eitaa logo
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
648 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
༻﷽༺ گفتم: دگࢪقݪبم‌شۅق‌شهادت‌نداࢪد! گفت:) مࢪاقب‌نگاهت‌باش♥️🕊 شرایطمون:↯ @iaabasal شَھـٰادت‌شوخۍٓ‌نیسٺ‌؛قَلبٺ‌رابو‌میکُند بو؎ِ‌دُنیـٰابِدهَد‌رھـٰایَٺ‌مۍ‌کُند:)!🥀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامِ خدا بہ شما... 📩 👌🏽✨↫¦ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
☁️‹⃟🕊 گفتم: چرا انقدر ⁦ سختے رو باید تحمل کنم!؟ ‏گفتۍ: "اِنَّ‌مَعَ‌الْعُسْرِیُسْرٰا" قطعاً به دنباݪ ⁦ هر⁩سخٺی آسانے ست! ‏گفتم: آخہ دیگھ خسته شدم؛ ‏گفتی: "لٰاتَقْنَطۅمِنْ‌رَحْمَةَ‌اللّٰه" از ࢪحمت من ناامید نشۆ! ــ.ــ 💜🌱 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...🌸🍃 چرا‌ماازعبادت‌لذّت‌نمۍبریم؟ 💡پاسخ‌ : اگرانسان‌مریض، شیرین‌ترین‌وخوشمزه‌ترین‌گلابی‌و‌میوه رابخورد،لذّت‌نمۍبرد.... ←دربُعدمعنوۍوعبادت‌هم‌این‌گونه‌استــ: ڪسی‌ڪه«فۍقلوبهم‌مرض»یعنۍ: قلبش‌بیمار‌است.... ازنمازوعبادت‌لذّت‌نمۍبردو گاهۍهم خسته‌میشود.💔 بیمارۍقلب‌همان‌گناهان‌استــ. •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
••امسال‌سال‌ِخاصیہ‌😍 چون‌دوتاماه‌شعبان‌داشت:) جالب‌تراینڪہ‌نیمہ‌ۍ‌شعبانش‌جمعہ‌است🔖 خداروچہ‌دیدۍشاید نزدیڪہ‌...! آماده‌اۍرفیق‌یانہ؟!💔🌱••
نامـت‌امنیـت‌و لبخ‌ـندتوآرامش‌من مخلصیم‌آقا؎مـن😌🖐🏼! < 🌿 > •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
•° خوشـا راهے ڪہ پایانـش ٺو باشے✨ < 💚 > < 🌾 > •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از 🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••🌤🔖↯ الهے هَبْ لِي قَلْبا يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ!" 「 ✨」 ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
💕 شھادت‌‌؛ فقط‌درجبهھ‌‌هاۍ‌جنگ‌نیست! اگرانسان‌براۍ‌‌خدا‌کارکند بھ‌یاداوباشدوبمیرد؛ شھید است 🌺:))' - شہیده‌زینب‌کمایے •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از 🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
🔸زیارټ در‌ روز‌ 🔸روزجمعه متعلق به مولا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. برای عرض ارادت به مولا آمادھ اید؟ 🤲🏼✨
🌼•°•° دور و برم آدم‌ زیاده ولی میدونی چیه فقـط تویی که میتونی دردم و دوا کنی میدونم رهام نمیکنی🙂 هوامو داری بهــت قول میدم به کسی جـز تو دل نبندم! +خــداجونم♥️🔖 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . --تورو‌بہ‌‌اضطرارزینبـ💔🖇 بیا‌آقا،بیا‌آقا🤲🏻🍂 ''بہ‌قلب‌بیقـــرار،زینب🥀🌙 بیا‌آقا،بیا‌آقا🔒🤲🏻 💙| ... 📿| ... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞ 🤍 •دارد زمان آمدنٺ... دیر‌ مے‌شود...(:💔 ... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
امام صادق علیه السّلام فرمودند: إذا كانَتْ عَشِيَّةُ الخَميِسِ وَليَلةُ الجُمُعَةِ نَزَلَتْ مَلائِكَةٌ مِن السَّماءِ مَعها أقلامُ الذَّهَبِ وَصُحُفُ الفِضِّةِ، لايَكتُبونَ (عَشِيَّةَ الخَميِسِ وََلیَلَةَ الجُمعَةِ إلي أنْ تَغيِبَ الشَّمسُ) إلاّ الصَّلاةََ عَلي النَّبِيِّ وَآلِهِ؛ 🍃از شامگاه پنجشنبه و شب جمعه، فرشتگانی با قلمهايي از طلا و لوح‌هایی از نقره، از آسمان به سوي زمين مي‌آيند و تا غروبِ روز جمعه ثواب هیچ عملی را نمی‌نویسند به جز صلوات بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام. 📖مستدرك وسائل الشيعة6: 70. 🌸 ...💔 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
💚 چہ‌شَوَد‌گَر‌تو‌بیائے‌و‌بَری‌غَم‌زِدِل‌ِما ڪه‌به‌هَر‌خَستہ‌دَوائے‌و‌به‌هَر‌بَستہ‌ڪِليدے •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
hamed-zamani-sobhe-omid-128-1.mp3
3.82M
عـهدمیبندم‌دیگہ‌اشڪت‌و‌در‌نیارم..💔🥀… 💚 😌🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖇️احساس بسیاࢪ تلخے کهـ بعد از ظہـور، بعد از شیرین‌ترین اتفاق ٺاریخ، به سراغماݩ خواهد آمد‼️ 🎙/ ݒیشنہاددانلود👌🏽👌🏽 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از ماهِد | mahed ! '
این فراق است کهـ هر ثانیہ‌اش یک سال است ࿐🤍 .
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
این فراق است کهـ هر ثانیہ‌اش یک سال است ࿐🤍 .
منبع متن های مذهبی و عارفانه مخصوص هر چی مشتی😎👇🏿(: (: https://eitaa.com/DokhtaranZahraye ^^•• حاجۍ چرا هنوز وایسادی زود عضو شو 🤍♥️...!'
رمان👇🏼
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان اسطوره‌ام باش مادر 4⃣
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان اسطوره‌ام باش مادر 4⃣فصل چهارم از روزی که رفتی سیدمهدی به صورت زینب سادات نگاه کرد و گفت: خوشبختی این نیست که بدون مشکل زندگی کنید! خوشبختی ایِن که با همه مشکلات همدیگر رو تنها نذارید و خدارو فراموش نکنید. ایمان داشته باش که دنیا فقط برای امتحان کردن شماست و آرامش بعد از این دنیا، در انتظار شماست. دست زینب سادات را به دستان منتظر ارمیا داد. زینب سادات هم قدم با ارمیا شد. ارمیا گفت: دوست داشتن، نعمت بزرگی هست که خدا به ما داده. درهای قلبت رو باز کن. من تضمینش میکنم. بهش بگو سه شرط سیدمهدی، سه شرط من هم هست. ایمان، اخلاق، محبت! تو باعث شدی من خوشبخت ترین بشم و زندگی خوبی داشته باشم. حالا نوبت من شده که جبران کنم! ما همیشه کنارت هستیم. زینب سادات گفت: به کی بگم بابا؟ درباره کی حرف میزنی؟ ارمیا زینب سادات را چرخاند، تا پشت سرش را ببیند و در همان حال گفت: همونی که امشب میاد. و زینب سادات نگاهش به احسانی افتاد که مقابل سنگ قبری نشسته و اشک میریزد. تنها صورت احسان از اشک خیس نبود. همه اشک میریختند. زینب سادات به سید محمد نگاه کرد و ادامه داد: اختیار من، دست عمومحمد هستش. هر چی عمو بگه. سید محمد بلند شد و دست برادرزاده اش را گرفت و بلند کرد. پیشانی اش را بوسید و او را در آغوش کشید. همه ساکت بودند. این لحظه برای این عمو و برادرزاده بود. سید محمد از روی چادر، سرِ زینبش را بوسید و گفت: یادگار برادرم! همه دارایی من! زینبم! من چی بگم عمو جان؟منی که به سیدمهدی و ارمیا ایمان دارم! ایمان دارم که بهترین ها رو برای دردونه ام میخواهند! زینب سادات با گریه گفت: کاش بابا بود! کاش بابا مهدی بود! کاش بابا ارمیا بود! عمو تنهام نذار! من مادر ندارم! پدر ندارم! عمو پدری کن برام! زینب سادات آرام حرف میزد. اما نه آنقدر که صدایش به گوش احسان نرسد. نه آنقدر آرام که رها و سایه و زهرا خانم به هق هق نیفتند. نه آنقدر آرام که صدرا نفس بگیرد و چشم بچرخاند و بغضش را پس بزند. نه آنقدر آرام که ایلیا بلند نشود و دست روی شانه خواهرش نگذارد و نگوید: من هستم خواهری! و سیدمحمد هر دو را به سینه بفشارد. آخرین خانواده اش را. آخرین یادگاری های برادرانش را! احسان کنار صدرا نشست. سید محمد در حالی که میان زینب سادات و ایلیا قرار گرفته بود، نشست و گفت: این از نظر والدین عروس! والدین داماد کجا هستن؟ احسان شرم کرد و سر به زیر انداخت اما صدرا برای همین پدری کردن ها آنجا بود. رها با نگاهش او را تایید کرد و صدرا سخن گفت: راضی به این ازدواج نیستن. برای همین نیومدن. البته مادرش ایران زندگی نمیکنه ولی الان ایران بود و نیومد. به امید اینکه شما با فهمیدن عدم رضایتشان، جواب رد بدید. البته بگم که احسان همیشه با والدینش فرق داشت. الان هم فرق داره. احسان اهل زندگی هست. رها ادامه داد: بیشتر جریان زندگی احسان رو میدونید و این مدت هم که کنار ما بود، بهتر شناختیدش. احسان امروز ما، همون ارمیای هفده هجده سال پیش شماست. یک روز آیه عزیزمون با همه سختی های زندگیش ساخت و هم مسیر رشد و تعالی ارمیا شد، حالا وقتش رسیده نازدانه آیه قدم به میدون بگذاره. زهرا خانم که مادرانه خرج هر دو طرف میکرد رو به سیدمحمد گفت: میدونم تصمیم سختی هست و امانتی که سنگینیش رو روی شونه هات حس میکنی، سنگین تر شده! اما به این مرد یک فرصت بدید. ✍به قلم سنیه منصوری ... ┄•●❥@azshoghshahadat پرش به قسمت اول 👇 https://eitaa.com/azshoghshahadat/2671 ✨ 🌿✨ 🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨🕊🌿✨