eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.8هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
مرگ عجیب پیرزن همسایه سلام خسته نباشین لطفن پیام منو بزارین کانالتو طولانی هس اما داستان نیس واقعی هس تو یکی از شهرای جنوبی شده این ماجرا یه پیر زنی بوده و همسایشون یه دختر دم بخت داشت که اومدن ازش تحقیق کردن که چطور دختری هس این پیر زن پشت دختره بد بیرا گفت خاستگار ها دیگه دختر رو نگرفتن روز ها گذشت این دختر هم موند خونه ... زمان گذشت پیر زنه فوت کرد بردن دفنش کردن فرداش که رفتن سره خاک دیدن جنازه اش بیرون قبر هس تعجب کردم گفتن شاید کسی دشمنی داشته درش اورده بازم دفن کردن فردا بازم رفتن دیدن بازم بیرون قبر هس پسر هاش ترسیدن دوباره جنازه رو دفن کردن پنهان شدن ببین کی هس جنازه رو درمیاره اما با تعجب و وحشت چیزی دیدن که باورشون نمیشد👇❌❌ https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf یا خدا 😢😔👆
📢 هر روز بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه صد و چهل و هشت قرآن کریم سوره مبارکه الأنعام ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
Quran-page-148.mp3
2.21M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه صد و چهل و هشت قرآن کریم، سوره مبارکه الأنعام با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
🌱 جهت و در ابتدا دو رکعت نماز به نیت طلب حاجت بخواند و سپس برای جلب کردن محبت محبوب و یا صلح و آشتی با همسرش ، با ایمان قلبی و در زمان سعد و مکانی مطهر نوشته ذیل را که در این زمینه بسیار مجرب است و مقام والایی دارد را با رعایت شرایط بنویسد و با خود به همراه داشته باشد . در پایان به مناجات پروردگار مشغول گردد و طلب حاجت کند . ان شاءالله مطلوب حاصل گردد و آن اینست: محَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ توکلوا یا خدام هذا الخاتم الشریف بجلب کذا الى محبه کذا الوحا العجل الساعه. داوود رقی می گوید به امام کاظم علیه السلام عرض کردم ای پسر رسول خدا همواره سرم درد می کند و چه بسا شب ها که مرا بیدار کرده و از نماز شب باز می دارد حضرت فرمودند : ای داوود هر گاه احساس درد کردی دستت را بر سر خود بگذار و بگو : أَعُوذُ بِاللَّهِ وَ أُعِيذُ نَفْسِي مِنْ جَمِيعِ مَا اعْتَرَانِي بِاسْمِ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ كَلِمَاتِهِ التَّامَّاتِ الَّتِي لَا يُجَاوِزُهُنَّ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ أُعِيذُ نَفْسِي بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ اللَّهُمَّ بِحَقِّهِمْ عَلَيْكَ إِلَّا أَجَرْتَنِي مِنْ شَكَاتِي هَذِهِ پس از این به تو زیانی نمیرسد. 📓 منبع : بحارالانوار ج 92 ص 54 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ ✺≽ ⊱━━━⊱ 🗓 ۱۲ مهر | میزان ۱۴۰۳ 🗓 ۲۹ ربیع الاول ۱۴۴۶ 🗓 3 اکتبر 2024 🌹 متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️9 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️11 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️35 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️43 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار ❇️ روز به اسم امام حسن عسکری (ع) است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود. روز می‌شود. ❇️  (یا ) ۳۰۸ مرتبه بعد از نماز صبح موجب می‌شود. 📚 شب : طبق آیه ی ۳۰ سوره می‌باشد. ✅ برای و دادن روز مناسبی است. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست. ✅ برای گرفتن روز مناسبی است. ✅ برای روز مناسبی است‌. ✅ برای و روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌. ⛔️ امشب برای خوب نیست. ⛔️ برای رفتن روز مناسبی نیست. 🔰 زمان :از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر. 🔹امروز روز آسانی است. 🔹امروز برای شروع کارها ،مناسب است. 🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد. 🔸کسی که امروز گم شود، خیلی‌زود پیدا میشود، 🔸قرض دادن و قرض گرفتن خوب است. 🔸کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔸 خرید و فروش و تجارت انجام شود. 🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹کسی که در این روز متولد شود،نابغه خواهدشد. اگر خدا بخواهد. 🔹رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔹صدقه دادن خوب است. 🔸رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « گردن » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔸مسیر رجال الغیب از  میان غرب و شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت):بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. ☜ صبح 04:38 اذان ظهر 11:53 ☜ مغرب 18:03 طلوع آفتاب 06:01 ☜ آفتاب 17:45 نیمه شب 23:12 🌹 🌹 اگر خواهی محبت شخصی را به خود مشغول داری یا از او نفعی به تو رسد این عمل را که مجرب است انجام بده . در وقتی که ماه عروج می گیرد از روز پنج شنبه یا روز جمعه این عمل را شروع کن در وقت شب دو زانو نشسته و روی به جانب قبله چشم های خود را ببند و ۱۱ مرتبه آیة الکرسی را تا هو العلی العظیم بخوان سپس ۱۰۱۰ مرتبه یا بارِی بگو و شخص مقابل را تصور کن که در مقابل تو ایستاده و تسلیم تو می باشد وقتی که اذکار تمام شد بر سینه او بدم و در دل خود بگو : مطیع من شو این عمل را ۱۵ روز انجام بده و چنانچه بر آبی یا خوراکی بدمی و به او رسانی تا بخورد فرمان بردارخواهد شد به فضل الهی 🗓 مخصوص روز است‌‌. ⏰ ذات الکرسی عمود ۱۴:۲۴ 🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی میشود. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش بودی و می‌دیدی که چگونه خشم ایرانیان به خونخواهی تو شب دشمن را روز کرد.... 🥀 ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام وعرض ادب. من از اعضای کانالتون هستم. سؤالی از اعضا دارم لطفا برام تو کانال بزارید تا دوستان بتونن راهنماییم کنند. باسپاس از شما وکانالِ مفیدتون من 22سال هست که ازدواج کردم تو این مدت با خانواده ی همسرم بهتراز خانواده ی خودم رفتار کردم. با اینکه همسرم بداخلاق و بهانه گیر بود ولی من همیشه درجمع خانواده ی همسرم خوش اخلاق بودم، هرچی ازشون میدیدم ومیشنیدم نه به همسرم میگفتم ونه باعث میشد اخم یاقهر کنم. از کار که، دیگه نگم همیشه کنارِ مادر شوهرم بودم. حتی از خواهرشوهرم بیشتر تو خونشون کار میکردم. هیچ وقت فکر نمیکردم عروسم. انصافا هم پدرشوهرم خوبیهای منو به چشم داشت. همیشه ازم تعریف وتمجید میکرد البته من به خاطرِاینکه ازم تعریف کنن، خوب نبودم، چون ذاتا آدم کاری وخوش قلبی بودم، هرجا که بود هرکاری از دستم برمیومد انجام میدادم فرقی نداشت، کجا باشم وبرای کی باشه، همیشه دوست داشتم کاری کنم که خدمتی کرده باشم ودلی شاد شده باشه. ازطرفی چون توخونواده ی مذهبی بزرگ شدم اهلِ غیبت، دورویی، سخن چینی، دروغ و... نبودم هرکاری هم میکردم میگفتم برای رضای خدا... منم همیشه از خوبی خانواده ی شوهرم میگفتم وازشون تعریف میکردم. الان یه مدتی هست که دیگه اون حس رو بهشون ندارم دیگه مثلِ قبل دوستشون ندارم. دیگه نمیخوام خیلی باهاشون قاطی باشم ورفت وآمد کنم دلایلِ مختلفی هم داره. یک دلیلش فاصله ی مذهبی هست که باهم داریم من خودم از اول باهاش مشکلی نداشتم،تااینکه الان بچه هام بزرگ شدن ومیبینم متاسفانه حرفها وکاراشون رویِ بچه هام تأثیر گذاشته، البته بیشتر ژنتیکه وتاثیرِ ژن هست که بچه ی من مثلِ پدر بزرگش شده وهیچ اعتقادی به خدا وپیامبرواسلام و... نداره و حتی بی احترامی به مقدسات هم میکنن.. واقعا قلبن دیگه اون علاقه رو بهشون ندارم نکته ی دیگه رفت وآمدِ زیادشونه واینکه همش میخوان سراز کاربچه هاشون دربیارن ومادرشوهرم فوق العاده توقعی هستن. درحالیکه من هروقت چیزی هم توقع کردم یا از کارشون ناراحت شدم اصلا به روشون نیاوردم ولی متاسفانه خانواده ی همسرم اینطور نیستن. یکی دیگه از چیزهایی که آزاردهنده بوده برام والان دیگه تحملش برام سخته، اهانتهایی هست که به آدم میکنن، پدرشوهرم با شوخی وخنده ومادرشوهرم با رفتاراش مثلا پدرشوهرم همیشه به خاطرِ اینکه خانواده ی من مذهبین اوناروتحقیر میکنه ومتلک میندازه بهشون. مادرشوهرمم بارها شده چیزهایی که بهمون داده خراب بوده یا دورریختنی بوده یا به دردنخور. درحالیکه جرأت نمیکنه اینکارو با جاریهای دیگم بکنه میدونم به خاطرِ اینه که من همیشه متواضع بودم اهلِ گله کردن نبودم و از بدیهاشون چشم پوشی وگذشت کردم. برخلافِ همسرم که هروقت از طرفِ خانواده واقوام من دعوت میشد اول که بحث ومجادله داشتیم برای رفتنش بعدم اگر میومد، به محض اینکه از میهمانی برمیگشتیم شروع میکرد به بهانه گرفتن از صاحبخونه یا آدمهایی که اونجا بودن که چی؟! ،،، از من درست پذیرایی نکردن. من گرسنه از سرِ سفره بلند شدم، جا تنگ بود، به من بی توجه بودن، هوا گرم بود... واینقدر میگفت که من ازرفتن پشیمون می شدم. الانم همینطوره ولی بااین تفاوت که رفت وآمدامون کمتر شده... نقطه ی مقابلش هم من بودم که تا از طرف خانواده ی شوهرم دعوت میشدم بی قید وشرط میپذیرفتم خیلی هم با خانواده واقوام همسرم گرم میگرفتم وخوش رو بودم، هرچی هم میدیدم چیزی به همسرم نمیگفتم.. ولی الان دیگه تحملم کم شده، از اینکه اینقدر خوب بودمو درعوض از خوبیهای من سوء استفاده کردن ناراحتم. هیچ چیزم بیشتر از اینکه مادرشوهرم بارفتاراش تحقیرم بکنه برام ناراحت کننده نیست. اینم بگم تو خانواده ی همسرم عروسِ خوب، عروسِ خرکاره، عروسِ حماله، منم اگراز نظرِ اونها خوبم به خاطرِ همینه که از همه ی عروساشون بیشتر براشون کار میکردم. ولی از لحاظِ اینکه به خاطرِ وجودِ آدم بخوان به آدم احترام بزارن متاسفانه اینطور نیستن. لطفا راهنمایی و کمکم کنید که از این به بعد چطور باخانواده همسرم برخورد کنم. مثلِ قبل باشم یا خودمو تغییر بدم. 👇🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه‌های حسینی جانم به تو و به شبای کربلای تو جانم به تو و به گنبد طلای تو ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام ودرود به اعضای گروه❤️مادربنده چندساله دچار عدم کنترل ادرارشده سال به سالم بد
پاسخ اعضا 🌙🌺 ‌ سلام و وقت بخیر خدمت همه اعضای کانال خواستم کمی دردو دل کنم و یه راه حلی بهم بدین.. من یه مادر بزرگ دارم که تنهاس و همیشه هم خانواده ما باید برن پیشش و شبا خونش بخوابن و کنارش باشن.. در کل همه‌ی کارهاش رو انجام میدیم.. غذا درست کردن..جاروکردن ..نظافت و.ـ.. منو خواهر کوچیکم همش درس داریم من پارسال کنکور و درسای سنگینی داشتم اما چون وقت نمیکردم بخونم و همش خونه مادربزرگ بودم کنکور قبول نشدم و نتونستم درس بخونم. بعضی وقتا خواهرم میره خونه مادر بزرگ . بعضی وقتا مامانم و منم همینطور. منو خواهرم درس میخونیم و اصلا وقت نمیکنیم به درسمون برسیم مادرمون هم توانایی زیادی نداره و از یک طرف هم داداشم که ۳ سالشه و خیلی وابسته به مادرم و مادرم نمیتونه زیاد بره پیش مادر بزرگم .. خواهرم مواقعی که میره خونه مادربزگم همش میترسه و میگه تنهایی نمیره .. کلا همه‌ی مسئولیتا برای خانواده ما هست. و هیچکس محل نمیزاره تو فامیل .. همه به فکر خودشون هستن . ۳ تا خاله و ۲ تا دایی داریم اما هیچکس محل نمیزاره. وقتی ام که مشکلمون رو بهشون میگیم و صحبت میکنیم بدهکارم میشیم. واقعا کاش کمی درکمون میکردن. هیچ راهی نداریم و دیگه خسته شدیم و ناامید.. همه‌ی هدف هامون برای زندگی و درس به تباهی رفت. 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام خدمت اون خانمی که گفتن از خانواده اصیل و آبرومندی هستن و شوهرشون از اول نگفتن چه مشکلاتی دارند و دروغ گفتن عزیزم خواهر من شما خودت داری جواب خودتو میدی اول اینکه شوهر شما با دروغ همه چیزو شروع کرده مخصوصا بچه که حق طبیعی هر زن و مردی هست و این دلیل محکمی برا دادگاه و قاضی هست دوما همسر شما دنبال زندگی مشترک نبوده فقط میخواسته زن بگیره و زندگی تشکیل بده برا راحتی خودش اگر غیر این بود حالا که مشکل بچه دار شدن از سمت اونه تمام محبت و علاقه و وقتش میذاشت برای شما که کمبود بچه احساس نکنید و هرچی پول درمیاورد برای خودش و شما خرج میکرد و کاری میکرد تا زنده هست شما کیف دوتایی بودنتون ببرید و خانواده اش ترجیح نمیداد به شما بنظرم شما حتما پیش مشاوره برو و یه تکلیف اساسی برا خودت و زندگیت مشخص کن قرار نیست چون آبرومندی و ترس از خدا داری تا آخر عمر کوتاه بیای و شوهرتم همینو وسیله کنه برا هدف خودش و ده سال دیگه حسرت بچه به دلتون بمونه و با دیدن بچه های مردم آه بکشید و فکر کردی شوهرتون مدال افتخار میده که به پاش نشستی و هیچی نگفتین نه عزیزم اون موقع میگه میخواستی نکنی میخواستی جدا بشی بنظرم تا زوده یه فکری برا خودت و زندگی آینده ات بکن اگر نمیخوای جدا بشی به خانواده ات بگو که با شوهرت حرف بزنند و طریقه ی زندگیتون عوض کنید 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام در مورد دوستی که گفتن شوهرم ماشینش از خونه نمیاره بیرون یا اینکه پدرشون حتی خرج تعمیر خونه را دادن عزیزم منم همین مشکلو دارم با همسرم منم دقیقا با موتور میریم و میایم چون حوصله ماشین و ترافیک نداره از طرفی تصادف کردیم و منو مقصر دونست برا همین ماشینو درست نکرد که دیگه جایی نریم منم کوتاه اومدم و هرچی گفت قبول کردم به خودم سخت نگرفتم هرموقع هم ماشین لازم باشه با اسنپ میرم جایی چون خودش میگه و کارتهای پولشم دست خودمه🤭 یا مثلا برا جهیزیه من همه چی آوردم حتی تلویزیون و فرش که با پسره ولی همسرم حتی یه پتوی ساده هم نیاورد یا اینکه چندسال پیش ۴۰ تومن از پول مامانم دادم برای چک هاش و پس نگرفتم و حتی یه زمانی شد کم آورد برا بدهی باز یه سری وسیله جهیزیه نو فروختم🙁 اما با وجود همه اینها خیلی زندگیمو دوست دارم و همسرمم خیلی مرد خوبیه اگر داشته باشه دریغ نمیکنه هر چی بگم نه نمیگه برای همینم من براش این کارها کردم و هیچ وقت به روش نیاوردم حالا شمام به جنبه مثبت زندگی و نیمه پر لیوان نگاه کن اگر شوهرت مرد محترم و خوبیه به خودت سخت نگیر به قول بعضی ها داماد خوب باید پول داد خرید😅 ببخشید طولانی شد موفق باشی 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام خدمت خانمی که گفتن دخترشون بردن دوتا چشم پزشک و هر دوتا شماره متفاوت دادن عزیزم من خودم عینک سازی هستم اول اینکه اون شماره عینکی که پزشک متخصص داده دقیق تره و دوم اینکه اگر شما تو یک روز صدتا چشم پزشکی هم برید همه شماره های متفاوت میدند چون ذات چشم اینطوریه بهتره به همون دکتر متخصص کفایت کنید 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام خدمت همگی برای اون خواهری مینویسم که فرمودن کمرشون رگ به رگ شده ودوتا بچه کلاس اولی دارن عزیزم دقیقا چن سال پیش همین مشکل برامن پیش اومداینقدر دردداشتم که دور ازجون ارزوی مرگ میکردم اصلا نمیتونستم تکون بخورم باامبولانس بردنم بیمارستان چند روزم بستری بودم فک میکردن دیسکم پاره شده ولی دکتر گفت نه از دیسکت نیست باید استراحت کنی. ..
من ساکن اصفهان هستم دیگه شوهرم رفت به زور ازدکتر خادم برام نوبت گرفت بادردشدیدرفتم پیش دکتر وخداروشکر فهمید کمردردم به خاطر رگ به رگ شدنه خداخیرش بده برام جاانداخت وخی لی بهتر شدم البته یه یک ماهی هم استراحت کردم تاسرپاشدم حالا اگه شمااصفهان هستید فقط برید پیش دکتر محمدرضا خادم ایشون خیلی دکتر حاذق وخوبی هستن مشکلتون حل میشه انشاالاه اگه هم از شهردیگه هستید ببینید کدوم دکتر هست که جامیندازه برید پیششون حتما نتیجه میگیرید(دکتر خادم وتوگوگل بزنید ادرسش میاد)تلفنی نوبت نمیدن ...موفق باشید عزیزم نگران نباشید استراحت کنید حتما بهتر میشید ...🌸🌸🌸 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
دوستان ادامه داستان از زبان #سحر دختر نجمه بیان میشه از روزی که با همسرش اشنا شده👇👇 مقدمه👇✅ سحر(
❤️🍃 سحر( دختر نجمه ) خیلی شلوغ شده بود، تو اتاق ما یه ترم اولی جدید اضافه شده بود که اسمش شیدا بودالهام رشته ش کامپیوتر بود و من حسابداری و فقط یکی دوتا درس عمومی رو  با هم بودیم، بیشتر کلاسا رو تنها بودم یکی دو روز گذشت، سر کلاس زبان بودیم که در کلاس رو زدن و آقای چهارخونه اومد تو کلاس، نمیدونستم رشته اش چیه، اومد و رو یکی از صندلی های جلوی کلاس نشست، البته زیاد نمود چون انقدر وسط حرفای استاد حرف زدو بچه ها خندیدن، که استاد بیرونش کردکلاس ظهرم حقوق تجارت بود وساعت سه تموم شد.  تنها باید برمیگشتم خوابگاه، کلاسورمو تو بغلم گرفته بودم و آروم میرفتم، که سر وکله ش پیدا شد و جلوم وایستادگفتم میشه بری کنار، دیرم ‌شده،از جیبش یه کارت درآورد و گذاشت لای کلاسورمو رفت کنارخیلی خجالت کشیدم، احساس می‌کردم همه دارن نگام میکنن، وقتی رسیدم خوابگاه همه چی رو واسه الهام تعریف کردم، گفت خب خودت نظرت چیه، رو تختم دراز کشیدم و گفتم نمیدونم ولی ازش خوشم میادخیلی خسته بودم، همینجوری که سرم رو بالشت بود خوابم برد، با صدای جیغ و داد شیدا از خواب پریدم نگاش کردم که وسط اتاق بالا و پایین می‌پرید، گفتم چی شده، کارت تو دستشو گرفت طرفمو گفت حامد بهم شماره داد گفتم ترسوندیم دیوونه، مبارک باشه اومدم دوباره بخوابم که چشمم افتاد به الهام که نگام می‌کرد،گفتم چته؟ یکم مِن مِن کرد و گفت سحر حامد همون آقای چهار خونه ست نگاه به صفحه گوشیم کردم، همش دو ساعت خوابیده بودم، چه جوری فرصت کرده بود به یه نفر دیگه ام شماره بده..شیدا اومد بغل تختم، یه لبخند موزیانه رو لبش بود، گفت حتما خواسته تورو سر کار بذاره،یه شماره خاموشش رو داده بهت،میدونستم میخواد عصبیم کنه... چشمامو بستم و خواب‌آلود گفتم من کارتشو انداختم دور،دیگه نميدونم روشن بود یا خاموش...بادش خوابید و دلم خنک شد...رفت رو تختش نشست و بلند گفت، بچه ها یه دقیقه هیچی نگین میخوام زنگ بزنم بهش... خیلی حرصم گرفته بود،میدونستم اگه به شیدا پیشنهاد نداده بود هیچوقت حتی بهش فکرم نمیکردم، اما حالا احساس می‌کردم ضایع شدم... داشتم دیوونه میشدم، صدای شیدا شدیدا رو مخم بود، ولی میدونستم هر حرکتی بکنم شیدا میذاره به حساب ناراحتیم و کیف میکنه...الهام از اتاق رفت بیرون و یکی دو دقیقه بعدش منو صدا کرد و من تقریبا فرار کردم از اون جو سنگینی که تو اتاق بود...الهام کنار آشپزخونه وایستاده بود، گفتم چی شده، گفت هیچی میخواستم از اتاق بیای بیرون، ترسیدم سکته کنی...سعی می‌کردم خودمو بی تفاوت نشون بدم، گفتم وااااا، مگه چی شده که بخوام سکته کنم؟خل شدی.. دیگه هیچی نگفت و رفت سراغ قابلمه غذاش... منم همونجا نشستم رو یکی از پله ها و سعی کردم آروم باشم ولی مگه میتونستم، چه جوری تونسته بود آخه، مگه آدم همزمان میتونه از دو نفر خوشش بیاد، شایدم چند نفر... یهو نگام افتاد به دخترایی که از جلو رد میشدن، باز تو دلم گفته معلوم نیست به چندتا از اینا شماره داده... خنده های مسخره شیدا یه لحظه ام از جلوی چشمم کنار نمی‌رفت،باید یه کاری میکردم،من آدم کم آوردن نبودم.. میدونستم بحث دوست داشتن وسط نیست، من میخواستم تلافی کنم...فردای اون روز ساعت 8 صبح کلاس اصول حسابداری داشتیم، شیدا هم رشته ش کامپیوتر بود و خداروشکر سرکلاس نمیدیدمش...با چندتا از دخترای کلاس آشنا شدم و بعد فهمیدم هم خوابگاهی هستیم ... خوشحال بودم چون بهونه خوبی واسه عوض کردن اتاقم پیدا کرده بودم...از کلاس که اومدم بیرون، حامد و دیدم که رو پله ها نشسته بود و سرش تو گوشیش بود، خیلی دلم میخواست به بلایی سرش بیارم اما ترجیح دادم خیلی خانومانه و بی تفاوت از بغلش رد بشم، نزدیکش که رسیدم سرشو آورد بالا، تا دید منم بلند شد و گفت چرا زنگ نزدی، دست خودم نبود، با چشمای گشاد شده از تعجب نگاش کردم، فهمید منظورمو، گفت خب من خیلی منتظر موندم تو زنگ نزدی، گفتم شانسمو با یکی دیگه امتحان کنم، گفتم کار خوبی کردی چون من اصلا قصد نداشتم زنگ بزنم، حرفمو زدم و با قدمای پر از حرص ازش دور شدم... ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽