#آقامحمودرضا🌷
يكى از مسئولين مستقيمش ميگفت: "ماه رمضان بود، رفته بودم بادينده (منطقه اى كويرى در اطراف ورامين) كه محمودرضا را آنجا ديدم. مهمانانى از حاشيه خليج فارس داشت و با زبان روزه داشت در هواى گرم آنها را آموزش ميداد.
نقطه اى كه محمودرضا در آنجا آموزش ميداد در عمق ١١٠ كيلومترى كوير بود. گرماى هوا شايد ٤٥ درجه بود آنروز ولى روزه اش را نشكسته بود در حاليكه نيروهايش هيچكدام روزه نبودند و آب مى خوردند.
محمودرضا ميگفت :من چون مربى هستم و در مأموريت آموزشى و كثير السفر هستم نمى توانم روزه ام را بخورم. حقا مزد محمودرضا كمتر از شهادت نبود."
#برادر_شهیدم🌹
#محمود_رضا_بیضایی🌹
#آقامحمودرضا🌷
سوریه که میرفت، همیشه ساک سفر رو همسرش می بست. تو آخرین سفر به همسرش گفته بود که ساک رو ایندفعه خودش میخواد ببنده.
ساک رو سبک بسته بود و حتی قرصهایی رو که بخاطر دندون دردش همیشه همراه داشت، تو ساک نذاشته بود.
میگفت پرسیدم : قرصهارو نمی بری؟
گفت: ایندفعه لازم ندارم...
شهید محمود رضا بیضایی
#آقامحمودرضا🌷
پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷ ،در جلسه ای فرهنگی در شهرستان میانه، یکی به من گفت:
«چشم و ابرو و قد و بالای محمودرضا را ول کن! بگو امروز ما چکار باید بکنیم که جای محمودرضا را پر کنیم؟!»
انقدر از این پرسش و نحوه سؤال کردن این برادر خوشم آمد که یکساعت برای جلسه حرف زدم.
🌷بعد از پنج سال اولین بار بود که احساس کردم کسی مشتری واقعی محمودرضاست.
▪️اگر سوء تفاهم ایجاد نمیکند، باید بگویم از دیدن شهید بازی ها بخصوص در شبکه های اجتماعی آزرده ام و دیدن پیروان حقیقی شهدا خوشحالم میکند...
روایت برادر شهید