#درد_و_دل_اعضا ❤️🍃
یه تجربه تلخ عبرت آموز
من وقتی بیست ساله بودم پدرم هوای زن دوم کردوزندگی متشنج پرازبحث ودعوای بین پدرومادرم که مارو استرسی و بی اعصاب بارآورده بودند متشنج ترشدومن برای خلاص شدن ازاون محیط یابایدفرارمی کردم یاخودکشی یاازدواج ، من چون به آبرم خیلی حساس بودم وچندتاازهمکلاسیام همسایمون بودن ونمیخواستم پشت سرم حرف بزنن راه سوم یعنی ازدواج راانتخاب کردم وبااولین کسی که اومدخواستگاریم ازدواج کردم وبعدازعروسی فهمیدم همسرم اعتیادداره وخانوادشم خیلی بی فرهنگ بودندوهمش آزارم میدادن ودخالتهای بی جامی کردند
من بایک دختربچه ۳ ساله جداشدم ودچاراسترس ومشکلات عصبی شدم وسعی کردم باروش های سنتی ودمنوشهای گیاهی خودمونجات بدم وموءفق هم شدم
یک روزتوی محلّمون یکی ازدوستان دوران دبیرستانموکه خیلی باهم صمیمی بودیم دیدم وازاحوال هم جویاشدیم وازهم شماره گرفتیم کمی باهم صحبت کردیم و درموردهمسرم پرسیدومنم جریان اعتیادش وجداییموگفتم ولی اون بلافاصله خداحافظی کردورفت وطوری رفتارکردکه انگارمن خیلی بدبختم وخودش خیلی خوشبخت
وواقعاًهم خیلی خوشبخت بود
رفتارش دلموشکست واحساس حقارت کردم.
ازاون به بعدتادوسال یه سراغ هم ازمن نگرفت ، پیامهامم جواب سربالامیداد
حس میکردم به چشمش خیلی حقیرم
شوهراون براش توی محلهءماکه جزعه محله های گرون بودخونه خریده بودووضع مالی خوبی داشتند
اماروزگارچرخیدومن بعدازدوسال بایک آقایی ازدواج کردم ورفتم تهران
همون دوستم ازهمسایشون این مطلبوشنیدوبامن تماس گرفت وتبریک گفت
منم تشکرکردم
هفت سال گذشت وتوی این هفت سال دائم به من پیام میدادوزنگ میزد
خلاصه یک روزبه طوراتفاقی سرکوچه خودشون دیدمش وباهم قرارگذاشتیم غروب بریم پارک ، رفتیم توی پارک نشستیم وباهم حرف زدیم ویه چیزی گفت که من واقعاًخیلی ناراحت شدم وشوکه شدم
گفت که یکساله شوهرش دچاراعتیادشده وباهم ارتباطشون خیلی سردشده و تصمیم داره جداشن
وای چقدرحالم بدشدویاداون روزهای سخت زندگیم باشوهراولم افتادم
شب که ازهم خداحافظی کردیم من رفتم خونه پدرم وسرم به شدت دردمیکردوزودخوابیدم وتاصبح کابوس شوهردوستمومیدیدم
صبح که برای نمازبیدارشدم یاداورفتارای دوستم افتادم که درزمان بیوه بودنم باهام تحقیرآمیزبودوازته دل گریه کردم وبراش طلب بخشش کردم وازخداخواستم نجاتش بده
والانم دارم سعی میکنم باهاش درتماس باشم وازنظرروحی کمکش کنم وبهش ازتجربیاتم راهکاربدم
وباتمام وجودم خیلی براش غصه خوردم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_و_دل_اعضا ❤️🍃
سلام و عرض ادب به همه ی عزیزان کانال
ان شاءالله که آرامش و سلامتی مهمون لحظه لحظه هاتون باشه،
من یه مادرم که مدتیه فهمیده پسر جوونش تومور مغز داره ، الان که این متن و مینویسم اشکم قطع نمیشه همین نصفه شبی حمله دااشت و کلی من و پدرش با دیدن حالش لرزیدیم و غصه خوردیم ،، دکتر تاریخ دقیق برا عمل مشخص نکرده و فعلا میگه صبر کنید هر چند که به خاطر نوعش و موقعیتش گویا عوارض بعد عمل ممکنه سنگین باشه، توی این مدت که دکتر تحت نظرش داره همه جور توسلی کردم ، کلی التماس خدا و ائمه اش و کردم هر نوع ختمی که بشه و ذکری کا گفتن رد خور نداره ، کربلا رفتم پیاده روی ، کلی التماس اقا امام رضا رو کردم ، گفتن نماز شب هدیه به بانو ام البنین ، گفتن ختم ذکر یا علی ،و خیلی دعا ها و ذکرها ی دیگه...،، خلاصه که دست خودم و مادرم و مادر شوهرم وصله به دامنشون 😭😭😭نمیدونم چرا جوابمون و نمیدن...😞😞😞
خدا میدونه که چقدر سخت زندگی کردم و چه جوری زندگیم و حفظ کردم وقتی شرح حال عزیزان و توی گروه میخونم میبینم خیلی هاش و واقعا منم با گوشت و پوست حس و لمس کردم ، خدا دو تا دسته گل بهم هدیه داده و دیگه هم غیر اینا نمیتونستم بچه دار شم ،
خدا شاهده که پسرم چقدر خوب و درس خون و مهربونه ، همیشه همه جا حرف خوبی و همه چی تمومیه این بچه بود ،
اما الان به خاطر این اتفاق دیگه نمیتونه درست درس بخونه همین که زیاد وقت میذاره حالش بد میشه،، یکمی که خسته بشه دوباره حالش بد میشه ، ورزشکار بود داشت برای مسابقات استانی و کشوری اماده میشد چقدر تلاش کرده بود چقدر امید داشت خدا خودش شاهده ،، از جون و دل زحمت میکشید ،، با این اتفاق دیگه نتونست ادامه بده، الان دوساله که ما بارها تا لحظه ی از دست دادنش و جلو چشمامو ن میبینیم و باز الحمدالله بر میگرده ولی به خود خدااااا ، به خودش قسم خیییلییی سخته
از طرفی جلو چشامون مجبوره از آرزوهاش دست بشوره ، از طرفی حس میکنم داره افسرده میشه یه پسر ۱۹ ساله که میتونست امسال دانشجو باشه، میتونست الان توی رشته ورزشیش همون جور که علاقه اشه رشد کنه ، اما الان فقط داره هم سن و سالهاش و می بینه و زجر میکشه من میفهمم که داره زجر میکشه حتی نمیتونه گواهی نامه بگیره ،، یک دفعه چش باز کردیم دیدیم از همه چی موند و مهم تر از همه از سلامتیش 😭😭😭😭😭😭😭😭
گفتن طب اسلامی و گیاهی و...، چندین ماه همه دستوراتشون و مو به مو انجام دادم اما نتیجه ای حاصل نشد 😭😭
خدا شاهده که چقدر دلم خووونه
چون دوست نداره همه به یه چش دیگه نگاش کنن به فامیل چیزی نگفتیم همینم خودش مشکل بزرگیه چون همه ازش برا کنکورش و ورزشش و حتی گواهی نامه و برنامه های آینده اش میپرسن و واقعا ما رو عذاب میدن با سوالاشون...😞
تو رو خدا برای پسر من دعا کنید ، لابد من خیلی روسیاهم که خدا و ائمه جوابم و نمیدن ، این متن و فقط به خاطر التماس دعا از شما عزیزان نوشتم ،، تو رو خدا برا شفای پسرم دعا کنید 😭😭😭😭🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_و_دل_اعضا ❤️🍃
سلام خسته نباشید بااین کانالی که دارید واقعا واقعا خیلی خوبه آدم از اتفاقات دیگران درس میگیره تا برای خودش اتفاق نیوفته دستتون درد نکنه
سلام به همه اعضای گروه عیدتون مبارک
میخوام داستان زندگی خودمو بگم البته خلاصه ای چون بخوام کامل بگم یه کتاب میشه برای خودش
من الان درحال حاضر ۲۳سالم هست و۱۳سالگی عروسی کردم در۱۶سالگی خدا بهم یه پسر داد ودر ۲۱سالگی خدا بهم یه دختر داد
من خیلی بچه بودم که از شهرمون رفتیم به یه شهر خیلی دور
دور از خانواده من اون موقعه دوم راهنمایی بودم شوهرمم خیلی خوبه خداروشکر اخلاقش خب مشکلات زندگی داشتیم خیلی هم بود و موقع عروسیمون پدرشوهرم هیچ خرجی نکرد برامون
ولی برای سه تا برادر شوهرام خرج کرد ما دست خالی رفتیم سر خونه زندگی
بخاطر شغل شوهرم رفتیم یه شهر خیلی دور من یک هفته نشد مجبور شدم کل طلاهای که داشتم فروختم خرج مخارج زندگی
من خیلی کم توقع بودم یعنی مادرم بهم یاد داده بود که خیلی خرج روی دست شوهرم نزارم
منم هیچی نمیگفتم مثلا هوس یه خوراکی میکردم نمی گفتم به شوهرم
الان خیلی پشیمون هستم که با رفتارهای ۸سال پیشم الان شوهرم خرجی نمیده
مثلا برای خودم نمی خوام میگم بریم برای بچه ها لباس بخریم ندارن لباس هاشون پاره شده یا خیلی کهنه شده میگه نمی خواد همینا خوبه خرج الکی روی دست من نزار
الان خداروشکر وضعش خیلی خوب شده خونه ماشین حقوق خوب ولی خب بخاطر رفتار های اشتباه خودم این اخلاقی شده
من همه چی ارزومه دلم به حسرته من از اونایی که تازه ازدواج کردن یا نامزد هستن اول ببینن وضع شوهرشون چجوریه بعد به مقدار وضع شوهرشون خرج کنن
که شوهرشون بفهمه زن وبچه خرجی میخواد بعدا پشیمون نشن
یااینکه موقعه که رفتین سر خونه زندگی مشترک بهش کار خونه بدید که مثل شوهر من کاری به هیچی از خونه نداره همه کارها روی دوش منه خیلی خسته میشم با دوتا بچه شیطون و شر
واقعا ضعف اعصاب گرفتم موهام توی این شیش سال سفید شده
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽