eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
های . ✅درمان اورژانسی فشار خون 🔻ماساژ بین شست و انگشت اشاره 🔻سوزن یا تیغ ریز زدن به نوک انگشتان دست و آمدن چند قطره خون 🔺جویدن ۲۱ عدد سیاه دانه 🔺خوردن یک قاشق سرکه انگور طبیعی 🔺و در صورت لزوم، حجامت عام ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 نازنین سرش درد میکرد نمیتونست تکون بده چشماشو ب زور باز کرد که ای کاش باز نمیکرد
🌸🍃 نازنین بچه ها خونه زن عموم جوریه ک دوتا زن عمو هام تو یه خونه بودن وقتی گریه میکردم زن عموم میفهمه صدا میاد تو حیاط پسر عموم ی اناربم میده و تهدید ک ساکت شو تا پیتزا بت بدم و هرچی خواسی و این چیزا  اما اون زن عموم تو حیاط میفهمه یکمشو و میبینه گریه کردم همون موقع تا ما میریم زنگ میزنه به  مامانم میگه و مامانم از من تو خونه پرسید منم واقعیتو گفتم ک اذیت شدم  پدرم برخورد کرد اما نزاشتن مامانش بفهمه و از اون روز من متنفر بودم ازش و دیگه کمتر میدیدمش ولی بگم کمبود محبت هنوز باهام بود و من گریه های شبانه داشتم با دوستامم زیاد حرف نمیزدم اما روزا شاد بودم شبا غمگین گاهی مدام دعوا داشتیم شبا ارزو مرگ میکردم منی که یه بچه ۱۰ ۱۱ ساله بودم و هروقت اعتراض میکردم خانوادم میگفتن تو همه چی داری کلاس ششم بودم از کمبود محبت دلم میخواس با یکی حرف بزنم تا این که با ی نفر اشنا شدم اسمش اریا بود خلاصه که با اریا حرف میزدم و چت می‌کردیم اون ۵ سال ازم بزرگتر بود منم گوشی نداشتم با سختی حرف میزدیم تو کوچه همو از دور میدیدیم اما اصلا بهم دست نمیزدیم یا از نزدیک حرف نمیزدیم فقط دوست بودیم  خیلی بهش وابسته شده بودم اونم کمکم بود مث ی داداش حس میکردم عاشقم و این چیزا ی روز بعد از ظهر توی ماه رمضان نشسته بودم تو کوچه اریا هم بود باهم چت میکردیم عکس ی گردنبند داد واسم اسمم روش بود گف ک این قشنگه نازی ؟چی دوست داری برات بخرم قلبم بوم بوم میکرد من و اریا این حرفارو نداشتیم من ی دختر کله خر تخس بودم اهل شیطنت غمامم تو خودم بود محبتمم با محمد بود و تمام. بهش گفتم اسم منو درست ببر گف ن اینطوری خاص تر و قشنگ تره ی حس عجیبی داشتم ولی اون زمان نمیشد هنوز بهش گفت عشق یا دوست داشتن فقط تعجب بود ک داشتم محبت میدیدم  اذان دادن خدافزی کردیم قدم زنان با دختر عمم میرفتیم به سمت مسجد ک اریا از کنارم رد شد ی نامه انداخت بازش کردم نوشته بود سلام نازیچیه من ببخشید ک بهت میگم نازیچیه من اما یه چنوقته همش خوابتو میبینم از جلو چشمم کنار نمیری اگ یکی سمتت بیاد میخوام بکشمش و این چیزا اولین بار بود اینارو میدیدم من با محبت بی گانه بودم من خودم بودم و خودم  ازم خواسته بود فکر کنم بهش جواب بدم اما اگ دوستش نداشتم همون دوست معمولی بمونیم براهم نمیدونستم چی کار کنم سر در گم بودم اما چون دل شکسته بودم خام حرفاش شدم نخواستم دلشو بشکنم منم براش نوشتم و قبول کردم از اون روز بیشتر هوامو داشت و...  زیاد راجبش نمیگم چون دوست ندارم بهش فک کنم خلاصه که چندماهی گذشت  تو یکی از روزهای برگ ریزان پاییز یکیاز دوستام به اسم شهلا گفت بگو برامون نهار ساندویج بیاره اگ دوستت داره و خودش بهم ی گوشی نوکیا داد منم زنگش زدم تا صدامو فهمید گفت جانم و مثل همه امر هام این یکی رو هم اطلاعت کرد بعدش برامون ساندویچ اورد اخر کار نشد ازش تشکر کنم ب دوستم گفتم تشکر کنه اما شمارش مونده بود و از اون شب اریا بین من و شهلا تقسیم شده بود نازنین بچه بود اما با اون سن از دروغ متنفر بود چند بار چتای اریا با شهلا رو تو گوشی شهلا دیده بود اما اریا مدام میگفت اشتباهه و این حرفا چتای شهلا و اریا مناسب سنشون نبود نازنین تعجب میکرد که یک بار هم با اریا راجب این چیزا صحبت نکرده اما شهلا با کمال پر رویی باهاش حرف زده بود ی شب بالاخره نازنین حرف زد و گفت ک من این پیامارو دیدم و شمارع هم مال توعه جای انکار نداره اریا گفت دروغه من اگ تن یکیو بخوام اون تویی اگ قراره کسی کنارم باشه اون تویی تو لب غنچه ای منی و این حرفا اما نازنین وقتی دید اریا انقد حیارو کنار گذاشته و دروغ میگه یکی از همون روزا بدون خدافزی رفت و اریا رو داد به رفیقش شهلا چون دیگه لایق خودش نمیدونست البته خیلی ب شهلا گوشزد کرد ک ببین منی ک عشق اولش بودمو راحت بیخیال شد تو خودتو بازیچش نکن اما شهلا گوش بدهکار نبود و اریارو میخواست نازنین تو ظاهر پر قدرت بود اما دلش داغون. شروع کرده بود به خودزنی حتی تو مدرسه از شدت گریه لباش خشک خشک شده بودن روزا وقتی میخندید ترک میخوردن و خون میومدن اما خودشو شاد نشون میداد اون زمان کلاس هفتم بود ی بچه درس خون با معدل ۱۹ و ۷۸  اما این بچه درس خون عادت کرده بود به تیغ زدن حتی گاهی چون یه ادم کثیف بهش گفته بود لب غنچه ای روی لباش تیغ سردو میکشید و خون گرم جاری میشد شبای پر درد ولی روزای شاد چ مسخره انقد ک هیجکس حتی خانوادش نفهمید چقد افسردگی داره مرداد ماه بود رفتن مشهد دقیقا مثل امسال با دل شکسته پیش اقا ناله کرد گفت یا ضامن اهو تو شاهد بودی چقد سختی کشیدم خوشحالم ک فهمیدم ادمم اشتباهه اما نا امیدم نکن معجزه کن تو زندگیم وقتی اومد شهرشون دختر خالش زنگش زد نازنین تو که خیلی استعداد داری بیا اینجا کلاس بازیگری .. .... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🍎 ✅درمان‌کیست‌تخمدان برمبنای طب سنتی كساني كه كيست تخمدان دارد بايد نكاتي را رعايت كنند. ⛔️1- چربي با ترانس بالا نخورند مثل خامه ،سرشير،كيك خامه اي ، سرخ كردني ،تفت دادني ، روغن جامد 💊بهترين روغن براي اين افراد روغن زيتون است كه يك قاشق با ناهار و يك قاشق با شام ميل كنند. 2- اسانس هاي شيمياي نوشابه هاي گازدار ،اب ميوه هاي شيميايي 3- كافئين زياد ، قهوه ، چايپر رنگ و مانده ،شكلات ،كاكائو و نسكافه هم ايجادكيست ميكندو هم لجن صفراوي را ايجادمي كند و قرص هاي بارداري هم باعث ايجاد سنگ صفرا مي شود . 4- اگر اضافه وزن دارند و پر خوري و بد خوري دارند بايد آن را درمان كنند . 5-كم تحركي ،كه باعث ايجاد كيست مي شود ، تجمع پروتئين در مفصل زانو مي شود . مورد ديگر فست فود و غذاهاي صنعتي است كه در طول زمان ايجاد كيست تخمدان مكند. موارد كه براي اين افراد مناسب است : درمان هاي مختلف طبيعي: 1- مصرف كل اسطوخودوس: يك قاشق چايخوري را در يك استكان آب جوش ريخته صبح ميل كنند. 2- خوردن هفت برگ كاسني و يا يك قاشق مربا خوري پودر كاسني و يا يك استكان عرق كاسني بدون اسانس. 3- يك حجامت خاص :روز شنبه از دو ران و وسط ران روز دوشنبه بالاتر از وسط رن و روز پنج شنبه از مهره آخر كمري و فقط يكبار اين حجامت را انجام دهند. خوردن كاسني را تا وقتي ادامه دهند كه كيست از بين برود و زماني كه خانم باردار شد ديگر لازم نيست درمان را ادامه دهد .مورد ديگر عسل همراه با آب ليمو ترش تازه است كه در درمان كيست تخمدان استفاده می شود * ــ🌺🍃┅═ঊঈ 🌺﷽🌺ঊঈ═┅╮ ‍ ☯ ها🌱 : مواد لازم:مقدار يكسان از بهارنارنج، به ليمو، سنبل الطيب و بادرنجبويه طرز تهيه:يك قاشق غذاخوري از مخلوط فوق + دو ليوان آب جوش، مدتي دم بكشد. : مواد لازم:مقدار يكسان پونه،رزماري،كاكوتي و نعناع طرز تهيه: دو قاشق غذاخوري از مخلوط خرد شده فوق+ دو ليوان آب جوش، به مدت ٣٠دقيقه دم بكشد. : خواص: براي تسكين دردهاي دوران قاعدگي خانم ها بسيار مفيد است. طرز تهيه:يك قاشق غذاخوري چوب دارچين خرد شده+يك بند انگشت زنجبيل يا يك قاشق چاي خوري پودر آن+سه ليوان آب جوش، ٣٠دقيقه دم بكشد. : مواد لازم:مقدار يكسان از چاي كوهي و كاكوتي طرز تهيه:يك قاشق غذاخوري از مخلوط فوق+دو ليوان آب جوش، با شعله غير مستقيم مدتي دم بكشد. : مواد لازم:٣٠گرم گل بابونه، ١٥گرم رازيانه و ١٠گرم زيره سياه طرز تهيه:يك قاشق مرباخوري از مخلوط خرد شده فوق+يك ليوان آب حوش، به مدت ١٠دقيقه دم بكشد.روزي دو فنجان همراه با عسل ميل شود. : خواص:سرشار از مواد مغذي نيروبخش، افزايش ميل جنسي و هوش،مقوي بدن مواد لازم: مقدار يكسان هل، دارچين،زنجبيل، ميخك و جين سينگ طرز تهيه:يك قاشق غذاخوري از مخلوط خرد شده+ دو ليوان آب جوش،٣٠دقيقه روي حرارت ملايم دم بكشد. : مواد لازم:زرشك آبي،ليموعماني و سنبل الطيب طرز تهيه:دو قاشق غذاخوري زرشك +دو ليموعماني+يك قاشق غذاخوري سنبل الطيب+چهار ليوان آب جوش، بعد از يك جوش خوردن، به مدت ٢٠دقيقه آن را با حرارت ملايم دم كنيد. منبع:كتاب انواع دم نوش ها و خواص آنها ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پاسخ به برخی شبهات عاشورا بخصوص بررسی تشنگی در کربلا ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#یک_نکته_از_هزاران 🌱 سالها قبل ، در اتاق كار خود نشسته بودم كه مرد روحاني خوش چهره‌اي وارد شد. از
🌱 ادامه همين جاست! از ماشين پياده شدم، ساعتي از طلوع آفتاب مي‌گذشت. بايد به كجا مي‌رفتم؟ پاسخي براي اين سؤال نداشتم! مغازه‌ها يكي پس از ديگري باز مي‌شد، و من در ميانه آنها به آدم آواره‌اي مي‌ماندم كه جايي براي رفتن ندارد، ولي سعي مي‌كند تا كسي پي به رازش نبرد! ناگهان به خاطرم خطور كرد كه برادرم مي‌گفت در خيابان شمالي منتهي به اين ميدان، نمايشگاه فرش دارد، و تابلوي بزرگي به چند رنگ سردر نمايشگاه او را زينت داده است. تصميم گرفتم كه از او ديدن كنم، هر چند او تمايلي به ديدن من نداشت. محل كارش را پيدا كردم، نمايشگاهي بود چهار در و بسيار بزرگ، پيدا بود كه تازه درها را باز كرده، و يادش رفته كه در ماشين بنز خود را ببندد، و شايد عازم محلي بود و مي‌خواست از مغازه چيزي بردارد! وارد نمايشگاه شدم و سلام كردم. همين كه نگاهش به من افتاد به طعنه گفت: عليكم! امروز آفتاب از كجا سرزده كه ياد فقيران كرده‌اي؟! شما كجا؟ اينجا كجا؟ مي‌داني چند سال است كه همديگر را نديده‌ايم؟ ولي نه، تو تقصيري نداري! آدم عاقل كه قم را نمي‌گذارد به تهران بيايد! هر چه باشد شما در قم برو و بيايي داريد، حق داريد ! باشد ما هم خدايي داريم! گفت: اگر كاري نداري، همين جا باش! من بايد تا بازار بروم و برگردم، يك ساعت بيشتر طول نمي‌كشد! شاگردم امروز مرخصي گرفته، وقتي كه برگشتم بيشتر با هم صحبت مي‌كنيم! او رفت و من ماندم و آن نمايشگاه بزرگ كه از قاليچه‌هاي ابريشمي گرانبها انباشته شده بود . ديدن آن همه مال و منال، بغضي شد و راه گلويم را گرفت! رو به آسمان كردم و گفتم: آ خدا! ما هر دو بنده توايم و هر دو برادر هم، و اين تويي كه روزي ما را مقدر مي‌كني. او در نهايت آسايش است و توانگري، و من كه جواني خود را صرف آموختن علوم ديني كرده‌ام، لحظه‌اي نيست كه با فقر و تنگدستي دست و پنجه نرم نكنم! تو را به عزت‌ات و جلال ربوبي‌ات كه بيش از اين شرمسار اين و آنم مگردان، و از مال دنيا چنان بي نيازم كن كه پناه بندگان نيازمند تو باشم كه براي مرد، دردي بدتر از تنگدستي نيست كه: من لا معاش له، لا معاد له. در اين اثنا نگاهم به تلفن روي ميز برادرم افتاد كه انگار مرا صدا مي‌زند! و حسي غريب از درون بهمن نهيب مي‌زد كه گوشي را بردار و با خدا دو سه كلمه‌اي درد دل كن! گوشي را برداشتم، چشمان خود را بستم، و پشت سر هم چند شماره را گرفتم، صدايي در گوشي تلفن پيچيد كه: الو! بفرماييد! چرا حرف نمي‌زنيد؟ الو! الو! از كاري كه كرده بودم، پشيمان شدم، خواستم گوشي را قطع كنم، كه شنيدم صدايي ملتمسانه مي‌گفت: تو را به آنكه مي‌پرستي، تماس خود را با ما قطع نكن! ما منتظر تلفن شما بوديم! و به كمك شما احتياج داريم! لطفاً نشاني خود را بگو و ما را از اين انتظار بيرون بيار! مگر نمي‌خواستي با خدا درد دل كني؟ ناخواسته نشاني مغازه برادرم را دادم و بعد، از كاري كه كرده بودم به قدري پشيمان شدم كه از مغازه بيرون زدم و به انتظار آمدن برادرم نشستم! با خودم مي‌گفتم: كه خود كرده را تدبير نيست! بايد تاوان اين گستاخي خود را بدهي. آخر كدام آدم عاقلي تا به حال تلفني با خدا تماس گرفته است؟ اين چه اشتباه بزرگي بود كه امروز مرتكب شدي؟ از يك روحاني واقعي اين كار بعيد است! از اينها گذشته، كسي كه گوشي را برداشته بود از كجا مي‌دانست كه من مي‌خواستم با خدا درد دل كنم؟ ثانياً چرا التماس مي‌كرد كه گوشي را قطع نكنم؟ و... اينها سئوالاتي بود كه مرتباً در ذهن من نقش مي‌بست، ولي پاسخي براي آنها نداشتم! ناگهان سواري مدل بالايي جلوي نمايشگاه توقف كرد، و راننده آن با لباس فرم نوار دوزي شده با عجله از ماشين بيرون پريد و در عقب سواري را با احترام باز كرد، و چند لحظه بعد پيرمرد موقري بيرون آمد. از وضع لباس فاستوني اطو كرده و كلاه فرنگي و عصاي دسته استخواني او پيدا بود كه از طبقه مرفه و اشراف است. پس از آنكه راننده با نشان دادن تابلوي مغازه به او اطمينان داد كه آدرس را درست آمده است، پيرمرد از جلو و او از عقب با گام‌هاي شمرده به طرف مغازه حركت كردند. در آن لحظات با سر درگمي عجيبي دست به گريبان بودم و نمي‌دانستم چه بايد بكنم؟ آنها داخل مغازه شدند، و من در كنار در ورودي ايستادم. . پيرمرد همين كه چشمش به من افتاد، گفت: اين مغازه از شماست؟! گفتم: نه! تشريف داشته باشيد، صاحب مغازه تا دقايقي ديگر خواهدآمد! از لحن پيرمرد و شيوه صبحت كردن او فهميدم كه همان كسي است كه گوشي را برداشت و با من صحبت كرد! در آن لحظه خدا خدا مي‌كردم كه مبادا در اين حال براردم برسد و از ماجراي تلفن مطلع شود و بهانه تازه‌اي براي تحقير كردن من به دست او بيفتد!
پيرمرد كه از پريشاني حال من به واقعيت امر پي برده بود، با مهرباني پرسيد: شما نبوديد كه حدود نيم ساعت پيش به خانه ما زنگ زديد؟! صداي شما براي من كاملاً آشناست! خواستم عذري بياورم، و از مزاحمتي كه ناخواسته براي او فراهم آورده بودم، پوزش بطلب ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#حرف_اعضا 🌻🍃 با سلام خدمت اعضای محترم گروه من جز گروه هستم و مشکلات دوستان رو می خونم راه حل تا ح
🌸🍃 ادامه بعد 4ماه گوشیم رو دادن و گفتن چیزی نبوده می خواهی برو شکایت کن ولی این کار رو نکردم شوهرم جوری شده که دخترهام هر دو شکل خودش هستن دختر اولم بیشتر شبیه بودن ولی دختر دوم هم بیشتر به قول خانواده ی خودش شبیه خواهرش هست میگه از من نیست میگم بریم آزمایش بده میگه باشه ولی این کار رو نکرده در دادگاه که رفتم به قاضی گفتم نامه بده برا پزشک قانونی من شک به خودم ندارم گفت خانم این آقا فیلمش هست ذره ای اگر شک داشت خود پدر باید بره تقاضای آزمایش بده و این کار رو می کرد مطمین هست بچه از خودش هست می خواد از شما جدا بشه این رو میگه همش میگه تو به من خیانت کردی تو با زندگی بچه ها بازی کردی بچه هات رو بی پدر کردی البته من سر زندگیم هستم البته خونه شوهر اولم هنوز زندگی میکنم و توی این چند سال برای من یک آپارتمان کوچک با کمک خودم خریدم والانم اون رو فروختم و برا پسرم در شهر عروسم خونه گرفتم خواهش میکنم بگید با این آقا چه کار کنم هنوز دوستش دارم و یک تار موش رو به دنیا نمی دم البته این آقا 5ماه کلا من و بچه ها رو رها کردن الان قبل از اربعین اومدن با من و بچه ها ما رو یک مسافرت یک روزه بردن و برامون خرید خونه هم انجام دادن و الان 15روزه رفته اهواز دخترشون هم که گفتم شوهر داد الان به خاطر کار شوهرش اهواز هست این ده ماه که دخترشون عروسی کرده بیشتر با خانم اولش اهواز رفته و الان 3 ساله که دامادش اهواز کار می‌کنه من و بچه هام رو اهواز نبرده البته خواهرها و برادرش هم ساکن اهواز هستن و ارتباط من رو با خانواده ی خودش به طور کامل قطع کرده بهش میگم اهواز رو قرق کرده برا اون دختر و مادرش بگم توی این 18ساله بیشتر با من بود ولی به خودش هم میگفتم او زنش و دخترش براش خیلی عزیز بودن و همش به من میگه بیا طلاق توافقی بگیر اینم بگم من بعد از یک سال با این آقا محضری شدم و 300,سکه شرط ضمن عقد کردم اگر بخواهد طلاقم بده باید بهم بده لذا توی این شرط مونده ومن هم 40سکه مهریه ام بوده به صورت محضری به ایشون بخشیدم حالا من چه کار کنم بهش گفتم توافقم سر این باشه که دخترات رو ببری میگه باشه و این کار رو نمی کنه بگم این آقا من رو خیلی دوست داشت خانواده اش میگن برادرمون عاشق تو بود نمی دونم با زندگیم چه کار کردن خانم اولش می‌گفت خواهر شوهرم رفته اون جا گریه کرده بهش گفته ما رو حلال کن نمی دونم این رفتارشان چه مفهومی داشته شوهرم بیشتر اوقات با ما بود ولی اون ها رو رها نکرده بود به طوری که من که دختر اولم هم زاییده بودم شب 7زایمانم حالم هم بد بود مادر و خواهرش هم اینجا بودن ولی نوبت خانم اولش بود که باید می رفت شب اون جا رفت و رو گذاشت و رفت به خدا تا صبح از تب سوختم بچه نم داد یک دستم به بچه و همه هم خوابیده بودن . این یک نمونه ولی الان من و دوتا دخترانش رو رها کرده تو رو خدا اگر روان پزشک در گروه هست با وکیل بهم کمک کنند نمی دونم شوهرم پارانویید هست خودش قبول ندارن الان که مباد خونه من با محبت راهش رفتار میکنم پاهاش رو ماساژ میدم ولی فایده نداره 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💡 پوست شفاف به این روش👇 🔖 از مصرف غذاهای طبع گرم و خشک و سرد و خشک پرهیز کنید ⬅️ خصوصا ادویه‌های تند و سرخ‌کردنی و فسفود زیاد 🔖 روزانه نیم ساعت ورزش کنید ⬅️ مثلا توی منزل درجا بزنید🙂 🔖 شب‌ها قبل از خواب 5 دقیقه بخور بابونه و جعفری برای سر و صورت انجام دهید😍 🔖 همراه با ناهار و شام 2 ق رب انار شیرین مصرف کنید 🔖 روزی 5 عدد برگه زردآلو یا قیسی طبیعی مصرف کنید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خسته نباشید بنده همسرم هفده سال فوت کردن دوتا دختر دارم که اولی 28,سال هست و
پاسخ اعضا 🌙🌺 ‌ سلام و ادب روی سخنم با دختر 17 ساله ای است که گفته افسردگی حاد داره گل قشنگم از نوشته تون پیداست دختر باهوشی هستی عزیز دلم صبور باش خداوند در قران میفرماید لقد خلقنا الانسان فی کبد یعنی اینکه انسان رو درسختیها افریدیم زندگی سرتا سر سختی و امتحانه اگه از همین الان بخواهی این فکرا رو بکنی نمیشه وقتی تنهایی بگو خدایا شکرت اینطوری بخدا نزدیکتری و قطعا خداوندبهتر از دوستان نا باب هست من خودم روابط عمومیم خیلی بالاست هر کس میبیندم دوست داره باهام دوست بشه غریبه و اشنا هم نداره میگویند وقتی منو مبینند انرژی میگیرنداما خودم خیلی از تو جمع بودن خوشم نمیاد به هر حال همیشه به مغزم دستور میدم در هر شرایطی من شاد و راضیم شما هم همین کارو بکن من دعا میخونم شما کتاب بخون گلم اصلا نا امید نباش عزیزم ان شاء الله دنبا خوب میشه منم دریا 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام مامان ادرین 35 ساله با دوتا پسر بزرگ خدا حفظتون کنه برا ارامش و سلامتیه شما دوست عزیزم دعا میکنم امید وارم زندگیتون به شیرینی زندگیه بانو فاطمه زهرا و علی مرتضی باشه من قیافه ظاهریتونو ندیدم ولی از اخلاصتون پیداست سیرت زیبایی دارید مراقب قشنگیاتون باشید کمکم میخواهید ان شاء الله عروس بیارید و شاد باشید خانم گلم باید خدمتتون عرض کنم یه خانم دکتری برام تعریف میکرد میگفت وقتی دانشجو بودم در باره مردهای خائن تحقیق میکردم اینقدر امار بالا بود که شوکه شدم رهاش کردم پس خیانت مردارو بیخیال شوید اصلا از این بابت اعصاب خودتون رو خرد نکنید خودشون خسته میشوند ول میکنند مادر شوهرم همیشه میخوند هر کس میشه دو زنه خدا به مغزش میزنه این یه واقعیته مردان استوار با اعتقاد با صلابت هیچ وقت دنبال کثافت کاری نمیروند بهتر هست شما یه رشته هنری رو که دوست دارید اموزش ببینید و مشغول شوید مطالعه کنید قران تلاوت کنید سطح علم واگاهیه خودتون رو افزایش بدهد وقتی از لحاظروحی شخصیت برجسته ای پیدا کردید و به خودتون متکی بودید اون میاد طرفتون و سعی می کند توجهتون رو جلب کنه دیدم که میگم به امید داشتن بانوانی و خود باور در کشورم دریا ابی است 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خواهر گلی که 35 سالتونه دوتا بچه کوچیک داری و به شدت بیما ری خواستم خدمتتون عرض کنم لا تقنطوا من رحمت الله از رحمت و عطوفت خداوندی نا امید نباشید من شمارو درک میکنم خودم در عرض یکسال و نیم دوتا بچه از دست دادم فشارم پایین بود از9 بالاتر نمیومد اصلا نمیتونستم رو پاهام بایستم شوهرم غذایی چیزی از بیرون میگرفت با بچه هام میخوردند یکمش رو هم برامن میگذاشتند یکسال تو یه اتاق تاریک خوابیده بودم منتظر مرگ بود م بعداز یکسال دیدم نمردم گفتم باید فکری بکنم صبح که شوهرم میخاست برود سر کار منو میبرد تو فلکه سر کوچمون پیاده میکرد اونجا فواره هاش قشنگ بود گلاش قشنگ بود ساعتی اونجا مینشستم بعداروم اروم میومدم خونه کم کم متوجه شدم دارم بهتر میشوم ادامه دادم تا دو ماهحالا دیگه اینقدری بهتر شده بودم که دلم میخواست یه غذا بپزم خلاصه خودم شدم دکتر خودم مراقب خودم بودم چون هر وقت میبردندم دکتر دارو میدادند به من بدنم خونریزی میکرد میگفتند بدنت به دارو واکنش نشون میدهد منم همه رو قطع کردم نشستم پا خیاطی باور کنید لباس رو کامل واونه دوخته بودم ولی دست از تلاش بر نداشتم چادر دوختم یه طرفش 20 سانت کوتاهتر از اونطرفش بود ومن ادامه دادم بعد از 6 ماه شدم یه ادم دیگه الان که دارم این متن رو برای شما مینگارم افسوس میخورم که چقدر اشتباه کردم که اینهمه الکی غصه خوردم گلم شما اشتباه منو تکرار نکن و خودت رو سرزنش نکن شما به خاطر حمایت از خواهرتون به وظیفه انسانیه خودت عمل کرده ای اصلا هم ناراحت نباش منم دریای متلاطم 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام گلم برای اون بچه که رفلاکس داره وشیر رو برمیگردونه لطفا شیر کمتر بهش بدهید اخه معده بچه. به اندازه مشتش هست وقتی زیاد شیر بهش بدهید برمی گردونه یه خانم دکتر متخصص اطفال میگفت یه کوچولو پودر اویشن دم کنید از یه پارچه تمیز رد کنید به اندازه یه قاشق چایخوری بهش بدهید بخوره یه رو سری نازک به شکمش ببند ید چون کولر و پنکه کار میکنه بچه قولنج میکنه دریا ارامه ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ سلام وخسته نباشید بخدمت ادمین عزیز گروه،وهمگروهیهای عزیز،خواهری که گفته بودن رگ سیاتیک ۴ماه اذیتشون میکنه،عزیزم دایی منم چندسال پیش دردسیاتیک داشتن یکسال هرکسی هرجاآدرس دکتر،طب سنتی گفتن رفتن فایده ای نداشت تااینکه تهران رفتن پیش دکترمحمدرضاآریانی اگه اشتباه نکنم آمپول تزریق کردن خداروشکرخوب شدن شماهم بریدپیش این دکتران شاءالله که خوب میشید،منم کسالت دارم پسرم براش یه مشکلی پیش اومده دعاکنیدان شاءالله گره ازکارهممون بازباشه براسلامتی آقاامام زمان عج الله ی صلوات هدیه کنید
🌻 سلام و وقتتون ب خیر برای اون خانمی ک گفتن بچه کوچک دارن و آشپزخونش سوسک داره این پودر هست کارش عالیه بو هم نداره ، بعد هم اصلا من سوسک مرده هم ندیدم فک کنم شور باشه وقتی میخورن میرن داخل آبزو حموم و دستشویی یا هر آبرویی ک باشه دیگه بر نمیگردن🤣 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 حکم دادن بخشی از وام به دیگری🌸🍃 پرسش :به من وامی پیشنهاد شد که برای دادن ان قسمتی از آن را کسی که می خواهد وام را برای من درست کند میگیرد آیا گرفتن این وام جایز است ؟ همچنین بخشی از آن را می توانم به ضامن بدهم؟ پاسخ :وام باید در همان مصرفی که طبق عقود شرعیه تعیین شده است صرف گردد ولی میتوانید از پول دیگری به او بدهید. حکم مصرف وام خرید کالا یا منزل بابت قرض در این امور🌸🍃 پرسش :آیا می توان وام کالا یا خرید خانه یا ساخت خانه را برای قرضی که بابت این امور شده است مصرف نمود؟ پاسخ :۱و۲- جایز نیست. مصرف کمک هزینه حج برای موارد دیگر🌸🍃 پرسش :کمک هزینه حج و عمره و امثال آن را می توان در راه دیگر هزینه کرد؟ پاسخ :کمک هزینه حج و عمره و کربلا و امثال آن را می توان در هر راهی خرج نمود. وظیفه موسسات مالی در صورت تغییر مورد مصرف وام 🌸🍃 پرسش :این تعاونى در راستاى اهداف خود، که کمک به اقشار آسیب پذیر و شرکت در کارهاى عمرانى و اقتصادى است، اقدام به پرداخت وام جعاله جهت تعمیر یا خرید خانه، و وام فروش اقساطى جهت معاملات مى نماید. در صورت آگاهى از تغییر مورد مصرف وام (به هر علّتى،) وظیفه این تعاونى چیست؟ آیا باید قرارداد قبلى فسخ و براساس موضوع جدید قرارداد منعقد شود، یا به دلیل گذشت زمان مسؤولیّتى متوجّه این تعاونى نبوده، و سود دریافتى از محلّ عقد قرارداد اوّلیّه بلا اشکال است؟ پاسخ :باید قرارداد را فسخ کنید، و قرارداد جدیدى منعقد سازید. و گرنه، سودى که مى گیرید ربا است. مصرف وام برخلاف قرارداد 🌸🍃 پرسش :افرادى از بانکهاى جمهورى اسلامى وام دریافت کرده، و به علّت ناآگاهى از حکم شرعى، آن را در غیر مورد قرارداد مصرف نموده اند. مثلا وام کشاورزى دریافت کرده، ولى صرف خرید ماشین سوارى نموده اند. لطفاً حکم شرعى آن را بیان فرمایید؟ پاسخ :صرف مبلغ وام برخلاف آنچه در قرارداد بر آن توافق شده جایز نیست. و چنانچه تخلّف شود وام مذکور صحیح نیست، و مبلغ اضافه ای که مى پردازد حکم ربا دارد. ساخت حسینیه با وام ساخت مسجد 🌸🍃 پرسش :ساخت حسینیه با وامی که دولت برای ساخت مسجد داده است جایز است؟ پاسخ :در صورتی که وام برای مسجد بوده نمی توان حسینیه ساخت. تصرف در اموال خریداری شده با وام عقود شرعیه 🌸🍃 پرسش :شخصی وام را در غیر مورد خود مصرف کرده است و با قسمتی از آن نیز لباس خریده است . نماز خواندن با این لباس چه حکمی دارد؟ پاسخ :فعلا تصرفات شما در آن جایز است ولی اصل کار از ابتدا کار صحیحی نبوده است. سپرده گذاری یا پس انداز مبلغ وام 🌸🍃 پرسش :آیا مى‏شود وام را گرفت و به عنوان سپرده در بانک پس انداز کرد و از سود آن، اقساط وام را پرداخت؟ پاسخ :بانک ها غالبا در ضمن عقود شرعیه تسهیلاتى را مى‏دهند، پس باید در همان کار مصرف شود و پس‏انداز نشود تا سودى که به بانک مى‏پردازد ربا نباشد مانند وام خرید خودرو که باید خودرو خریدارى شود. در مورد وامهاى قرض‏الحسنه که سود نمى‏گیرند، هدف این وام‏ها براى رفع حوائج و مقاصد ضرورى و نیازهاى افراد نیازمند است (وام مشروط است) و براى سرمایه‏گذارى نمى‏دهند و نمى‏توان از این شرط تخلف کرد. تذکر: چنانچه بخواهند پول را در همان مورد مصرف کنند ولى تا زمان مصرف در بانک بگذارند اشکال ندارد؛ ولى پول باید حتما در همان کار مصرف شود. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽