🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
سلام به اعضای گروه و مشاور عزیز همسر منم پلیسه و من و بچه م بیشتر شبا تنهاییم، سال پیش ما یه خونه ی حیاط دار گرفته بودیم که اطرافش همش زمین خالی بود و همسایه هم نداشتیم. اون شب لعنتی، ساعت یک نصف شب بود یکی در زد منم به شدت ترسیدم چون همسرم کلید داره .گفتم کیه؟ یه خانم بود گفت ماییم دیگه.. گفتم این وقت شب چی میخوای؟ گفت از اینجا رد شدیم یکی گفت خونه رو میفروشین اومدم داخلو ببینم..منم با این حرفش تا ته قضیه رو رفتم فهمیدم چه خاکی تو سرم شده. گفتم شما رو نمیشناسم بیخود کردی، نصف شب مگه وقت خونه دیدنه . دیدم صداش اومد یواش یه چیزی گفت بعدم صدای پاشون اومد که انگار رفتن.منم از روی کنجکاوی یا حماقت گفتم برم گوشه ی درو وا کنم ببینم کی بود.که ای کاش دستم میشکستو اینکارو نمیکردم . سرمو بردم بیرون دیدم عه نرفتن هیچ تازه سه نفرن، دو تا مرد با یه زن .یهو از پشت تیربرق به سرعت اومدن سمتم...👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
#بلایی که سر این خانم اومده رو حتما بخونید و #هوشیار باشید❌🙏🏻