شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 عرض سلام دارم خدمت دوستان گلم، کسی دکتر رامیان میشناسه دکتر پوست هست، یاسوج میشینه
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام حبیبه خانم خداخیرتون بده بااین کانال خوبتون، درجواب اون اقایی ک گفتن ۳۲سال دارن وچاق نمیشن خواستم بگم منم دوران مجرد یم آرزوی چاق شدن داشتم تااینکه ازیه جایی خوندم ومنم اینکاروکردم ونتیجشوگرفتم اینکه هرشب شیر محلی ولرم با کمی کره صبحانه وبایه زرده تخم مرغ محلی باکمی شکر یاخرما هم میزدم علیرغم میل باطنیم میخوردم باورتون نمیشه بااین شیوه چاق شدم وکلا قیافم تغییر کرد، اما الان سالها میگذره ومن دوس دارم کمی لاغر کنم، چاق بدجور نیستم پرم،امیدوارم این برادرم نتیجه بگیره بااین کار
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام اون خانمی که گفته بود دخترم کف پاش صاف بود
بله پسر منم الان ۱۵ سالش هست سه سال پیش بردم دکتر برا همین مشکل دکتر بهم گفت یک استخوان اضافه داخل پاش هست ولی به مرور محو میشه والان چیزی نیست
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام به همگی اون دوست عزیز ی که ادرس برا گرفتن جن خواسته بودن اشکاوند اصفهان یک نفره اسمش دایی خسرو ومعروف هست شما میتونید به اونجا مراجعه کنید التماس دعا 🙏
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام وقت بخیر دوستی که الان چند ماهه کنارزبونتون زخمه به پزشک متخصص بیولوژی دهان یا زخمهای دهان مراجعه بکنند،انشالله که مشکلی نیست ولی چون محل مرطوب هست هرچه زودتر مداوا بشه احتمال پخش زخم کمترهست
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام درجواب اون خانم که زخم دهان دارن یه ازمایش قندبدن ببینم قندشون بالانیست
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام خانمی که سمت پیروزی دکترارتوپدخانم می خواستن برای دخترشون دکترمنتظرلطف الهی دکترخوبی هستن. مطبشون پیروزیه
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام به حبیبه خانم ودوستان که جواب همه را میدهند من سه فرزند دختر دارم که از مسکن ملی به من یک زمین دادند حالا با وام که من دادند ساخته نمیشود یک کسی نیست که کمکم کن تا بسازم آلان توی یک مرغداری زندگی میکنم واز این بیابان خلاص بشوم
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام به همه دوستانم،،درپاسخ به خانم که دختر یازده سالشون درسش خوبه و وسواس داره پسرمنم دقیقن همینطور بود کلاس چهارم درس ازش میپرسم بلد بود ولی وسواس واضطراب داشت فکر میکرد فردا امتحان داره بلد نیست ولی بلد وامتحان خوب میشد بردمش مشاوره گفت ببرش دکتر اعصاب وروان تا مشکلش حل بشه بردمش یه قرص بهش داد شبی یکی میخورد وخیلی بهتر شد خودم برای اینکه قرص بخوره حساس بودم ولی دکتر گفت قرص مشکلی نداره یک ماه بخوره میشه ترک کنه دیگه نخوره و رو درسش تاثیر منفی نمیگذاره البته پسرمن هم پرخاشگری هم میکرد بعد از مصرف قرص خیلی بهتر شد(ان شاالله تونسته باشم کمکتون کنم)
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام ممنون از زحمات شما خدا خیرتون بده
در حواب سوال خانمی که پاش شیشه رفته تو گروه نوشته بودند که خمیر جوش شیرین درست کنند بزارند پاش در جا شیشه وتکه چوب را بیرون می کشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
📚چند #خوراکی_چاق_کننده:
۱_👈گردو .
۲_👈شیرپرچرب .
۳_👈نارگیل .
۴_👈موز .
۵_👈دانه های مغذی .
۶_👈بادام .
۷_👈روغن زیتون .
۸_👈سیب زمینی .
۹_👈لوبیا .
۱۰_👈ماهی .
#چاقی #چاق_کننده #رژیم_غذایی
➖➖➖➖➖➖➖➖
📚 #علائم_کلیه_ناسالم🔰
1➖خستگی⚠️
2➖انرژی کم⚠️
3➖تمرکز پایین⚠️
4➖مشکل در خوابیدن⚠️
5➖خشکی و خارش پوست⚠️
6➖تکرر ادرار⚠️
7➖خون در ادرار⚠️
8➖ادرار کفآلود⚠️
9➖پف دور چشم⚠️
10➖ورم مچ پاها⚠️
11➖کاهش اشتها⚠️
12➖درد عضلانی⚠️
#کلیه #مجاری_ادراری
➖➖➖➖➖➖➖➖
📚 #علل_ناباروری_خانم_ها🔰
👈 رابطه در غیر روزهای تخمک گذاری .
👈 چاقی ویا لاغری زیاد .
👈 داشتن فیبروم، میوم یا کیست تخمدان .
👈 ضعیف بودن تخمدان ها .
👈 ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﺗﺨﻤک ﮔﺬﺍﺭی .
👈 ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭﻟﻮﻟﻪ ﻫﺎی ﺭحمی .
👈 ﺁﻧﺪﻭﻣﺘﺮﻳﻮﺯ .
👈 ﺍﺧﺘﻼلات تیروئیدی .
👈 ﻣﺸﻜل ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍیمنی .
👈 برای تشخیص علت و #درمان_ناباروری و یا هر #مشکل_زنانه دیگری به وسیله گیاهان دارویی با شماره تلفن مرکز طب اسلامی تماس بگیرید.
#ناباروری #ناباروری_زنان #ناباروری_خانم_ها
➖➖➖➖➖➖➖➖
📚 #علل_ایجاد_مشکل_در_اسپرم👇
✍ مصرف فست فود، الکل و استعمال دخانیات بر #کیفیت_اسپرم_آقایان اثرگذار است .
👈 کیفیت #اسپرم آقایان سیگاری ویا افرادی که مرتباً فست فود یا الکل مصرف می کنند معمولاً پایین تر از کیفیت #اسپرم_آقایان دیگر است .
🙏لطفا آن را👆برای دوستانتان که بچه دار نمی شوند ارسال کنیدتا آن هاهم ازاین مطالب آموزنده آگاه شوند .
➖➖➖➖➖➖➖➖
📚 #درمان_گلودرد:
👈 برای درمان #گلو_درد بهترین دارو لیموترش وعسل است .
✍ روزی چندمرتبه هربار یک قاشق شربت خوری آب لیموترش تازه ویک قاشق شربت خوری عسل کوهستانی مخصوص درمان را دریک فنجان آب نیم گرم مخلوط کنید و با آن خوب داخل گلو غرغره کنید وروزی سه مرتبه از آب لیموشیرین هم استفاده کنید، ورم گلو و همچنین گلو درد را بر طرف خواهد کرد .
👈اگر با آبلیمو و عسل درمان نشد: نیازبه داروی قویتری دارید، لذا توصیه می شود برای تشخیص علت و درمان آن به وسیله گیاهان دارویی، با شماره تلفن مرکز طب اسلامی تماس بگیرید.
👈مشاوره تلفنی رایگان است.
🙏لطفا آن را👆برای کسانی که دوستشان دارید ارسال کنیدتا آن هاهم ازاین مطالب آموزنده آگاه شوند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#مسافر_بهشت ❤️🍃
در منطقه گزيل- 'پاوه، اورامانات' در 'گروهان فجر، گردان احزاب' از 'تيپ 313 نبى اكرم (ص)' عمليات [؟] كرديم. از همان شروع عمليات و حركت به طرف 'ارتفاع گزيل' تا بالاى قله و فتح آن، اكثر بچه هاى گردان آب نداشتند، جز تعداد معدودى از جمله فرمانده گروهان، برادر 'نوذر اميرى' كه عصر فرداى آن روز با قمقمه آبش به داد دوستان رسيد. خودش يك ريگ در دهان گذاشته بود تا تشنگى بر او غلبه نكند. از برادران مى خواست كه آنها هم اين كار را انجام دهند. من وقتى به رودخانه 'آب سيروان' كه از كنار ارتفاع مى گذشت فكر مى كردم، ديوانه مى شدم. اما با ياد لب تشنگان كربلا خود را دلدارى مى دادم. تعدادى از بچه ها را تشنگى از پا درآورد. شهيد 'حسين قلاوند' دوست پاسدار وظيفه ما بود كه وقتى خواست لبش را با نم آب قمقمه يكى از برادران مرطوب كند، با تير مستقيم مزدوران به شهادت رسيد. حال آنكه هيچ وقت بچه هاى ما دشمن را موقع آب خوردن نمى زدند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در سنگر دور هم نشسته بوديم، حدود ساعت يازده بود. مجروحى را آوردند. گفتند: يك نفر بلند شود و او را به بيمارستان برساند. هيچ كس حاضر نشد، چون تا بيمارستان تقريبا سى كيلومتر راه بود كه اين مسافت را بايد راننده با چراغ خاموش طى مى كرد. من برخاستم. زخمى را برداشتم و راه افتادم. چند كيلومتر نرفته بوديم كه ماشين خراب شد. آن بنده خدا كه جاى سالم در بدن نداشت وقتى ديد من ناراحت هستم و غصه مى خورم شروع كرد مرا دلدارى دادن. گفتم: برادر من نگران شما هستم نه خودم. گفت: مى دانم. در همان لحظات مرتب نام آقا را بر زبان مى آورد. يكى دو ساعت بعد ماشينى از تيپ به ما نزديك شد. جلو آن را گرفتم. چيزى براى بكسل كردن نداشت. خدايا چه كنيم. كمربندهايمان را باز كرديم و به هم گره زديم و به هر جان كندنى بود ماشين را تا بيمارستان رسانديم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شب عمليات قادر [23/4/63- سيدكان] به نقطه رهايى رسيديم. همه برادران بسيجى وسايل گرم كننده خود- مثل پتو و كيسه خواب- را به علت راه زيادى كه در پيش داشتند، بين راه انداخته بودند. از جمع آنها فقط من و بى سيمچى بوديم كه كيسه خواب داشتيم. هوا كه خنكتر شد، دو نفر از بسيجيها آمدند پيش ما و گفتند كه پتو و كيسه خواب مى خواهند. گفتم: از كجا بياورم؟ روى حاضرجوابى كه داشتند گفتند: 'كيسه خواب خودتان و بى سيمچى تان را بدهيد.' ديدم حرف حساب جواب ندارد. كيسه خواب خودم را دادم. لحظه اى بعد بى سيمچى هم كيسه خوابش را داد. گفتم: تو ديگر چرا كيسه خوابت را دادي گفت: 'اطلاعات از فرماندهى واجبتر است.' حالا هوا حسابى سرد شده بود. بايد كارى مى كرديم. فكرى به نظرمان رسيد. زمين را به اندازه كافى كنديم. دو نفرى داخل آن گودال رفتيم و با خاكى كه روى خودمان ريختيم، توانستيم تا حدى سرما را قابل تحمل نماييم.
🌸🌸🌸🌸🌸
در عمليات والفجر ده [23/12/66- منطقه عمومى حلبچه] ما در 'گردان تبوك، تيپ نبى اكرم (ص)' بوديم. گردان ما در اين عمليات، قله مهم و مشرف به روستاى 'عنب' در حومه 'حلبچه' را به تصرف خود درآورد. بعد از اينكه هواپيماهاى عراقى شهر را بمباران شيميايى كردند، با توجه به اينكه دامنه بمباران وسيع بود، بچه ها به ارتفاعى كه آن را تصرف كرده بودند برگشتند. چون شهر از نيروهاى عراقى خالى شده و فقط مردم بى دفاع در آن بودند. من بى سيمچى گردان بودم و مى بايستى پيامها را به قرارگاه گزارش مى كردم و از آن طرف گوش به زنگ پيامها مى بودم ' نيمه شب بود كه صداى ناله آدم رنجور و خسته اى توجهم را جلب كرد. موضوع را با يكى از دوستان در ميان گذاشتم. گفت نزديك برو، ببين چه خبر است. رفتم جلو، پيرزنى را ديدم كه بر اثر بمباران شيميايى دو چشمش را از دست داده بود. با همان حال به زبان كردى مى گفت: 'بتينم كرك'. يعنى پتو مى خواهم. اين در حالى بود كه ما از ناچارى پتويى را از روى جسد يك عراقى كشيده و چهار نفرى زير آن رفته بوديم. پتو را آوردم و انداختم روى پيرزن. كمى بالاتر از او زنى در حال فارغ شدن بود و خانمى مشغول كمك كردن به او. برگشتم و بعد از نماز صبح مقدارى خرما برداشتم و بردم در اختيار آنها بگذارم، ديدم پيرزن و زن زائو و طفل و خانمى كه در كنار او بود همه مرده اند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 رها اون روز مهم رسید مردی که حدودا پنجاه سال سن داشت با چن نفر همراه که همشون
#داستان_زندگی 🌸🍃
رها
نگفتم و باختم این یه رازی بود تو دلم حتی مطمئن نبودم عسل اصرار داشت که بگم و همه فهمیدن که عسل یه چیزایی می دونه تو ادامه ی بازی ندا و عسل افتادن و ندا پرسید کسی که رها می خوادش کیه و عسل با ترس بهم نگاه کرد و سریع گفت پسر خاله ی آتنا و فرار کرد و من پارک دنبالش راه افتادم بزنمش همه تو پارک داستن به من و عسل نگاه می کردن دیدم داره آبرو ریزی می شه برگشتم سمت ماشین خیلی خجالت می کشیدم آتنا گفت نرو یه دیقه وایسا اومد جلوی ماشینو گرفت و گف خب حالا چیزی نشده که نشست تو ماشین گف باور کن به جون مامانم بهش نمی گم بیا بریم بشین یه کم دیگه برو با اصرار و خواهش آتنا رفتم و نشستم عسل اصلا نزدیکم نمی اومد آتنا گفت حسام خیلی پسر خوبیه می دونم یه کم خشک می زنه ولی خیلی مهربونه ازت خیلی تعریف می کنه پیشم بذار من واسطه بشم بینتون گفتم نمی خوام و اون قدرام جدی نیست ولی از من انکار و از اون اصرار آخرش با وساطت بچه ها راضی شدم پیش خودم زنگ بزنه و نظرشو غیر مستقیم در موردم بدونه خیلی استرس داشتم حس خوبی نداشتم اصلا آتنا زنگ زد
رو بلند گو بود
الو سلام حسام خوبی؟
_سلام ممنون خوبم تو چطوری
_ منم خوبم. راستش حسام چن روزیه که از رها خبری ندارم زنگ می زنم خاموشه شرکت می یاد؟
_ آره می یاد شرکت بحثتون شده؟
_ نه بابا چه بحثی.. نگرانش شدم
_ می خوای فردا بگم بهش زنگ بزنه بهت
_ نه خودم فردا می رم خونشون می گم حسااام
_ بله
_ خاک تو سرت ولی
_ چرا
_ واقعا دخترای خوشگل و خوبی دور و برته یکیش همین رها بعد همین جوری داری سینگل به گور می شی،چرا ازدواج نمیکنی اخه
حسام پشت تلفن خندید
_ از دست تو آتنا خدا بگم چی کارت نکنه
_ نه جدی می گم می خوای در موردت باهاش حرف بزنم خیلی دختر خوبیه یه کم سر و زبون دار هست ولی دختر به این خوبی پیدا نمی کنی
_ آتنا می گم باز تو به فکر من باشی
_ خب نظرت چیه
_ نظرم اینه که برو به درس و مشقت برس
_ حسام تو که می دونی مثل داداشم دوست دارم ازم خجالت نکش بی رو درواسی بهم بگو حسی داری بهش یا نه
_ عجب گیری دادیا
_ بگو یه کلمه آره یا نه
_ می گم تو مطمئنی با کسی نیس
_ آره به خدا و الا مگه مرض داشتم بهت بگم
_ می ترسم یه چیزی بگی بهش بر بخوره
_ آهان پس همچینم بی احساس نیستی
به من یه چشمکی زد حسام داشت می خندید
_ پس غیر مستقیم از زیر زبونش می کشم بیرون
باشه
_هرچی شد به من بگو
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 عرض سلام دارم خدمت دوستان گلم، کسی دکتر رامیان میشناسه دکتر پوست هست، یاسوج میشینه
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلامپیامقبلیرونزاشتیگروهحداقلاینو بزارممنونمیشمدرجوابخانمیکهگفته بودنمشگلشنواییدارنمیترسه سمعک
بزارهمنازوقتیبدنیااومدممشگل شنوایی
داشتمهردوگوشمهکمیدیرسمعک گذاشتممتاسفانهشنواییمبدترشد بهترین
دکترای تهرانرفتمگفتنچوندیرسمعک
گذاشتیبدترشدی شنواییبیشتر ازدست
دادیسمعکخریدمالاندیگهعادتکردم
باسمعکمیشنومبدونسمعکنمیشنوم
حتیتوخونههمهردوگوشمسمعکمیزارم
ازصبحکهازخواببیدارمیشمسمعک میزارم
هردوگوشمتاشبموقعخوابخداروشکر
اگهسمعکنبودچیکارمیکردم دیگهنمیتونستمجاییبرمیاباکسی حرف بزنمچونبدونسمعککوچکترین صدایی
نمیشنوم۱۷سالهسمعکدارم شنواییم. عصبیهخواهشازودتربرودکترسمعک بزار
وگرنهبدترمیشیمثلمن
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام به همگی میخواستم درجواب خانمی که گفتند نوزادشون کولیت داره ودرد دارند وبه خودش میپیچه بگم دختر من هم این مشکل رو داشت و ناله میکرد پیش یه دکتر طب سنتی رفتم وخدا خیرش بده دخترم تا ۴ماهگی کامل درمان شد اول اینکه ۱گرم گل بابونه رو با کمی نبات دم کنن وهروقت دچار حملات نفخ میشه با قطره چکان هر ۵دقیقه ی بار بهش بدن تا ۶-۷قطره چکان پر ودوم زیره ی نیم کوب ورازیانه ی نیم کوب رو بایه لیوان اب وکمی شکر بزارن بجوشه باحرارت ملایم به اندازه ی ۳ق غذاخوری بمونه بازم ۵دقیقه یه بار بهش بدن البته درزمان درد وعرق کوتکوتو یه قطره چکان درضمن مادر بچه هم از خوردن گردو وارده شیره وخرما و پرتقال تا بهبودی بچه صرف نظر کنه نگران نباش هر بار که داروها رو میدی بچه همون لحظه ارام شدنشو وخوابیدنشو میبینی وبرای اینکه خوب بخوابه میتونید چند قطره از اب مغز کاهو به بچه بدید امیدوارم انجامش بدین طفلکی بچه داره اذیت میشه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام به همه ی عزیزان
در مورد ترک پام که زیاد بود. ۴۲ ساله هستم.
قند خونم عید امسال با وجود روزه گرفتن ، ۶ روز اول ماه رمضان، بدون سحر ۱۳۰ شده بود. مواد قندی هم اصلا استفاده نمیکنم.
هر دفعه که حمام میرفتم شروع کردم به سنگ پا کشیدن. هر پا ۱تا۲ دقیقه.
شهریور که دوباره قندخون کنترل کردم ،۲۰تا پایین اومد هم الان بعد ۱۰ ماه ترک پام از بین رفت.
ترک پاهام خیلی زیاد بود.
بدون استفاده کردن از روغن برای پا هام.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام .خسته نباشید .اون خانمی که دستای برادر زاده اش رو گذاشته و میگه همه چی زدیم فایده نکرده .خانمی گلیسیرین و چند قطره اب لیمو ودو قطره گلاب مخلوط کن هرشب به دستش بماله بعد دستکش پلاستیکی بپوشه تا صبح بمونه .۱۰ روز مصرف کنه خودتون تغییرش رو میبینید .
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام درجواب خانمی که چشماش ورم میکنه وبا خوردن نمک بیشتر میشه.ایشون فشار خون دارن.که بانمک خوردن بیشتر میشه.فشار خونش رو چک کنه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام خدمت همگروهیهای عزیز وحبیبه خانم عزیز . میخاستم درمورداون خانمی که گفتن موقع دعوامن نمتونم جواب ندم بگم که بهترین کارهمینه که جواب ندی ولی اگه نمیشه خب ازخونه برو بیرون برو اتاق دیگه حیاط ازاونجا دورشو آدم باید جواب مردشو نده بهترین کارسکوت ، من خودم همیشه همینجوریم اصلا جواب نمیدم وقتی آروم شد بعدا میگم چرا اینو گفتی اینکار رو کردی من الان با اینکه عروس دارم داماد ونواسه همینجوریم عزیزم ازمن میشنوی جواب نده خداخیرت بعدمیفهمی که چقدرب زنگیت لطمه زدی که دیگه فایده نداره برای شفای مریضان صلوات
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا ❤️🍃
سلام.
همین امشب ساعت ۱۰ بود که برادرم زنگ زد به من و هراسان و با اضطراب گفت ،:کسی که خودشو ...زده ولی هنوز بدنش گرمه باید چکارش کرد ؟منم که صدای دادو هوار رو از اون طرف خط می شنیدم خیلی ترسیدم .گفتم کی ؟ گفت فلانی(جوان ۳۰ساله ای که نوه ی خاله ام بود) وقتی رسیدیم بالای سرش ،دیدم که طنابی ازسقف آویزان است و با چاقو بریده شده و پسر بی چاره روی زمین افتاده در حالی که صورتش کبود شده وجای طناب روی گردنش پیداست ،مادرش و خواهرانش بالای سرش ضجه میزدند اما دیگر فایده ای نداشت چرا که پشیمانی سودی نداشت ،این خانواده چند سال بود که سر تقسیم ارث پدری که مال چندانی هم نبود جنگ و دعوا داشتن و هیچ کدام کوتاه نمی آمدند ،پدرشان سی سال پیش از دنیا رفته دو پسر بزرگتر داشت که هرکدام یک خانه به ارث بردند اما مادرشان حاضر نشد حیاط خانه ای را که در آن زندگی میکردند به پسر کوچکتر بدهد ودائم دعوا وشکایت و دادگاه داشتن دو دختر خانواده که شوهر کرده اند هر دو طلاق گرفته و به خانه مادرشان برگشته اند و آتش بیار معرکه شده اند خلاصه که سر مال دنیا و کوتاه نیامدن خانواده بالاخره پسر کم آورد و خودش را کشت حالا مادرش ناله میکرد و می گفت نذر میکنم برات تا زنده بمانی و هرچه خواستی بهت میدم ولی.....این ماجرا را برایتان تعریف کردم تا بگویم به خدا مال دنیا ارزش ندارد که به خاطر آن به جان هم بیفتیم ودرنهایت پشیمان شویم گاهی لازم است ببخشیم چشم پوشی کنیم همانطور که بزرگی گفته:از مال گذشتن بهتر است تا از جان گذشتن...قدر باهم بودن را بدانیم تا دیر نشده
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام حبیبه خانم عزیز دلی چقدر خوبه که با حوصله درد دل بچهای کانال رو میخونی و تک به تک جوابا رو میزاری خدا هم از این دنیا هم از اون دنیا نصیبت کنه هر وقت بیام سر گوشی اول کانال شما رو چک میکنم وضو گرفته بودم برم نمازمو بخونم گفتم یه نگاه بندازم و برم وای که نمیدونید با خوندن پیام اون خانم که پسر ۲۵ سالش رو از دست داده چه حالی شدم چقدر اشک ریختم گفتم قبل خوندن نمازم به این خواهر دل شکسته حرفایی رو بزنم خواهر خوبم شما نباید خودتو مقصر بدونی عمر دست خداست اگه ادمها بدونن از چه اتفاقات که جلوگیری نکنن ولی اینا همه دست خداست خدا خودش داده خودشم اینجوری برده از حکمت خدا هیچکس آگاه نیست عزیز دلم هیچ حرفی نمیتونه غم بزرگ دلت رو کم کنه ولی با حکمت خدا نمیشه جنگید همه رفتنی هستن کی مونده یکی زود یکی دیر شما یه دختر امانت خدا رو داری به اون فکر کن اون غیر شما کیو داره به پدرش که نمیتونه تکیه کنه شما باید قوی باشی شما تنها مادری نیستی که فرزند و جگر گوشه اش رو از دست داده آرامش داشته باش اون حتما از حال شما آگاهه ولی کاری برای ناراحتیت نمیتونه انجام بده براش صلوات بفرست شادش کن دل خودتم آروم میشه مطمعن باش تو بهشت منتظر شما میمونه و اون دنیا ملاقاتش میکنی یکی از نزدیکان ما پسر جونش رو از دست داد و خیلی بیتابی میکرد خواهرم خواب دیده بود که گفته من اینجا منتظر میمونم و همه شما اگه کار خوب انجام بدید تک تک پیش من می آیید اونا زنده اند عزیزم ما از حال اونا خبر نداریم اون جاش خوبه تو دلتنگ اونی دلتنگ نباش عزیزم دلت رو آروم کن یاد خدا زیاد باش ذکر زیاد بگو برای خودت و برای پسرت قران زیاد بخون تا هر دوتون آرامش داشته باشید برات دعا میکنم دلت آروم بگیره عزیزم تو هم کمک کن هم به خودت هم به همسرت اون و دخترت الان بیشتر از هر زمانی به تو احتیاج دارن ان شاء الله ترک کنه ندیده دوستت دارم و از دور دعاهام رو برات میفرستم الهی به زودی حال دلت خوب شه و برامون بنویسی که این بحران رو پشت سر گذاشتی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
معاشرت با اعضای فرقه ضاله بهائیت
پرسش :آیا ارتباط و معامله بهائیان جایز است؟
پاسخ :شک نیست که آنها افراد منحرفی هستند، و اساس مذهب ساختگی آنها از سوی دولت های استعماری انگلستان و آمریکاست، و جزء کفّار حربی هستند. آنها نجس هستند و هیچ گونه معاشرت، خرید و فروش و همکاری با آنها جایز نیست.
هدایایی که از بهایی خریده شده است ✅
پرسش :طی مراسمی که داشتم متوجه شدم هدایایی که نزدیکانم به من دادند از فروشگاه یک بهایی خریداری شده ضمن اینکه هدایا قیمتهای هنگفتی دارند. وظیفه چیست؟
پاسخ :فعلا شما می توانید از آنها استفاده کنید ولی سفارش کنید در آینده این کار را نکنند.
حکم قبول هدیه از بهائی ✅
پرسش :آیا می توان از فرد بهایی هدیه ( اعم از مواد گوشتی و غیرآن ) دریافت نمود؟
پاسخ :اشکالی ندارد ولی رفت و آمد و دوستی با اعضای فرقه ضاله جایز نیست مگر اینکه امید هدایت آنها برود.
آموزش به بهاییان ✅
پرسش :معاشرت با بهایی و آموزش و پرورش آنها چه حکمی دارد؟
پاسخ :بهایی کافر حربی است زیرا از هرگونه تلاش و کوشش ضد مسلمانان ابا ندارند. آموزش و پرورش آنها جایز نیست. مصادره اموال آنان مانعی ندارد مگر اینکه فعالیتی نداشته باشند.
نماز در خانه بهایی ✅
پرسش :نماز خواندن درخانه بهایی چه حکمی دارد؟
پاسخ :جایز نیست.
دیه بهایی ✅
پرسش :آیا فرد بهایی در مقابل مسلمان دیه دارد یا خیر؟ اگر دارد دیه بهایی چقدر است؟
پاسخ :دیه ای برای او ثابت نیست ولی اقدام به قتل عمدی او نیز جایز نیست.
معالجه کردن بهایی ✅
پرسش :در صورت مراجعه کردن بهایی به پزشک آیا پزشک می تواند او را مداوا کند؟
پاسخ :مداوا کردن فرد بهایی با رعایت موارد طهارت برای پزشک مانعی ندارد.
همسایه بهایی✅
پرسش :اگر همسایه ما بهایی باشد چگونه با او معاشرت کنیم؟
پاسخ :برای کسانی که ناچار از معاشرت با آنها هستند و برای پرهیز از آنها به زحمت می افتند پاک محسوب می شوند .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
و نيز از مرحوم آقاميرزا محمود شنيدم كه فرمود در نجف اشرف مرحوم آقا شيخ محمد حسين قمشه اى كه از فضلا و تلاميذ مرحوم سيد مرتضى كشميرى بود مشهور شده بود كه ((از گور گريخته )) و سبب اين شهرت چنانچه از خود آن مرحوم شنيدم اين بود كه ايشان در سن هيجده سالگى در قمشه به مرض حصبه مبتلا مى شود، روز به روز مرضش سخت تر شده اتفاقا فصل انگور بود و انگور زيادى در همان اطاقى كه مريض بود مى گذارند، ايشان بدون اطلاع كسى ، از آن انگورها مى خورد و مرضش شديدتر شده تا مى ميرد.
در آن حال حاضرين گريان شدند و چون مادرش آمد و فرزندش را مرده ديد مى گويد كسى دست به جنازه فرزندم نزند تا برگردم ، فورا قرآن مجيد را برداشته و بالاى بام مى رود و سرگرم تضرع به حضرت آفريدگار مى شود و قرآن مجيد و حضرت اباعبداللاهّلحسين را شفيع قرار مى دهد و مى گويد دست برنمى دارم تا فرزندم را به من برگردانيد.
چند دقيقه بيش نمى گذرد كه جان به كالبد آقا محمد حسين برمى گردد و به اطراف خود مى نگرد مادرش را نمى بيند، مى گويد به والده بگوييد بيايد كه خداوند مرا به حضرت اباعبداللّه عليه السلام بخشيد.
مادر را خبر مى كنند بيا كه فرزندت زنده شده ، سپس گزارش خود را نقل نمود كه چون مرگ من رسيد دو نفر نورانى سفيدپوش نزدم حاضر شدند و گفتند چه باكى دارى ، گفتم تمام اعضايم درد مى كند، يكى از آنها دست برپايم كشيد، پايم راحت شد، هرچه دست را رو به بالا مى آورد درد بدن راحت مى شد، يك دفعه ديدم تمام اهل خانه گريانند هرچه خواستم به آنها بفهمانم كه من راحت شدم ، نتوانستم تا بالاخره آن دو نفر مرا به بالا حركت دادند، بسيار خوش و خرم بودم ، در بين راه بزرگى نورانى حاضر شد و به آن دو نفر فرمود:((ما سى سال عمر به اين شخص عطا كرديم در اثر توسل مادرش به ما، او را برگردانيد)).
به سرعت مرا برگردانيدند ناگهان چشم باز نمودم اطرافيان را گريان ديدم به مادر خود گفتم كه توسل تو پذيرفته شد و مرا سى سال عمر دادند و غالب آقايان نجف كه اين داستان را از خودش شنيده بودند، در راءس مدت سى سال ، منتظر مرگش بودند و در همان راءس سى سال هم در نجف اشرف مرحوم گرديد.
نظير اين داستان است آنچه در آخر كتاب دارالسلام عراقى نقل كرده از صالح متقى ملا عبدالحسين ، مجاور كربلا و داستانى است طولانى و خلاصه اش آنكه پسر ملا عبدالحسين از بام خانه اش مى افتد و مى ميرد، پدرش پريشان و نالان بى اختيار به حرم حضرت سيدالشهداء عليه السلام پناهنده مى شود و زنده شدن پسرش را مى طلبد و مى گويد تا پسرم را ندهيد از حرم خارج نمى شوم ، بالاخره همسايگان از آمدن پدر ماءيوس شده و مى گويند بيش از اين نمى شود جنازه را معطل گذاشت به ناچار جنازه پسر را به غسّالخانه مى برند، در اثناء غسل ، به شفاعت حضرت اباعبداللّه عليه السلام روح پسر به بدنش برمى گردد لباسهايش را مى پوشد و با پاى خود به حرم حضرت مى آيد و به اتفاق پدرش به منزل برمى گردد.
نجات از دشمن
موارد زنده شدن مردگان به اعجاز ائمه طاهرين : بسيار است و پاره اى از آنها در كتاب مدينة المعاجز ضمن معجزات آن بزرگواران مذكور است .
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام خسته نباشید
پسرم چند سالی هست که ناخن شصت پاش تو گوشت فرومیره
وعفونت می کنه دکتر گفته باید جراحی کنید
لطفا راهنمایی کنید که بدون جراحی خوب بشه
ممنون از لطفتون انشاالله همگی خیرببینید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وعرض خسته نباشید خدمت شما
تشکر از کانال خوب وعالیتون
ببخشید میخواستم بپرسم کسی هست که تجربه پرورش قارچ رو داشته باشه
درواقع میخام ببینم ایا ارزش داره و میصرفه که تولید انجام بدیم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشد
پسرم ۱۰ سالشه
دوساله کم کم داره موهایش سفید میشه
حدود سی چهل تا موهایش سفیده
کسی راهکار داره برای این که موهایش بیشتر از این سفید نشه
ممنون از همگی
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
باسلام وخسته نباشیدخدمت همه ی اعضای گروه بخصوص حبیبه خانم گل که وقت خودشون رودراختیارماامیگذارن خیردنیاواخرت نصیبشون باشه🤲🤲ببخشیدمن سوالی داشتم اورژانسی هرچی سریعترجوابموبدیدلطفا چون وقت زیادی نمونده یه داداش دارم پارسال زن گرفته عقدکرده بودن امسال میخوادطلاق بده بخاطردخالت خوانواده دختره الان درخواست داده دختره گفته بودکه مهریه میخوام داداش منم خیییییلی خرجشون کرده بودجشن نامزدی گرفت عقدهمه چی پارسال۱۰۰میلیون طلاگرفت ازپارسال تاالان به راحت۳۰۰میلیون خرج کرده الانم میگه مهریه میخوام داداشمم نداره به واسطه یکی ازفامیلامون رفته خونشون که مهریه نگیره وتوافقی طلاق بگیره الان راضی شدن رفتن مشاوره ۴۷روزبشون مهلت داده که بینم آیادرست میشه یان الان اینادیگه همدیگه رونمیخوان بیستم همین ماه دیگه۴۷روزه بایدبرن دادگاه امضاکنن ولی الان ازچن نفری شنیدیم که میگن مامان دختره گفته اول دخترموطلاق میدم بعداعتراض میکنم واسه مهریه گفتم ایاهمچون چیزی میشه طلاق بگیری بعداعتراض کنی واسه مهریه کسی اگه فامیلی ازش وکیله ینی مشابه همچون مشکلی راداشته بی زحمت راهنمایی کنیدایامیشه بعدطلاق مهریه یادیگه نمیشه خودم ازمشاورشون پرسیدم میگفت جدیدامیشه توروخداهرکی بلده درمورداین سوالم دریغ نکنه ممنون ازهمگی خیرببینیدایشالاه سپاس ویژه ازهمه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت حبیبه خانم خداخیرتون بده بابت گروه خوبتون
ببخشید اگه تابحال کسی کیست خونی تخمدان داشته خوب شده باتجربه ای داره راهنمایی کنید اگه دکترخوبی شیرازمیشناسیدبرام بفرستید وتخمدان چپمه میگن خطرناکه خداشفای همه مریضاروبده ممنون بازم ازگروه خوبتون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خانوم ها..... تو روخدا ی راه مطمعن و تجربه شده بگید..
من هشت ماه بعد از زایمانم رو دو تا گونه هام لک افتاده.. خیلی بده. اذیتم هرجا میر م میخان نظر بدن ک فلان کار و بکن و بهمان کارو بکن.. اینو بخور و اونو بزن.... خسته شدم
مزو پوست رفتم. انواع و اقسام کرم و پمادها رو زدم چه شیمیایی چه طبیعی..
کبدم مشکلی نداره. چکاپ چندین بار دادم فقط کم خونی دارم. همین...
خدا خیرتون بده بگید چیکار کنم؟؟؟😭
ی سوال دیگه اینکه من فراتین خونم 7 و خونریزی زیاد ب خاطر فیبروم دارم. دکتر هم میگه چون زیر 7 روز پاک میشی الان احتیاج ب جراحی نیست.. روزی دوتا قرص آهن میخورم ولی داعم سرگیجه دارم و بی حالم...
جرات ندارم ی مسافرت برم. چون وقتی میرسم مقصد انگار دنیا رو سرم خراب میشه... خیلی ها رو میشناسم ک فراتین شون کمتر از منه اصلا اینجوری نیستن
من چیکار کنم... 😭😭😭
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_پاسخ 👇❤️
@adminam1400
#داستان_مریم_عباس 🌸🍃
برای یک لحظه نگاهم کرد و جوابم رو داد .. وقتی در رو بستم هر دو نمیدونستیم چکار کنیم .. وسط اتاق ایستاده بود ..
با دست اشاره کردم و گفتم بفرمایید بشینید من الان میام ..
به سمت آشپزخونه میرفتم که گفت من چیزی نمیخورم ..
برگشتم و با فاصله ازش نشستم .. قلبم طوری خودش رو به سینه ام میکوبید که میترسیدم صداش رو بشنوه .. با انگشتم با گلهای فرش بازی میکردم .. حس کردم نگاهم میکنه .. سرم رو بلند کردم برای یک لحظه چشم تو چشم شدیم .. ته دلم لرزید .. چقدر جذاب بود، حتما زنش هم خوشگله .. نگاهش رو ازم دزدید .. گوشه ی سبیلهاش رو گرفته بود و بازی میداد ..
چند دقیقه هر دو تو سکوت نشسته بودیم .. نفس بلندی کشید و گفت میشه یه لیوان آب بیاری ..
بلند شدم و گفتم بله .. حتما .. هنوز قدمی برنداشته بودم که گفت قراره همش با چادر بگردی ؟؟ مگه من نامحرمم
گفتم آخه.. خجالت میکشم ..
با جدیت گفت خجالت میکشیدی چرا قبول کردی؟ من الان دیگه شوهرتم
از لحنش ناراحت شدم .. بدون حرف ، چادرم رو رها کردم و بدون چادر رفتم یه لیوان آب آوردم ..
برگشتم و همون جای قبلی نشستم ..
کمی از آب خورد و اومد نزدیک من نشست
با اینکه حس خوبی بهش پیدا کرده بودم ولی معذب بودم و سرم رو کمی عقب بردم با اخم گفت مگه نامحرمم که فرار میکنی؟👇👇👇
ادامه شو اینجا بخونید👇❌
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
داستان جنجالی مریم وعباس🙈🔞👆
سنجاق شده ها👆😍