eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.4هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ زندگینامه شهید حامد جوانی شهید حامد جوانی یکی از جوان ترین شهدای مدافع حرم آذربایجان متولد ۲۸ آبان ۶۹ است. در روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴ در منطقه لاذقیه سوریه مجروح شده و بر اثر شدت جراحات حدود ۴۳ روز در سوریه و بیمارستان بقیه الله تهران بستری و در حالت کما بود که سرانجام با لبیک به دعوت حق، ۳ تیر ماه ۹۴ به قافله سیدالشهدا(ع) پیوست و در گلزار شهدای وادی رحمت آرام گرفت. زندگی حامد جوانی اما افسانه نیست، قصه نیست؛ عین حقیقت است. همه آنهایی که حامد را می‌شناسند، شهادت می‌دهند به قهرمان بودنش، به قهرمان رفتنش... بگذار ماجرای رفتنش را اینطور برایت بگویم: «یک روزِ گرم اردیبهشتی، 1400 کیلومتر آن طرفتر از خاک کشورمان ، یک جوان رعنای ایرانی بود و ده‌ها نیروی تکفیری، یک جوان رعنای ایرانی بود و ده‌ها داعشی تا دندان مسلح که از چهار طرف محاصره‌اش کردند و ناغافل به سمتش آتش گشودند...آتش باران تکفیری‌ها که تمام شد، باز هم این جوان ایرانی بود، همانجای قبلی، روی خاک لاذقیه...اما بدون دست، بدون چشم... با یک تن پر از ترکش... اسم این جوان حامد بود ؛‌ اینجا زیر سقف یکی از خانه‌های کوی بنفشه در شهرک نور تبریز، یاد و خاطره یکی از قهرمان‌های کشورمان برای همیشه زنده‌ است؛ قهرمان گزارش ما، دوسال است که نیست، اما خانه هنوز بوی او را می دهد، هر طرف را که نگاه می‌کنیم رد و نشان او را می‌بینیم. عکس‌هایش همه جا قاب شده‌اند و نشسته‌اند روی تن دیوار، از وقتی کم سن‌وسال‌تر بود تا همان روزهای قبل از شهادتش که شده بود یک جوان رعنای بلند قامت که مادر هی قربان صدقه اش برود و بگوید:« باشیوا دولانیم بالام» عکس‌های روی دیوار، نگاه‌ها را می‌دزدند از همان لحظه ورود.... غریبه باشی یا آشنا، ناخودآگاه چشم در چشم می‌شوی با حامدی که از دو سال و شانزده روز پیش شده یک قاب عکس روی دیوار این خانه. برای اهالی این خانه اما حامد زنده است، درست مثل همان روزها که در همین حیاط می‌دوید و شیطنت می‌کرد. همان روزها که کنج همین اتاق می‌نشست و درس می‌خواند، همان روزهایی که برای اعزام به سوریه لحظه‌شماری می‌کرد. اینجا حتی عقربه‌های ساعت هم با یاد حامد جلو می‌روند و هرکسی ، هر وقت نگاه بیندازد به ساعت ، اول چشمش به عکس جوان رعنای خانه می‌افتد، بعد عقربه‌هایی که از وقتی حامد رفته انگار کندتر از همیشه حرکت‌می کنند. این را جعفر جوانی می‌گوید؛ پدر 53 ساله حامد. پدری که از دار دنیا ، دو پسر داشته و حالا یکی از آنها شهید شده ؛ همان پسر کوچکتری که دلشان را گره زده بودند به لبخندهایش ، گریه‌هایش، بیقراری‌هایش. همان ته‌تغاری خانه که هیچ‌کس تاب دیدن یک لحظه دردکشیدنش را نداشت. همان که حالا نیست، جایش اینجا خالی است و داغش کهنه نمی‌شود. رفتنش اما - چطور رفتنش- افتخار اهالی این خانه است:«ما از همان اول ، همان روزی که حامد آمد و گفت می‌خواهم بروم سوریه ، به او و شجاعتش و ایمانش افتخار کردیم.» همان اول برای این خانواده می‌شود، پاییز 93 ... یکی از همان روزهای پاییزی و سرد تبریز، که حامد سراسیمه آمد خانه و با ذوق و شوق گفت که یک خبر خوب برای شما دارم. خبر خوب؟! همه اهل خانه نشستند و سراپاگوش شدند تا حامد برایشان بگوید که چه چیزی اینقدر خوشحالش کرده و حامد لب باز کرد و گفت:« یادتان است که من همیشه می گفتم ای کاش 1400 سال پیش به دنیا می آمدم تا بتوانم در رکاب اباعبدالله(ع) بجنگم و از خاندانش دفاع کنم؟ حالا این فرصت برایم پیش آمده ، می‌خواهم بروم سوریه و از خواهر اباعبدالله (ع) دفاع کنم.» واکنش اهالی خانه بعد از شنیدن این جمله‌ها چه بود؟ جواب را از زبان پدر حامد بشنوید:« به پسرم افتخار کردم، آرزوی هر خانواده شیعه و مسلمانی است که بتواند از دین اسلام و خاندان اهل بیت دفاع کند، پسر من هم هدفی جز این نداشت، چرا رضایت نداشته باشم؟!» برای اعزام دوباره بیتاب بود رضایت خانواده حامد جوانی، بهمن ماه 93 ، برای اولین بار او را راهی سوریه کرد و این شد اولین ماموریت خارج از کشور حامد:« با حامد زیاد در ارتباط نبودیم، چون تماس یک طرفه بود ، گهگاهی خودش زنگ می‌زد.» .. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌿 . زن بمانید تا لذت ببرید ☀️ بلند می‌شود، چشمانش غرق خواب است، می‌رود وضو می‌گیرد. قبل از این‌که نماز بخواند، آبی را که تمام شب روی بخاری بوده، بر می‌دارد. آب جوش است. چای دم می‌کند و به نماز می‌ایستد. لباس‌ها را جمع می‌کند و داخل ماشین لباسشویی می‌اندازد. ساعت کم باری است و رخت شستن در این ساعت تخفیف در صورت حساب برق ایجاد می‌کند. میز صبحانه را می‌چیند و همسرش را صدا می‌کند. کمی بعد، بچه‌ها را از خواب بیدار و رختخواب‌ها را مرتب می‌کند. همه با هم صبحانه می‌خورند و او برای مدرسه بچه‌ها لقمه درست می‌کند و بسته‌بندی کرده توی کیفشان می‌گذارد. غذای همسرش و خودش را هم در ظرف مخصوص می‌گذارد.یکی از بچه‌ها را همسرش می‌برد و یکی را او. بعد باید هر چه سریع‌تر خود را به اداره برساند. ماشین را همسرش به اداره می‌برد و با بردن فرزندش به مدرسه، او از سرویس اداره نیز جا می‌ماند و باید با سواری و اتوبوس برود.او هر روز 5 صبح قبل از همه از خواب بیدار می‌شود و 11 شب بعد از همه می‌خوابد. او یک زن شاغل است.   **** بررسی‌های آماری نشان می‌دهد انگیزه اصلی اشتغال اکثریت زنان که در مشاغل عمومی کار می‌کنند، بهبود وضع نابسامان اقتصادی خانواده است. شرایط حاد اقتصادی، کشش بیشتری برای رو آوردن زنان به بازار کار ایجاد می‌کند.   از قانون تا واقعیت در اسلام بخشی از حقوق که پس از ازدواج به مرد داده می‌شود، تعیین‌کننده کار کردن یا خانه‌دار شدن زن است. این شرایط که در اصل برای رفاه بیشتر زن و رسیدگی بیشتر او به خانه و خانواده تعیین شده بوده است، همراه بوده با تکالیفی که مرد در قبال او داشته است؛ اما وقتی وضع اقتصادی خانواده به خطر می‌افتد، نه تنها مرد به تکلیف خود ـ پرداخت نفقه و اجرت المثل و ادای دین به همسرش در قبال انجام امور منزل و بچه داری و شیر دهی و حتی گرفتن مستخدم برای خانواده است ـ نمی‌تواند عمل کند بلکه اغلب از حق خود مبنی بر اذن ندادن به اشتغال زن نیز صرف نظر می‌کند.   یک شرط معکوس نسترن بانویی 25 ساله است که در رشته حسابداری فعالیت می‌کند.او می‌گوید وقتی همسرم به خواستگاری من آمد، شاغل بودم و در صحبت‌های اولیه به او گفتم اگر بچه دار شویم، کار نمی‌کنم و هرگاه بخواهی فقط خانه‌دار خواهم بود. اما او خیلی صریح به من گفت: یکی از نقاط قوت تو، کار کردن است. من دوست دارم زن شاغل باشد و نیازمند مرد نباشد تا بابت هر چیزی به او فشار بیاورد.این موضوع سبب می‌شود زندگی را به کمک هم بسازیم و همه چیز آسان‌تر شود. .. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 عمو همچنان ادامه میداد؛این دوتا برادر همچنان باید برادریشون ثابت بشه.آقا مهدی آقا
🌸🍃 بابا گفت: انتظار داشتی روی حرف عمو حرف بزنم؟؟ که دیگه آبرو برام تو فامیل نمونه ... محمد پسر خوبیه.دیر یا زود مریم باید ازدواج می کردچه بهتر که زن کسی بشه که میشناسیم.به بابا نگاه کردم نمیدونستم متوجه کاری که باهام کرده هست یانه؟؟؟ واقعا نمیفهمیدم درک می کنه یانه؟؟ گفتم: درسم چی میشه.... گفتی میذاری برم دانشگاه!!گفت:درس به دردت نمیخوره.....گفتم: محمد به دردم میخوره.....ازم حتی نپرسید می خوامش یا نه..حتی اون لحظه بهم نگاه نکردی رضایتم رو بگیری....من کلا آرزو دارم بابا....ترو خدا تباهش نکن...من چه گناهی دارم این وسط...شما بلند پروازی.....توگوشی محکمی از بابا خوردم و گفت : تموم شد...چند روز دیگه میان خواستگاریت و بعدم عقدت میکنند.اینطوری برای هممون بهتره.صورتم که خون دماغم روش نشسته بود پاک کردم و گفت: فقط برای شما بهتره نه من.....بابا دیگه ادامه نداد و از خونه زد بیرون.مامان نشست کنارم و سعی کرد آرومم کنه که گفتم: مامان در حقم بد کردید....خیلی بد کردید‌.....من ازتون نمیگذرم.....یک هفته تموم گریه کردم ولب به غذا نزدم تا شاید دلش به رحم بیاد و از تصمیمش منصرف بشه اما بی فایده بود.بعد از یک هفته خانواده عمو اومدند خواستگاری.هیچ کس راضی نبودهمه ناراحت بودند.زن عمو دوستم نداشت این رو از نگاه هاش میفهمیدم حتما برای پسرش هزار تا آرزو داشت و الان همش نقش بر آب شده بود. مامان من راضی نبود. یک نگاه خشک و بی روح داشت. دلم می خواست کمی با محبت بهم نگاه کنه اما حتی نگاهم نمیکرد. خواستگاری من خیلی رسمی و خشک با حضور بزرگترهای فامیل برگزار شد و من رو با یک دستبند برای محمد نامزد کردند و قرار خرید حلقه و عقد و عروسی رو گذاشتند.پنج ماه فرصت بود که من خودم رو برای زندگی مشترکی که نه براش آمادگی داشتم و نه دلم می خواست شروع بشه، آماده کنم. وقتی حرف درس خوندنم رو زدم محمد گفت: همون دیپلم برای یک دختر بسه و نمی خوام درس بخونی. هرچقدر اصرار کردم بی فایده بود. ازش بدم میومد اما دلمم براش می سوخت اونم مثل من تقصیری نداشت اما انگار می خواست با اذیت کردن من انتقام ازدواجی که بهش تحمیل شده رو بگیره.تو این پنج ماه خیلی رفت و آمد باهم نداشتیم غیر از چند باری که بیرون رفتیم برای خرید و اون اومد خونمون ندیدمش تو اون دیدارهام خیلی باهام حرف نمی زد .زن عمو هم چون دوستم نداشت دعوتم نمیکرد خونشون.محمد مشغول درست کردن خونه کوچیکی بود که اجاره کرده بودیم تا بریم سر زندگیمون. بابا این میون از همه راضیتر بود چون دیگه نه کسی ازش پول میخواست و نه مدام باید می رفت کلانتری.. .. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام صبح بخیر خسته نباشید ببخشید یه سوال داشتم من یه چند روزی میشه اسپاسم مقعد گرفت
🌸🍃 سلام من از قرص گیم آپ استفاده کردم برای من که بازگشت داشت البته هر بدنی فرق میکنه شاید به بدن دیگه جواب بده و بازگشت نداشته باشه 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام وقتتون بخیر خانمی ۴۰ ساله هستم از استان همدان دوتا بچه دارم دوتا دختر ۶ تا خاهر دارم که دلم نمیاد بهشون بگم خاهر هروقت میرم توجمع خونوادگیشون دلمو میشکنن با گریه میام خونم و تایه هفته مریضم بچه هاش با بچه های من بازی نمیکنن خودشون باهام خوش نیستن و این باعث شده سالی یکبار تو جمعشون برم با این حال بازم دلمو میشکنن همیشه میگم خوش به حال کسی که خاهر نداره مادرم همیشه طرف اونا رو میگیره میره پدرمو یاد میده اونم طرف اونا رو میگیره با اینکه محل زندگی من از اونا دوره ولی تنهام گذاشتن به خداوند خیلئییییی درد دل کردم ولی خداهم تنهام گذاشته😭😭😭 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام به اون مادرشوهری که دلش از عروسش گرفته خوش به حال عروستون که همچین مادرشوهری داره دلتون رو خالی کنید فراموش کنید منم اشک تو چشمام جمع شد شما الان چون تازه عروس گرفتین دختر هم نداشتین ذوق داشتین باید به واسه تولدش به پسرتون میگفتین دوتایی شام میرفتن بیرون شماهم یه کادو میگرفتین بهش میدادین این قدر خودتون رو خسته نمیکردین حالا بشه درس عبرت بعضی ها جنبه ندارن حالا واسه تولد حضرت زینب چون اسمش زینب هست یه کادو بگیرین بهش بدین وتمام حالامن نقش اون خواهر شوهری هستم که مادرشو پر میکنه 😂 اون عزیزی که گفتن فراموشی گرفتن خواستم بگم بعد از زدن واکسن کرونا خیلی ها این مشکل براشون پیش اومده شما تنها نیستی😢 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام ادمین محترم میدونم بازم پیام منو نمیذارید تو گروه ولی بازم پیام دادم😘میدونم خیلی کانال شلوغه از سیل پیام ها مشخصه،،،در مورد دردل مادر شوهری که از دست عروسش ناراحت هست خواستم بگم مادر عزیز ناراحت نباش منم اسمم زینب هست به جای عروستون دستتون میبوسم که انقد مهربونید وهزار بار تشکر میکنم ازتون ،،،والا تولد من به جز بانک ها هیشگی بهم تبریک نمیگه حتی پارسال تولدم با تولد حضرت زینب یه روز بود دریغ از یه تبریک ،،،عروس شما یه کم قدر نشناس تشریف داره شما اصلا به روی خودتون نیارید چون شما به این خوبی ومهربونی فکر نمیکنم نیاز به تشکر همچین عروسی داشته باشید،،، مادر شوهر من همیشه برا تولد دختراش کادو میگیره ولی تولد عروسا یه تبریک هم نمیگه حالا من باید چکار کنم هیچی چی بگم سکوت میکنم جالب برا تولد خودشون دختراش زنگ میزنند سهم تون بدید میخایم برا مامانم تولد بگیریم 😐😐 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام به همه عزیزان درمورد خانمی که گفتن خواهر زاده اشون تصادف کردن والان نصف بدنشون فلج شده خاستم بگم خواهر من تومور مغزی داشتن به طوری که نصف بیشتر سرش گرفته بود عمل که کردن یک ماه تو کما بود وبعدم یه طرف بدنش فلج شد ،،ما خواهرم با ویلچر جایی میبردیم وهمیشه مای بیبی ولگن میزاشتیم براش تا اینکه یه همکارام گفتن ببرید کاردرمانی تا خوب بشه ،،،بردیم کاردرمانی یک روز در میون بود هزینه اش هم بالا بود ولی اونجا خود دکتر شخصا باهاش کار میکرد ومیگفت با گوشی فیلم بگیرید وتو خونه هم باهاش ورزش هارو تمرین کنید خدارو شکر خواهرم بهتر شد ولی چون خیلی اذیت میشد دیگه نمیرفت وبا دعوا میبردنش حتی تو خونه زیاد ورزش نکرد آخه یه کم لوس بود ،،،حالا کارای شخصی شو خودش انجام میده فقط دستش تحرک نداره اونم بخاطر اینه که ورزش هارو تکرار نکرد دستش برگشت ولی پاش بهتره خودش تنهاراه میره ،میره دستشویی، حموم ،حتی بعضی وقتا غذا درست میکنه ،شمام کار درمانی ببرید انشااله که جواب بگیرید ،،گناه دارن بخدا خواهر منم ۲۴سالش بود اینجورشد جوانیش رفت افسردگی گرفته ،،لطفا برا سلامتی همه مریضا صلوات بفرستید ،،ممنونم 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 خانمی که اطرافیان خواب دختر مرحومت رومیبینن.اولا از صمیم قلب بهت تسلیت میگم وبرات ارزوی صبر میکنم.شایدتو این گروه هیچکس مثل من درکت نکنه چون دقیقا درد مامشترکه😭 اما عزیزم درمورد خواب زیاد خودتو اذیت نکن.تو هرکاری تونستی براش کردی پس خودتو اذیت نکن.شایدم دخترت دلتنگت باشه . رهاش کن وبسپارش بخدا .مطمعن باش اون جاش خوبه . ان شاالله خدا صبری به اندازه غممون بهمون بده😭🤲 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام در جواب خانمی که دخترشان ۱۴ سالشه حالت تهوع داره عزیزم دختران ببر متخصص مغز سرش عکس بگیرن برادر منم این طور بود حالت تهوع داشت همش گفتن ام اس داره امیدوارم که واسه شما چیزی نباشه 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام خوبین ؟ دزمورد اون خانمی که گفته بودن سه تاخواهریم ازدواج نکردیم میخاستم بگم نماز استغفرولله بخونین خیلی خوبه حداقل روز یک بار دورکعت بزن تو اینترنت میبینین ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 مرحوم فخر المحققین سید محمد اشرف سبط سید الحكماء میرداماد رضوان اللّه تعالی علیه فرمود: اسحاق بن ابراهیم طاهری كه یكی از بزرگان بوده یك شب در عالم خواب آقا حضرت رسول اكرم - صلی الله علیه و آله - را دید، حضرت به او فرمود: قاتل را رها كن . با ترس از خواب بیدار شد. ملازمان خود را طلبید و گفت : این قاتل كیست و در كجاست ؟ گفتند: در اینجا حاضر است و خودش هم اقرار بقتل كرده است . او را حاضر كردند اسحق به او گفت اگر راستش را بگوئی تو را رها خواهم كرد قاتل گفت : من با یكسری از رفقایم اهل همه فسادها و لااُبالی گری و عیّاشی و ولگردی بودیم با آنها مرتكب هر حرامی می شدیم و در بغداد بهر عمل زشتی دست می زدیم، یك پیرزالی برای ما زن می آورد. یك روز آن پیر زن بر ما وارد شد كه با خودش ‍ دختری بسیار زیبا آورده بود، آن دختر تا ما را دید و متوجه شد كه آن پیر زن او را فریب داده صیحه ای زد و بی هوش پخش زمین شد وقتی او را بهوش آوردند فریاد زد و گفت اللّه اللّه از خدا بترسید و دست از من بردارید من این كاره نیستم و این پیر زن غداره مرا فریب داد و گفت در فلان محل تماشائی است و قابل دیدن است و افسانه هائی برایم بافت و مرا راغب گردانید من هم همراهش راهی شدم از خدا بترسید من علویه از نسل حضرت زهرا سلام الله علیها هستم . دوستانم به حرفهای او اعتنایی نكردند و جلو آمدند كه به او دست درازی كنند من بخاطر حرمت رسول اللّه - صلی الله علیه و آله - غیرتم بجوش آمده و از آنها جلوگیری كردم در نزاعی كه با آنها كردم جراحات زیادی بر من وارد شد چنانچه می بینی پس من ضربه ای سخت بر او وارد كردم و پیشكسوت آنها را كشتم و دختر را سالم از دست آنها خلاص ‍ كردم . دختر وقتی خود را رها دید درباره ام دعا كرد و گفت : همین طور كه عیبم را پوشاندی خدا انشاء الله عیب های تو را بپوشاند و هینطور كه مرا یاری و كمك كردی خدا تو را یاری كند در این هنگام صدای همسایه ها بلند شد و به خانه ما ریختند در حالی كه خنجر خون آلود در دست من بود ومقتول در خون می غلتید مرا گرفتند و اینجا آوردند. اسحاق گفت : من تو را به خدا و رسول الله - صلی الله علیه و آله - بخشیدم آن مرد قاتل گفت من هم از همه گناهانم توبه كردم و به حق آن كسیكه مرا به او بخشیدی دیگر گرد گناه و معصیت بر نمی گردم و توبه كردم و كم كم یكی از نیكان گردید. قصص التوابين يا داستان توبه کنندگان / علي ميرخلف زاده ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#همسرداری 🌿 . زن بمانید تا لذت ببرید ☀️ بلند می‌شود، چشمانش غرق خواب است، می‌رود وضو می‌گیرد.
. نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد میل به نقش داشتن در مسوولیت‌های اجتماعی، ارضای روحی و تمایل به ارائه خدمات مفید، بیشتر مشاغل رده علمی و تخصصی را تحت پوشش می‌گیرد او می‌گوید: یا باید ازدواج را انتخاب می‌کردم یا حقوق دینی و قانونی خود را و من فکر می‌کردم دیگر باید دست از مجردی بردارم. او می‌گوید: این دین نیست که ما را وامی دارد کار کنیم یا در خانه بمانیم این شرایط است که ما را مجبور می‌کند. شرط همسر، مشکلات اقتصادی، نیاز به حضور اجتماعی و خیلی چیز‌های دیگر.این شرایط برای هر کسی متفاوت ‌است. دین ما بهترین شرایط را پیشنهاد می‌کند ولی عاقبت ما مقهور شرایط می‌شویم.   شاغلان توانمند مونا بانوی دیگری است که همسرش او را به کار کردن تشویق می‌کند.او استاد دانشگاه است و علاوه بر آن در یک موسسه تحقیقاتی، شغلی خوب و پر در‌آمد‌دارد. او از مدیران ارشد آن موسسه است. مونا می‌گوید: از اول خود را شاغل می‌دیدم و به خاطر علاقه و پشتکاری که در خود سراغ داشتم، می‌دانستم به هرچه می‌خواهم، می‌رسم. زن بمانید تا لذت ببرید وی می‌افزاید: تمام روزهایی که درس می‌خواندم، دیگران جور مرا می‌کشیدند و از همه آنها ممنون هستم. مادر، خواهر و مادر شوهر و خواهر شوهر و همسرم همه به من کمک کرده اند و مشوق من بوده‌اند. در خانه ما، وجهه علمی اشتغال من، چیزی است که همه به آن افتخار می‌کنند. تاکید ما بیشتر بر شکوفایی استعدادهای خانواده است و برای این‌که بچه‌ها کمبودی نداشته باشند، همه کمک کرده‌اند. ما بچه‌ها را رها نمی‌کنیم. اگر قرار باشد زنی کار کند، باید خانواده با او همراه و هم عقیده باشند و اشتغال باعث می‌شود فرد دین خود را به خود به عنوان یک انسان واجد استعدادهای ذاتی و به جامعه به عنوان عضوی توانا و کلیدی در آن ادا کند و خانواده در این میان نقش اساسی دارند که نبود مادر را به نوعی جبران کنند.   من و همسرم معمولا طوری هماهنگ می‌کنیم که ساعات حضور او، من در خانه نیستم و ساعات حضور من، او به سر کار می‌رود و آخرشب هم همه دور هم جمع می‌شویم.البته اذعان می‌کنم که برای بچه‌ها کم گذاشته‌ام اما بچه‌های خوبی تربیت شده‌اند. هنوز هم دارم همپای آنها درس می‌خوانم. نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد میل به نقش داشتن در مسوولیت‌های اجتماعی، ارضای روحی و تمایل به ارائه خدمات مفید، بیشتر مشاغل رده علمی و تخصصی را تحت پوشش می‌گیرد.   زن باقی بمانید اینکه شاغل باشید یا خانه دار ، انتخاب شما و همسرتان است .اما اگر بنا به شرایط  تصمیم  گرفتید شاغل شوید، توصیه ای برای تان داریم که مورد تایید بسیاری از بانوان است. مردان دوست دارند حس کنند به آنها نیاز دارید و به قول آنها چندر غاز حقوق شما نیازهایتان را تمام و کمال رفع نمی‌کند. اگر حتی این‌طور نیست، به آنها نشان دهید به آنها تکیه می‌کنید و به کمکشان نیاز دارید. جنس مرد زمانی انگیزه برای انجام کاری پیدا می‌کند که وجودش مورد نیاز باشد و خود را توانمند ببیند. پس هر چقدر هم که در اجتماع حضور موثر دارید اما در خانه زن خانه باشید و بگذارید مردتان ، آقای خانه باقی بماند تا خانواده ی مستحکم تری داشته باشید.   ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
خبر خوب برای خانم های علاقه مند به چالش😍 اعضای قدیمی یادمونه سال گذشته خیلی چالش مطرح میکردیم و استقبال خوبی هم میشد ،یه مدت متاسفانه متوقف شد اما به درخواست دوستانمون مجدد میخوایم شروعش کنیم البته اگه ارسالیها زیاد باشه ها😕 پس مشارکت بالا میخوایم😘🙏 و اما جدیدمون 🔴لطفا جواباتونو بصورت خلاصه در حد چند تا خط برامون بفرستین 😘😘 💯قراره که حال همدیگرو خوب کنیم و از مطالب استفاده خوب ببریم ♥️♥️. ❤️❤️ چالش جدیدمون این باشه👇👇 💥مسخره ترین گیرایی که از اطرافیان دیدی ؟؟؟؟ همسر فامیل شوهر پدر مادر معلم رئیس ویااااا …. چکار کردی چجوری جمع کردی داستانو😝 کلاااا چجوری یه همچین مواردی رو جمع میکنی و مدیریت میکنی بگو مام یادبگیریم😍 ✅جوابایی که برام میفرستین بدون غلط املایی 💥 باشه لطفا جوابها رو به این آیدی بفرستید👇👇 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#مسافر_بهشت ❤️ زندگینامه شهید حامد جوانی شهید حامد جوانی یکی از جوان ترین شهدای مدافع حرم آذربایج
این را پدر حامد می گوید و حمیده پادبان ، مادر حامد دنباله حرفش را می‌گیرد و می‌گوید:« ما شماره‌ تماسی از حامد نداشتیم، خودش هر ده روز یک بار زنگ می‌زد حالمان را می‌پرسید. می‌گفت حالم خوب است، نگران نباشید، ما هم نمی‌دانستیم دقیقا آنجا چه کار می‌کند فقط می‌دانستیم که از حرمین دفاع می‌کند و به او افتخار می‌کردیم.» در خلال همان تلفن‌های گاه و بیگاه اما پدر حامد یادش می‌آید که یک بار وقتی این طرف تلفن، اهالی خانه دلتنگی‌هایشان را دریف کرده بودند و شرح این دلتنگی را امواج به سوریه رسانده بودند، حامد در جواب گفته بود :« من اینجا حس خیلی خوبی دارم؛ انگار که تازه به دنیا آمده باشم. من از وقتی اینجا رسیدم خودم را شناخته‌ام ، از خدا می‌خواهم که این جهاد را از من قبول کند؛ شما هم دعا کنید.» خواستِ ته تغاری خانه را مگر می‌شد نشنیده گرفت و پشت گوش انداخت؛ همین شد که پدر و مادر سر نمازهای شان دعا کردند که خدا جهاد حامد را قبول کند... این اما حکایت ماموریت اول بود؛ ماموریتی که در آخرین روزهای اسفند با برگشتن حامد به ایران تمام شد؛ پدر حامد هنوز آن روزها را خوب به خاطر دارد:« حامد 25 اسفند 93 به خانه برگشت و نوروز 94 را پیش ما بود. ما از برگشتنش خیلی خوشحال شدیم چون از قبل قرار گذاشته بودیم که ششم فروردین مراسم عقد حامد را برگزار کنیم و استرس داشتیم که نکند حامد به مراسم نرسد...» اما حامدی که برگشته بود دیگر آن حامد قبلی نبود؛« حامد خیلی بیتاب بود؛ اصلا نمی‌توانست اینجا دوام بیاورد، مدام می‌گفت باید بروم و درست فردای روز بازگشتش هم من را کنار کشید و گفت : بابا من ازدواج نمی‌کنم. شرایطش را ندارم. گفتم حامد ما با خانواده دختر صحبت کردیم ، قرار گذاشتیم، حالا چطور بهم بزنیم؟ گفت: من می‌دانم که این بار که بروم سوریه ، شهید می‌شوم ؛ دیگر برنمی‌گردم. به خاطر همین نمی‌خواهم ازدواج کنم، من مدت زیادی زنده نیستم. » بیتابی حامد را مادر، یک جور دیگر برای ما به تصویر می‌کشد:« می‌گفت مامان دعا کن من را زودتر صدا بزنند برای اعزام...بعد که اعزامش چند روز دیر شده بود می‌گفت پس چرا من را صدا نمی‌کنند ؟ نکند دعا نکرده باشی؟... ساکش را آماده بسته بود و گذاشته بود کنار در ، تا هروقت زنگ زدند سریع ساک را بردارد و برود.» اعزام دوباره و اینبار شهادت بیتابی‌های حامد برای رفتن به سوریه، تا 21 فروردین ادامه داشت،‌اما بالاخره در این روز با اعزام دوباره او موافقت شد و حامد دوباره رخت دفاع از حرم پوشید ؛ این روز را هم مادر حامد خوب به‌خاطر دارد:« با خوشحالی آمد و گفت مادر می‌خواهم یک قولی از شما بگیرم. من دوباره می‌روم سوریه، اما می‌دانم این بار شهید می‌شوم، قول بده وقتی خبر شهادتم را شنیدی گریه نکنی، گریه تو دشمن را شاد می‌کند... بعد پرسید: راضی هستی ؟گفتم حامدجان ، چرا راضی نباشم؟ من افتخار می‌کنم که تو اینقدر عاشق اهل بیتی ...» .. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام خسته نباشید تشکرمیکنم بابت کانال خوبتون سوال داشتم ازخانمهای مهربون که باحوصله سوالات ومیخونن وجواب میدن دخترم تازه ۱۸سالش شده تنبلی تخمدان داره وهرمون های مردانه اش خیلی بالاست طوری که بدنش پرموی مخصوصا زیرچونش خیلی مودرمیاد۵ ،۶تادکترمتخصص زنان بردم هرکدوم داروهای مختلف میدن هیچ تاثییری هم نداره اگه کسی مشکل مثل این داشته راهنمایی کنه ببرم لیزر مشکل پرموییش حل میشه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت حبیبه خانم ممنون بابت کانال خوبتون عزیزم میشه سوال منواوژانسی بزارید من ۴۰سالمه حدودایک سالی میشه لرزش سرگرفتم وهرجارفتم دکتراصلاخوب نشدم وقتی استرس میگیرم لرزشم بیشترمیشه بخاطرهمین موضوع اصلا دوست ندارم تواجتماع باشم توروخدا میشه راهنمایی کنید ببینیم برای درمان کجابرم پیشاپیش از همگی ممنون و سپاسگزارم برای سلامتی آقاامام زمان صلوات ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام من روماتیسم مفصلی دارم حدود دوماه زمین گیر شدم😔 تمام استخونای بدنم درد میکنه. اگه کسی میدونه چطور این درد روماتیسم رو کم کنیم یا ازبین ببریم ممنون میشم. درضمن کف پاهام همیشه خیلی سرده ،حتی وقتی دوجفت جوراب ضخیم بپوشم بازم سرده ، شبا چندتا پتو میزارم رو پاهام تا کمی گرم بشن و درد کمتر بشه، باز صبح که بیدار میشم تمام بدنم درد و سنگینه. خواستم بپرسم سردی کف پاها از چیه؟ نوزاد سه ماهه دارم ن میتونم بش شیر بدم بیشتر وقتا هم نمیتونم بغلش کنم بخاطر درد دستام با خوردن مسکن میبرمش حموم دلم براش میسوزه. نشست و بر خواستم ، راه رفتنم شده عین زنای هشتاد ساله. دوستان عاجزانه ازتون میخوام راهنمایی کنید چکار کنم. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ببخشید من همیشه چندروز قبل از پریود شدن لکه میبینم و تنبلی تخمدان هم دارم و تازه هم ازدواج کزدم البته در سن بالا کسی راهکاری داره بهم بده در مورد لکه بینی و تنبلی تخمدان ممنون میشم چون تازه ازدواج کردم تو را خدا سریع جواب سوالم را بدید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام کسی تو کرج تل گیر سراغ نداره ،آدرس بده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت خواهرای گل گروه ومدیر عزیزمن خار پاشنه دارم یک ماه تمام شبها اب داغ ونمک آماده کردم پام رو گذاشتم توش خوب ماساژ دادم بعد با گوشت کوب کوبیدم روش بعد باروغنای گرم چرب کردم وپلاستیک کشیدم روش وجوراب پوشیدم تا صب همزمان هم زیر نظر دکتر با دستگاه مخصوص روشون کار کردن ۵جلسه و کفی کفش مخصوص هم استفاده میکنم ولی متاسفانه با این کارا اصلا خوب نشدم اگه خواهرای گروه راهکاری دارن که خوب بشم ممنون میشم راهنمایی کنن ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام حبیبه خانم انشالله خیر دنیا واخرت نصیبتون بشه که سولات را در گروه قرار میدهید ممنون یکی سوال دارم دخترم ۱۴ سال دارد دوسه روزه میگه صبح ها که از خواب بیدار میشم مزه تلخی احساس میکنم تو دهنم از شما بزرگوار میخوم سوال را داخل گروه قرار دهید تا اگر از این بزرگواران میدونن راهنمایی کنن ممنون میشم از شما بزرگوار🌺🌺🌺 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام عزیز جان دختری دارم که لاغر ه وقت راه رفتن زانوهاش به زیر میشکنه یا اصطلاحا خالی می کنه چکار کنم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام بر همگی من یه پسر ۱۰ساله دارم تیک چشمی داره الان تخت درمان‌درمانه دارو میخوره اما متاسفانه با وجود دارو خوردن بازم تیک رو داره ازتون خواهش میکنم اگه میتونید کمکم کنید چیکار کنم میترسم تو مدرسه بچه ها مسخره اش بکنن اگه داروی گیاهی پیشنهاد دارید بهم بگید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به ادمین عزیز ودوستان گروه دوستان من برادری دارم 44ساله ومجرد که 7ماه هست که دیالیز میشه دوستان ایا درمان خانگی یاطب سنتی وجود داره که درمان بشه خواهشا اگه کسی درمان کرده وخوب شده تورو خدا راهنمایی کنید که برادرم دیگه دیالیز نشه🙏🙏🙏🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ببخشید مزاحم وقتتون شدم پسری دارم 10ساله اصلن به حرفم گوش نمیده و همش باهم جروبحث ودعوا داریم واصن به درس علاقه نشون نمیده من باید به زور واجبار بهش بگم تا تکالیفش را انجام بده تو رو خدا ی راه حلی بگید تا به حرفم گوش بده ودرگیری بین منو پسرم حل بشه ممنون میشم 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 شوهرم با یکی اشنا شده بود ومیگفت عاشقش شده بعد مخفیانه عقد کرده بودن😔 وقتی خانواده ها فهمیدن مجبور شد ازش جدا شه یه چندماهی هست جدا شده خیلی سرد و بی احساس شده بود و من رو مسبب جداییش می دونست. من خیلی دوسش دارم وطاقت بی محلی هاشو نداشتم.😓خیلی سعی کردم به زندگی برش گردونم.خیلی احساس میکردم غرورم خدشه داره شده و بی ارزش شده بودم.همه به چشم یه زنی بهم نگاه میکردن که جربزه اینو نداره که شوهرش رو عاشق خودش کنه و زندگیش رو حفظ کنه برای همین تصمیم گرفتم هر جور شده شوهرم رو جذب خودم کنم.اولین تصمیمم هم این بود پیش مشاور برم،چند جلسه رفتم ولی از عهده هزینه هاش بر نیومدم،وقتی به حبیبه جون ماجرا رو گفتم آدرس این کانالو بهم داد و گفت راحت میتونم مشکلمو حل کنم الان دو ماه از اون قضیه میگذره،نمی گم شوهرم عاشق سینه چاکم شده ولی خیلی تغییر کرده و از این بهتر هم میشه.😍این لینک همون کاناله👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام صبح بخیر خسته نباشید ببخشید یه سوال داشتم من یه چند روزی میشه اسپاسم مقعد گرفت
❤️🍃 سلام خدمت حبیه واعضای کانال ممنون میشم پیامم رو بدارید برادرم بیماری کم خونی سیکل سل ژنتیکی ۷۰ درصد داره خواستم بدونم اگه کسی کامل خوب شده برام پیامش رو بده ودرمانش .بخاطر مریضیش کارش رو از دست داد .براش دعا کنید خیلی افسرده شده .ان شاالله همه جونا سروسامون بگیرن .الهی آمین پیامم اورژانسی هست ممنون میشم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام.ممنون بابت کانال خوب ومفیدتون.راجع به خانمی که دخترشون همیشه حالت تهوع داره.به احتمال زیاد از استرس شدید وکم کاری تیرویید هست.من خودم هروقت استرس داشتم.حالت تهوع داشم.وبعدهم که آزمایش دادم متوجه شدم کم کاری تیرویید دارم.واز وقتی که قرص مصرف میکنم خداروشکر خوب شدم.شما هم دارو یی که دکتربرای کم کاری دخترخانمتون تجویز کردن مرتب مصرف کنند انشاالله که برطرف میشه.برای سلامتی وفرج آقا امام زمان صلوات.ح آ🌷🌷 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام درجواب اون خانمی که سنک کیسه صفرا داشتند .هسته خرما خشک کنن آسیاب کنن یا قهوه خرما رو از عطاری بگیرن با آب ولرم مصرف کنن خوب میشن طریقه مصرف دقیقش رو از عطاری بپرسن میدونن.بودن کسی خواسته عمل کنه خوب شده 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام عزیزان می خواستم تشکر کنم از گروه خیلی خوبتون واز بانوی که چله سوره واقعه‌ رو پیشنهاد دادن تا حدودی گرفتاری من رفع شد .التماس دعا. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام درجواب اون خانمی که گفتن برا عروسشون تولد گرفتن و ازهمه تشکر کرده الا ایشون بگم خواهر گلم اصلا دیگه از این کارا نکن که پشیمون میشی عروستون امتحانشو پس داد نه بدگوییشو بکن پیش پسرت نه زیاد تحویلش بگیرکه فکرکنه خبریه منهم اینقدر به عروسام احترام می‌گذاشتم که حساب نداشت همش میگفتم بخاطر بچه هام اما دریغ از اینکه یه بار بخان تلافی کنن خودم کردم که لعنت بر خودم باد زیادی عروستو تحویل بگیری پسرتم میگه حتما این زن من فرشته ای چیزیه وکم کم رو خودتم سوار میشن اگه من تجربه های الانمو 25 سال پیش داشتم هرکاری عروسم میکرد فوری ازش میپرسیدم منظورت از این کار چی بوده هرچیزی در حد خودش. یاحق 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام خانم ۳۸ ساله که همش سرما میخوره یه راهکار براش دارم داروی امام کاظم زمستانه را از عطاری های طب اسلامی بگیر اگر حالت سرماخورده داری ۳ شب پشت هم ..نصف قاشق چایخوری از این دارو ته حلقت بریز و با بزاق دهانت قورت بده ..حالت خوب میشه و باعث تقویت سیستم ایمنی بدن میشه اگر هنوز سرما نخوردی .در طول این زمستان و هوای سرد ...هر ۱۰ شب یکبار نصف قاشق چایخوری از این دارو به حلقت بریز و با بزاق دهانت قورت بده ...دیگه به این راحتیها مریض نمیشی ان شاءالله که همیشه سلامت و شاد باشی 🌺🌺🌺 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام به خانومی که پسرشون صدفک داره باید دکترپوست خوب ببرین ،مروج فرشی بیمارستان شهدای تجریش ،دکتررامین عالی تونیاورانه نژاد،دکترسحردادخواه ،دکترنخعی ،دکترای خوبی هستن ،حتمابرات درمان میکنن ،اگه زود درمان نکنی سرش زخم شه؟شروع به ریزش مو ،میکنه دیگه برنمی گرده،حتمادکترببرینش ؟؟برای سلامتی اقاامام زمانم ع صلوات ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام عزیزان خوبین کف دستم یه چیزی زده سفته درد میکنه ولی عفونت نکرده چرکم ازش نمیاد اندازه سرچوب کبریته کسی میدونه چیه وچکارکنم خوب بشه ممنونم 👇❤️ @adminam1400