eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
168.3هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مهسا بااینکه از این طرز حرف زدنش حرصم گرفته بود ولی خودم رو کنترل کردم و گفتم
❤️🍃 مهسا حمید کمکم کرد و سوار ماشین شاسی بلندش شدم واقعا حمید اون مردی بود که میتونست توی رویای هردختری با اسب سفید بیاد و هردختری آرزوش رو داشته باشه هم از لحاظ قیافه خوب بود و هم اخلاق و شغل و وضعیت مالی محسن حتی به گرد پای حمیدم نمیرسید آخه مگه محسن چی داشت ؟ همش یه خونه داشت که باباش بهش داده بود با یه ماشین و یه کار الکی که مشخص نبود امروز باشه فردا نه! همینجوری مات و مبهوت ماشین حمید و خودش شده بودم که یهو صدام زد _مهسا خانم بهترین؟ هول شدم و گفتم آره ...آره خوبم حمید لبخندی زد و سری تکون داد و گفت خداروشکر خیلی خجالت میکشیدم آخه حمید خیلی باشخصیت و باکلاس بود و از اون طرف توی ماشینش معذب بودم حتی اسم ماشینش رو نمیدونستم توی خونه ی بابام با یه حقوق دو سه میلیونی میگذروندیم و خونه ی علی و محسنم انچنان آش دهن سوزی برام نبود همون لحظه با خودم گفتم کاش منو حمید عاشق هم میشدیم که یهو خودمو یه نیشگون گرفتم و گفتم مهسا مادر و خواهرش قصد جونتو کرده بودن اونوقت تو اینو میخوای بعدم هرچی باشه تو یه زن شوهر داری و همچین کسیم بعد از دوتا شوهر و با این همه بدبختی نمیاد سمتت توی خیالات خودم غرق شده بودم که رسیدیم بیمارستان با خجالتی که آمیخته با ناآشنا بودنِ حمید برام بود به چهره اش زل زدم اونم نگاهشو به چشمای مشکیم گره زده بود یه لبخند ملیح زد و خیلی خودمونی گفت چیه؟...اولین باره آدم میبینی؟ ...پاشو بریم خنده ام گرفت و نقشه ی حمید برای کم کردن استرس و خجالتم عملی شد اومد سمت در و گفت بیا کمکت کنم پیاده شی دستتو بگیرم منم که خجالتی... فورا گفتم نه نه ...لازم نیس ...خودم میتونم خوبم اونم دستاش رو بالا آورد و گفت من تسلیم ! باهم رفتیم توی یه بیمارستان لوکس که اونجا هم حمید رو میشناختن من فقط تعریف حمید رو فقط یه مهندس شنیده بودم ولی انگار اون از یه چیزی بالاتر از مهندس بود حمید کارارو کرد و منو برد دیدن دکتر دکتر معاینه کرد و گفت که زخ_مم بد عفونت کرده و یه سری داروها تجویز کرد و گفت باید اینجا بستری شی که من مخالفت کردم و گفتم اینجا کسی رو ندارم پیشم بمونه ! حمید یه چشم غره برام رفت که باعث شد ساکت شم اینقدر با ابهت بودم که جرئت نکردم جیک بزنم و اونموقع دلیل ترسی_دن محسنو ازش فهمیدم خیلی عطش شنیدن دوست دارم اونم از محسن رو داشتم به خاطر همین بدون اینکه اول محسن بگه از ماشین فورا پیاده شدم و روبروش وایسادم محسن توی چشمام زل زده بود و همین ضربان قلبم رو بالاتر میبرد با تمنا ازش میخواستم زودتر بهم بگه دوستم داره محسن دستش رو آورد و گذاشت رو شکمم من فکر کردم از روی علاقه اس و دستام رو روی دستاش گذاشتم با استرس زیرلب گفتم بگو محسن ...زود باش محسن نفس عمیقی کشید و خودش رو بهم نزدیک کرد و سرش رو نزدیک گوشم آورد و گفت مهسا ...جایی که من دست گذاشتم ...قراره بچه ی من اونجا بزرگ شه ... تو حق نداری از یه مرد دیگه باردار شی مهسا منِ احمق فکر کردم همه ی اینا از روی علاقه اس از روی احمقی و ساده لوحی به محسن گفتم شوهرم تویی ....کسی که منو دوس داره تویی ...چرا باید از یکی دیگه باردار شم تا محسن دستش رو برداشت و بلند بلند شروع به خندیدن کرد و گفت چه دوست داشتنی؟... من بمیرم عاشق یکی میشم که ۱۳ سال ازم بزرگ تره؟ تا محسن اینارو گفت دنیا روی سرم خراب شد فهمیدم اصلا دوستم نداره بازم سنم رو زد تو سرم این بار برعکس همیشه اون مهسای اروم نبودم و نتونستم خودم رو کنترل کنم و محکم با مشت زدم روی سی_ه اش و گفتم اگه دوستم نداری چرا ولم نمیکنی ؟...ها؟...چرا نمیزاری برم پی زندگیم؟...چی از جونم میخوای؟ محسن اخماش رو کرد تو هم و گفت چون که هیچکس به جز علی نباید شوهر تو باشه از این حرفش حرصم گرفت با صدای بلند تر گفتم چی میگی تو؟...علی که مرده ؟... الان تو شوهرمی تو باشی یکی دیگه نباشه؟ محسن محکم دستم رو گرفت و گفت ببین ...علی عاشقت بود ...روت غیرت داشت ... من تورو بگیرم دیگه عاشقت نمیشم ...توهم باید از من نفر_ت داشته باشی ... تنها عشق زندگیت باید علی باشه نباید تن علی رو بلرزونی مثل یه کلفت توی خونه ی منو بیتا کار میکنی وقتی این جمله هارو از محسن شنیدم قلبم شکست پس همه ی این نقشه ها و ادا اصولا به خاطر این بوده اگه یه درصدم احتمال میدادم محسن بهم علاقه داشته باشه اونم از بین رفت ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍏 متاسفانه این روزها تماس های بسیاری داشتیم که یک مشکل واحد داشتن و برای ما بسیار متاثر کننده بوده 🟠خانم ها = قطع قاعدگی، یائسگی، تنبلی تخمدان 🟠آقایان = عدم نعوظ و ناتوانی جنسی جوان ۲۰ ساله برای عدم نعوظ تماس میگیره😩😩 واقعا جای تاسف خوردن داره این مشکلات چند علت اصلی داره که بخشی را خدمت شما عرض میکنم🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 1⃣ واکسن کرونا که همان زمان هم اعلام کردیم این واکسن منحوس یکی از عوارضش ناتوانی جنسی در آینده خواهد بود (۱۰۰ درصد مخاطبین حداقل یک دوز تزریق داشتن) 2⃣ استرس کشنده ترین چیز برای اعصاب و روان و تأثیر مستقیم بر دستگاه تناسلی داره 3⃣تغذیه اشتباه که مکرر در خصوص این مشکل صحبت کردیم اما یکی از بزرگترین اشتباهات مردم و خیانت برخی خواص حذف یک ماده غذای ارزشمند از سبد غذای بوده 👈تا زمانی که مردم از این ماده غذای استفاده میکردن اصلا خبری از این مشکلات نبود 👈این ماده غذای پر خاصیت را برای من و شما با هویچ فرنگی کم خاصیت جایگزین کردن 💥این ماده پر خاصیت که خیلی ها دیگه هیچ شناختی ازش ندارن که با اسم های ( )، ( )، ( ) در مناطق مختلف ایران شناخته میشه از وقتی این ماده غذای ارزشمند از سفره ما حذف شده مشکلات زیادی در جامعه ایجاد شده از قبیل 🔻🔻🔻 🔸کم شدن نامعقول میل جنسی 🔸عدم نعوظ 🔸سرد شدن کلیه 🔸افسردگی 🔸زود انزالی 🔸تنبلی تخمدان 🔸ضعف اسپرم 🔸پروستات ✅بله عزیزان یک ماده غذای به تنهای میتونه خیلی از مشکلات را درمان کنه و دشمن خوب بلده دست روی چه چیزی بزاره ✅این ماده ارزشمند غذای در شهرهای کاشان و اصفهان، قم (خصوصاً قم) خیلی زیاد پیدا میشه و این مشکلات در افرادی که به صورت مکرر از استفاده میکنن بسیار کم دیده میشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
😬🥴 خاستم برای چالشتون داستان مستاجرمونو بگم، چند سال پیش یک دختر مجرد سن بالا ومادرش که به قول خودش مومنی که زیر چادر فقط دماغشونو میبینی البته با هزار قلم ارایش هم سن وسال مادربزرگم خونمون اجاره نشسته بودن،. هر روز مادرو دختر در رفت و امدهای مشکوک بودن گناه گردن خودشون بمونه. سر سال پدرم که از قضیه مطمئن شده بود برای ابروی خودش گفت بلند شین خونه مو میخام، اقا اینها چند ماه با قول وعیدهای الکی موندن به هزار زحمت وپادرمیونی پلیس پدرم بلندشون کرد بلاخره گورشونو گم کردن، ولی چشمتون روز بد نبینه خونه رو متروکه کرده بودن یعنی ادم خیلی ببخشید حالت تهوع بهش دست می‌داد پا تو خونه میزاشتی، بیچاره پدرم فقط چند روز داشت با خاک انداز سوسک جمع میکرد اشغال بماند، اخه مادر ودخترو هر کی میدید با هزار رنگ ولعاب ولباسهای انچنانی فکر نمیکردی که تو این اشغال دونی داشتن زندگی میکردن. فقط میخابیدن وصبح رنگ ولعابشونو میکردنو کیف به دوش میفتادن تو خیابون وسر کیسه کردن جوونا ومردهای بیچاره، تصور کنین تو اون همه سوسک وکثافت چه طور زندگی میکردن. ببخشید طولانی شد، ممنونم ازکانالتون❤️🙏🏻 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام خدمت همه دوستان عزیز ✋ در رابطه با جواب چالش میخواستم بگم که خانومای عزیز، من کوچکتر از اونیم که نصیحت کنم ولی واقعا بهتون بگم که انقدر خودتونو درگیر تمیز کاری و شستن و رُفتن نکنین.زمان پیری دیسک کمر خدایی نکرده میگیرین و هزاران درد که درپیری خودشو نشون میده نمیگم تمیز نباشین ولی چه لزومی داره خونه رو هرروز جارو بزنین یا گردگیری کنین؟مادرشوهر خودم بسیار زن تمیزیه کل جوونیشو درگیر تمیزکاری بوده🧤🧹الان بنده خدا دیسک کمر گرفته و پادرده.همش میگه انقدر تمیزکاری کردم جوونیمو پای خونه زندگی گذاشتم آخرم پدرشوهرم سرش هوو آورد.تواین سن شوهر دلسوز نداره تازه زن دومش شلختس ولی برا پدرشوهرم دوست داشتنی تره نکنین باخودتون این کارو.توهر چیزی تعادل داشته باشین نه ازین وربوم بیوفتین نه اونور بوم😊شاد وتندرست باشین🌹🌹🌹 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام خسته نباشید کانال هاتون عالی هستن با این چالشتون هم که واقعا گل کاشتین مثله همیشه عالی هستین منم خیلی به تمیزی اهمیت میدم پیام هارو هم که میخونم پامیشم بازم کار میکنم واقعا به من انگیزه میده پیام های دوستان واقعا به خودم امیدوار شدم من فکر میکردم من شلخته هستم به زندگی امیدوارشدم🤣🤣🤣 شلخته ترین آدم هم بزارین شوهرم رو معرفی کنم هرچی میخوره همونجا میمونه یکی لازم هست که همش پشت سرش ریخت و پاش هاش رو جمع کنه دو تا بچه دارم شوهرم هم به عنوان سومین بچم به فرزندی قبول کردم بس که شلخته هس 🤣🤣از دستش اینجوری شدم😤😡😖😓😱😰😭😭یه ضرب والمثل ترکی هس که میگه خونه ات رو تمیز نگهدار ناقافل مهمون میاد بدنت رو تمیز نگهدار ناقافل مرگ میاد ترجمه کردم واستون دوستون دارم 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام خدمت همه دوستان خوب و عزیزم. در جواب چالش شلختگی منم خیلی افراد تمیز و شلخته اطرافم دیدم .خودم نه وسواسم نه شلخته ی وقتایی خونم از تمیزی برق میزنه ی وقتایی م کمی به هم ریخته ست.کمی ها ,نه زیاد. که به نظرم اینجوری بهتره .همیشه خونه تمیز باشه توقع اطرافیان بالا میره و اگه ی وقت حال نداشته باشیم یا خدایی نکرده مریض باشیم یا......تو ذوقشون میخوره .انگار میشه ی وظیفه برا خانم خونه که همیشه همه چیز مرتب و سر جاش باشه .ی وقتایی برا خودتون باشید اگه حوصله نداشتید به خودتون فشار نیارید.البته در حد معمول ها نه شلختگی .اما نکته مهمی که  دوست دارم بگم  اینه که از همه دوستان عاجزانه خواهش میکنم مراقب مصرف آب باشید .من خیلی‌ها رو دیدم که به بهانه تمیزی و وسواس شیر آب و که باز میکنن دیگه دلشون نمی‌خواد ببندن.ظرف که می‌خوان بشورن یا مسواک بزنن یا حتی برای وضو گرفتن ,حموم  رفتن,شستن حیاط و ماشین و......  شیر آب از اول تا آخر بازه .لطفا رعایت کنید تمیزی به مصرف بی رویه آب نیست.آب هدیه خداست اصراف نکنیم .آب تصفیه شده آب چشمه و چاه که نیست .شما ی بطری آب معدنی بخرید حاضرید همینجوری بریزید بره ؟ اینم همونه منتها چون خییییلی ارزون تر در دسترس ماست متاسفانه بعضی یا قدر شو نمیدونن. حتما این حدیث پیامبر (ص) رو شنیدید که فرمودند :هرگز آب را اصراف نکنید هر چند  در کنار نهر جاری باشید. خلاصه که در مورد مصرف بهینه آب .....یک سینه حرف هست ولی نقطه چین بس است ....😁😁 لطفاً رعایت کنید عزیزان .آب هست اما کمه. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 اواخر تابستان بود و گرما بیداد می كرد، خشكسالی و گرانی ، اهل مدینه را به ستوه آورده بود، فصل چیدن خرما بود. مردم تازه می خواستند نفس راحتی بكشند كه رسول اكرم به موجب خبرهای وحشتناكی مشعر به اینكه مسلمین از جانب شمال شرقی از طرف رومیها مورد تهدید هستند فرمان بسیج عمومی داد. مردم از یك خشكسالی گذشته بودند و می خواستند از میوه های تازه استفاده كنند. رها كردن میوه و سایه بعد از آن خشكسالی و در آن گرمای كشنده و راه دراز مدینه به شام را پیش گرفتن ، كار آسانی نبود. زمینه برای كارشكنی منافقین كاملاً فراهم شد. ولی نه آن گرما و نه آن خشكسالی و نه كارشكنیهای منافقان ، هیچكدام نتوانست مانع فراهم آمدن و حركت كردن یك سپاه سی هزار نفری برای مقابله با حمله احتمالی رومیان بشود. راه صحرا را پیش گرفتند و آفتاب بر سرشان آتش می بارید. مركب و آذوقه به حد كافی نبود. خطر كمبود آذوقه و وسیله و شدت گرما كمتر از خطر دشمن نبود. بعضی از سست ایمانان در بین راه پشیمان شدند. ناگهان مردی به نام كعب بن مالك برگشت و راه مدینه را پیش گرفت . اصحاب به رسول خدا گفتند: یا رسول اللّه ! كعب بن مالك برگشت . فرمود:ولش كنید، اگر در او خیری باشد خداوند به زودی او را به شما برخواهد گرداند و اگر نیست خداوند شما را از شر او آسوده كرده . طولی نكشید كه اصحاب گفتند: یا رسول اللّه ! مراره بن ربیع نیز برگشت . رسول اكرم فرمود:ولش كنید اگر در او خیری باشد خداوند به زودی او را به شما برمی گرداند و اگر نباشد خداوند شما را از شر او آسوده كرده است . مدتی نگذشت كه باز اصحاب گفتند: یا رسول اللّه ! هلال بن امیه هم برگشت . رسول اكرم همان جمله را كه در مورد آن دو نفر گفته بود تكرار كرد. در این بین شتر ابوذر كه همراه قافله می آمد از رفتن باز ماند. ابوذر هر چه كوشش كرد كه خود را به قافله برساند میسر نشد. ناگهان اصحاب متوجه شدند كه ابوذر هم عقب كشیده ، گفتند: یا رسول اللّه ابوذر هم برگشت . باز هم رسول اكرم با خونسردی فرمود:ولش كنید، اگر در او خیری باشد خدا او را به شما ملحق می سازد و اگر خیری در او نیست خدا شما را از شرّ او آسوده كرده است . ابوذر هر چه كوشش كرد و به شترش فشار آورد كه او را به قافله برساند، ممكن نشد. از شتر پیاده شد و بارها را به دوش گرفت و پیاده به راه افتاد. آفتاب به شدت بر سر ابوذر می تابید. از تشنگی له له می زد. خودش را از یاد برده بود و هدفی جز رسیدن به پیغمبر و ملحق شدن به یاران نمی شناخت . همان طور كه می رفت ، در گوشه ای از آسمان ابری دید و چنین می نمود كه در آن سمت بارانی آمده است . راه خود را به آن طرف كج كرد. به سنگی برخورد كرد كه مقدار كمی آب باران در آنجا جمع شده بود. اندكی از آن چشید و از آشامیدن كامل آن صرف نظر كرد؛ زیرا به خاطرش رسید بهتر است این آب را با خود ببرم و به پیغمبر برسانم ، نكند آن حضرت تشنه باشد و آبی نداشته باشد كه بیاشامد. آبها را در مشكی كه همراه داشت ریخت و با سایر بارهایی كه داشت به دوش كشید، با جگری سوزان پستیها و بلندیهای زمین را زیرپا می گذاشت . تا از دور چشمش به سیاهی سپاه مسلمین افتاد؛ قلبش از خوشحالی طپید و به سرعت خود افزود. از آن طرف نیز یكی از سپاهیان اسلام از دور چشمش به یك سیاهی افتاد كه به سوی آنها پیش می آمد. به رسول اكرم عرض كرد: یا رسول اللّه ! مثل اینكه مردی از دو به طرف ما می آید. رسول اكرم :چه خوب است ابوذر باشد!. سیاهی نزدیكتر رسید، مردی فریاد كرد: به خدا خودش است ، ابوذر است . رسول اكرم :خداوند ابوذر را بیامرزد، تنها زیست می كند، تنها می میرد و تنها محشور می شود. رسول اكرم ابوذر را استقبال كرد، اثاث را از پشت او گرفت و به زمین گذاشت . ابوذر از خستگی و تشنگی بی حال به زمین افتاد. رسول اكرم :آب حاضر كنید و به ابوذر بدهید كه خیلی تشنه است . ابوذر:آب همراه من هست . آب همراه داشتی و نیاشامیدی ؟! آری پدر و مادرم به قربانت ! به سنگی برخوردم دیدم آب سرد و گوارایی است . اندكی چشیدم ، با خود گفتم از آن نمی آشامم تا حبیبم رسول خدا از آن بیاشامد. داستان راستان/استاد مطهري ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#زندگینامه 🌸🍃 زندگینامه شهید مهدی صابری نام و نام خانوادگی: مهدی صابری تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۴ تار
. مهدی با وجود افسران با سابقه، فرمانده گروهان شد و به خاطر این استعداد و ذکاوت و تلاش بالا هیچ کس اعتراض نکرد که چرا یک جوان فرمانده ما شده است. رزمنده با کلاس اخلاق خوب مهدی همه رزمنده ها و فرماندهان را تحت تاثیر قرار داده بود. در ۴ ماهی که در منطقه بود واقعا دل بچه ها را تسخیر کرده بود. این اخلاق عجیب مهدی فقط برای رزمنده ها نبود. وقتی از عملیات بر می گشتند، هرجا مردم آواره را می دید با اینکه اهل سنت بودند، ماشین را کنار می زد با هدایایی که از قبل تهیه کرده بود به سمتشان می رفت و با آنها گرم می گرفت و سلام و علیک می کرد. دیگر در منطقه زینبیه همه او را شناخته بودند. در منطقه مهدی معروف شده بود به «رزمنده با کلاس ! »، زیرا همیشه سعی می کرد از لباس های مرتب و معطر استفاده کند. پای کار هیئت با اینکه در منطقه به خاطر مسئولیت هایش درگیر شده بود. اما باز هم از توسل و کسب معارف اهل بیت علیهم السلام غافل نمی شد. به اصطلاح بچه ها مهدی پای کار هیئت بود. خودش می رفت برادر روحانی ای که به منطقه اعزام شده بود را می آورد، مداح هماهنگ می کرد، دستگاه های صوتی را تنظیم می کرد تا مجلس اهل بیت علیهم السلام برای رزمندگان برگزار شود. علی اکبر لیلا! مهدی در زندگی دو الگو داشت، یکی شهید حسن باقری، که زندگینامه و کتابهایش را با علاقه مطالعه می کرد. و دیگری حضرت علی اکبر علیه السلام بود که مهدی ارادت خاصی به ایشان داشت. از نوجوانی عضو هیئت علی اکبر در قم بود. وقتی فرمانده گروهان شد و قرار بود اسمی برای گروهانش انتخاب کند بلافاصله گفت: نام گروهان ما علی اکبر علیه السلام است. امضای شهادت بعد از اعزام اول وقتی برای مرخصی برگشت دو روز بیشتر در قم نماند و به مادرش گفت باید به مشهد برویم. بعد از زیارت در صحن طلا لبخند زده بود و به مادرش گفته بود من امضای شهادتم را از امام رضا علیه السلام گرفتم. به من گفت بابا من دفعه اول برای دلم رفتم اما حالا فکر می کنم وظیفه باشد چون نیروهای فاطمیون از همه لحاظ در آنجا نقش دارند. شهادت در فاطمیه دفعه دوم گفت به عنوان وظیفه می روم و در ایام فاطمیه برمی گردم، چون ما به همراه مادرش دهه فاطمیه را روضه می گیریم، گفت بر می گردم تا هم به شما کمک کنم و هم کارهایم را انجام دهم، همان روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برگشت اما نه خودش. خبر شهادتش را برایمان آوردند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام خدمت هم گروهی های عزیز من یه عقد خیلی ساده داشتم حتی زیر لفظی بهم ندادن پاگشام نکردن خانواده منو هم دعوت نکردن 6 روز بعداز عقدم شب یلدا بود هیچی برام نگرفتن ( تو شهرمون رسمِ شب یلدا طلا و لباس و ماهی و آجیل و انواع میوه برای عروس میبرن و اولین عید نوروز و عید فطرو عید قربان و همچنین اولین بار عروس میره خونه پدرشوهرش هدیه میدن ) هیچکدومشو ندادن دو هفته بعداز عقدم تولدم بو کیک گرفتم رفتیم خونه پدرشوهرم منو شوهرم رفتیم بیرون چند ساعت بعد اومدیم برم کیک رو بیاریم دیدم کیک نیست گفتم کیک چی شد گفت دوتا خواهرشوهرا و بچه ها اومدن خوردن بهشون گفتم خوشمزه بود گفت عه اره گفتم کیک تولدم بود گفتن دستت درد نکنه کادو ندادن که هیچ تبریکم نگفتن خلاصه جشن عروسی و طلا و لباس هم نگرفتن حسرت به دل یه هدیه کوچیک موندم مادرشوهرم خودش منو پسندید عروسشون فوت کرده بود منو برا پسرش گرفتن من نامادری دوتا نوه هاشونم نوه هاشونو با جون و دل دارم بزرگ میکنم خیلی به پدرومادرشوهرم احترام میزارم هر وقت میرم خونه شون دست و صورتو پیشونی شونو می بوسم (خودم پدرومادرم ندارم ) شب خواسگاری خیلی بهم وعده و وعید دادن به هیچ کدومشون عمل نکردن گولم زدن نمی بخشمشون واگذارشون کردم به خدا ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
لطفا آیه ۲۸ سوره شوری رابرای بارش باران ونجات ازخشکسالی قرائت کنیدواین پیام رابرای دیگران منتشرکنید.
❤️🍃 سلام.کسی هست برای درمان توهم شوک درمانی کرده باشه تو اطرافیان.تو را ب فاطمه زهرا کمکم کنید حالا ک دارم این پیامو می‌نویسم گریه میکنم.طاقت زجر کشیدن عزیزم و ندارم.برام دعا کنید و راهنماییم کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت شماوباتشکراازگروه خوبتون من ۱۲هفته باردارم دردسیاتیک افتاده داخل پای راستم شدیدادارم اذیت میشم ممنون میشم اگرکسی راه کاری داره بگه واقعادارم زجرمیکشم شباخواب ندارم نمی تونم پهلوبه پهلوبشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام بر آفریننده این گروه خوب وراه گشا بنده از محضر خوانندگان این گروه دوتا سوال دارم ۱-من یه تک دست دارم تو رفتگی داره در هم نمیاد نمیخوام هم بچینم چی کار کنم‌ در بیاد ۲-دختر۱۰سالم تو ناحیه تناسلیش هر دفعه دونه چرکی سر سفید میزنه نمیدونم علتش چیه کسی دخترش اینجوری بوده راهنمایی کنه یا بگه پیش چه دکتری ببرم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ باسلام. میخواستم ازتون کمک بگیرم دخترم ۴سالش و به هر بهانه ای منو میزنه و تا نزنه گاز نگیر ولم نمیکنه و خیلی جیغ و داد و فریاد میزنه و این رفتارش خیلی اعصابمو بهم ریخته هر چی اروم صحبت میکنم فایده نداره دعوا هم میکنم پدرش با من دعوا میکنه و میگه چوبشو میخوری که دعواش میکنی میترسم و موندم چکار کنم بخدا منم آدمم درکم نمیکنه شوهرم تا هر کاری میکنم میگه چوبشو میخوری و همش آرزوی مرگمو داره بعد توقع داره که بهش نزدیکم بشم . اما خودش اگه با بچه رو دعوا کنه اشکالی نداره و من تا بهش میگم تو هم چوبشو میخوری میگه من نمیخورم و با تو فرق دارم .دخترمم رابطش حتی اگه پدرش دعواش کنه و داد بزنه بازم خوبه ولی با من نه در حالیکه از صبح تا شب باهاش هستم و همه کاراش با من تو رو خدا راهنمایی کنیین دیگه خیلی داغون شدم و باعث اذیتم شده این موضوع.اگه دعایی هس بگید نمیدونم درسته بگم یا نه سرکتاب لازم داره بگید.ممنون از شما منتظر پاسخ شما هستم. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان وقتتون بخیر،در مورد مادرم مشورت و راهنمایی میخواستم تقریبا ده سال پیش سره یه قضیه ایی یکی از همسایه هامون مادرم رو برد پیش یه دعانویس خدا ازش نگذره از اونموقع به بعد مادرم شد اهل خرافات و شکاک بودن به اطرافیان مخصوصا اینکه هر اتفاقی میفتاد دعانویس ذلیل شده میگفت از سمت خانواده ی شوهرته مادرم دیگه با اونا لج افتاد رفت و آمد رو قطع کرد،با اینکه ما میدونیم خانواده ی پدرم اهل اینجور کارا نیستن،الانم بعده گذشت چند سال حال مادرم روز بروز بدتر میشه خود به خود با خودش حرف میزنه به عالم و آدم شک داره اینو اونو فحش میده وقتی جایی میریم میگه چایی نخورید که مبادا توش دعا ریخته باشن😔فقط حرفای منفی میزنه خیلی استرسیه هر چی هم ما میگیم دست از کارات بردار اصلا تو گوشش نمیره با ما هم جنگ و دعوا میکنه به هیچ وجه زیره باره هیچ کارو حرفی نمیره فقط خودشو قبول داره پیش روانپزشک هم نمیاد،تورو به خدا کسی اگر همچین موردی دیده راه حلی هست بگه ممنون میشم خدا خیرتون بده،ببخشید که طولانی شد ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان من به پسر بیست ساله دارم چند ماه از سربازی اومده با یه دختری دوست شده که به شدت به هم علاقه مندن البته سه سال که باهم دوست هستن وخانواده ها هم در جریان هستن ولی رابطه باهم نداریم فقط پسر دختر با هم در ارتباطن حالا پسرم میگه بریم یه نشون براش ببریم که شوهرش ندن واصلا رفت اومد هم نداشته باشیم تا چهار پنج ساله دیگه که بزرگتر شدیم ویه کم زندگیم را بسازم بعداً عقد کنیم حالا از شما دوستان راهنمایی میخام که چیکار کنم ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ ولطف کنید جواب این سوال مرا هم دوستان عزیز زودتر بدید برای خانومی ک هورمون مردانه اش خیلی زیاده چ راه‌هایی وجود داردومجرد هم هست،خداخیرتون بده ک راهنمایی می کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر. دخترم ۹سالشه کنارچشمش دوتالک سفیدزده دوباردکتربردم اصلا خوب نشدهردوپزشک تشخیص لک وپیس دادند.. میشه لطفابگذاریدگروه که اگردوستان تجربه داشتندراهنمایی کنند ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان همسر بنده در جلسه آشنایی منو نپسندید و رفت منم که هیچ شماره یا آدرسی ازش نداشتم بجز عکسش تو اینسان امدم یک پیج فیک اینستا ساختم از راه دوست پسر دختری وارد شدم همچین که خوب به خودم وابستش کردم خودمو معرفی کردم الان یکساله که ازدواج کردیم ولی همش نگرانم که بهم یکروز سرکوفت بزنه بگه تو منو گول زدی تو از من خواستگاری کردی بنظر شما کارم صحیح بوده یا غلط؟؟ 👇❤️ @adminam1400
✔️درمان دیابت به راحتی درمان سرماخوردگی         🔵🔴 مشاوره رایگان🔴🔵 جهت مشاوره بیماریهای خود ایمن (دیابت)،کبد چرب و اصلاح مزاج روی لینک پایین بزنید 🔻همین حالا اقدام کن!🔻 https://digiform.ir/moshaversara https://digiform.ir/moshaversara 09231692982 غریب 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
🔴 🔴 اگر میخواهید فرزندتان عشق و علاقه ی شدیدی به شما پیدا کند و مطیع و حرف گوش کن شما باشد و گناه و بی نمازی را ترک کند❌ (هفت بار) این آیه را بر نمک بخوانید و به آن بدمید و سپس در غذا بریزید( غذا روی اجاق باشد). پس از اینکه مادر و فرزند از غذا تناول کنند، محبت و علاقه و مطیع بودن در فرزند نسبت به پدر و مادرش ایجاد میشود ان شالله👇🔮💓 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 کمتر از ۲۴ساعت اثرشو میبینید روی فرزندتون😳👆
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام.کسی هست برای درمان توهم شوک درمانی کرده باشه تو اطرافیان.تو را ب فاطمه زهرا ک
❤️🍃 سلام خانمی که دخترشون دوست داشتن ادامه تحصیل بدن ولی سن ۱۵ سالگی ازدواج کردن والان خیاطی میکنن مادرشون ناراحتن برای ادامه تحصیل دخترشون. میتونید به دخترتون کمک کنید مدرسه ی شبانه یا بزرگسال بنویسن دیپلم بگیرن اول برید اداره ی آموزش و پرورش شما رو راهنمایی میکنن . منم بعداز ازدواج ادامه تحصیل دادم تو مدرسه ی بزرگسالان الانم شکر خدا لیسانس گرفتم البته چون خیاطی بلدن میتونن دیپلم طراحی و دوخت بگیرن و دانشگاه هم همین رشته رو ادامه بدن عالیه 👌 و به عنوان دبیر هنرآموز رشته ی خیاطی فعالیت کنند. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام ادمین جان خسته نباشی عزیزم آقایی که همسرتون سه ماهه بارداره و جن به شکل پیرزن بالاسرشه و نگران همسرتون هستین یا حرز کبیر امام جواد بگیرید به بازوش ببندید یا حرز صغیر بگیرید به گردنش آویزان کنید و حرز ابی دجانه که خیلی معروفه پیامبر برای دفع خطر جن به اصحابش سفارش کردن و بسیار مجرب هست بنویسید و بگزارید بالاترین جای خونه مثلا رو کمد انشاءالله که خطر رفع بشه. برای سلامتی و ظهور آقامون امام عصر صلوات. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 برای خانمهایی که لکه بینی دارن،لطفا ایام پریودی به هیچ وجه حمام نکنن،حتی خیلی کم خودشونو تو دستشویی بشورن،یا بهتره اصلا نشورن،فقط پاک کنن.مخصوصا سه روز اول حتی تا پنج روز... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خدمت شماادمین عزیز،ممنون ازکانال خوبتون،درموردبوی عرق به نظرمن هم زاج خیلی ازچیزهای دیگه بهتره،مام اسپری سورملینادرموردمااصلابدردنخوردوبی استفاده مونده ولی وقتی زاج استفاده میکنیم تادویاسه روزبوی عرق نمیگیریم،برای سلامتی وظهورآقاامام زمان عج صلوات اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم❤️🌸 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 خانمی که پسر ۸ ساله داره و گوشای بچش کیپ شده دود انبر نسا خشک میکنه عفونت رو 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 جواب خانم هایی که بچشون دیرصحبت میکنن یا لکنت زبان دارن.سوره اسراء را با گلاب وزعفران بنویسن داخل آب بندازن کاغذ رو اون آب رو به بچه بدهند لکنت زبانش رفع میشه....خوردن انار هم برای لکنت عالیه... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 باسلام جواب خانمی که گفتن دارو برای پاک سازی ریه آقاشون میخواستن میتونن یه انار رو داخل آتش که خاموش شده بگذارند رب ساعت بعد از آتش بیرون بیارن کل انار رو(با پرها وگوشتهای داخل انار) بجز پوستش رو میل کنن یا انار رو بزارن روی گاز بچرخوننش که نسوزه ولی داخل آتش بهتره برا عفونت ریه عالیه کلآ ریه پاکسازی میشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام برا کسی که گفتن جن زده شده دخترشون آیه 144 سوره آل عمران رو هفت مرتبه به ظرف آبی بخواند وبخورند دیگه جن نمی‌بینند و اذیت نمی‌شوند.. ودر امان خواهند بود..آیه (و ما محمد و رسول قد....) 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ✅ سلام برای رفع عفونت گوش یه عنبرنسا را رو شعله بگیرید آتش که گرفت فوت کنید خاموش بشه تا دود کنه بذارید تو یه ظرف بعد یه بطری یک و نیم لیتری نوشابه را تهش را ببرید و بذارید روی عنبر نسا که دود داخلش جمع بشه بعد گوش را بگیرید جلو دهانه بطری که دود بره داخل گوش تون و حسابی گوش را دود بدید و حتی از دهان هم دود را وارد حلق کنید واقعا برای درمان عفونت گوش و سرماخوردگی و عفونت گلو تو سرما خوردگی عااالی هست من بچه هام هر وقت گوش درد بگیرن یا سرما بخورن اصلا دکتر نمی‌برم با همین دود عنبرنسا عفونتشون خوب میشه. ✅ آقایی که گفتن همسرشون ۳ ماهه بارداره و یکی بالاسرش نفس میکشه اگر شیراز هستید برید پیش حاج آقا کاویانی، شب های جمعه حرم شاهچراغ نماز میخونن ایشون راهنماییتون می کنند ولی در کل زیاد تو خونه دعا و قرآن و اذان بخونید و با صدای بلند تو خونه با گوشی صدای دعا و اذان و قرآن و حدیث کسا و.... پخش کنید. ✅ خانمی گه گفتید پسرتون حرف ر را ل تلفظ میکنه احتمالا زیر زبانشون چسبیده هست خودتون هم نگاه کنید متوجه میشید که پرده زیر زبانشون خیلی جلو هست و زیر زبونشون خیلی چسبیده هست، ببرید دکتر عمل سرپایی هست پرده را یه کم میبرن زبانشان آزاد می شه دیگه حرف ها را درست تلفظ می کنند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🕊 وصیت نامه شهید مهدی صابری یاعلی اکبرلیلا؛ عشقت میان سینه من پاگرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته دریاب دل ها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالا گرفته عمریست آقاجان دلم از دست رفته / پایین پای مرقدت مأوا گرفته گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب / شش گوشه هم با نور تو معنا گرفته از کودکی آواره روی تو هستم / دست دلم را حضرت زهرا گرفته مانند جدت رحمة للعالمینی حیف است دست خالی مرا را نبینی امروز 3 شنه 5 اسفند 1393 مصادف با سالروز ولادت بانوی دمشق؛ عقیله بنی هاشم زینب کبری (س) دست به قلم شدم تا سیاه مشقی به نام "وصیت نامه" بنویسم. خدایا! خدای من ؛ خدای خوب و مهربانم...خیلی خیلی قشنگ تر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب می شه ، فکر می کنم. روسیاهم. روسیاهم که با 25 سال سن نتونستم تو رابطه ی عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه ی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم. ازت ممنونم ؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی ؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر، فراوانتر محب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه وآله السلام... ممنونم که دوران حیاتم رو تو این بازه ی زمانی قرار دادی و هم توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی ؛ نمونه اش حب شهزاده علی اکبر (علیه السلام) عنایت کردی. الهی ؛ أنت رب الجلیل و أنا عبدک الذلیل... "خدایا ؛ من رو بپذیر" برهمگان واضح و مبرهن است که وقتی شما مادر، پدر و خواهران عزیزم این دست نوشته را می خوانید من دیگر در بین شما نیستم! می خوام کمی راحت تر و خودمانی تر بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم. اول از همه شما پدر مهربونم؛ بابا، انصافاً به حالت غبطه می خورم. همیشه[ ناخوانا ] ازم جلوتر بودی. پدری رو در حقم تموم کردی و نشون دادی بهترین بابای دنیا هستی. دوستت دارم پدر. خدا می دونه لذت بخش تر از زمانی که دستت رو می بوسیدم و صورتم رو می بوسیدی تو عمرم نداشتم. و هیچ موقع از خودم بی نهایت متنفر نمی شدم الا وقتایی که دلت رو به درد می آوردم... منو ببخش بابا مامان ، مامان ، مامان... همین الآنش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا می دونه. خیلی دوستت دارم. بیشتر از اون چیزی که فکر می کنی! قدرت رو ندونستم. حیف. تو دلم هزار تا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمی شن و اون حس و حالش رو هم نمی تونم با قلم برات توصیف کنم. مامان ؛ زیباترین موجود عمرم؛ قشنگ ترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم ؛ همه وجودم ؛ دوستت دارم ...و امّا روضه گوش دادم! مامان شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم. پدر شما لقمه حلال گذاشتی دهنم!ممنونتم... روضه لب تشنه! روضه بدن ارباً اربا! روضه وداع! روضه گودال! روضه در! روضه پهلو! روضه سر بریده! همیشه هم آرزو داشتم این روضه ها همه به سرم بیان! خداکنه! یعنی می شه؟ رسیدن به سن 30 سال ؛ بعد از آقا علی اکبر(ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی اکبر(ع) اصلاً نمی تونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علی اکبر(ع) نمی خوام! چقدر خوب می شه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب می آیند بالا سرم تن تکه تکه ام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهت های تو بدن من و شهزاده علی اکبر(ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند! خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم. پدر و مادرم و خواهران گلم، صبر کنید. صبر صبر صبر! خواهرای خوبم؛ حجاب حجاب حجاب! مامان دوستت دارم بابا دوستت دارم ... بابا، مامان، سرتون رو جلوی ارباب و بی بی لیلا بالا بگیرین. هزار تا مثل من نه که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی آقا علی اکبر (ع) اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهل بیت علیهم السلام شدید همتون. براتون از خدا اجر جزیل و صبر جمیل می خوام. یاعلی اکبر سلام من رو به همه آشنا و در و همسایه برسونید! سه شنبه 5/اسفند/1393 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 تعریف استحاضه پرسش :استحاضه چیست و به چه کسی استحاضه می‌گویند؟ پاسخ :یکى از خون‌هایی که از زن خارج می‌شود، خون «استحاضه» است و به‌طورکلی هر خونى که از زن خارج شود و شرایط حیض و نفاس را نداشته باشد و مربوط به بکارت یا زخم یا جراحتی در رحم نبوده باشد، خون استحاضه است و در این موقع زن را «استحاضه» می‌گویند. مشخصات خون استحاضه پرسش :خون استحاضه چه صفاتی را دارا می‌باشد؟ پاسخ :خون استحاضه غالباً کم‌رنگ و سرد و رقیق است و بدون فشار و سوزش بیرون می‌آید، ولى ممکن است گاهى تیره‌رنگ یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش خارج شود. عدم شرط جریان و استمرار در خون استحاضه پرسش :آیا جریان داشتن خون استحاضه و استمرار در آن شرط مى‌باشد؟ پاسخ :در فرض سؤال، وجود خون در محل کافى است و استمرار نیز در آن شرط نیست. حکم ترشحات زرد رنگ در بانوان پرسش :ترشحات زرد رنگ که از بانوان خارج می شود، چه حکمی دارد؟ پاسخ :ترشحات زرد رنگ، خون نیست و حکم استحاضه را ندارد. در استحاضه باید خون هرچند کم رنگ- خارج شود اما ترشحات زرد رنگ که شبیه زردابه هایی است که از زخم ها یا دمل ها خارج می شود استحاضه نیست. تنها در صورتی که این ترشحات، در ایام عادت یا دو روز قبل یا بعد از آن دیده شود و مجموعا با ایام عادت، از ده روز تجاوز نکند حکم عادت را دارد. در مواقع دیگر، فقط باید وضو بگیرند و نماز بخوانند و مقدار کم و زیاد آن نیز تفاوتی ندارد. مدت زمان استحاضه پرسش :آیا خارج شدن خون استحاضه نیز دارای مدت خاصی است یعنی مانند حیض حداقل و حداکثر دارد؟ پاسخ :خون استحاضه حدّاقل و حدّاکثر ندارد. خارج شدن خون در زن باردار بر اثر تغییرات جفت جنین پرسش :چنانچه زنی بر اثر پایین بودن جفت جنین خونی را مشاهد نماید، تکلیف او در مورد عبادات چیست؟ پاسخ :در فرض سؤال استحاضه محسوب می شود و باید طبق وظیفه ی زن مستحاضه عمل نماید. اقسام استحاضه پرسش :استحاضه بر چند قسم می‌شود؟ پاسخ :استحاضه فقط دو قسم است: «قلیله» و «کثیره» و بزرگان از قدماء و متأخّرین که معتقد هستند استحاضه دو قسم بیشتر نیست، متعدّد بوده‌اند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی ❤️🍃 مهسا حمید کمکم کرد و سوار ماشین شاسی بلندش شدم واقعا حمید اون مردی بود که میتو
🌸🍃 مهسا از اتاق اومدیم بیرون از حمید فوق العاده خجالت میکشیدم که البته اینم که شدم هووی خواهرش بی تاثیر نبود سرم رو همینجوری پایین انداخته بودم که حمید گفت مهسا من واقعا معذرت میخوام ! با چشمای گرد شده بهش زل زدم درواقع اونموقع من خودم رو دربرابر حمید مقصر میدونستم که آوار شدم روی زندگی خواهرش یه لبخند از روی خجالت زدم و گفتم که شما چرا معذرت بخواین! گفت خبر دارم که بیتا چقدر اذیتت میکنه !...واقعا متاسفم ‌‌ تو باعث این شرایط به وجود اومده نیستی .... همه ی اینا به خاطر ذهن بسته ی محسن و خانوادشه!... درضمن بیتا هم باید کنار بیاد وقتی چاره ای نیست ... اذی...ت کردن یه زن تنها کار درستی نیست! وقتی این حرف رو از حمید شنیدم دلم گرفت چون منظورش این بود که باید شرایط همینجوری بمونه و منم زن محسن بمونم بااینکه میتونستم که من در حد حمید نیستم ولی ته دلم وقتی با اون شرایط حامی من شده بود یکم ازش خوشم اومده بود بعدش منو برد تو اتاق و بستری کردن حمید رفت و گفت میگم یه نفر بیاد پیشت همراهت باشه و بعدش اونجا به یکی که نمیدونم پرستار بود یا بهیار پول داد تا یکی دو روز پیش من بمونه یکی دو روز گذشت و هیچکس سراغی ازم نگرفت حتی حمیدم یه تماس ساده نگرفت حالمو بپرسه شایدم این از پرتوقعی من بود داشتم عقده میکردم که دیدم دکتر با حمید یهو اومدن داخل از سرجام پریدم و یکم خودم رو جمع و جور کردم و سلام ارومی کردم حمید یه لبخند ملیح تحویلم داد و گفت خوبی مهسا؟ دکتر معاینه ات میکنه از وضعیتت اوکی بود مرخص میشی سرم رو به نشونه ی تایید تکون دادم و دکتر منو معاینه کرد و بعدش گفت خداروشکر خیلی بهترین و میتونین مرخص شین فقط باید خیلی مراقبت کنین و داروهاتونو سروقت بخورین ! تشکر کردم و بعدش حمید کارای ترخیصم رو انجام داد اینبار خودم میتونستم راه برم و شونه به شونه ی حمید راه میرفتم و ذوق میکردم و خودم رو زنش تصور میکردم توی دلم میگفتم آخ که چه لذتی داره خانومِ همچین مردی بودن ! تا رسیدیم به ماشین و سوار شدیم کل طول راه بوی ادکلن گرون قیمت حمیدو استشمام میکردم و سرم از خجالت پایین بود تا رسیدیم و حمید در خونه رو زد محسن اومد دم در چشماش ورم کرده بود و مشخص بود که گریه کرده ! گریه کردن از مردی مثل محسن بعید بود همینقدر که جلوی حمید سرم پایین بود جلوی محسن سرم بالا بود و با غرور یه سلام کردم و رفتم داخل بعدم حمید بیتارو صدا زد و گفت بسه دیگه این مسخره بازیا ...باهم آروم زندگی کنید ...چاره ی دیگه ای نیست ! بیتا گفت داداش چی میگی ؟...من چجوری زندگی کنم؟... من هوو داشته باشم؟..خواهر آقا حمید هوو داشته باشه؟ حمید هوفی کشید و گفت بیتا چقدر گفتم زن این مرد نشو ....چقدر گفتم اینا خانواده ی بسته ای هستن و ازطرفی دوتاتون بچه این !...چقدر گفتم بیا بفرستمت خارج ؟...ها؟...الانم خب طلاق بگیر مگه مجبوری اینو تحمل کنی! از اینکه حمید اینقدر بیتا رو حمایت میکرد دلم گرفت آخه من حامی نداشتم و باید میسوختم و میساختم بیتا گفت چرا من طلاق بگیرم ها؟...چرا مهسا نره ؟...من که عقد دائمم اون صیغه اس! حمید یه نگاه به من انداخت و خداحافظی کرد و فورا رفت فهمیدم جوابش به بیتا چی بود که روش نشد جلوی من بگه جوابش این بود که مهسا مجبوره ولی بیتا نه پوزخند ارومی زدم و رفتم توی اتاقم و در رو بستم حالم بهتر بود ولی هنوزم یکم در_د داشتم محسن یهو اومد تو اتاق چهارچشمی نگاهش کردم و گفتم چی میخوای باز از جونم؟ محسن تو چشمام زل زد و گفت بچه میخوام مهسا! نفس عمیقی کشیدم و گفتم وای خدایا همینو کم داشتم دیگه کوچک ترین حسی به محسن نداشتم هرچی باشه با اون حرفاش بدجور دلمو شکونده بود لبام رو بهم فشردم و درجواب محسن گفتم خب برو از بیتا بچه دار شو ...هرچی باشه هم جوون تره هم زن رسمیته محسن اومد پیشم نشست و گفت ولی من میخوام مادر بچه ام مهسا باشه! واقعا محسن رو نمیفهمیدم از یه طرف میگفت به خاطر علی باهاتم و باید از من متنفر باشی از یه طرفم بهم امیدواری میداد که عاشقمه هرچند دیگه عشقش برام مهم نبود البته وجود حمیدم بی تاثیر نبود با همین یکی دوبار دیدنش بدجور مهرش رو به دلم انداخته بود جواب محسن رو ندادم و خودم رو انداختم رو تخت و خوابیدم محسنم یکم بعد رفت بیرون چندساعت خوابیدم تا شب بیدار شدم دلم اینقدر برای حمید لک زده بود که نمیتونستم خودمو کنترل کنم با خودم گفتم چطوره زنگ بزنم به حمید و ازش بابت بیمارستان تشکر کنم ! اونموقع اینقدر شوق واشتیاق داشتم که ریسک کردم وقتی محسن و بیتا داشتن فیلم میدیدن سریع رفتم سراغ گوشی محسن ...رمزش رو میدونستم تاریخ تولد خودش و بیتا بود سریع بردمش توی اتاقم و شماره ی حمید رو پیدا کردم و گرفتم قلبم تند تند میزد تا صدای پرجذبه ی حمید توی تلفن پیچید و گفت جانم محسن باز چی شده؟ با تته پته گفتم من ...من محسن نیستم ...من مهسام ...
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پاسخ_اعضا ❤️🍃 سلام خانمی که دخترشون دوست داشتن ادامه تحصیل بدن ولی سن ۱۵ سالگی ازدواج کردن والا
🌻🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 در مورد خانمی که پسرشون اخلاق بد دارند و زن میخواهند😐😐😐خواهشا مادره گرامی نرو دختره مردم را بدبخت کن اون دنیا باید جواب بدی ...امروز که پسره شما سره حاضر و اماده میخوره و میخوابه اخلاق نداره فردا روز چطور اون دختر جرات کنه که خواسته ای داره و باید خرج زندگی بده ...توصیه میکنم حتما مشاور و روانشناس ببریدش و توصیه های لازم را میکنند 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام عزیزم به اون آقایی که گفتن خانمشون بارداره ویه پیرزن بالای سرش میبینن نفس میکشه بگید برن پیش یه سید دعانویس دعای همزاد هم برا خودشون انجام بدن هم خانمشون وبه نظر من ترجیحا خانمش رو تا بعد زایمانش از اون خونه ببره مثلا ببره بزاره خونه پدرش چند شب ببینه باز اون صدا رومیشنوه بعد اگه جایی دیگه ندیدش یا نبودش خونتون وحتما حتما جا به جا کنید .اگه هرجا رفت باهاش بود باید یه دعا کنید و به خودش بگید تا چهل روز هر روز صدای بقره رو با صدای بلند بخونه البته اگه جن باشه ممکنه اذیتش کنه هم ولی نباید بترسه وادامه بده 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام به شما ادمین عزیز .اون خانمی که گوشیش ازش زدن .درمورد سامانه ردیاب خاستن بدونن .گوشی من پارسال ازم زدن منم سامانه ردیاب ۱۰۰تومن گرفتن ثبت نام کردم .پیدا نشد .زمان ثبت نامم هم تموم شد باز پیامک دادن که دوباره هزینه بدم تا پیگیر بشن .من که دیگه بی خیال گوشیم .شدم .شما ثبت نام کنین ان شالله ازشما پیدا بشه .شاید شانس باشما یار بود گوشیت پیداشد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خسته نباشید خیلی ممنونم از کانالی که زدی برای مشکلات مردم خدا خیرتون بده،، کس ادرسی ازدکتر حسن خیراندیش نداره،، پدر طب سنتی ایران در تهران زندگی میکنه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام در جواب دوست عزیزم که گفتن بیماری دارن ودر عرض ۱۵ سال دوبار بیمار شدن و.... عزیزم چرا از خانواده حقیقی ن کمک نمیگیری برو امام رضا جانمون و متوسل شو و به مادرش قسمش بده و شفاتو بگیر ما خدا و ائمه رو داریم نا امیدی چرا !!!! مطمئن باشه حتی بیماری هم حکمتی درونش داره . توسل کنید توکل کنید . ان شاالله که همگی حاجت روا شین . 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام درمورد اون شخصی که گفتن همسشون باردار وجن اذیتشون میکنه...این مسئله برای من هم درزمان بارداری اتفاق افتاد ..ازاون موقع به دیوار بالای سرم ایت الکرسی زدم وخداروشکر دیگه برام پیش نیومد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خدمت حبیبه خانم گل و دوستان💐💐💐خانم گلی ک گفتن نام شهدانی ک شفاعت میکنن من شهید پلارک و شهید ابراهیم هادی میگن خیلی خوبه من خودم سرمزار شهید پلارک رفتم خیلی روحیه ادم خوب میشه التماس دعا برای گرفتاری منم دعا کنید از طرف مادر حنا🌹🌹🌹🌹 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام حبیبه خانم‌گل و دوستان مجازی 🌹🌹خانم گلی ک فرمودن همیشه خسته و بی حال هستن وسردرد دارن منم همین طور بودم دکتر برام ازمایش داد چنتا از ویتامین های بدنم خیلی کم بود با کم خونی داشتم بهم ویتامین داد با قرص اهن با ویتامین ب۱ ۳۰۰با زینک پلاس با قرص ویتامین سی حتما شما خانم محترم ازمایش بدین مشخص میشه بعد دکتر دارو بهتون میده برات دعا گو هستم حتماااا برو چون بچه کوچیک داری سخته با این حال التماس دعا از طرف مادر حنا 🌹🌹🌹💐💐 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام ان شاءالله ایام به کام تون شیرین تهران بیمارستان مروستی متخصص گوش و حلق و بینی دکتر جلال محمودی 👍🌸 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام وعرض ادب خدمت مدیر گروه واون آقای که گفتن خانمش ن بادر وهمیشه فکر میکنن کسی بالای سرشون نگاهش میکنه شما هرروز سوره جن به خانمتون بگین سوره جن بخوانند مخصوصا باصدای بلند تا آخر بارداریشون که انشالله به سلامتی بگذرون ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍏 🔴 خانمی که واقعاً قصد داره سلامتی بدن داشته باشه باید از خوردن تمامی مواد شرکتی و کارخانه ای که مواد نگهدارنده داره و باعث ضعف و تگلید خلط ناصالح در بدن میشه به شدت پرهیز کنه 💥🔸نگید نمیشه و سخته ، ما سالهاست داریم اینطور زندگی میکنیم هیچ مشکلی نداریم بلکه سالم تر داریم زندگی میکنیم حتما ۲ ماه قبل از بارداری پدر و مادر باید یه سری مواد غذای را بیشتر مصرف کنن مثلاً 🔻🔻🔻🔻🔻 1⃣ سویق گندم و جو پدر و مادر ۲ ماه قبل از بارداری روزی ۲ قاشق 🔸مادر یک ماه بعد از بارداری هم ادامه بده 2⃣ به و سیب روزی یک عدد از ۲ ماه قبل 3⃣ در صورت داشتن کم خونی معمولی مصرف 🔸جعفری در وعده های غذای 🔸سبزی تره یا همان کور در وعده های غذایی 🔸فالوده سیب تا ۸۰ روز 🔸عصاره گوشت هفته ای یک بار 🔸برگ چغندر جایگزین اسفناج بشه 🔸باقالی هفته ای ۲ مرتبه 👈در صورت داشتن کم خونی زیاد مراجعه به طبیب و گرفتن دستوراتی برای درمان ، حتی اگر تالاسمی داشته باشید هم نگران نباشید 4⃣ شیر و گوشت غذای جناب نوح علیه السلام را هفته ای یک بار درست کنید میل کنید هر گونه ضعف بدنی را کامل درمان میکنه، مادران شیر ده که ضعف شیر دارید اگر هفته ای ۱ بار میل کنید برای چند بچه شیر دارید 😊😊 5⃣ اگر در فامیل یا خانواده نزدیک بیماری های ژنتیکی دیدین حتماً یک روز درمیان ۲ عدد شلغم میل کنید و از مصرف سبزی تره تیزه ((شاهی)) به شدت پرهیز کنید 6⃣ اگر ضعف استخوانی دارید تمامی مواردی را که برای کم خونی گفتیم رعایت کنید همزمان 🔻🔻🔻 🔸سویق سنجد روزی ۲ قاشق تا ۲ ماه 🔸سیاهدانه هر صبح ۷ عدد همراه با یک قاشق مربا خوری عسل 🔸در دیگ سنگی سعی کنید غذا پخت کنید 🔸حداقل روزی ۲۰ دقیقه در معرض آفتاب باشید 🔸نمک دریا فقط مصرف کنید 7⃣ساعت خواب را حتما باید تنظیم کنید وگرنه تمامی این کارها بی فایده خواهد بود 🔸در این فصل ساعت ۱۰ شب باید حتماً خواب باشد چه بسا دیر هم هست و صبح اول وقت باید بیدار بشید ساعت ۵ صبح ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام وقت بخیر با تشکر از زحمات شما انشاالله خیر دنیا وآخرت رو ببینی من ی مغازه کوچک لباس فروشی دارم هر ذکری هر دعایی هر چله ای بگین انجام دادم از نماز ام البنین سوره تکاثر مزمل طلاق زاریات انشراح کار هر روزمه و خیلی کارهای دیگه انجام دادم فقط از خدا وائمه کمک خواستم تمام تعقیبات بعداز نماز رو میخونم هرکاری هم میکنم فقط رضای خدارو در نظر میگیرم هرچی دعا میکنم کسادی مغازه ام بر طرف بشه برآورده ی گشایش مالی برام ایجاد بشه نمیشه سرپرست خانواده ام نمیدونم چکار کنم از عزیزان گروه خواهش میکنم با نفسای گرمتون برام دعا کنید و راهنمایی کنید چکار کنم حتی در اجاره مغازه موندم خدا خیر دنیا وآخرت نصیبتان کند ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ممنون میشم سوال منم بزارید تا خواهرا راهنماییم کنن ؛دوستان من قبل ازاینکه با نامزدم عقد کنم یه خواستگارداشتم که همسرو فرزند داشت ولی همسرشون مریض بوددوتا دختر داشتن به سنهای ۱۴ و ۱۰ ساله ؛خلاصه به هردلیلی ازدواج من با این اقای خواستگار که دکترهم بودن سرنگرفت ؛واین اقا خیلی سریع با یه خانم دیگه که یه دختر ۵ ساله داشتن ازدواج کردن ؛ومن سالها و ماه ها و روزها گذشت تا درسن ۳۵ سالگی با یه اقایی که مدافع حرم بودن و جانباز عقد کردیم ؛ولی متاسفانه به ازدواج نکشید وما یک سال عقد بودیم که نانزدم ازدنیا رفت ؛ حالا همین اقای دکتر که الان صاحب ۵ فرزند هستن؛به من میگن که من به شدت بهت علاقه دارم و عاشقتم و دوست دارم ؛ولی به خاطرحرف مردم و شخصتی که بین مردم دارم نمیتونم تورو رسما عقد کنم؛بامن پنهانی رابطه داشته باش؛وهرچی من میگم من دوست ندارم واین کار عاقلانه نیست ؛اول که خیلی التماس میکنه و بعدا که با جوان منفی من روبه رومیشه دوباره بدوبیراه میگه و میگه قیامت باید جواب بدی و ازاین حرفها میخاستم شما راهنماییم کنین که چکارکنم ؟؟واقعا خسته شدم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقتتون بخیر من دوتا پسر دارم یکی ۱۸و دیگری۱۱سالشه خیلی باهم دعوا میکنن اصلا باهم سازگاری ندارن پسر بزرگم خیلی کم روست ولی کوچیکه خیلی لجبازه وتا چیزی را بدست نیاره ول کن نیست وهمش قهر میکنه خیلی برا رفتارشون ناراحتم چون پسر کوچکم اصلا به برادرش احترام نمیزاره براشون مشاوره هم گرفتین ولی تغییری نکردن چکار کنم به غیر از مشاوره پسر بزرگم کم روییش از بین بره واز خودش دفاع کنه و پسر کوچکم لجبازیهاش وقهر کردنش را ترک کنه ممنون میشم از راهنماییتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام مشکل منو بزار شاید اعضا راه حلی ما با برادر شوهرم یه ملکی داشتم چن سال پیش فروخت بدون اینکه مااطلاع داشته باشیم ۱۲ میلیون پولش شد بعد چن سال خبردار شدیم فروخت گفتیم پولشو چیکار کردی گفت بدهکاری داشتم خرج شد درحالی ک دروغ میگفت رفت برا خونه ش کلی وسیله خرید اون موقع ها کارش ازاد بود چن بار گفتیم گفت ندارم اقامم گفت چون کار نداره دستش خالیه فعلا ولش .. ولی الان کار اداره گرفته وضعشم خوبه میگم به اقام ک اون موقع نداشت حالا ک داره خب ۱۲ میلیون خیلی پوله برام..میره برا دختراش طلا میگیره هزار تا وسیله میگیره ولی پول ما رو نمیده اقامم میگه چقد بهش بگم وقتی خودش نمیفهمه من باید خودمو بچه هامو سخت بگیرم چیز گرون نخرم ولی اینو بچه هاش بهترین مارک و وسیله اصلا به قیمت نگاه نمیکنن ان شالله ک داشته باشه ولی پول من چی بنطرتون چیکار کنم چ دعایی بخونم دلش رحم بیاد ممنون میشم راهنمایی کنین ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام و ادب حبیبه خانم .خدا به شما و همه اعضای گروهتون سلامتی بده که جوابتون راهگشای مشکلات است سوالی داشتم اولا از کجا بفهمیم برامون جادو شده چه علائمی داره 🌷 اخه من ۲۵ ساله مستاجرم و ۲۵ سال هم هست همه جور نذر و ختم بوده برداشتم 🌷یه روز یه نفر که ادعا داشت علوم اینچنینی رو میدونه با نگاه اول بهم گفت جادو شدی برو خونه اتو بگرد بیار باطل کنم ولی نمیدونم کجاست (هر چند ناگفته نمونه که واقعا در طبقه پایین خونه دعا زیر لبه های سینک ظرفشویی پیدا شده بود)ولی مربوط به قبل از گفته بود که گفتم🌷 و دوما نمیشه بدون پیدا کردن باطل کردو چه جوری ؟ آدم حسود در اطراف ما زیاده که نمیخان پیشرفت کنیم و با خودم فکر میکنم که من اهل نماز اول وقت و وجدانی برا کسی هم بد نمیخام و خوشحال میشم کسی پیشرفت کنه حتی این حسودا 🌷ولی مدتیه بددل شدم و ناراحت میشم که خونه بزرگ می‌خرن و.... دست خودم نیس میگم اینا با این رفتارشون پیشرفت میکنن ما چرا نمی کنیم لطفا کمکم کنین آنقدر ناامیدم و خسته و بچه هام هم😭 الهی خیر ببینین و حاجت روا بشین 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام وقت بخیر با تشکر از زحمات شما انشاالله خیر دنیا وآخرت رو ببینی من ی مغازه کوچک لباس فروشی دارم هر ذکری هر دعایی هر چله ای بگین انجام دادم از نماز ام البنین سوره تکاثر مزمل طلاق زاریات انشراح کار هر روزمه و خیلی کارهای دیگه انجام دادم فقط از خدا وائمه کمک خواستم تمام تعقیبات بعداز نماز رو میخونم هرکاری هم میکنم فقط رضای خدارو در نظر میگیرم هرچی دعا میکنم کسادی مغازه ام بر طرف بشه برآورده ی گشایش مالی برام ایجاد بشه نمیشه سرپرست خانواده ام نمیدونم چکار کنم از عزیزان گروه خواهش میکنم با نفسای گرمتون برام دعا کنید و راهنمایی کنید چکار کنم حتی در اجاره مغازه موندم خدا خیر دنیا وآخرت نصیبتان کند ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ممنون میشم سوال منم بزارید تا خواهرا راهنماییم کنن ؛دوستان من قبل ازاینکه با نامزدم عقد کنم یه خواستگارداشتم که همسرو فرزند داشت ولی همسرشون مریض بوددوتا دختر داشتن به سنهای ۱۴ و ۱۰ ساله ؛خلاصه به هردلیلی ازدواج من با این اقای خواستگار که دکترهم بودن سرنگرفت ؛واین اقا خیلی سریع با یه خانم دیگه که یه دختر ۵ ساله داشتن ازدواج کردن ؛ومن سالها و ماه ها و روزها گذشت تا درسن ۳۵ سالگی با یه اقایی که مدافع حرم بودن و جانباز عقد کردیم ؛ولی متاسفانه به ازدواج نکشید وما یک سال عقد بودیم که نانزدم ازدنیا رفت ؛ حالا همین اقای دکتر که الان صاحب ۵ فرزند هستن؛به من میگن که من به شدت بهت علاقه دارم و عاشقتم و دوست دارم ؛ولی به خاطرحرف مردم و شخصتی که بین مردم دارم نمیتونم تورو رسما عقد کنم؛بامن پنهانی رابطه داشته باش؛وهرچی من میگم من دوست ندارم واین کار عاقلانه نیست ؛اول که خیلی التماس میکنه و بعدا که با جوان منفی من روبه رومیشه دوباره بدوبیراه میگه و میگه قیامت باید جواب بدی و ازاین حرفها میخاستم شما راهنماییم کنین که چکارکنم ؟؟واقعا خسته شدم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقتتون بخیر من دوتا پسر دارم یکی ۱۸و دیگری۱۱سالشه خیلی باهم دعوا میکنن اصلا باهم سازگاری ندارن پسر بزرگم خیلی کم روست ولی کوچیکه خیلی لجبازه وتا چیزی را بدست نیاره ول کن نیست وهمش قهر میکنه خیلی برا رفتارشون ناراحتم چون پسر کوچکم اصلا به برادرش احترام نمیزاره براشون مشاوره هم گرفتین ولی تغییری نکردن چکار کنم به غیر از مشاوره پسر بزرگم کم روییش از بین بره واز خودش دفاع کنه و پسر کوچکم لجبازیهاش وقهر کردنش را ترک کنه ممنون میشم از راهنماییتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام مشکل منو بزار شاید اعضا راه حلی ما با برادر شوهرم یه ملکی داشتم چن سال پیش فروخت بدون اینکه مااطلاع داشته باشیم ۱۲ میلیون پولش شد بعد چن سال خبردار شدیم فروخت گفتیم پولشو چیکار کردی گفت بدهکاری داشتم خرج شد درحالی ک دروغ میگفت رفت برا خونه ش کلی وسیله خرید اون موقع ها کارش ازاد بود چن بار گفتیم گفت ندارم اقامم گفت چون کار نداره دستش خالیه فعلا ولش .. ولی الان کار اداره گرفته وضعشم خوبه میگم به اقام ک اون موقع نداشت حالا ک داره خب ۱۲ میلیون خیلی پوله برام..میره برا دختراش طلا میگیره هزار تا وسیله میگیره ولی پول ما رو نمیده اقامم میگه چقد بهش بگم وقتی خودش نمیفهمه من باید خودمو بچه هامو سخت بگیرم چیز گرون نخرم ولی اینو بچه هاش بهترین مارک و وسیله اصلا به قیمت نگاه نمیکنن ان شالله ک داشته باشه ولی پول من چی بنطرتون چیکار کنم چ دعایی بخونم دلش رحم بیاد ممنون میشم راهنمایی کنین ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام و ادب حبیبه خانم .خدا به شما و همه اعضای گروهتون سلامتی بده که جوابتون راهگشای مشکلات است سوالی داشتم اولا از کجا بفهمیم برامون جادو شده چه علائمی داره 🌷 اخه من ۲۵ ساله مستاجرم و ۲۵ سال هم هست همه جور نذر و ختم بوده برداشتم 🌷یه روز یه نفر که ادعا داشت علوم اینچنینی رو میدونه با نگاه اول بهم گفت جادو شدی برو خونه اتو بگرد بیار باطل کنم ولی نمیدونم کجاست (هر چند ناگفته نمونه که واقعا در طبقه پایین خونه دعا زیر لبه های سینک ظرفشویی پیدا شده بود)ولی مربوط به قبل از گفته بود که گفتم🌷 و دوما نمیشه بدون پیدا کردن باطل کردو چه جوری ؟ آدم حسود در اطراف ما زیاده که نمیخان پیشرفت کنیم و با خودم فکر میکنم که من اهل نماز اول وقت و وجدانی برا کسی هم بد نمیخام و خوشحال میشم کسی پیشرفت کنه حتی این حسودا 🌷ولی مدتیه بددل شدم و ناراحت میشم که خونه بزرگ می‌خرن و.... دست خودم نیس میگم اینا با این رفتارشون پیشرفت میکنن ما چرا نمی کنیم لطفا کمکم کنین آنقدر ناامیدم و خسته و بچه هام هم😭 الهی خیر ببینین و حاجت روا بشین 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🔴 🔴 اگر میخواهید فرزندتان عشق و علاقه ی شدیدی به شما پیدا کند و مطیع و حرف گوش کن شما باشد و گناه و بی نمازی را ترک کند❌ (هفت بار) این آیه را بر نمک بخوانید و به آن بدمید و سپس در غذا بریزید( غذا روی اجاق باشد). پس از اینکه مادر و فرزند از غذا تناول کنند، محبت و علاقه و مطیع بودن در فرزند نسبت به پدر و مادرش ایجاد میشود ان شالله👇🔮💓 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 کمتر از ۲۴ساعت اثرشو میبینید روی فرزندتون😳👆
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۴۷۳🌼 @azsargozashteha💜
2748885.mp3
3M
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۴۷۳🌼 @azsargozashteha💜
🌱 دعایی برای ترڪ عادات بدوترڪ ڪردن مسڪرات این دعای قرآنی بطور کلی برای ترک عادتهای بد و گناهان بسیار مجرب و موثر است سوره مبارکه فاتحه را بر ظرفی از آب بخواند و زمانی که به کلمه (اهدنا) رسید ، هفتاد بار کلمه (اهدنا ) را تکرار کند و پس از اینکه هفتاد بار تکرار کرد ، سوره فاتحه را تکمیل کند و بر ظرف آب بدمد و آب را به فردی که عادتهای بد دارد و یا مشروب خوار است ، بنوشاند. به اذن خداوند تبارک و تعالی بزودی عادات بد را ترک میکند. منابع:تفسیرالبرهان خواص سورهی مبارکهی مائده ابن ابی کعب از رسول خدا (ص) روایت کرده هر کس سوره مائده را بخواند حق تعالی او را به عدد هر یهود و نصرانی که در دنیا نفس کشد ده حسنه نویسد و ده بدی محو کند و ده درجه بلند نماید هر کس سوره مائده را در هر پنجشنبه بخواند هرگز به خدا شرک نیاورد و ایمان خود را به ظلم نپوشد و هر که آن را بنویسد و با خود دارد از دردها و وَرَمها عافیت یابد و هرگاه در صندوق یا میان لباسها بگذارد از ضایع شدن و دزد بردن ایمن گردد. منابع: منهاج العارفین ارام کردن فرد عصبانی دفع افکار پریشان به تجربه رسیده هر کسی عصبانی شده و میخواهی آرام بشود هفت مرتبه اسم مبارک «المُقیت »را بر لیوان آبی خوانده بدهد بخورد آرام و خوشخو شود به همین نحو مداومت موجب خوش ذهنی شود و دفع افکار پریشان مداومت به این نحو موجب فهم بالا و یادگیری بشود آب باران باشد بهتر است منابع:تفسیرالبرهان ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
📅 🗓 ۷ دی | جدی ۱۴۰۲ 🗓 ۱۴ جمادی الثانی ۱۴۴۵ 🗓 28 دسامبر 2023 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️15 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️16 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️18 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ▪️25 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما السلام ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار ❇️ روز به اسم امام حسن عسکری (ع) است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود. روز می‌شود. ❇️  (یا ) ۳۰۸ مرتبه بعد از نماز صبح موجب می‌شود. ✅ برای و دادن روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌‌. ✅ برای گرفتن روز مناسبی است. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست‌‌‌‌‌. ✅ برای روز مناسبی است‌. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌. ✅ امشب برای خوب است. ✅ برای رفتن روز مناسبی است‌‌‌‌‌‌. 🔰 زمان : از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر. 🔸امروز روز مبارکی است. 🔸امروز برای شروع کارها خوب است. 🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸کسی که در این روز بیمار شود خیلی زود بهبود یابد. 🔹کسی که امروز گم شود، خیلی زود پیدا میشود.ان شاء الله. 🔹قرض دادن و قرض گرفتن پسندیده است. 🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔹خرید و فروش و تجارت،بلامانع است. 🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸کسی که در این روز متولد شود، زیبا و ثروتمند خواهدشد. اگر خدا بخواهد. 🔸رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔸صدقه دادن خوب است. 🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « ران » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔹 خواب در این شب خیر و شری نیست. 🔹مسیر رجال الغیب میان شرق و شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. 🌹 🌹 از حضرت زین‌العابدین علیه السلام روایت شده که می‌فرمایند: "پدرم در روز عاشورا مرا به سینه خویش چسبانید و در حالی که از زخم‌هایشان خون، فوران می‌کرد، فرمود: ای فرزند دعایی را که فاطمه علیها السلام آن را به من آموخت فراگیر، او از رسول الله صلی الله علیه و آله و آن حضرت نیز از جبرییل آن را فرا گرفته بود تا در حوائج، مهمّات، اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد می‌شود و پیش‌آمدهای عظیمی که رخ می‌دهد آنرا بخواند." سپس فرمود: بخوان: بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا به جای«و افعل بی کذا و کذا» حاجات خود را ذکر کنی. دعوات، قطب‌الدین راوندی، ص54 🔸 🔹 اذان صبح ۵:۴۴:۳۸ طلوع آفتاب ۷:۱۴:۱۴ 🔹 اذان ظهر ۱۲:۰۸:۲۹ غروب آفتاب ۱۷:۰۲:۵۴ 🔹 اذان مغرب ۱۷:۲۳:۰۴ نیمه شب شرعی ۲۳:۲۳:۴۶ ⏰ ذات الکرسی عمود ۹:۴۰ 🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی میشود. 🗓 مخصوص روز است‌‌.
❤️🍃 🍃🌻 شهید ابوطالب محمدی☀️🍃 ذکر صد صلوات و قرائت زیارت عاشورا هدیه به روح بلند و جاودانه ی این شهید عزیز🌱 کسانی که در چله شرکت کردند لطفا تا شب انجام بدن 🙏 به امید حاجت روایی ان شالله🤲💜 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
زیارت-عاشورا-صوتی-–-فرهمند.mp3
1.95M
قرائت زیارت عاشورا ❤️ صوتی 🌱 با نوای استاد فرحمند🌸🍃
🌸🍃 زندگینامه شهید ابوطالب محمدی ابوطالب ۱۳۴۶/۳/۱۰ در روستای روداب اسفندقه از توابع شهرستان جیرفت به دنیا آمد و با خود، عشق مهر و رزق فراوان به خانواده اش آورد. چهار سال اول دوره ی اپتدایی را در خانواده عمویش و زیر نظر پسر عمویش که معلم بود، گذراند و سال پنجم را به صورت متفرقه، در حالی که به خانه ی پدرش برگشته بود، سپری کرد. او برای گذراندن دوره ی راهنمایی تحصیلی به روستای دولت آباد اسفندقه رفت و هم زمان با تحصیل، به مجاهدت و خود سازی پرداخت. ابوطالب در سن چهارده سالگی بارها جهت اعزام به جبهه اقدام کرد، اما نتوانست خواسته اش را عملی کند؛ چرا که به سن قانونی نرسیده بود. حتی با دست کاری شناسنامه اش نیز نتوانست به جبهه اعزام شود. سرانجام، در شهریور ۱۳۶۵ با رسیدن به سن قانونی، به بهانه ی رفتن به مدرسه از خانه خارج شد و در دوره ی آموزشی مقدماتی برای حضور در جبهه شرکت کرد. پس از طی دوره ی ۴۵ روزه ی آموزش نظامی، به خانه برگشت و بعد از خداحافظی با خانواده، اولین حضور چند ماه اش در جبهه تجربه را تجربه کرد. پس از بازگشت به خانه، در ۱۳۶۵/۱۰/۱۸ به خدمت سربازی اعزام و در واحد قضایی لشکر ۴۱ ثارالله مشغول به خدمت شد. ابوطالب با امضای تعهدی مبنی بر ۵ سال حضور در جبهه، سربازی را رها کرد و به خیل پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و از همان اپتدا در سمت فرماندهی دسته به خدمت مشغول شد. او پس یک حضور شش ماه در جبهه، با دختر عمو ی خود ازدواج کرد و بلافاصله پس از آن، دوباره به جبهه اعزام شد. دفعات متعددحضور ابوطالب در جبهه ادامه داشت، تا اینکه سرانجام در تاریخ ۱۳۶۶/۱۲/۲۵، حین شناسایی منطقه کوهستانی خرمال در اثر اصابت مستقیم به پیشانی اش، برای همیشه آرام گرفت. پیکر مطهر شهید ابوطالب محمدی در ۱۳۶۷/۱/۴ در روستای کناروئیه اسفندقه تشیع و در جوار سایر شهدا به خاک سپرده شد . تکلیفم این است! ( از خاطرات شهید ابوطالب محمدی )🌸🍃 تکلیفم این است …..!!! دخترمان سعیده  که به دنیا آمد، ابوطالب هم آمد مرخصی. بعد چند روز که توی خانه بود، وسایلش را جمع کرد تا برگردد به منطقه از این که داشت خیلی زود تنهایم می گذاشت ناراحت بودم. سعیده را بردم پیشش و گفتم: اگر می خواهی بروی به جبهه، این بچه را هم با خودت ببر. فکر کردم که با این حرف مانع رفتنش به جبهه شوم، اما در جوابم گفت: به خدا قسم، اگر تو را هم از دست بدهم باز هم به جبهه می روم؛ تکلیفم این است. این را که گفت، مطمئن شدم یک لحظه هم از جبهه دست بردار نیست دو راه برای من وجود دارد (از خاطرات شهید ابوطالب محمدی)🌸🍃 به خواهر و برادر هایش می گفت: دو راه برای من وجود دارد، یکی این است شهید نشوم؛ که در این صورت بر می گردم و درس می خوانم. راه دوم که آرزوی من است، این است که شهید شوم. از شما خواهش می کنم چنان چه شهید شدم، لباس سیاه نپوشید؛ چرا که من رستگار شدم و به آرزوی خود رسیده ام. شما هم با لباس سیاه پوشیدنتان فقط دشمن را شاد می کند. سنت کم است! (از خاطرات شهید ابوطالب محمدی)🌸🍃 مسئول پرسنلی بسیج گفته بود: سنت کم است؛ اعزامت نمی کنیم. رفت پیش فرمانده بسیج تا هر طور شده به جبهه اعزام شود. فرمانده بسیج برای اینکه او را ناراحت نکند، نامه ای نوشت به یکی از پاسدارها که از ابوطالب آزمون به عمل بیاورد تا چنان چه قبول شد، اعزام شود به منطقه. هدفش از نوشتن نامه این بود که او را اعزام نکنند. ابوطالب آن نامه را برد پیش آن پاسدار و با جدیت گفت: از من آزمون بگیر. بنده ی خدا او را به پشت ساختمان سپاه و کلی باهاش صحبت کرد که قانع اش کند جبهه نرود، اما زیر بار نمی رفت. دست آخر رو به ابوطالب گفت: سینه خیز برو بعد از سینه خیز و کار های تاکتیکی، چند سوال سخت عقیدتی از ابو طالب پرسید، اما از پس همه اشان برآمد. بعد هم نامه اعزامش را امضا کرد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 سكاكی مردی فلزكار و صنعت گر بود، توانست با مهارت و دقت ، دواتی بسیار ظریف با قفلی ظریفتر بسازد كه لایق تقدیم به پادشاه باشد. انتظار همه گونه تشویق و تحسین از هنر خود داشت . با هزاران امید و آرزو آن را به پادشاه عرضه كرد. در ابتدا همان طوری كه انتظار می رفت مورد توجه قرار گرفت ، اما حادثه ای پیش آمد كه فكر و راه زندگی سكاكی را بكلی عوض ‍ كرد. در حالی كه شاه مشغول تماشای آن صنعت بود و سكاكی هم سرگرم خیالات خویش ، خبر دادند عالمی ادیب یا فقیهی وارد می شود. همینكه او وارد شد، شاه چنان سرگرم پذیرایی و گفتگو با آن شد كه سكاكی و صنعت و هنرش را یكباره از یاد برد. مشاهده این منظره تحولی عمیق در روح سكاكی به وجود آورد. دانست كه از این كار تشویق و تقدیری كه می بایست نمی شود و آن همه امیدها و آرزوها بی موقع است . ولی روح بلند پرواز سكاكی آن نبود كه بتواند آرام بگیرد. حالا چه بكند؟ فكر كرد همان كاری را بكند كه دیگران كردند و از همان راه برود كه دیگران رفتند. باید به دنبال درس و كتاب برود و امیدها و آرزوهای گمشده را در آن راه جستجو كند. هرچند برای یك عاقل مرد كه دوره جوانی را طی كرده ، با طفلان نورس همدرس شدن و از مقدمات شروع كردن ، كار آسانی نیست ، ولی چاره ای نیست ، ماهی را هر وقت از آب بگیرند تازه است . از همه بدتر اینكه : وقتی كه شروع به درس خواندن كرد، در خود هیچگونه ذوق و استعدادی نسبت به این كار ندید. شاید هم اشتغال چندین ساله او به كارهای فنی و صنعتی ، ذوق علمی و ادبی او را جامد كرده بود، ولی نه گذشتن سن و نه خاموش شدن استعداد، هیچكدام نتوانست او را از تصمیمی كه گرفته بود باز دارد. با جدیّت فراوان مشغول كار شد تا اینكه اتفاقی افتاد: آموزگاری كه به او فقه شافعی می آخوخت ، این مساءله را به او تعلیم كرد:عقیده استاد این است كه پوست سگ با دباغی پاك می شود. سكاكی این جمله را دهها بار پیش خود تكرار كرد تا در جلسه امتحان خوب از عهده برآید، ولی همینكه خواست درس را پس بدهد، این طور بیان كرد:عقیده سگ این است كه پوست استاد با دباغی پاك می شود. خنده حضار بلند شد. بر همه ثابت شد كه این مرد بزرگسال كه پیرانه سر، هوس درس خواندن كرده به جائی نمی رسد. سكاكی دیگر نتواست در مدرسه و در شهر بماند، سر به صحرا گذاشت . جهان پهناور بر او تنگ شده بود، از قضا به دامنه كوهی رسید، متوجه شد كه از بلندیی قطره قطره آب روی صخره ای می چكد و در اثر ریزش مداوم ، صخره را سوارخ كرده است . لحظه ای اندیشید و فكری مانند برق از مغزش عبور كرد، با خود گفت : دل من هر اندازه غیر مستعد باشد از این سنگ سختر نیست . ممكن نیست مداومت و پشت كار بی اثر بماند. برگشت و آنقدر فعالیت و پشت كار به خرج داد تا استعدادش باز و ذوقش زنده شد. عاقبت یكی از دانشمندان كم نظیر ادبیات گشت. داستان راستان/استاد مطهري ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام خوبین یه پیش زمینه بگم که تازه کرونا کنترل شده بود بعد عید گفتن بچه ها برن مدرسه شوهر همسایمون صبحها پسر من و پسر خودشو میبرد ، من ظهر برمیگردوندم دو سه روز مونده به عید فطر  پسر کوچیکه نه ماهه بود سحر که بیدارشدم دیدم کوره آتیشه داره تو تب میسوزه خلاصه شیاف استامینوفن و مسکن و ... دادم بهش ساعت ۷ شد شوهرم رفت سر کار ،دیدم بعد دو سه ساعت یه ذره هم تب پایین نیومده بود، اومدم پوشک بچه رو باز کردم شیاف گذاشتم یه دستمال هم با آب ولرم نم کردم گذاشتم رو پیشونی یعنی دستمال رو که گذاشتم پسرم شروع کرد به لرزیدن، سیاهی چشمش رفت و چشمش سفید شد وای مینویسم دارم میلرزم بچه رو انداختم رو دستم ، دور خونه میدووییدم و خدا رو صدا میزدم ، تو همون حال گریه و جیغ داشتم فکر میکردم تا بیام لباس بپوشم سوار ماشین بشم در پارکینگ و بزنم بالا و ... طول میکشه یه آن به ذهنم رسید همسایمون تو این ساعت آماده ست چون باید بچه ها رو ببره مدرسه (همه ی اینا چندثانیه شد شاید نمیدونم) سریع زنگ زدم فقط گفتم تو رو خدا منو برسونید بیمارستان دیگه بنده خداها دوویدن تو کوچه من با دامن فقط مانتو انداختم و روسری تو ماشین هی بچه م و صدا میکردم سرش عقب افتاده بود چشاش سفید بود مرد همسایمون هی میگفت نترس چیزیش نیست رسوندم اورژانس خلاصه افتاده بودم رو زمین این بنده خدا اینور اونور میدوویید و کارام و میکرد دکتر میگفت وقتی به هوش اومد اگه سینه رو مک زد یعنی تشنج اثری نذاشته و چون زیر پنج دقیقه رسوندی انشالله که مشکلی نیست پسرم بستری شد نوار مغز و ... خداروشکر به خیر گذشت  و زندگی بچه م رو تا آخر عمر مدیون همسایه م هستم اینم بگم بنده خدا خانمش اون پسرم رو صبحونه داده بود و برده بود مدرسه و از اونور اومد اورژانس کنارم بود تا رگ گیری کنن و کارای بستری رو کردن و برا ناهار و افطار همسر و پسرم غذا برده بودن و... من غریب نبودم ، کلی برادر و خواهر و فامیل و دوست و... دارم لب تر میکردم آماده بودن ولی تو اون لحظه هیچ کس به درد من نمیخورد به جز همسایه دیوار به دیوارم تا عمر دارم مدیونشونم خدا بهم عمر بده بتونم جبران کنم میدونم طولانی شد ولی اینو حتما بگم خانما بعد این ماجرا پسرم رو چند تا دکتر بردم همه شون گفتن پاشویه تو دنیا منسوخ شده ، چون بدنی که داغه یهو شوک میشه لرز میفته ، من دو تا دیگه بچه داشتم و پاشویه هم کرده بودم و چیزی نشده بود منتها زمینه تشنج تو این یکی بود پس هیچ وقت بچه کم سن و سالی که تب کرده رو پاشویه نکنید و دستمال نم روی پیشونی و شکمشون نذارید  منم تا پنج سالگی باید همراه با تب بر ، دیازپام هم بدم که تشنج نکنه زبونم لال التماس دعا دارم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍏 🔴 ♦️اولین نکته برای سلامت بدن تغذیه صحیح است اول باید قوت بدن را به دست بیارید ✅ نکته اول برای قوت بدن اصلاح غذا خودرن است 💥یعنی ۲ وعده خودرن 😳 بله دوستان گرامی تعجب نکنید با ۲ وعده خوردن قوت بدن بیشتر میشه نه کمتر ❇️وعده اول صبح ناشتا که زمانش در این فصل بین ساعت 5:30 تا 6:30 صبح باید باشه البته دقت کنید وقتی میگم ناشتا منظور نان و پنیر نیست، همان غذای که قبلا در وعده نهار میخوردید را باید در وعده صبحانه و مفصل میل کنید ❇️ وعده دوم شام است، که زمان آن بعد از نماز مغرب و عشاء می باشد و بازهم مفصل 🔶 دقت کنید همه چیز را در سبد غذایی قرار دهید فقط از یک نوع ماده غذای استفاده نکنید گاهی اوقات اگر ۲ هفته آدم گوشت هم نخوره هیچ اتفاقی نمیفته ♦️ نکته بعدی مصرف نان کامل هست که خودش به تنهایی قوت کامل بدن را بر می‌گرداند 💥 گاهی با قدیمی ها صحبت میکنیم میگن ما صبح کمی نان و روغن حیوانی می خوردیم ولی تا غروب انرژی داشتیم و کار میکردیم خب چرا و چطور؟؟ 🔻🔻 چون مردم قدیم نان با سبوس و نان کامل بدون مواد افزودنی استفاده می‌کردن ♦️نکته سوم فعالیت بدنی مناسب بانوان هست الان به دلیل زندگی شهری و آپارتمانی هیچ کدام از بانوان محترم فعالیت بدنی ندارن با اومدن ماشین ظرفشویی 🤐 و لباسشویی 🤐 و... همین چند کار سبک هم دیگه انجام نمیشه 🔸حالا مقایسه کنید با دختران و زنان نجیب و شریف روستا که در روز فعالیت بدنی از قبیل نان پختن، کشاورزی و دامپروری انجام میدن ، 🔸 خب مشخصه چرا بانوان روستایی قوت بیشتری برای فرزند آوری دارند ولی شهری ها نه 👈👈 با کلاس ایروبیک و بدنسازی که جز نابودی بدن هیچ ثمری نداره نمیشه بدن را تقویت کرد ((حداقل شروع کنید به پختن نان در منزل)) ❇️خاطرم هست یه خانم روستایی داشت تعریف میکرد میگفت بچه چهارم ناخواسته بود قسط سقط کردم رفتم از روی دیوار خانه خودم با شکم پرت کردم پایین 😱😱 جالبه میگفت ۱ بار نه بلکه ۵ بار این کار کردم اما بچه اصلا انگار جاش محکم تر شد 😂 ❇️حالا مقایسه کنید با بانوان شهری که از روز اول به خاطر شل بودن لگن و... بهشون دستور میدن استراحت مطلق و با یه ناراحتی ساده شروع میکنن به لکه بینی و ترس افتادن بچه دارن ❇️خواهر من تا وقتی با کار کردن بدن خودت را قوی نکنی فایده نداره فعالیت بدنی خانم ها در منزل نعمتی برای سلامتی است ♦️نکته بعدی رعایت زمان استحمام است 👈خانم ها به هیچ وجه در زمان قاعدگی حق استحمام ندارند چون باعث بروز کیست و تنبلی تخمدان میشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽