9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بابا وضع منو میبینی؟
درد منـو میدونی؟؟
خوابم میـاد بابایی،
قصه برام میخونی؟؟
#محرم / #رقیه / #استوری
#بیبیرقیه | #رقیه_بانو
بعد از علی اکبر، نوشتهاند:
رَفِعَالحسینصُوتَهُبِالبُکاء...
صدای گریه امام بلند شد...
ولم یَسمع إلی ذالِک الزمان صُوته بِالبُکاء...
به گونهای که که تا آن وقت کسی
صدای ایشان را به این شکل نشنیده بود...
#محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منو به #محرم رسوندی ازت ممنونم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بــٰاامامحسین[؏]پروازمیڪني🖤🚶🏿♂: )!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایاهلِحرممیروعلمدارنیامد!
#یاابوالفضلالعباس(ع)🖤
دستش که به آب خورد✋
یاد وصیت پدرش افتاد
"کنارش بمان"
مظلوم تر از او نیست
چنان سراسیمه بازگشت
که دست هایش را جا گذاشت✋✋
#السلام_علیک_یا_ابوالفضلالعباس
یاعلمدارکربلا💔
#تاسوعا #محرم🥀
به دریا پا نهاد و خشک لب بیرون شد از دریا
مروّت بین ، جوانمردی نگر ، غیرت تماشا کن
#یاابوالفضلالعباس(ع)🖤
#محرم
#نحوه_شهادت_
مدافع حرم #شهید_مصطفی_صدرزاده
چون تیر تو سینه اش خورده بود و شش سوراخ شده بود و با نفس کشیدنش ، خون بالا میاورد....و چند دقیقه بیشتر....
درگیری بسیار سخت بود و با توجه به فشار سنگین دشمن، هر لحظه ممکن بود دستور عقب نشینی صادر بشه، لذا گمان اینکه نکنه پیکرش جا بمونه ، خیلی اذیتم میکرد...همه دنبال کار خودشون بودن و چون فرمانده رو از دست داده بودیم ، روحیه ی همه تضعیف شده بود...پیکر مطهرش رو با زحمت رو دوشم گذاشتم و اصلا حواسم به دور و اطرافم نبود که مدام به سمتمون تیر اندازی میشه...
حدود 200 متر به سختی و زحمت حرکت کردم و هر چند قدم می ایستادم و نفس تازه میکردم و باهاش درد و دل میکردم...
چون روی سینه اش فشار بود، از دهانش خون میومد و لباس و صورتم از خون پاکش رنگین شده بود....اون لباسم رو یادگار دارم...
راوی ابوعلی دوست وهمرزم شهید صدرزاده
4_5870806778475709674.mp3
12.21M
آخرین صوت
#شهید_مصطفی_صدرزاده
«سید ابراهیم » در روزتاسوعا
و روضه خوانی رزمنده ها قبل از شروع عملیات..😔🌹
#شهید_تاسوعا
یادشهداباذکرصلوات