🌷ازشوقشھادٺ🌷
چونمرگرسد. .
برڪفنمبنویسید. .
منخاڪِڪفِپاۍِعزادارِحسینم:)♥️!
🌷ازشوقشھادٺ🌷
چونمرگرسد. . برڪفنمبنویسید. . منخاڪِڪفِپاۍِعزادارِحسینم:)♥️!
در جوار حرمش هرکہ دعاگوست، بگو
جای ما در وسط صحن فقط گریہ کند💔
«🐻🎻»
تـٰاپـٰاۍِجـٰاندِلدادِهۍفَرمـٰانمولـٰاییم؛طوفـٰاناَگَـربـٰاشَدچِهغَممـٰامَرددَریـٰاییم!
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
❌میدونید لف میدید مدیر چقد ناراحت میشه:)
میدونید شاید اونا به سختی ممبر جمع کردن🙂
❌میدونید شاید اونا مادر پدرشون عصبانی بشن بخاطر اینکه تو گوشی میرن تا فعالیت کنن🙂
❌میدونید شاید بخاطر چنلشون شاید چشماشون ضعیف بشه🙂
میدونید شاید بخاطر چنل دستاش درد بگیره🙂
❌میدونید مدیره وقتی چنل میزنن و میبینند داره ممبرا بالا میره ذوق میکنن🙂
❌میدونید مدیرا عاشق ممبراشونن🙂
❌میدونید مدیرا سعی میکنن همچی تموم بزارن واسه چنلشون🙂
❌میدونید مدیرا با چه سختی ادیت میزنن بعد نظرسنجی میزارن خوب شده شما میزنید نه چقدر ناراحت میشن🙂❌
❌میدونید بعضی موقع ها همه چیو میزارن نمیدونن چی بزارن میرن سریع یه ادیت ساده واستون میزنن ک لف ندید🙂
سرتونو درد نمیارم🙂❣
درک کنید مدیر و ادمین هارو🙂🌹
بمونین برامون🥺🙏🏻♥
#دلی
﷽
شاگردی از استاد خود پرسید:
معنای زندگی چیست؟
استاد جواب داد:
به جایی که تاریک و ظلمانی است،
نور ببریم.
به جایی که امید نیست، امید ببریم.
به جایی که دروغ هست، راستی ببریم.
به جایی که ظلم هست، عدالت ببریم.
به جایی که کدورت هست، مهر ببریم .
به جایی که جنگ هست،
صلح و انسانیت ببریم ....
و …. این ساده ترین و قابل فهم ترین
معنای زندگیست....
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
^^
°•|بہرفیقشپشتتلفنگفت:
ذکر"الهےبہࢪقیہ"بگومشکلټحلمیشہ
رفیقشیكتسبیحبرداشت
بہدهتانرسیده
دوستاشزنگزدنوگفتنسفر
کربلاشجورشده..!💔
#شهیدحسینمعزغلامے🕊
﹏🌙⃟🌻﹏﹏
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
میگفت رفیق اونیھ ڪھ بخندونت..
اما رفیق تر اونیھ ڪھ تو غمِ اباعبدالله'ع'
بگریونتت :))
حقیقتا راست میگفت!
+دربندڪسیباشڪھدربندحسین(ع)است.
✾͜͡🍁🍂•
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌷ازشوقشھادٺ🌷
«📼⛓»↯
بسیجۍچڪیدهعشقاستونمـٰادغیـرت.. سمبلتعصـباستوپـٰاسدارمڪتـب••!
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🥀🍂🥀🍂🥀
🥀🍂🥀🍂
🥀🍂🥀
🥀🍂
🥀
♡﷽♡
رمان مگه آدم بدا عاشق نمیشن
#Part7
لیال یه فرشته بود بعد مادرم این فرشته
رو خدا بهم داد واسه دومین بار خدارو
شکر میکردم اولین بار مادرم سر اخرین
سفره ای که باهام بود گفت بگو
خداروشکر که خدا بیشترش کنه من از
وقتی دست چپ و راستمو فهمیدم انگلیس
بودم سه ساله که اومدم اینجا لیال رو مبل
خوابش برده بود بلندش کردم بردمش تو
اتاق پتورو کشیدم روش:خوب بخوابی
فرشته کوچولو ...
از اینکه سردردم تمام شده بود تعجب
کرده بودم شاید بخاطر دارو ها باشه
صبح روز بعد با لیال به بیمارستان رفتم
آزمایشهای قبل عمل رو انجام دادم بعد
به پرورشگاه رفتیم لیال :من همیشه به
اینجا میام همیشه از تو واسشون گفتم
بچه ها خوشحال میشن تورو ببینن
_بریم ببینیم این بچهارو....
وارد پرورشگاه شدیم چندتا بچه ریختن
دور لیال
لیال:اروم باشید خوشگال آروم
یکی از دختربچه ها گفت:خاله کجایی دو
هفته نیستی دلم واست تنگ شده
لیال:کار داشتم عزیزم
حواسم رفت پی دختر بچه ای که به
درخت تکیه داده بود رفتم سمتش:چی
شده دختر کوچولو بغض کرده
دختر بچه:امروز یکی از دوستام پدر
مادر پیدا کرد منم دلم پدر مادر میخواد
عمو
_اسمت چیه خوشگله
دختر:سارینا
_چه اسم قشنگی توام پدر مادر پیدا
میکنی عزیزم مگه میشه دختر به این
خوشگلی بدون پدر مادر بمونه
صدایی لیال از پشت سرم اومد:به به
سارینا خانم چی شده
سارینا:هیچی خاله
لیال: من این عموتو قرض میگیرم فعال
رو به من گفت:بریم عزیزم؟
_بریم
رفتیم داخل پیش مدیر پرورشگاه این بچه
ها جایی بدی بودن لیال داشت با مدیر
حرف میزد پریدم وسط حرفشون:ببخشید
این بچه ها جای دیگه ای ندارن
برن؟اینجا جایی مناسبی نیست واسه
زندگی بچه ها
مدیر:اقای راد همینجا هم قرار ازمون
بگیرن باید بچه هارو انتقال بدیم
_چندتا بچه هستن؟
مدیر:۲۰تا
_من یه خونه ی قدیمی دارم میشه
تمیزش کرد بچه هارو برد اونجا
چشمای مدیر برق زد :راست میگید اقا
راد
_بله من بهش نیازی ندارم میتونه مال
این بچه ها باشه خانه رو بنام لیال میکنم
اون به شما اجازه میده شاید من ....
لیال:امیرخواهش میکنم
_باشه باشه. اون خانه پنج تا اتاق داره
حیاطشم مناسبه چطوره؟بدرد میخوره؟
مدیر:عالیه فقد راجب هزینش و....
_من دیگه صاحب اونجا نیستم قرار بنام
لیال بشه با ایشون حرف بزنید
لیال:اما امیر...
_اما نداره
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
@azshoghshahadat
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
🥀
🥀🍂
🥀🍂🥀
🥀🍂🥀🍂
🥀🍂🥀🍂🥀