eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.8هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
🌸🍃 برای یک لحظه نگاهم کرد و جوابم رو داد .. وقتی در رو بستم هر دو نمیدونستیم چکار کنیم .. وسط اتاق ایستاده بود .. با دست اشاره کردم و گفتم بفرمایید بشینید من الان میام .. به سمت آشپزخونه میرفتم که گفت من چیزی نمیخورم .. برگشتم و با فاصله ازش نشستم .. قلبم طوری خودش رو به سینه ام میکوبید که میترسیدم صداش رو بشنوه .. با انگشتم با گلهای فرش بازی میکردم .. حس کردم نگاهم میکنه .. سرم رو بلند کردم برای یک لحظه چشم تو چشم شدیم .. ته دلم لرزید .. چقدر جذاب بود، حتما زنش هم خوشگله .. نگاهش رو ازم دزدید .. گوشه ی سبیلهاش رو گرفته بود و بازی میداد .. چند دقیقه هر دو تو سکوت نشسته بودیم .. نفس بلندی کشید و گفت میشه یه لیوان آب بیاری .. بلند شدم و گفتم بله .. حتما .. هنوز قدمی برنداشته بودم که گفت قراره همش با چادر بگردی ؟؟ مگه من نامحرمم گفتم آخه.. خجالت میکشم .. با جدیت گفت خجالت میکشیدی چرا قبول کردی؟ من الان دیگه شوهرتم از لحنش ناراحت شدم .. بدون حرف ، چادرم رو رها کردم و بدون چادر رفتم یه لیوان آب آوردم .. برگشتم و همون جای قبلی نشستم .. کمی از آب خورد و اومد نزدیک من نشست با اینکه حس خوبی بهش پیدا کرده بودم ولی معذب بودم و سرم رو کمی عقب بردم با اخم گفت مگه نامحرمم که فرار میکنی؟👇👇👇 ادامه شو اینجا بخونید👇❌ https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2 داستان جنجالی مریم وعباس🙈🔞👆 سنجاق شده ها👆😍
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام خسته نباشید حبیبه خانم لطفا سوالم رو اورژانسی بزارین چون واقعا دیگه دارم اذیت
❤️🍃 سلام به همه، برا اون خواهر عزیزی که گفتن حامله ان ویار شدید دارند، من خودمم همینطور بودم تا پنج ماه آبم میخوردم میاوردم بالا، یه دونه میوه به، رسیده بزار رو شعله پخش کن بعد بزار روی گاز با حرارت ملایم بپزه، یا یه بزار وسط یه فویل تو ماکروفر تا بپزه بعد نصفش بخور،صبح زود قبل از بلند شدن از رخت خواب یه قاشق رب انار شیرین یا ملس بخور، و من خودم با قطره ضد تهوع متوکلوپرامید و رعایت این موارد خیلی خیلی بهتر شدم، انشاالله که انجام بدین و نتیجه بگیرید، (به امید ظهور آقامون امام زمان) 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام خانمی که شیر نجوشیده خورده عزیزم اصلا به دلت بد راه نده. اینقدر قیمت گاو گرون هست که گاوداري ها مرتب گاوهاشون را چک میکنن و دامپزشک دارن که یه وقت مریض نشن... 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام خانمی که برادرشون پیسی دارن یه سری امپول هست یه مقدار گرونه ولی بزنن پیسی ازبین میره ,ببرن دکتر پوست,سردیجات هم نخورن ,واینکه موقع حمام اون قسمتها که پیسی داره لیف رو نمالن که به بقیه جاها منتقل بشه , اللهم اشف کل مریض 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 خانمی که یبوست دارن ودرددارن ,من اینجوری خوب شدم,خوردن شربت انجیر یا انجیرخشک,شیاف انتی همورویید ,ده تا هرشب یه دونه,پماد کالاندولا به مقعدبزنن,خوردن سبزی خوردن و پیاده روی,اب ولرم وعسل یا اب ولرم وخاکشیر ناشتا,اللهم اشف کل مریض ,التماس دعا دارم برای سلامتی دخترام,من مامان دو گلدختر 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 خانمی که با بچش رفتاربدی داره ,حتما حتما ساعاتی رو به خودش اختصاص بده تنها بره بیرون خرید پیاده روی یا کلاس هنری , حتما پیش روانشناس هم بره ,صحبت کنه , 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام خانمی که پاشون بخیه داره وعفونت میده ۲۲سالشه هم میتونن پماد تتراسایکین بزنن هر ۱۲ساعت ,یا عسل بمالن وروش رو ببندن 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام درجواب خانم عزیزی که دختر 16سالشون مشکل یادگیری داره والکی میخنده این شماره ی خانم توحیدی توی زنبیل آباده کارشون عالیه تماس بگیرید مشکلتون رو بگید بهتون میگن که درمانشو میدونن یانه 0912 759 2166 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مرجان به علی گفتم دکتر چی گفته و گفتم یه روزعصر بیا خونه ما، بیا دیدن مامانم و
🌸🍃 مرجان مریم با عصبانیت گفت چون تو تصمیم گرفتی گند بزنی به زندگیت نباید از ما بخوای باهات همکاری کنیم. برو هر کار دلت میخواد بکن. خداروشکر دیگه پدر و مادری ام نداری که بالاسرت باشن اختیارت دست خودته، قرار عقد میزاری سر خود، پس مثل بی کس و کارا ام برو محضر عقد کن. اون روز با ناراحتی از خونه مریم بیرون اومدم و تا خونه گریه کردم، چرا قرار نبود یه بار با دل خوش و مثل همه زنای عالم عقد کنم؟ فرداش صبح زود مریم زنگ زد و آدرس محضرو گرفت و گفت فردا میان دنبالم که ببرنم محضر، خوشحال شدم. فرداش لباس پوشیدم ، اماده شدم، مریم اینا اومدن و رفتیم محضر، مریم ناراحت بود، تو خودش بود و انگار منتظر تلنگری بود که اشکش بیاد. علی تنها اومده بود. یه بار دیگه نشستم پای سفره عقد بازم مثل بقیه عروسا نبودم ولی دلم به حضور علی گرم بود.. خطبه عقد خونده شد، یه نگاهی به علی کردم ، واقعا دوسش داشتم، علاقه ای که این بار فقط از سر شناخت بود، این بار کنار مردی بودم که اول شناختمش بعد عاشقش شدم. پس این بار قرار بر خوشبختی بود. چشمامو بستم و مامان و بابا و مینا رو دیدم که کنار مریم وایساده بودن و به ما نگاه میکردن، گفتم خدایا به امید خودت و بله رو گفتم. مریم و احمد اقا دست زدن، صحنه عجیبی بود، مریم دست میزد ولی جلوی اشکاشو نمیتونست بگیره. خواهرم نگران اینده من بود. بعد از عقد علی از همه دعوت کرد برای ناهار ولی مریم و احمد نیومدن و من و علی رفتیم ناهار خوردیم و بعدش رفتیم سر خاک مامان و بابا و مینا و بعدم سر خاک بابای علی شیرینی خریده بود و تو بهشت زهرا پخش میکرد ومی گفت زنده هاشون که نیومدن عروسی ما ، ما عروسیمونو آورریم پیش مرده هاشون، گفتم علی میگم بدشگون نباشه بعد عقد اومدیم قبرستون؟ علی گفت چه شگون بدی؟ اومدیم پیش کسایی که دوستمون داشتن، مطمئن باش دعاشون پشتمونه همشونه. بعد از اون باهم برگشتیم خونه ما علی یه کیک خریده بود و داده بود روش بنویسن پیوندمان مبارک، گلم خریده بود،دوربین عکاسیشم آورده بود، اون شب برای خودمون اهنگ عروسی گذاشتیم و رقصیدیم و مراسم عقد گرفتیم، کیک خوردیم و کلی عکس یادگاری انداختیم. حتی علی دو تا حبه قند بالاسرمون گرفته بود و بهم میسابید و میگفت عروس رفته گل بیاره. گفتم علی ما بی کس ترین عروس و داماد دنیاییم، علی گفت خودمون میشیم کس خودمون. خیلی غریب بودیم اون شب، ولی دلمون بهم گرم بود، من دلم نمیخواست عروسی بگیریم، ولی علی گفت چند ماه بعد یه مهمونی کوچیک بگیریم بعد من برم خونه علی زندگی کنیم، گفت تا اون موقع وسایلامو جمع کنم و برای خونه یه فکری بکنم. با علی قرار گذاشتیم خونه مامان اینا رو بازسازی کنیم و بدیم اجاره. پنج شنبه ها علی همیشه میرفت دنبال آوا دخترش و اخر هفته باهم بودن و جمعه غروب میبرد میذاشتش خونه مادرش. اولین پنج شنبه بعد عقدمون گفت توام بیا بریم باهم اوا رو ببریم بیرون، اوا ام تورو ببینه. گفتم نه این هفته رم تنها برو دنبالش بذار فرصتی باشه تنهایی باهاش حرف بزنی و ذهنشو اماده کنی. علی موافقت کرد و تنها رفت و منم موندم خونه تا کارامو بکنم. یکی دو ساعت بعد علی تنها برگشت، گفتم چرا تنهایی ؟ گفت دیوونه بچه رو نداد، گفت من نمیزارم بچم یه لحظه ام کنار زن تو باشه، دیگه برو ور دل زنت فکر بچه منم از کلت بیرون کن.اگه میخواستم میتونستم برم کلانتری مامور بگیرم بچرو تحویلم بدن ولی گفتم ولش کن علی گفت این الان خبر عقد مارو شنیده لجش دراومده میخواد حرصشو اینجوری خالی کنه. گفتم اگه دیگه بچه رو نده چی؟ گفت نمیتونه که، بعدم من اونو میشناسم دو روز بگذره به خاطر خود اوا ام که شده کوتاه میاد. تو اون مدت بیشتر شبا علی پیش من بود و اگر کاری پیش می اومد میرفت خونه خودش. حدود یه ماه از عقدمون گذشته بود و تو اون مدت علی اصلا خونه مادرو خواهراش نرفته بود. و هربار که زنگ میزدن و میگفتن بیا دلمون برات تنگ شده میگفت من بدون زنم نمیام، زنگ بزنیم قشنگ زنمو دعوت کنین باهم بیایم اونجا. یه بار خودم شنیدم مادرش گفت زن تو مارو ادم حساب نکرده، نگفته این مرد یه خانواده ای ام داره ، پاشده همینجوری اومده محضر عقد کرده. انگار همه لنگه خودش بی کسن. دلم خیلی شکسته بود ولی سعی میکردم جلوی علی بروز ندم. دلم میخواست بی دردسر میرفتیم سر خونه و زندگیمون حالا دیگه فهمیده بودم که همه اینا میتونه رو زندگیم تاثیر بزاره برای همین برام مهم نبود در موردم چی فکر میکنن یا پشت سرم چی میگن فقط میخواستم دشمنی رو کنار بزارن و منو به عنوان عروسشون بپذیرن، دلم یه زندگی اروم و بی حاشیه میخواست ولی میدونستم حاشیه های زندگی علی خیلی زیاده. علی شوهر خوبی بود بهم محبت میکرد و براش مهم بودم ،ولی تو این مدت یه چیزو خوب فهمیده بودم، اینکه دنیای من اول از من شروع میشه، این منم که به اطرافیانم اجازه میدم چطور باهام برخورد کنن ....
❤️🍃 سلام دوستان میخام هم باهاتون درد و دل کنم هم راهنمایی بخوام من یه دختر مجرد 29ساله هستم تو زندگی خیلی سختی کشیدم که الان بخوام بگم خیلی زیاد میشه تو زندگیم به هیچ کدام از آرزوهام نرسیدم خیلی ناراحتم همش فکر میکنم چه فرقی بین من و بقیه بوده مگه دیگران چ خوبی کرده بودن که من نکردم وقتی به همسن و سالام نگاه میکنم که الان همشون ازدواج کردن و سر خونه زندگیشون هستن یا به شغلی که دوست داشتن رسیدن برای خودم خیلی ناراحت میشم من تلاش زیاد کردم برای رسیدن به خواسته هام اما هیچوقت نشد نمیدونم چ حکمتی توش بوده ولی رو روحیه ام تأثیر خیلی بد گذاشته برای ازدواج هم که انگار هیچوقت هیچکس منو نمیبینه از نظر ظاهری متوسط هستم ولی دختر سربراهی بودم و از این مدل دخترایی نبودم که تو زندگی اهل دوست پسر و رابطه هستن،خب وقتی به بقیه نگاه میکنم که با وجود اینکه خیلی از چیزایی که من دارم ولی اونا ندارن بازم با این وجود دیده میشن و پسندیده میشن دلگیر میشم ،آخه فرق من با بقیه چیه،فقط چندتا خواستگار داشتم که اونا هم پیشنهادی بودن و به نتیجه نرسیده.خیلی گلایه میکنم از خدا که فرق من با بقیه چیه که به خیلی چیزا تو زندگیشون دارن ولی من هیچی ندارم ،اینم بگم که خیلی دختر مقیدی بودم همیشه نماز اول وقت ،روزه،اهل حلال و حرام،محرم و نامحرم بودم الانم خیلی چیزا برام مهمه ولی سه سال هست نماز نمیخونم خیلی از این بابت ناراحتم ولی از زمانی که به خواسته هام نرسیدم گذاشتم کنار،الان دیگه ازدواج کردن برام اصلأ مهم نیست چون احساس میکنم قسمتم نبوده و نیست که ازدواج کنم خودمم دیگه دلسرد شدم بس که برای همه چی دعا کردم و هیچچ نتیجه ای ندیدم ،بعضی وقتها با خودم فکر میکنم خدا باهام قهره که جواب دعاهام رو نمیده خستم بخدا اینقدر از زندگی خستم که روزی صدبار آرزوی مرگ میکنم ،با خودم فکر میکنم چرا باید زنده باشم برای چی وقتی تو زندگیم هیچی ندارم ،بودن یا نبودنم تو دنیا چ فرقی داره از شما عزیزان میخواهم برام از ته دل دعا کنید شاید خدا جواب دعاهای شما رو بده😭 ی مشکل دیگه که دارم اینکه مدت س سال هست ریزش مو شدید دارم دکتر هم مراجعه کردم نتیجه نگرفتم و الان بحدی موهام ریخته که به مرز کچل شدن رسیدم ،تنبلی تخمدان و کیست ریز زیاد دارم ،هورمون هام هم بهم ریخته هست ،کبدمم یکم چربه ،نمیدونم بر اثر اینا هست یا نه،ینفر گفته بودن برای تنظیم هورمون رازیانه خوبه ولی ینفر دیگه گفته بودن که اگه کیست داشته باشی نباید استفاده کنی میخاستم اگر کسی راهکار خوبی که هم برای ریزش مو و هم مواردی که گفتم دارن بهم بگن و کامل برام توضیح بدن و ی سوال دیگه اینکه چطور بفهمیم طبع سرمون سرد هست یا گرم ترو خدا راهنماییم کنید که از این زندگی سیر شدم،خودتون میدونید که برای ی دختر پوست و مو چقدر مهمه دارم میمیرم لطفاً سر نمازاتون برام دعا کنید اسمم باشه (تنهاترین) 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 روزه‌ی زن مستحاضه پرسش :روزه گرفتن برای زن مستحاضه چه حکمی دارد؟ پاسخ :روزه زن مستحاضه صحیح است. مستحاضه قلیله نیازی به غسل کردن ندارد ولی مستحاضه کثیره در صورتی روزه او صحیح است که غسل نماز مغرب و عشای شبی که می‌خواهد فردای آن را روزه بگیرد به‌جا آورد و همچنین غسل‌های روزی را که روزه است (بنابر احتیاط واجب). حکم روزه زن حائض در صورت قصد اقامت ده روز و انصراف قبل از پاکی پرسش :اگر زن حائض قصد ده روز کند و در روز پنجم عادت ماهیانه برای ماندن ده روز مردد شود نماز و روزه‌اش چه حکمی دارد؟ پاسخ :اگر نماز چهار رکعتی نخوانده نماز شکسته است و روزه نمی‌تواند بگیرد. حکم روزه با استفاده از قرص و مشاهده‌ی لکه‌های پی‌درپی پرسش :آیا زنان می‌توانند برای این‌که بتوانند روزه را کامل بگیرند، از قرص‌های جلوگیری استفاده نمایند؟ پاسخ :درصورتی‌که ضرر مهمی نداشته باشد اشکالی ندارد و چنانچه لکه‌هایی ببیند ولی سه روز اول متصل و پی‌درپی نباشد حکم استحاضه را دارد. استحباب ترک مبطلات روزه در صورت پاک شدن زن حائض پرسش : چنانچه زن حائض در وسط روز پاک شود، آیا می‌تواند روزه بگیرد؟ پاسخ :اگر زن بعد از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاک شود نمی‌تواند روزه بگیرد، هرچند مستحب‏ است اعمالى که روزه را باطل می‌کند ترک کنند. حکم روزه در صورت مشاهده‌ی خون حیض و قطع آن توسط آمپول پرسش :اگر خانمی عادت ماهیانه شده ولی در همان روز اوّل یا دوّم با آمپول یا قرص قطع نماید، آیا روزه امروز او صحیح است؟ پاسخ :روزه صحیح است. حکم روزه در صورت زایمان بدون خارج شدن خون پرسش :اگر زن روزه‌دار بچه‌ای سقط کند و یقین به خارج شدن قطره‌ای خون نداشته باشد روزه‌اش باطل نیست؟ (صرف زایمان و سقط مبطل نیست) پاسخ :روزه صحیح است. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ مرحوم حاج عبدالعلى معمار عالم فرد - عليه الرحمه - نقل كرد: اوقاتى كه موفق به زيارت كربلا بودم ، روزى در صحن مقدس نشسته بودم ، يك نفر هم نزديك من نشسته بود، اسم او را پرسيدم گفت فلان خراسانى . از شغل او پرسيدم گفت ((بنايى )). ديدم با من هم شغل است ، پرسيدم زوار هستى يا مجاور؟ گفت سالهاست در اين مكان شريف سرگرم بنايى هستم . گفتم در اين مدت اگر عجايبى ديده اى براى من نقل كن ، گفت : متصل به صحن شريف سمت قبله قبرى است مشهور به قبر دده و چون مشرف به خرابى بود چند نفر حاضر شدند آن را تعمير كنند و به من مراجعه نمودند و من اقدام نمودم و براى محكم شدن شالوده ، به كارگرها دستور دادم اطراف قبر را بكنند، قسمتى كه نزديك قبر بود در اثناى حفر، جسد آشكار گرديد به من خبر دادند، چون مشاهده كردم ديدم جسد تازه است و ليكن به سمت چپ خوابيده ؛ يعنى صورتش رو به قبر مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السّلام است و پشت او رو به قبله است و به همان حالت قبر را پوشانده و تعمير آن را به اتمام رساندم . مؤ يد اين داستان است آنچه را مرحوم حاج ميرزا حسين نورى - اعلى اللّه مقامه - در كتاب ((دارالسلام )) نقل نموده كه استاد ما علامه بزرگوار شيخ عبدالحسين تهرانى اعلى اللّه مقامه - براى توسعه سمت غربى صحن مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السّلام خانه هايى خريد و جزء صحن شريف قرار داد و قريب شصت سرداب براى دفن اموات در همان قسمت قرار داد و روى آنها طاق زدند و مردم مردگان خود را در آن سردابها دفن مى كردند، چون مدتى گذشت دانسته شد كه طاق روى سردابها در اثر كثرت عبور مردم بر آن ، توانايى تحمل را ندارد و ممكن است فرو ريزد و سبب زحمت و هلاكت شود، لذا شيخ امر فرمود كه طاق را بردارند و از نو دو مرتبه با استحكام بيشترى بنا كنند و چون جماعت بسيارى در سردابها دفن شده بودند امر فرمود سردابى را خراب كنند و بنا كنند، بعد سرداب ديگر و هر سردابى را خراب مى كردند يك نفر پايين مى رفت و خاك بر جسد مرده مى ريخت به مقدارى كه كشف نشود و هتك حرمت اموات نشود، پس مشغول شدند تا رسيدند به سردابى كه مقابل ضريح مقدس بود چون پايين رفتند براى پوشانيدن جسدها، ديدند تمام جسدهايى كه در اين قسمت هست سرهايشان كه در جهت غرب بوده به جاى پايشان كه رو به قبر شريف بوده قرار گرفته و پاها به سمت غرب است . مردم خبر شدند جماعت بى شمارى مى آمدند و اين منظره عجيبه را مشاهده مى كردند و آن جسدهايى كه در اين قسمت بوده و منقلب گرديده سه جسد بوده كه يكى از آنها جسد آقاميرزا اسماعيل اصفهانى نقاش بوده كه در صحن مقدس مشغول نقاشى بوده و پسرش وقتى كه منظره جسد پدر را مى بيند گواهى مى دهد كه من هنگام دفن پدرم حاضر بودم و بدن پدرم را كه دفن كردم پاهايش رو به ضريح مقدس بود والحال مى بينم سرش رو به ضريح است و آشكار شد بر مردم اينكه اين تغيير وضع جسد چند ميت تاءديبى از طرف خداوند است بندگانش ‍ را كه بشناسند راه ادب و طريقه معاشرت با ائمه عليهم السّلام . و در همان روز، فاضل صالح متقى حاج ملا ابوالحسن مازندرانى براى من نقل كرد و گفت مدتى پيش از ظهور اين معجزه خوابى ديدم كه در تعبير آن حيران بودم وامروز تعبيرش آشكار شد و آن خواب اين بود: تقيه صالحه خاله فرزندم چون فوت شد او را در همين قسمت از صحن شريف دفن كردم پس شبى در خواب او را ديدم و از حالش و آنچه برايش پيش آمده پرسش كردم ، گفت به خير و عافيت و خوبى و سلامتى هستم غير از اينكه تو مرا در مكان تنگى دفن كردى كه نمى توانم پايم را دراز كنم و دائما بايد سرم را بر زانو گذارم . چون بيدار شدم جهت آن را ندانستم تا الا ن كه دانستم پا را به سمت قبر مطهر دراز كردن بى ادبى به ساحت قدس امام عليه السّلام است و اين معجزه در ماه صفر1276 بوده است . مستفاد از اين دو داستان آن است كه خداوند به اين تغيير وضع جسد چند ميت به مسلمانان مقام و شاءن امام ها و لزوم احترام و تكريم و ادب با ايشان را بفهماند جايى كه خداوند راضى نيست پاى ميت يا پشت ميت به قبر امام عليه السّلام باشد پس زنده ها چقدر بايد رعايت ادب و احترام قبر شريف را بنمايند. خداوند لعنت كند و زياد فرمايد عذاب جماعتى را كه خود را مسلمان مى دانستند و به اين قبر شريف اهانتها نموده و زوارش را منع مى نمودند بلكه شكنجه ها مى دادند، خصوصا متوكل عباسى كه عده اى را ماءمور كرد براى خراب كردن و از بين بردن آثار آن و از عجايب آنكه عاقبت همين متوكل زوار را آزاد گذاشت به تفصيلى كه در خصائص الحسينيه شيخ شوشترى - عليه الرحمه - ذكر شده است . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام خوب هستین ببخشید من یه سوال داشتم من یه پسر هشت ساله دارم از پاییز ماهی یک بار مریض میشه طوری که تب و لرز داره وبدن درد البته تبش با دارو کنترل میشه و اورژانسی نیست.بعضی وقتها بدون علائم وگاهی همراه گلو درد، دکتر بردیم آزمایش وسنو گرافی خداروشکر نرمال بود بعد یه دکتر گفت ممکنه تب دوره ای یا مدیترانه ای باشه. من سرچ کردم اگه اینطور باشه باید همیشه دارو بخوره خیلی نگران شدم میشه راهنمایی کنیت ایا تشخیص درسته یا فقط ممکنه سرما خوردگی باشه کسی تجربه داشته. ممنونم.. برای ظهور آقا صلوات. اسمم باشه مامان رضا ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ یه سوال دیگه داشتم کسی بوده که از کرم اربیانا که تبلیغ میکنن استفاده کرده باشه. چطوریه خوبه آیا.. قیمتش یه کم زیاده خواستم سفارش بدم. سپاس از، شما ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام لطفا مشکل منو تو گروه بذارید دختر من پیش دبستانیه تو خانواده و اطرافیان سروزبون داره و خوبه تو مدرسه حسابی ساکت هر چی شعر بگی چه تو مدرسه چه خودم ویا از تلویزیون حفظه زود یاد میگیره ولی تمرکز نداره مثلا اعداد هر چی یاددادن تو مدرسه بلد نیست خودمم باهاش کار میکنم که فقط مثلا با دیدن بگه این عدد چنده نمیگه چند روز از یک تا سه هر کار میکنم اشتباه میگه سال دیگه باید بره کلاس اول نگران شدم الان تو کلاستون همه بچه ها تند تند میگن عدهارو یاد گرفتن ولی این نه چیکار کنم راهکاری دارید ممنون میشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام عزیزمن یه سوال دارم لطف میکنیدبزاریدتوگروه به کمک خواهرانیاز دارم خواهرامن روز۲۲بهمن دندان عصب کشی وپرکردم بافرداش دوباره رفتم تاتولب انجام دادم از اون روز تاالان بیست روزه اصلا بی حسی لبم ولپم از بین نرفته هرچی دکتررفتم داروحساسیت دادن تااخرخوردم داروچرک خشک کن دادن آمپول دادن همه رومصرف کردم ولی بی حسیش ازبین نرفته بعضی وقت هاکم میشه دوباره سرمامیزنه چیزهای گرم میخورم مانندعسل گردوبادام دارچین دوباره بی حسیش بیشترمیشه حالا کسی تجربه ای داره دراختیارم بزاره اینم بگم برادندانم بی حسی تزریق کردولی برالبم پمادبی حسی زدحالااطرافیان میگن چون دوباربی حسی دردوروز زدی این طوری شده اگه دکتریادندان پزشک توگروه هست لطفاکمکم کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام من تازه ۵۰ سالم شده پریودی من دوهفتس عقب افتاده وانشالله به امید خدا انگار دارم یائسه میشم و برای همیشه از شر این پریودی ماهانه خلاص میشم😅 ولی شنیدم اونایی میخان یائسه بشن خیلی اذیت میشن هرچندماه یکبار پریود میشن با خونریزی شدید و طولانی😐 نمیدونم شاید هم خیلی سخت نباشه چون هنوز تجربه نکردم ولی همش نگرانم که اینده چی میخاد بشه تا کی پریودی من عقب میوفته کی قراره دوباره پریود بشم چقدر طول میشه تا کاملا قطع بشه لطفا خانومای که یائسه شدن تجربه شونو بگن چیکار کنم که اذیت نشم وراحت این دوره بگذرونم بیشتر برای نماز و غسل و روزه ناراحتم ممنون میشم❤️ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ و سوال دیگه ایی که دارم تازه خونه ساختیم یه طبقه دادیم دخترم با دامادم نشست و یه طبقه دیگه خودمون نشستیم ولی من یهو قبل از اثاث بچینم حال روحیم خراب شد طوری شد که دیگه نمیتونستم کارامو انجام بدم شبا از ترس خابم نمیبرد شوهرم و دخترم اثاث چیدن مرتب کردن ترس دلهره اضطراب و استرس حال عجییییب بعداز چندماه هنور حالم خوب نشده نمیتونم حتی یه حمام برم همش میترسم یه مقداری واسواس گرفتم که خیلی نگرانم شدید نشه کلی ‌ذکر و دعا قران و نمارهای مخصوص انجام میدم شوهرم تصمیم گرفته خونه رو اجاره بده یه مدتی بریم جای دیگه. زندگی کنیم به خاطر حالم که شاید بهتر بشم منم نمیدونم چیکار کنم آیا کارمون درسته یا نه؟ بنظر شما چیکار کنم قبول کنم تجربه ایی دارین بگین ممنون میشم نمیدونم جابجایی اثری داره میترسم خوب نشم بدتر هم بشم التماس دعا ازهمگی شما دارم الهی که هیچکس به حال من مبتلا نشه خدایا ناشکری نشه شکرت 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
چاقی صورت در خانه بدون بازگشت 😳🤯 تنها با مصرف جوانه گندم 😍😍 صورتت لاغر و شکسته شده ؟!🧐 میترسی تزریق ژل و چربی کنی یا پول تزریق و نداری؟؟ تپلی_صورت😊 بدون_عوارض 💜 اگه میخوای صورتت زودتر تپل بشه بیا تو کانالم😍 https://eitaa.com/joinchat/3019702891Ce418a5ad75 ارسال عدد ۱ به شماره ۰۹۳۸۵۱۷۱۰۹۲
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش ساعت 7:30 😔 دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود! زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد. خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم... عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش! شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟ زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم... بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد. اما در عین ناباوری ....👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85 چه صبری داری خدا😭👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۵۴۸🌼 @azsargozashteha