eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.6هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️🍃 تیمم بر گرد و غبار پرسش :بعضى از مردم عادی براى تیمم فرش را بر مى‏ گردانند و دست بر پشت فرش که غبار آلود است مى‏ زنند، آیا این کار صحیح است؟ پاسخ :هرگاه چیزهایى که تیمم بر آن صحیح است پیدا نشود، باید برگرد و غبارى که روى لباس و مانند آن است تیمّم کند و چنانچه غبار پیدا نشود باید بر گِل تیمّم کند و اگر گل هم پیدا نشود احتیاط واجب آن است که نماز را بدون تیمّم بخواند و بعداً قضاى آن را نیز به جا آورد و چنین کسى را «فاقد الطّهورین» نامند. تیمم بر کاشی یا سرامیک پرسش :آیا بر کاشى یا سرامیک مى‏توان تیمم کرد؟ پاسخ :تیمم بر کاشی و سرامیک صحیح نیست. عدم شرطیت علوق در تیمم پرسش :آیا در تیمم وجودگرد و غبار شرط است؟ پاسخ :سابقا فتواى ما بر شرطیت علوق بود. علوق به معناى گرد و غبار است و شرطیت آن را به این معناست که سنگ مورد تیمم باید غبار و یا گرد و خاکى داشته باشد که به هنگام زدن دست بر سنگ، آن غبار به دست بماند. اما ما در مطالعاتى که در این مورد کردیم نظرمان تغییر کرد و فتواى ما این است که علوق شرط نیست. بنابراین تیمم بر سنگ‏هاى شسته و صیقل داده شده مثل سنگ مرمر که در ساختمانها به کار مى‏رود صحیح است اگر چه هیچ غبارى بر آن نباشد. تیمم بر بستر پرسش :آیا تیمم بر بستر صحیح است؟ پاسخ :در بعضی روایات به این معنی اشاره شده است و منظور این است که حتی الامکان با وضو بخوابد و اگر نشد با تیمم. تیمم بر زمین آلوده، نمکزار و مانند آن پرسش :تیمم بر زمین هاى آلوده و کنار جاده‏ ها و زمین شوره‏ زار چه حکمی دارد؟ پاسخ :بهتر است از تیمّم بر زمینهاى آلوده، زمین گود، کنار جاده‏ها و زمین شوره‏زار در صورتى که نمک روى آن نگرفته باشد خود دارى کند و اگر نمک روى آن را گرفته است باطل است، اگر آلودگى طورى است که بیم بیمارى از تیمّم بر آن مى‏رود، باید بنابر احتیاط واجب بدون تیمّم نماز بخواند و بعداً قضا کند. وجود گرد و غبار بر چیزى که با آن تیمّم مى کند پرسش :آیا وجود گرد و غبار بر روی چیزی که تیمم می کند لازم است؟ پاسخ :بهتر است تا آنجا که امکان دارد چیزى که بر آن تیمّم مى‏کند گردى داشته باشد که بر دست بماند و بعد از زدن دست بر آن، مستحب است دست را بتکاند که گرد و خاک اضافى آن بریزد. تیمم زندانی بر خاک غصبی زندان پرسش :اگر کسی در جای غصبی زندانی باشد می تواند در آنجا تیمم نماید. پاسخ :کسى که در جاى غصبى زندانى است مى‏تواند بر خاک یا سنگ آن تیمّم نماید و نمازبخواند. مباح بودن شیء تیمم پرسش :آیا غصبی نبودن چیزی که تیمم بر آن می کند شرط است؟ پاسخ :چیزى که بر آن تیمّم مى‏کند بنابر احتیاط واجب باید غصبى‏نباشد، امّا اگر نداند غصبى است و یا فراموش کرده باشد تیمّم او صحیح است، مگر آن‏که خودش آن را غصب کرده باشد.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مهسا به مامانم نگاه کردیم که دیدیم حمیدم پشتشه در حالی که اخم کرده ! بازم شاهد
🌸🍃 مهسا ! به حمید زل زدم ... میخواستم این جمله رو بشنوم ...آخه چیزی نبود که نگه ! که حمید به جای این میگفت بیتا بس کن !و فوری از اتاق بیرون زد ! بیتا پوزخندی که با حر..رص همراه بود زد و به مادر شوهرم گفت بریم مامانجون!...بعدا محسن میاد عروستون که انگار مهرر.. ه ی مار داره که همه ی مردا دیوونه اش هستن رو میاره براتون! مادر شوهرم تعجب زده با بیتا رفت ! و من موندم و یه عالمه سوال ! میگفتم یعنی حمید عاشقمه که بیتا اینجوری حرف میزد؟....اگه عاشقم نیس چرا نگفت دوستم نداره! اگه عاشقم باشه چی ؟ کلی با خودم فکر کردم ولی تنها چیزی که ازش مطمعن بودم این بود که نمیخواستم هیچ جوره از منصور جدا شم! اون مرد من بود ....که وقتی هیچکس پشتم نبود اون کنارم بود همینجوری مشغول فکر کردن بودم که یهو منصور و مامانم اومدن داخل ! منصور پرسید حمید رفت سرم رو معنی آره نشون دادم که منصور اومد پیشم و گفت دیگه کم کم مرخصی مهسا! تا اینو گفت دلم گرفت دوست داشتم تو بیمارستان بستری باشم!...آخه اگه ا. بیمارستان مرخص میشدم مشخص نبود که کجا بتونم برم ! آیا اصلا بابام منو تو خونه اش قبول میکرد؟ اگه قبول میکرد چه بلااایی سرم میاورد؟ یا اصلا محسن میزاشت من خونه ی بابام بمونم و منو به خونه ی خودش نمیبرد؟ پر از فکر و سوال بودم تا باز صدای منصور فکرامو نصفه کاره گذاشت و گفت باید بریم کلانتری ! از بابات شکایتتو رسمی کنی ! که مامانم پرید وسط حرفش و گفت چه شکایتی ؟...ما شکایتی نداریم ! مهسا مرخص شه میره میگه کار باباس نبوده ! مات زده به مامانم زل زده بودم که منصور در حالی که سعی میکرد آرامشش رو حفظ کنه گفت خانوم یه نگاه به صورت دخترتون کنید !...چرا باید به این روز بیفته؟ بسته دیگه تا کی میخواید خودتون رو به بیخیالی بزنید ؟... شوهر شما دخترش واسش مهم نیست!...فقط پول واسش مهمه ! مامانم بهش بر خورد و اخماش رو تو هم کشید و طلبکارانه به منصور گفت به شما چه ربطی داره که توی زندگی ما دخالت کنید !...اصلا اینجا چکار دارید برید !...من دختر ندارم که به شما بدم ! منصور یه جوری شد ! مامانم زن بدی نبود ...فقط ساده بود و تررس از دست دادن زندگیشو با بابام داشت ! ولی هیچ جوره حق نداشت و منصور اینجوری حرف بزنه .... منم برای اینکه منصور خجالت زده نشه در جواب مامانم گفتم مامان وقتی منصور واسه بابا ماشین خارجی میخرید که دخترشو توی خونه راه بده چی ؟ ...اونموقع حق دخالت داشت ؟ مامانم سرخ شد و فوری رفت بیرون و منصور گفت مهسا خانوم کاش اینجوری نمیگفتی ! لبخندی زدم و گفتم حقشه!...نباید باهات اینجوری صحبت کنه ! منصور لبخند رضایتمندی زد و گفت خب نتیجه ؟شکاایت میکنیم یا نه ؟ سرم رو تکون دادم و گفتم حتما شکایت میکنیم !...ولی منصور بعدش من کجا برم چکار کنم ؟بچه رو چکار کنم ؟ منصور گفت خب مشخصه میای همون هتل...بچه هم به دنیا میاری ! وقتی این جمله رو شنیدم چشمام ۴ تا شد یعنی چی که بچه رو به دنیا میاری ؟ با حرص گفتم منصور خوبی؟...چرا من بچه رو به دنیا بیارم ؟...بعدش چی میشه؟...ها؟...باید برم بشم زن محسن ...باید بشم هووی بیتا! منصور باهمون لحن مهربون همیشگیش گفت نه قربونت برم ...ولی اون بچه اس ..جون داره گناهه اتفاقی براش بیفته با حررص گفتم یعنی چی؟...یعنی واسه گناه به دنیاش بیارم ؟...خودمو بدبخت کنم ؟...خودشم بدبخت میشه تازه ! منصور اومد پیشم و گفت وقتی باباش من بشم مامانش تو چرا بدبخت بشه؟...وقتی بابایی مثل من جنتلمن و مامانی به خوشگلی و مهربونی تو داره؟ قند تو دلم آب شد وقتی منصور گفت میخواد بابای بچه ام بشه! اشکان بی اختیار ریختن ...تا حالا کسی توی زندگیم مثل منصور دوستم نداشت ! درسته علیم مرد خوبی بود و عاشقم بود ولی عشقش به پای منصور نمی‌رسید! منصور گوشه ی شالم رو گرفت و اشکام رو پاک کرد و گفت نبینم اشکاتو مهسا ...دلم میریزه! منم که خجالت میکشیدم گفتم منصور تو باباش بشی!...محسن چی؟اون ولمون میکنه؟ بعد به این بچه متلک نمیگن که بچه صیغه اس ؟ منصور گفت مهسا بچه صیغه اس...خودت میدونی حلاله !...نگران چیزی نباش ...محسنم من حل میکنم ! منصور با این حرفاش دلم رو قرص کزد و بعد رفت کارای ترخیصم‌ رو کرد! سوار ماشین منصور شدیم تا مارو ببره کلانتری مامانم اول تهدید وار میگفت مباااادا‌ شکااایت باباتو بکنی و من توجه ایی نمیکردم! ....
💜🍃 سلام ادمین عزیز آرزو میکنم حال دل همتون خوب و خوش باشه مخصوصا حبیبه خانم مهربون انشالله خدا راضی باشه ازت خواهر 🤲پاسخوم با اون خواهری است که برای پدر مظلوم مهربونش که عمل چشم کرده و الان هم بر اثر تصادف زانوش خورد شده و بخاطر اینکه دیگران اذیت نشن و ایشون از دسشویی رفتن شرمنده میشن 😔 میخواستم بگم من خودم خاک پای همه ی پدرای مهربون و با حیا مثل آقای خدا بیامرز من هستن میشم پدر جان الهی به حرمت لب تشنه ی مولا حسین (ع)هیچ وقت شرمنده نباشی خدیا روح همه ی پدران اسمانی را شاد کن و قسمت میدم به دست و پای بریده شدی حصرت عباس شفای کامل به این پدر مظلوم رو بده و تا نفس دارد محتاج جز خودت نکن 🤲 و خواهرم شما که هیچ کاری از دستون بر نمیاد برای پدرتون انجام بدین اولا همین که اینقدر حرمت پدرتون رو دارین و قدرشو میدونید بنطر من خوبی رو در حقش تموم کردین دیگه ی دکختر چیکار میتونه بکنه برای پدرش ولی خوشا به سعادتتون که هنوز سایه ی پدر رو دارین شما هر وقت که میرین منزل پدر حتما با محبت تمام پدرتون رو بغل کنین و بوسه به دست و پاش بزنین خدا میدونه که چقدر دلم برای ی لحظه دیدن پدر مظلومم تنگ شده و همه ی ارزوین این است فقط یک بار دیگه اقامو زنده ببینم و بوسش کنم بعلش کنم تا دلم میخواد گریه کنم تو بغلش 😭 ده ساله که رفته و ما رو تنها گذاشته😔 من برای شفای پدر مهربونتون زیارت عاشورا میخونم برای شادی روح همه ی پدران آسمانی شده و برای سلامتی همه ی پدران مریض 5 تا صلوات به نیت 5 تن ال عبا بفرستین الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم یا علی و این پاسخم مربوط به اون خوهری که گفتن ی دختر سادی روستایی عروس ی پسر شهری شده و مرور زمان با برادر شوهرشون رابطه ی جنسی داشته و بسیار تهدیدش کردن و ایشون حاصر به تکرار این رابطه نشده و چندین ساله که عذاب وجدان گناهشو داره و میخواد کاری کنه که خدا وند او را ببخشند خواهرم کسی که از گناهش پشیمون بشه توبه کنه و دیگر هیچ وقت تکرار نکنه گناهش رو مطمعن باشید که خدا شما رو بخشیده مگه نشنیدید که بعد درخواستهای حصرت آدم برای بخشش بندهاش خدواند فرمودند برای بندهام فرصت توبه دادهام حتی در آخرین لحظات عمر پس هیچ وقت از درگاه بخشش خدا نا امید نشوید خداوند بسیار بزرگ و مهربان و بخشنده است که توبه مرحمی برای پشیمونی از گناهان برای ما گذاشته مگر اینکه گناه ما حق الناس باشد ان وقته خداوند میگوید نمیبخشم مگر بنده ام ازت بگذرد انشالله که نامه ی اعمال ههمون پیش خداوند مورد قبول باشد یا الله
💜🍃 سلام خواهرم پاهاش خیلی ورم کرده دکترم رفته ولی نتیجه نگرفته اگه کسی اطلاعی در این زمینه داره بگه ممنون میشم 👇❤️ @adminam1400
🌱 عمليات كربلاى 5 شروع شده بود. من مسئول قبضه ى خمپاره ى 60 گردان پياده ى المهدى (عج) بودم كه قرار بود بعد از گردان غواص ها وارد عمل شوم. با قايق هاى تندرو به سمت نيروهاى عراقى پيش مى رفتيم. وسط درياچه ى ماهى قايقمان خراب شد. هرچه سعى كرديم، روشن نشد كه نشد. مانديم وسط آب و دشمن هم چنان اطراف ما را مى زد. تا اين كه قايقى كه از خط بر مى گشت از راه رسيد و ما را بكسل كرد و برد عقب. شب تا صبح كنار اسكله ى شهيد باكرى مانديم. روز بعد رفتيم جلو، يعنى انتهاى كانال ماهى. سومين شبى بود كه زير آتش دشمن تاب مى آورديم. رفيقى داشتيم به نام هاشم اعتمادى. به من گفت: 'حسين! پلاكم را موقع غذا خوردن در اسكله جا گذاشتم؛ معنى اش اين است كه من شهيد و مفقود مى شوم.' گفتم: 'كارت پلاك كه دارى. بده شماره اش را روى دست و پايت بنويسم'. گفت: 'شايد دست هايم هم قطع شود'. گفتم: 'بس كن ديگر، اين قدر خودت را لوس نكن'. بعد، هر دو سكوت كرديم. صبح شد. هنوز هوا كاملا روشن نشده بود كه با خمپاره ى 60 ما را زدند. هاشم سر و سينه اش داغان شد. چند دقيقه بعد خمپاره ى ديگرى آمد و همان طور كه خودش پيش بينى كرده بود، دست هايش را قطع كرد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 در گردان موسى بن جعفر (ع) دوستى داشتيم چهارده- پانزده ساله اهل رهنان اصفهان. صفا و خلوص غريبى داشت، مسلم بود كه شهادت او ردخور ندارد و به همين دليل و به بهانه كم سن و سالى اش اغلب دوستان نوبت پست او را از خواب بيدار نمى كردند و به جاى او نگهبانى مى دادند. سنگر نگهبانى عصر در آن قسمت از منطقه فوق العاده در تيررس دشمن بود. يك روز بعد از ظهر داخل سنگر نگهبانى اش صداى انفجار آمد. آتش و دود همه جا را فراگرفته بود. هر چه او را صدا زديم جوابى نشنيديم. به درون سنگر رفتيم، كاسه ي سرش از بين رفته بود. او را بردند عقب. يكى از رفقا كه جيبهايش را خالى كرده بود به كاغذ نوشته اى برخورده بود به اين شرح: گناهان هفته، شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل در فوتبال. يكشنبه: زود تمام كردن نماز شب. دوشنبه: فراموش كردن سجده شكر يوميه. سه شنبه: شب بدون وضو به بستر رفتن. چهارشنبه: در جمع با صداى بلند خنديدن. پنجشنبه: پيشدستى فرمانده در سلام به من. جمعه: تمام نكردن تعداد صلوات مخصوص جمعه و به هفتصد تا كفايت كردن... و اين شهيد كسى جز ناصر حسينى نبود. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 در عمليات كربلاى چهار [3/10/65- ابوالخصيب] منطقه 'شلمچه'، فرمانده دسته بودم. كارگردان ما حمل مجروح بود. عمليات چند روز بيشتر طول نكشيد و پيروزى چشمگيرى نداشت. تعداد قابل توجهى شهيد و مجروح داشتيم كه به عقب منتقل شدند و بعد از آن آماده باش بوديم تا عمليات كربلاى پنج. [19/10/65- شلمچه] بچه ها به خاطر وضعى كه در 'كربلاى چهار' بوجود آمد با خشم و نفرت بيشترى به خط زدند و نتيجه بسيار خوبى هم گرفتند. پنج روز بعد از عمليات دسته ما مشغول پاكسازى سنگرها شد تا چنانچه شهيد و مجروحى جا مانده باشد جمع آورى كند. رمز ما موقع جست و جو 'ياحسين' بود و نيروى خودى با تكرار همين كلمه، ما را متوجه خود مى كرد. آن روز همين طور كه لابلاى جنازه هاى دشمن مى گشتيم و 'ياحسين' مى گفتيم، يك نفر با صداى بسيار ضعيفى همين عبارت را بر زبان آورد. به اتفاق برادران رفتيم داخل سنگر و او را از ميان كشته هاى دشمن پيدا كرديم. يكى از برادران او را به دوش گرفت. به طرف آمبولانس مى آمديم كه خمپاره اى از گرد راه رسيد. برادرى كه مجروح حمل مى كرد به فيض شهادت رسيد؛ بى آنكه به زخمى آسيبى برسد. 🍃🍃🍃🍃 من در منطقه امدادگر بودم. يك شب كه به طرف سنگرهاى عراقى پيش مى رفتيم، برادرى كه پيشاپيش ما بود تير خورد. چون اول عمليات بود خواستم خودم را به نادانى بزنم و بگذرم، نتوانستم. نشستم و آن طور كه تشخيص مى دادم محل زخم را پانسمان كردم. بلند شدم كه حركت كنم، يك لحظه احساس كردم پايم قطع شده. كنار همان شخص افتادم روى زمين. قدرت بلند شدن نداشتم، مرتب هم اطراف ما را مى زدند. چون قبلا از داخل آب عبور كرده بوديم بدنم خيس بود. خيلى زود سردم شد. هر چه انتظار كشيدم از گروههاى امداد كسى برسد و مرا به عقب ببرد، خبرى نشد. ساعت دوازده شب بود. بى اختيار رفيق بغل دستم را بغل گرفتم كه قدرى گرم بشوم، فايده نداشت، بدن او هم كاملا خيس بود. گاهى به هوش بودم و دوباره از خود بيخود مى شدم. صبح در روشنايى قبل از آنكه مرا از جايم حركت بدهند، آنقدر فهميدم كه من ديشب تا صبح به بدن يك شهيد پناه برده بودم.
🌸🍃 سلام به همه عزیزان و ادمین عزیز،من سال آینده انشاءالله به شرط توفیق و حیاط، عازم سفر حج تمتع هستم ،ولی عمره نرفتم و هیچ تجربه و اطلاعی در این زمینه ندارم ،از دوستان عزیزی که سال قبل مشرف شدن تقاضا دادم تجربیاتشون رو در اختیار من و امثال من بزارن ،انشاءالله نایب الزیاره همه دوستان خواهم بود،باتشکر، مامان گلپری ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام من سه بار عقد کردم هر سه بار ب طلاق منجر شده بدون دلیل ازدواجم بهم میخوره همه جوره دعا کردم ک زندگیم بهم نخوره ولی الانم دادگاه دارم دارم تلاش می‌کنم از طلاق دادنم منصرف بشه موندم چ کاری انجام بدم شما رو خدا کمکم کنین بگین چیکار کنم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان پسر همسایمون ۱۸ سالش هست بنده خدا هیچ مشکل و بیماری خاصی هم نداره ولی طی این چند ماه اخیر ۲ بار خودبخود تشنج کرده دکتر هم میگه مشکلی نداره کسی خدایی نکرده مورد این چنینی دیده و چیکار کرده ممنون میشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان خسته نباشید من مادرم از امسال خیلی از بوها بهش بد میاد دکتر بردم میگه قدیم نون پخته الان ریه اش حساس شده دکتر ریه نبردم واینکه آلزایمر داره و بعد فوت پدرم به من وابسته شده هرچی خواستگار برام میاد بخاطر همین نمیتونم ازدواج کنم از شما دوستان میخام اگه کسی تجربه ای یا راه حلی در این مورد داره ممنون میشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ من الان دو هفته هست مشکل شقاق مقعدی دارم موقع دفع خون میاد ودرد وسوزش دارم دوبار هم دکتر رفتم دارو دادن دو سه روز خون نمیاد دوباره شروع میشه هر دوتا دکتر هم گفتن عمل نکن میخواستم ببینم کسی تجربه داره که با دارویی خوب شده باشه ممنون از لطفتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ممنون از کانال خوبتون خیلی عالیه.سوالم اینکه پسرمن ۲۳ساله هست خیلی زیاد کمرش جوش چرکی یا جوش درد ناک میزنه .برای کبدش قرص و دارو گیاهی میخوره چندین بار حجامت کرده سرکه سیب و ماسک از عطاری گرفته به کمرش میمالم ورزشکار هم هست . ولی همچنان جوش میزنه و خوب نمیشه غذای چرب نمیخوره .سوالم اینه پس چرا بازم خوب نمیشه.لطفا اگه کسی تجربه داره بگه.واینکه چای را با شکلات تلخ ۵۰ درصد خوردن به مرور زمان زیادآیا مشکلی داره و برای چوش کمر راهم آیا بیشترش میکنه؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام سوال منو درگروه بزارید .تا راهنمایی کنند.برای افتادگی زیاد پلک چشم چکار کنم .از جراحی پلک می ترسم . ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به اهالی گروه وحبیبه خانم.وقتتون بخیر.من یه خانم۳۰ساله دارای ۲فرزند دختر هستم حدود۲سال میشه دچار غمباد یاهمون گلوبوس شدم مثل اینکه بغض دارم بعضی وقتا بیشتر بشه خییلی سردردشدیدمیشم.دختراولم۵سالشه دومم۶ماهشه دومی وقتی باردارشدم خانواده شوهرم متوجه شدن دختره خیلی باهام سرسنگین شدن الان حرفشون اینه سومی باید پسربیاری.😔از بس بهم متلک میگن ازموقع بدنیا اومدن دخترکوچکیه وضعیت غمبادم شدیدترشده.اگه کسی تجربه ای داره یا دکترخوب تو کرمان سراغ داره بگه اجرکم عندالله ممنون از همگی ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ با سلام به دوستان خوب گروه وحبیبه خانم ممنون از کانال خوبتون ،دوستان پسری یازده ساله دارم که پاهاش در ظاهر که می بینی سالمه، ولی موقع راه رفتن یکی از پاهاش کج میزاره یعنی پنجه یکی از پاهاش رو به طرف داخل میزاره دکتر بردم فقط کفش طبی برایش نوشته ولی هیچ تاثیری ندارد از دوستان عزیز خواهش میکنم اگه کسی تو خانواده یا اطرافیانش همچنین مشکلی داشته و درمان شده بگه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ دخترم ۱۶ سالشه تخمدانش ضعیفن چی استفاده کنه ک بخواد بچه دار بشه 👇❤️ @adminam1400
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام به همه عزیزان و ادمین عزیز،من سال آینده انشاءالله به شرط توفیق و حیاط، عازم سفر
💜🍃 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خدمت ادمین محترم وحبیبه خانم و اعضای کانال انشاالله حال دل همتون خوب باشه ادمین محترم لطف کنید این پیام من رو داخل هر دوتا کانالتون بزارید تا مطمعنم بشم مخاطبم حتما میبینش ..میخوام گلگی کنم از اون خانمی که به قول خودش روانشناس وگفتن کاش استفاده کردن از دنیای مجازی هم نیاز به گرفتن سواد داشت مثلاً خودتون سواد دارید چرا دوکلمه درست حسابی حرف نزدی اول بسمه الله شروع کردی که خانما چرا پیام میدید به نامحرم و دلبری میکنید و همه ی ما خانمها رو مخاطب خودت قرار دادی چرا اینقدر بی ادبانه حرف میزنی حد اقل میتونی قبل از شروع کردن به این چرت و پرتها بگی که یه سری از کسایی که اینجور میکنن و اینکه گفتی خجالت میکشی که زنی . خجالت بکش از این مدل حرف زدنت باید بیشتر خجالت بکشی تا از زن بودنت ..من خودم یه زنم و افتخار میکنم به زن بودنم..یه کم سواد حرف زدنت رو بیشتر کن .. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خدا همه روشفابده.برای لخته شدن خون زالودرمانی شایدموثرباشه‌.بایک متخصص زالودرمانی مشورت کنید.ان شاءالله خداپدرتونوشفای عاجل بده. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به ادمین گل درجواب خانمی که گفتن انگشتا دستش درد میگیره عزیزم به احتمال زیاد رگا مچ دستت چسبندگی داره من به شخصه ایطور بودم یعنی تا ظرف میشستم ازدرد به خودم میپیچیدم رفتم دکتر گفت رگا مچ دستت چسبندگی داره اگه خوب نشد بیا عمل کن ولی من نرفتم دستام ورزش میدادم حالا بهت میگم چطوری دستت کامل بکش به طرف جلو بعد انگشتا دستت ازهم باز کن دستت چند دقیق نگه دار بعد با اون یکی دستت سرانگشتات تو همون حالتی که دستت کشیده خم کن به پشت دستت در روز چند بار تکرار کن این حالت وخمیر بازی بگیر تو دستات ورز بده انشا الله که خوب میشی من خودم انجام دادم خوب شدم یه آزمایش هم انجام بده ممکن ویتامین دی بدنت کم شده باشد ولی اگه روماتیسم باش کل استخونای بدنت درد میگیرن مخصوصا پاهات التماس دعا 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام در جواب خانم ۳۰ساله ای که انگشتان دستشون موقع کار در خانه خیلی درد می کند باید پیش متخصص روماتولوژی برید دکتر علی محمد فاطمی یا دکتر ثالثی و یه دکتر دیگه هم بود که کارش عالیه ولی فامیلش را فراموش کردم در اصفهان خوبند 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به هم گروهی های عزیز وحبیبه خانم درجواب خانم 30ساله ای که انگشتان دستشون از 18سالگی درد داشته والان هم با کار درد میگیره منم دقیقا همین مشکل داشتم واما چطور درمانش کردم اویشن .پونه. نعنا. زنجبیل.سیاه دانه .چوب دارچین.کلپر همه به صورت خشک شده مخلوط کنین تقریبا به قسمت مساوی درون یه شیشه سر بسته نگه دارین هر روز به اندازه دو قاشق غذا خوری درون فلاکس چای مثل چای دم کنین بعد یه ساعت دم کشیدن تا اخر شب به جای چایی بخورین انشاله که جواب میده برا من بعد سه چهار روز تقریبا جواب داد اما سعی میکنم هر روز بیشتر از این دم نوش استفاده کنم انشاله که مفید باشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام جواب خانمی که گفته بودن حرزامام جوادرامیشه به گردن انداخت بله خانم میشه من خودم ازپیج حامدطهماسبی سفارش دادم یک گردنبندخیلی زیبا:همیشه توی گردنم انداختم خیلی راحته فقط موقع حمام بازش میکنم :نمازش راهم خودش به نیابت ازشمامیخونه :موفق باشید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خواستم درجواب اون خواهرگلم ک پدرشون مریض هستن ودکترگفته کلیه هاشون مشکل دارن شما واسه پارکینسون هم آزمایش وچکاپ بدید چون پدربنده همین بیماری روداشتن یه دست وپاشون لمس شده بود وتوگفتارشون مشکل پیداکرده بود 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانمی که گفتن 40 سالشونه و فیبرم 20سانتی و کیست دارن یه دکتر طب سنتی میگفت اونایی که فیبرم دارن و خونریزی ندارن هر روز 2 ساعت بعد از صبحانه زیر شکم با رو ۴ن زیتون چرب کنید یه پلاستیک روش بزارید و با کمربند یا شال ببندید و 45 دقیقه پیاده روی کنید کم کم فیبرم کو چک میشه تخم مرغ و مرغ ماشینی گوشت گاو و لبنیات نخورید فعلا این کار تجربه شده است 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خواهشاً خواهشاً پیام منو بزارید خانم ۴۰ساله که کیست داری گفتن رحم دربیار و عمل کن به هیییچ عنوان نکن اینکار رو ظلم در حق خودت نکن با شیاف زاج سفید و عسل و روغن زیتون کیستت دفع میشه مطمئن باش 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام ب حبیبه خانوم گل 🌺 عرض تسلیت ب هموطنان عزیزم همچنین مردم غیوردیارحاج قاسم عزیز سلیمانی کرمانیهای صبور🙏 اینو بزارین لطفا برا خواهرگلی ک گفتن خواهرزادشون پاشنه پاشون خوردشده دکتر میخواستن دکترموسویان متخصص پاشنه پا درمشهد هستن دوتا دکترمتخصص این کارن یکیشون همین آقای دکترموسویان هست دامادمن پاشنه پاشون ازچن جا شکسته بود خوردشده بودایشون عملشون کردن بسیارعالی وراضی هستن ان شاءالله نتیجه بگیرن 🌺🌺
و ❤️ هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو که هنوز توی بازی بود رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش .. اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود و دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم .. آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم .. عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم .. دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم .. دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم .. در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت .. با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی .. قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا .. عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟ با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. ساکم رو برداشتم و دیگه منتظر یک کلمه حرف از جانب عباس نشدم و از خونه زدم بیرون .. 👇👇👇 ادامه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2674983167C1a6cf754d5 داستان عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻 ترکونده کل رو💪🏻 از دستش نده این داستان 😍🔞👆🏻👆🏻 کاملش سنجاق شده✅✅
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره و زخرف ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۴۹۰🌼 @azsargozashteha💜
2764036.mp3
3.62M
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره و زخرف ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۴۹۰🌼 @azsargozashteha💜