#تلنـگر ❕
میگنڪہ
استغفـاࢪخیلیخوبہ...!
حتـیاگہبہخیالخودت
گناهـیࢪومرتڪبنشدهباشے،
استغفـاࢪڪن
دلࢪوجلامیده...♥️
"اَسْتَغْفِرُاللّهَرَبِّـےوَاَتُـوبُاِلَیـهِ"
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
4_5834713406623450942.mp3
9.09M
#شعبان_و_آشتۍ_ڪنان
فایل صوتی اوݪ؛
شعبان، ماه آشتی کنان اسٺ!
آشتے با چه ڪسی؟
مگہ قہر بودیم که آشتے کنیم؟ 🤔
#ماھ_شعبان
<📘🖇!'>
•
•
اگھمیخوایزودتربھموفقیت
برسے،بھفکرفردانباش ؛امروزتقرارهفردایتوروبسازه(:
نقدوبچسبنسیھروولکن!
شایدفرداییدرکارنباشھ،شایدمباشھ
اماوقتےبرایجبراننباشھ!
#جھادعلمے[📎]
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[😍🌱]
دوربینمخفےدرحـرمِامامرضا(؏)!
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
یه عدهـ از رفقام الان رفتن راهیان ؛
دو سه نفرشون هم مشهدن ؛
یکی هم قمه ؛
یکیشون هم رفته کربلا !
منم برای تماشای این چهار گروه اومدم!((:
_شکرت . .
#اندراحوالاٺ🚶🏻♂
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
دوستى على سپـر آتش دوزخ است . او امام انسانها و پریان استـ ؛ او وصى به حق مصطفی
و تقسیم کننده بهشت و دوزخ استـ🌱'
_ _محمد بن ادریس شافعى!'
#یکشنبہهاۍعلوے💛
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#برشےازڪتابراضبابا •|💙|•
.
.
.
. گاهیغصهمیخورد ومیگفت :
. مامان؛ وقتےتوے خیابونیہصحنہ
. هایےرومےبینم؛باخودممےگم
. ایناچہجورے مےخوانجوابِخانواده
. شہداوجانبازا روبدن؟! اوناباظاهرے
. ڪہبراےخودشوندرست مےڪنن؛
. روے خونشہدا پامےذارن 💔. . .
#بهنقلازمادرشہیدهراضیهکشاورز🎙
#ڪلام_شهدا 🥀••
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از نجوا
💐الهم عجل ولیک الفرج💐
سلام علیکم
🌹کانالی آوردیم پر از ذکر وختم ذکر بگید ثواب داره 🌹
محتوای کانال👇👇
⚘#ذکروصلوات⚘
⚘#مطلب_های_زیبا⚘
⚘#استوری⚘
⚘#تصاویر_مهدوی⚘
🌷خوشحال میشم تشریف بیارید 🌷
لینک کانال👇👇
@zzzzzzxf
منتظر حضورتون هستیم🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨ولادت حضرٺ علی اڪبر(؏)
و روز جوان مبارکـ 😍🌸
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
مداحی آنلاین - اگه حیدریم یا پیغمبریم - بنی فاطمه.mp3
3.08M
🌸 #میلاد_حضرت_علے_اکبر(؏)
💐علۍ اکبر لیلا سید و سالارمـ
💐علۍ اکبر لیلا خیلے دوسٺ دارمـ
🎤 #سید_مجید_بنے_فاطمہ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°~♥️🥳
#استورے
#مناسبتۍ
-خورشیددلآرایحسین،ثانیاحمد
باشدعلیاکبرگلِفرخندهسرمد🥰
عیدکم مبروڪ:)🌸✨
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌿‴🍀
دلبهزنجیرِتوگرمننکنمپسچهکنم
سروجانرابهفـدایتنکنمپسچهکنم..؟
#امـام_زمان 💚
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جوون حسین
منم جوونم😍
ای جوون حسین
غمت به جونم
ای جوون حسین
دعا کن من امشب
خودم رو به آقام برسونم....
#حضرت_علی_اکبر
#عیدکم_مبروک🌼
#استوری
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
•آیافڪرکردنبهگنـاهـ،گناهمحسوبمیشود؟•
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
◖🔏🖋◗
#بدونٺعارف
ترسیدیمجریمهکننکمربندبستیم!
نشدکهیهباربترسیمازچشمش
بیفتیمگناهنکنیم!
#آسیدمہدیرومیگم💔👋🏽
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
مداحی آنلاین - صدای ترانه مهتاب میشنوم - حسین طاهری.mp3
3.73M
🎼صداۍ تبُ و تابِ لیلا رو مےشنوم
صداۍ لالایی اربابُ و مےشنوم...😍🎉
#حال_خوب 💚
#میلاد_حضرت_علے_اکبر(؏)✨
🔰 #پیام_فرماندھ | #راهیان_نور
🔻امامخامنهای: اگر این شهدایی که شلمچه، یادگار آنها وایـن بـیابـانهای خونـیـن، حـامل نشانههایآنهاست، نبودند، امروز در این کشوراز استقلال ملی، از شرف ملت، ازاسلامو از هیچ چیز ایرانی، نشان برجستهای نبود.
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
بخشندھترینِ این دیار حُسین است
مشکلت را فقط حسین حل مۍکند؛
از من اگر میشنـوۍ جز با حسین؏
با کسِ دیگرۍ درمیان نگذار؛ حسین
را کھ ببینـۍ خودش کارهایت را
سامان میدهد.
ـ ـــ گُزیدھای از کتاب امیرمن بهـ
ڪتابِ نرجس شکوریانفَر !
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از 🌷ازشوقشھادٺ🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••🌤🔖↯
الهے هَبْ لِي قَلْبا يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ!"
「#مناجاتشعبانیہ ✨」
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
جوان هاےامروز 🌱✨
#روز_جوان
#حضرتآقا ♥️
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌷ازشوقشھادٺ🌷
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان اسطورهام باش مادر 4⃣
🕊🌿✨🕊🌿✨
🌿✨🕊🌿✨
✨🕊🌿✨
🕊🌿✨
🌿✨
✨ ﷽
💌رمان اسطورهام باش مادر
4⃣فصل چهارم از روزی که رفتی
#part277
که خیلی بیشتر از تفاوتی که بین من و آقا احسان هست؛ تفاوت بینشون بود، اجازه داد تا خودش رو ثابت کنه. آقا احسان خیلی وقت که خودشون رو به من و خانوادم ثابت کردن.
شیدا گفت: یک نگاه به سمت راستت بکن!
و زینب سادات نگاه کرد به زنی که پوشش بسیار متفاوتی داشت. مثل
شیدا بود و نگاهش هم مستقیم به زینب سادات دوخته شده بود.
احسان هم نگاهش به سمتی که شیدا گفته بود، رفت؛ خیلی زود نگاه گرفت اعتراض کرد: این اینجا چکار میکنه شیدا؟
شیدا لبخند زد: تو به ما نگفتی مهمون داری میاری! ما هم برای خودمون
مهمون آوردیم.
امیر گفت: اون دختر سالها نامزد احسان بود!
چیزی در دل زینب سادات تکان خورد اما نشکست. به پدرش ایمان داشت، به ارمیا و پدرانه هایش ایمان داشت.
احسان گفت: دیگه شورش رو در آوردید.
به زینب نگاه کرد: به خدا اینطور نیست زینب خانم. بین من و ندا چیزی نبود. باور کنید.
شیدا: همین که اون ندا هست و این خانم رو هنوز زینب خانم صدا میکنی، نشون میده چقدر صمیمی بودی با ندا. چیزی که با نامزدت نداری!
احسان گفت: صدا زدن اون فقط از روی عادته!
زینب سادات: آقا احسان!
احسان مستاصل شد. قلبش به تکاپو افتاد! نمیخواست زینب را، زینبش
را، از دست بدهد.
نگاهش را به چادر زینب سادات دوخت و منتظر ماند و زینب سادات هم او را منتظر نگذاشت: من به شما اعتماد دارم. گذشته شما، هر چند که در آینده ما دخیل هست، اما به من مربوط نیست. من میدونم چند سال اخیر، سبک زندگی و رفتار شما عوض شده و من به پایداری شما تو این راه اعتماد کردم که الان اینجا هستم.
بعد به شیدا لبخند دوستانه ای زد: اینکه زن و مردی به هم احترام بذارن و در جمع با احترام همدیگه رو خطاب کنن، چیز بدی نیست! صمیمیت در صدا زدن اسم، بدون پسوند و پیشوند نیست! صمیمیت این هست که بدونی طرف مقابلت چه حالی داره و به چه چیزی نیاز داره و من میدونم آقا احسان الان به اعتماد من نیاز داره. و اعتماد من، چیزی
هست که بهشون داده میشه! من اعتماد کردم و پا در راهی گذاشتم که میدونم سخت هست اما در تمام راه، هم قدمی دارم که تنهام نمیذاره!
امیر بلند شد: خب تبریک میگم. من باید برم. همسرم منتظرمه! به امید دیدار عروس عزیزم!
دستش را به سمت زینب سادات دراز کرد اما قبل از هر عکس العملی از طرف او، احسان، دست امیر را گرفت و بلند شد و خداخافظی کرد.
امیر ابرویی بالا انداخت و لبخندی زد و رفت.
شیدا هم بلند شد و گفت: میرم با ندا نهارمو بخورم! اینجور دختر ها اشتهام رو کور میکنن. بای
شیدا دستی تکان داد و رفت.
دل شکستن همین قدر آسان است...زینب سادات خواست بلند شود که احسان گفت: لطفا نرید! من معذرت میخوام بخاطر رفتارشون!
زینب سادات دوباره نشست و گفت: بخاطر رفتار پدر و مادرتون معذرت
خواهی نکنید! اونها نگران شما هستن و بخاطر دوست داشتن زیاد شما هست که این حرف ها رو زدن.
احسان: اما شما رو ناراحت کردن.
زینب سادات: همین که فهمیدید اون حرف ها من رو ناراحت کرد و سعی
در آرام کردن اوضاع دارید، به نظر من کافی هستش.
احسان لبخند زد: پس بشینید و غذاتون رو سفارش بدید.
✍به قلم سنیه منصوری
#ادامہ_داࢪد...
┄•●❥@azshoghshahadat
پرش به قسمت اول 👇
https://eitaa.com/azshoghshahadat/2671
✨
🌿✨
🕊🌿✨
✨🕊🌿✨
🌿✨🕊🌿✨
🕊🌿✨🕊🌿✨