂😂😂
در ضمن کسی نگفته این آقا هنوز خطامیکنه و...... همه بهش گفتن زنت حق داره و راهکار دادن که به هر طریقی همچین زنی رو نگه دار و نگران مال و منالش نباشه اونم بعد از اون همه حقه و ظلم در حق زن بیچاره
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت اون کسی که میگه چرا با اون آقای ۳۱ساله این بر خوردم کردین آقا انگار شما پیامشو درست نخوندی هوس چشم و گوش این آقا رو کور و کر کرده میگه چیکار کنم میخوام از زنم شکایت کنم .اون خودش هنوز نفهمیده زن زندگیشو داره میزاره کنار ی زن هرزه رو وارد میکنه .آقا شمام بهتره پیامشو ی بار دیگه بخونید خودش که برا زنش پاپوش ساخته هیچی خیانتشم هیچی تازه اومده راهنمایی میخواد چجوری از زنم شکایت کنم و جوری گولشبزنم .بیاد سر زندگیش حالا که میخواد ابروما ببره هم مهریشم باید ببخشه همه بخشششو گذشتو باید زنش بکنه .شما حواستو جمع کن که انقد بیخود جوش نیاری
در ضمن این آقای ۳۱ساله میگه چرا زنم فهمیده من براش پاپوش دوختم به غرور کاذبش بر خورده شمام نمیخواد طرف کشیشو کنی توبه کجا بود میخواد ناموسشو بی مهریه رد کنه بره میخواد ازش شکایت کنه برا ی زن بد کاره و فریب زن
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دررابطع با اون مردی که گفتن زنشون خانوم روستاییه و ترسوندنشون و...
بگم که حتمااااا تقاص این کاراتو پس میدی.. شوهر خواهرمنم با خواهرم همچین کاری کرد میخواست خواهرم بره ولی خواهرمم بخاطر ابروش نرفت درحالیکه خیانت دیده بود از شوهرش
نمیدونم جواب خدارو چجوری پس میدین 😔بنظرم خانومتون هربلایی سرت بیاره حق و حلالش چون به یه ادم مظلوم تهمت بزنی بدجوری میخوری
❤️❤️❤️❤️
راجع به خانمی که نسبت به بردر شوهرشون احساسات بدی دارن...عزیزم چهارقل رو بلند بخون مخصوصا سوره ی ناس رو وقتی چشمت به برادر شوهرت افتاد بجای فکر و خیال روت رو برگردون نگاهت رو به زمین بدوز و سوره ی ناس بخون و به معناش فکر کن...به زمین که نگاه میکنی به مرگ هم فکر کن که یک روز همه ی این اهل روی زمین،در دل زمین خواهیم بود و باید پیش خدا جواب همه ی اعمال و حتی افکارمون رو بدیم...توی سوره ی بقره آیه ی ۲۸۳ میفرماید هر چه آشکار کنید و هر چه در نفستان پنهان میکنید همه نزد خدا حاضر است😞😞و محاسبه میشوید...یحاسبکم به الله...یعنی خدا از شما حساب و کتاب خواهد کشید...این جمله رو خطاب به همه ی خوانندگان محترم میگم، مراقب افکار و خیالاتتون هم باشید که در مقابلش حساب و کتاب داریم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام برای اون دختر خانم که پریود شدن و لکه خونشون مشکی هشت اصلا نترسید خون قاعدگی یا قهوه ای تیره یا قرمز یا سیاه هست مشکلی نیس
❤️❤️❤️❤️
دختر خانم ۱۴ ساله که پریود شدی عزیز دلم مبارکه ، اولا اصلا نترس هیچ چیز ترسناکی نیست گاهی خون پریود به رنگ قهوه ای یا سیاهه ، دوما هیچ وقت تاکید میکنم هیچ وقت از مادرت خجالت نکش و همه چیز رو باهاش در میون بزار تا راهنماییت کنه
❤️❤️❤️❤️
سلام دخترگل 14ساله عزیزم بعضی وقتها خون پریودسیاهه ولی نه همیشه ونه اولین پریودی به مادرت بگو چرا ترسیدی شاید گلم غلظت خون داشته باشی یا مشکلی باشه دکتر زنان میری دارو میده به دخترکه کاری ندارن اصلا نترس به مادرت اعتمادکن وبگو خدایی نکرده عفونت نشه گلم
❤️❤️❤️❤️
در جواب دختر خانم گلی که گفتند لکه های پریودیشون به رنگ تیره است.
عزیزم نگران نباشید عادیه هم تیره هست هم قرمز.
فقط از دمنشون آویشن و یا زعفران استفاده کن تا رحمت پاکسازی بشه و ای کثیفی ها سریع تر بیان بیرون
❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزی ک پریود میشه خونش سیاهه عزیزم نمیخواد اصلا نگران باشی یه چیز عادیه من خودمم خون سیاه میاد برام خون سیاه و لخته خیلیم خوبه چون خون کثیف بدنت تخلیه میشه اصلا لازم نیس نگران باشی
❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد شخصی ( خانم یا اقایی) که دعا برای رفع ترس واسترس خواسته بودن هر روز صد مرتبه یا کمتر بخوان حَسبُنا الله وَنِعم َالوَکیل نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَصیر
ایشالا ترست ازت دور میشه چون تو دیگه خدا را وکیل خودت می گیری
❤️❤️❤️❤️❤️🌹
در جواب خانمی که گفتنچرا اشتباه راهنمایی میکنی من زن داداش خودم عمل کرد و براش کمیسیون پزشکی گرفتن گفتن این سوا از زیبایی جنبه درمانی داره چون هم گردنش درد بود هم نمیتونست رو به بالا بخوابه نفسش میگرفت سال ۹۵ تو یه بیمارستان خصوصی شیراز عمل کرد فقط هزینه بیمارستان خصوصی داد فقط باید سفت و سخت دنبال کار بیمه باشه..
❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با دختر عزیزمون که بار اول پریود شده هیچ نگران نباش عزیزم خون اول پریود ممکنه غلیظ و بسته شده و سیاه رنگ باشه برای رفع این مشکل نوک قاشق چایخوری سیاهدانه رو بکوب (سیاهدانه کوبیده شده وقتی مونده بشه سمی میشه پس هر روز باید بمقدار مصرف روزت بکوبی) و وسط یه خرما بریز بخور چند روز این کارو انجام بده این واسه اینه که اگر رحم شما دچار سردی هست برطرف بشه و یه پریود عادی بعدش خواهید داشت در ضمن عزیزم اصلا نترس شاید تا یکسال پریود نامنظم داشته باشی و همه هم پریودشون با خونریزی شروع نمیشه خیلی از خانما از جمله خود من اول لکه بینی داریم ممکنه این لکه ها سیاه و غلیظ هم باشه پس چیز نگران کننده ای نیس عزیزم با خیال راحت با مادرتم مطرح کن بالاخره از لحاظ ژنتیکی شما به مادرت شبیه هستی شاید راهکارهای خونگی برای باز شدن خون پریود بهت بده و بهر حال مادرا تو اولین پریود خیلی مراقب بچه ها هستن پس گلم بدون ترس با مادرت حرف بزن
❤️❤️❤️❤️
سلام درجواب خانومی که میگن شوهرخسیس دارن میخاستم بگم دقیقا مشکل شمارو داشتم
جونم براتون بگه شوهرتون خسیس نیس بهیچکس غیرخودش اعتماد نداره شمابهتره ب هیچ عنوان ازشون پول نخاین فقط چیزایی که لازم دارین رو بگید براتون بگیره یمدت که گذشت یچیزی گفتین بخره وخرید بهش بگید مثلا فلان جا اینو با فلان قیمت داره اونجا بخریم بصرفه تره میخای من برم بخرم..بهرحال سعی کن اعتمادشو بدست بیاری شوهرت خسیس نیس که اگر بود روهمه چیز خساست میکرد صبور باش همسرت مث همسر من تغییر میکنه حتما سخت ب اینجایی که هست رسیده یا براساس ی طرز فکری اینطوری رفتار میکنه بهش زمان بده واصلا ازش درخواست پول نکن اصلا مهم نیس پول دستت باشه مهم اینه که اونچیزاییو که لازم داری برای خودتو دخترت فراهم میکنه منم از جیب شوهرم میگرفتم جمع میکردم هردفعه نیاز داشت بهش میدادم وبهش میگفتم این پولارو از جیبت گرفتم براخودت پس انداز کردم خیلی هم خوشحال میشد الان خودش پول میده بهم یا توجیبش میزاره که بگیرم وپس انداز کنم یااگه چیزی نیاز داشتم وپول نداشت میگفتم میتونم از همون پولا بردارم اونم میگفت باشه بردار. زمان میبره ولی تغییر میکنه فقط رفتارهای خودتو مدیریت کن وبهش فشار نیار نگو خسیسی ببخشید طولانی شد امیدوارم نتیجه خوبی بگیری
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_اشنایی ❤️😍
مامان من یه همکاری داشت دخترش دو سه سالی از من کوچیکتر بود بار اول که دیدمش من سال اول دانشگاه بودم اون دبیرستانی، برخوردمون خیلی کم و کوتاه بود تو خیابون مامانا همدیگرو دیدن یه حال و احوال پرسی کردن من خیلی بهش دقت نکردم جوگیر دانشگاه بودم به نظرم بچه اومد بعد دو سه سال یه روز رفته بودیم تره بار مامان من هشت نه کیلو بامیه خریده بود تو راه برگشت تازه متوجه شد چه کرده همه رو هم داده بود دست من بیچاره دست بر قضا ماشینم نداشتیم بابام برده بود
سر راه همینطوری مثل اسب بارکشی من اینا رو کول گرفته بودم داشتیم میرفتیم از جلوی خونه همون همکارش رد شدیم سه چهار تا کوچه با ما فاصله داشتن
مامانم یه فکری تو مغزش جرقه زد گفت بیا بریم خونشون یکم از این بامیه هارو بدم به اونا
خونشون یه آپارتمان قدیمی بود اونم طبقه آخر بدون آسانسور زنگشون و زدیم بدون جواب درو باز کردن خواستم تو حیاط وایسم دیدم مامانم نمیتونه اون همه پله رو با بار بره بالا این شد که منم رفتم نفس نفس زنان رسیدیم دیدیم هیچکس جلوی در نیست ولی در بازه مامانم از لای در صدا زد یهو دخترش با موهای ژولیده و پیژامه چروک و یه تیشرت کج و کوله اومد جلوی در بیچاره مامانمو که دید کلی خجالت کشید بعد من و دید از لای در دارم نگاش میکنم نفسش رفت بیچاره مامانش اینا نبودن اونم سخت مشغول خوندن بود اون سال کنکور داشت.
داشت با مامانم حرف میزد که مامانش اینا رسیدن اونام کلی از تره بار بامیه خریده بودن تعارف کردن بریم تو نرفتیم دیگه اومدیم
مامانم تا مدتها ترشی بامیه و خورش بامیه به خورد ما میداد
میدونستم دختر خالم با این دختر همکلاسی بود انقدر مخشو خوردم بهش باج دادم تا شمارشو برام پیدا کرد بهش پیام دادم اگه مشکلی با درساش داره من کمکش میکنم خودمم معرفی کردم جوابمو نداد منم دیگه پیگیرش نشدم گفتم اشناییم شر میشه
خلاصه همون شبی که کنکور داد جوابمو داد تشکر کرد گفت موبایلشو تو اون مدت چک نکرده بود
انقدر پیام دادیم تا باهم اشنا شدیم چند سالی گذشت تا یک روز مامانم پیامایی که با دختره داده بودم رو خوند
قبلشم شک کرده بود گفت میخوای چیکار کنی؟
گفتم میخوامش، رفت با خانوادش صحبت کرد و ما بعد چند سال ازدواج کردیم.
هنوزم وقتی کار داره کلافه اس زیرپوش و شلوارای منو میپوشه ژولیده میگرده.😂
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام و خسته نباشید
برای ترس و استرس سوره یاسین بعد از نماز صبح، کلا سوره یاسین رو بعد از نماز صبح بخونید، هم دفع شر میکنه حتی آدمای نزدیکتون مث مثلا مادر شوهر بد، یا دوست بد یا..... هم رزق رو زیاد میکنه، هم دفع وسواس، هم دفع ترس، هم شادی آور، هم برکت، خلاصه که سوره ی یاسین وقتی نازل شد به تعداد هر حرف 10 تا از ملائک نازل شدن، وقتی این سوره رو میخونید تموم ملائل این سوره پیشتون حاضر میشن، و با روح شما عجین میشن، برای حاجات شما دعا میکنن، و وجودتون و زندگیتون پر از نور و خیر و برکت میشه
❤️❤️❤️❤️
🌺 برای ترس زیاد این ذکر رو بخونید لاحول و لاقوت الا باللله ... سفارش امام جعفر صادق
❤️❤️❤️❤️❤️
درمورد اون جیگر گوشم که ۱۴ سالشه وپریود شده..عزیز دلم .قربونت برم.دخترمنم تو همین سن پریود شده بود الانم ۲۰ سالشه.اول بهتره که به مامانت بگو گلم.ترس چی عزیز دلم.مامانا بهترین دوست آدم هستن.بعدشم اصلا نگران نباش و نترس.چون بار اولته.ممکنه دوروزه تموم شه یا چندروز طول بکشه.قرمز باشه یا سیاه رنگ.اثلا ممکنه مرتب هم هرماه نشی..اصلا مهم نیست.تاسه سال طبیعیه.هفته ای دوشب قرص آهن بخور.با هفته ای ۴ شب فولیک اسید یک میلیگرمی.اصلا جای نگرانی نیست.فقط بهداشت فردی و رعایت کن جان دلم.درآخرهم میگم بهترین کار اینه که به مادرتون بگی...ازطرف یه خانم دکتر😘😘
❤️❤️❤️❤️❤️
پیام اعضا 🌹👇🏻
سلام خانوما من از راهکار هایی که دادید استفاده میکنم به مادرمم گفتم گفت که اشکال نداره طبیعیه بازم دستتون درد نکنه بابت راهنمایی های عالیتون
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_سیو_شش اسد به سرعت به سمتش دوید و گفت مرتیکه ی عوضی ، قرار ما چی بود؟ حالا واسه من پیغام میف
#قسمت_سیو_هفت
از وحشت فکر اینکه یعقوب رو کشتم خشکم زده بود ..
پسر جوون با داد و بیداد اومد نزدیکم و دستش رو بلند کرد که منو بزنه ولی اسد از پشت دستش رو گرفت و کشید عقب و گفت تو چیکارشی صبر کن ببریمش مریضخونه ، شاید نمرده ..
پسر عقب رفت و گفت نمیزارم قسر در برید .. زدید بدبختو کشتید ..
یکی از اهالی دست پسرجوون رو گرفت و همراه خودش برد ..
اسد سینه به سینه ام ایستاد و آروم گفت یوسف .. زود باش خودت رو جمع کن .. به خودت بیا ببین چی میگم ..
گنگ به اسد نگاه کردم .. اسد از شونهام گرفت و تکون داد و گفت یوسف .. اون به تو حمله کرد .. فقط همین رو میگی ..
مات نگاهش کردم و گفتم دروغ نمیگم .. زدم یارو مرده پاش وایمیسم ..
اسد از حرص دستهاش رو مشت کرد و خواست حرفی بزنه که یکی از آدمهایی که کنار یعقوب بودند داد زد زنده است .. نمرده ..
هر دو تامون بقیه رو کنار زدیم و کنار یعقوب نشستیم .. لبش تکونی خورد و صدای ناله ی آرومی شنیدیم ..
اسد سریع بلند شد و گفت برید عقب ببریمش مریضخونه ..
رو کرد به پسر جوون و گفت بیا کمک بزاریمش تو ماشین ..
با کمک بقیه یعقوب رو گذاشتیم تو ماشین و راهی بیمارستان شدیم ..
تمام راه پسر جوون مارو تهدید میکرد . به سختی و بخاطر اشاره های اسد جوابی نمیدادم ..
به مریضخونه رسیدیم و یعقوب رو برای معاینه به اتاقی بردم ..
اسد کنار پسرجوون ایستاده بود و آروم کنار گوشش حرف میزد .. نمیدونم چی میگفت ولی بعد از چند دقیقه ، پسر آرامتر شده بود ..
بیشتر از یک ساعت بود که یعقوب رو به داخل برده بودند و از حالش بی خبر بودیم ..
درسته که خیلی ازش حرصی بودم ولی دلم نمیخواست بمیره مخصوصا که چند تا بچه داشت و نمیخواستم من باعث یتیم شدن بچهاش باشم ..
به اسد اشاره کردم بیاد کنار من ..
اسد بعد از چند دقیقه اومد ..
با نگرانی گفتم چی میگی دو ساعته ..
اسد سیگاری روشن کرد و زیر لب گفت دارم میپزمش .. حرفی بر علیه ات نزنه .. فقط بهش وعده وعید دادم باید سر کیسه رو شل کنی ..
کلافه گفتم فقط این مسئله ختم به خیر بشه هر چی بخوای قبوله ..
اسد عمدا دود سیگار رو تو صورتم فوت کرد و گفت این مسئله تموم بشه من با دستهای خودم تو رو خفه میکنم که اینقدر دردسر درست نکنی ..
یکی از پرستارها در رو باز کرد ..
هر سه بلند شدیم و اسد پرسید چی شد؟ حال دوستمون چطوره؟
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام آدمین جان لطفا اگه میشه سوال منم بزار کانال ممنون میشم .
من دو تا دختر دو ساله دارم دوقلو هستند یکی از دخترام موهاش موخوره داره اصلاً رشد نمیکنه میخواستم ببینم اگه کسی راه حلی واسه موخوره داره به من بگه ممنون میشم همینطور واسه رشد موهاشون.
اینم بگم یک بارم نوک گیری کردم ولی بازم موخوره زده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام و خسته نباشید به تمام ممبر های گل🌸
دوستان من یه پرسشی خدمتتون داشتم و امیدوارم که این سوالم رو بزارید.
دوستان من میخوام سال بعد به تیزهوشان دهم شرکت کنم و خیلی میخوام قبول شم لطفا اگه میدونید میشه بگید چه کتابایی خوندید وبا چه راه حل هایی تمرین و تکرار کردید و باید کتاب پایه چندم ها رو بخونم؟
لطفا اگه میتونید درمورد این موضوع بهم کمک کنید.
ممنون میشم⚘
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خواهشا مشکل منم بزارید
من یسری مشکلات در خانوادم رخ داده که باعث شده خیلی سختی بکشم حالا بعد از همه مشکلات چند سال میگذره زندگیم در آرامشه ولی در حرف زدم مشکل دارم میترسم حرف بزنم وقتی حرف میزنم زبونم میگیره اولا اینجور نبودم ولی الا هی داره بیشتر میشه اصلا نمی تونم یکی داستان یا چیزی رو تعریف یا کلمات رو بد میگم یا اصلا نمیتونم بگم.
یک نوجوان 14ساله هستم میترسم این مشکل مانع بیشرفتم بشه .
لطفا راهنماییم کنید که چجوری این مشکل رو برطرف کنم
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
باتجربه ها لطفا راهنمایی کنید🙏🏻🌹
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❤️
سلام عزیزم منم میخواستم مشکلمو بگم. من ۱۸ سالمه و یک سال و نیمه ازدواج کردم. خداروشکر شوهرم مرد خوبیه و دوسم داره. من تو خانواده ای بزرگ شدم که پسر خیلی دوست داشتن و مشکل منم همین بود وقتی داداشم به دنیا اومد کلا از چشم افتادم قبلا هم دوسم نداشتن ولی بعدش کلا منو دور انداختن همش من شهرستان خونه مادربزرگم بودم. یکم که بزرگتر شدم میدیدم که مامانم داره به بابام خیانت میکنه و وقتی داداشم مهدکودک بود و منم مدرسه مرد می اورد خونه در خونه رو به روی من باز نمیکرد تا اون آقا بره و منم توی کوچه منتظر میموندم ولی بعدش که درو باز میکرد دروغ میگفت که خواب بودم و نشنیدم ولی ناهارشونو خورده بودن ظرفاشونم جمع نکرده بودن حتی واسه منم غذا نگه نمی داشتن. مامانم گوش منو پر میکرد که بابات خیانت میکنه و منم بچه بودم باور میکردم. بابام واقعا زحمت کش بود و وضع مالی عالی داشتیم
ولی وقتایی که بابام شب کار بود اون هر کار دلش میخاس میکرد
بابامم فهمیده بود مامانم خیانت میکنه و واقعا نابود شده بود میدیدم که غرورش له شده ولی مامانم انقدر واسم لباس و خوراکی میگرفت که انکار میکردم که مامانم خیانت میکنه.
آخر سر هم طلاق گرفتن و بابام ازدواج کرد
و مامانمم بعد حدودا ۱ سال با یه پسر کوچیکتر از خودش عقد شد
و بابام به مامانم مهریه هم خونه داد هم طلا هم ۱۰۰ میلیون پول و این قضیه مال ۴ سال پیشه
و الان مامانم کل پول و داراییشو داد به اون پسر و اون اصلا مامانمو دوست نداره و بهش فوش میده و هرموقع بی پول میشه مامانمو میفرسته با زن بابام دعوا کنه و دیه بگیره تا اون نامرد زندگیشو بگذرونه
مامانم خیلی منو عذاب داد وقتی جدا شدن من ضربه خوردم چون هیچکدوم منو نمیخواستن
و همش آواره بودم، الان من با مامانم قطع رابطه کردم و ازش متنفرم دلم میخواد بمیره و دیگه نبینمش. شوهرم فکر میکنه بابام خیانت کرده و مامانم حیف شد ولی قضیه این نیست.
مامانم از شوهرم پول گرفته و پس نداده و هیچ جهیزیه ای هم به من نداد
شاید کل وسایلی که خرید ۴ میلیون هم نشد و بقیه وسایلم هم از خودش داد و بقیه رو شوهرم خرید و اونایی هم که مامانم خریده بود و همه رو عوض کرد و بهترین وسایلو برام خرید که غصه نخورم و حسرت نکشم.
واقعا شوهرم خیلی تحمل کرد مامانم همیشه از شوهرم بدش میومد چون شوهرم منو دوست داره و واسم هرکاری میکنه ولی شوهر اون نه.
واقعا خسته شدم میدونم که اشتباه کردم که انکار کردم مامانم خیانت نمیکنه ولی واقعا دارم عذاب میکشم.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••