💞❤️
«أُوْلَئِڪَالَّذِینَامْتَحَنَاللَّهُقُلُوبَهـمْلِلتَّقـوَی»
آنهآڪسآنۍاندڪہخدآقلبهآیشآن
رآبرا؎تقوآ،امتحآنڪرده..!
🖇🖤¦شهیدانه••
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
❮🖤🎧❯
دَرحِفاظَتزِاَمیرَمعَلۍخامِنِھاِی مۍشَوَممِیثَمتَمـّاربِھدارَمبِزَنید :)
••
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋 •°﷽•°
رمان دو مدافع🕊
#part24
با کشیدن چادرش او را متوقف کردند و با استفهام گفتم:
من_چی؟!چی گـفتی؟؟
لاقید خندید و گفت:
ریحانه_ قضیه روز کنکور و دیگه!
واای... به علاوه اینکه ریحانه آن روز را یادش بود، به مادرش هم گفته بود...
خدایا... آبرو حیثیتم به باد رفت...
کف دستم روی پیشانی بلندم فرود آمد و در دل هر چه ناسزا بلد بودم، بار ریحانه کردم.
مادر ریحانه را که دیدم، ناخودآگاه او را با مادر خودم مقایسه کردم.
آن روز وقتی از دانشگاه به خانه برگشتم خواستم قایمکی به اتاقم بروم که با دیدن بابا و مامان و باد و بارین که با اخم روی کاناپه های حال نشستهاند تازه یادم آمد که ای وااای...
من موقع رفتن در اتاقم را قفل کرده بودم و مطمئناً باده خانم که نه، بیست و سی اخبار خانم همه چیز را کف دست مامان و بابا گذاشته بود...
لباس هایم را با لباس ساده و راحتم عوض کردم و تند تند نماز ظهرم را خواندم و به حال برگشتم.
من_ خبرا چه زود می رسه...!
هنوز زنگ صدای مادرم در گوشم می پیچد...
ان داد و بیداد های پیاپی و سرزنش های بی وقفه اش و من که فقط سکوت کردم و حتی باده ای که از من کوچکتر بود به خودش جرات داد امر و نهی ام کند اما خوب بود که فهمیده بودند بینتیجه است و در این میان فقط حرف آرامی که بابا بعد ختم شدن غائله دم گوشم گفت کمی به دلم نشست...
" هرچند به این ظاهرت عادت ندارم اما چادر بهت میاد بابا..."
با ضربه ریحانه روی پهلوی راستم به خودم آمدم.
✍به قلم بهار بانو سردار
#ادامہ_دارد...
𝕵𝖔𝖎𝖓 ↯
@azshoghshahadat
🦋
✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
[----✨----]
وَ الـصُبحِ اِذا تَنَفَّس ...
سلامـ به صُبح
و به همهی پـرنده هـایی که
وقت آمدنش
تسبیح میکنند ..
#صبحتونقشنگ♥✨
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
«♥️💭»
-
-
سِہڪِلیدِعـٰالِۍ
¹ : آنچِـہتَمـٰامشُدِهرارَهـٰاڪُنِید.
² : بَـراۍِآنچِـہمـٰاندِهاَست.شُڪرگُزاربـاشِید.
³ :بَـراۍآنچِـہڪِہقَراراَستبِیـٰابِید،اِشتِیـٰاقداشتِہبـٰاشِید.
-
-
«♥️💭»↫ #انگیزشی
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#سوال⁉️
#چکار_میکنی_اگر...
اگــربزنۍشـبڪهیڪوایـنوببینی
چــهڪارمــیڪنی؟
مــهدۍفــاطمہآمـد هماڪنونمڪه😍♥
#یا_صاحب_الزمان
••°°••
تجویزڪنبرایمآمدنترا
داردقولوقرارمانفـراموشمیشود..
نگودیـرمیشودجانا💜❤|
🖇⃟☁️¦↝#پروف
ـ ـ ـ ـــــ❉ـــــ ـ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🅾 سبک: #شور.بسیار.زیبا 🌪
⏸ کرب وبلا ممنونتم .....
👤 #کربلایی_جواد_مقدم
🤲🏻اَللّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج🤲🏻
💯پیشنهاد دانلود💯
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
4977438292.mp3
5.64M
▶︎ ●─────────
5:35
⇆ㅤ◁ㅤ ❚❚ㅤ ▷ㅤ↻
🅾 سبک: #شور.طوفانی 🌪
⏸ آینه ی حق نما رقیه .....
👤 #کربلایی_امیر_برومند
🤲🏻اَللّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج🤲🏻
💯پیشنهاد دانلود💯
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌿⃟⃟⃟⃟ ⃟🇮🇷
•.
چࢪاهمیشہفڪࢪمیڪنیم شھدایہ
ڪاࢪخاصےڪࢪدنڪہشھیدشدن!
نہمشتے...
خیلےڪاࢪهاࢪونڪࢪدنڪہشھید
شدن:)
____________________🌿✨
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌷ازشوقشھادٺ🌷
#ماجرای_حقیقی_معجزه_دعای_شهدا #قسمت۱۱ از در و دیوار شهر و انسانهایی که در خیابانها با خیال راحت و
#ماجرای_حقیقی_معجزه_دعای_شهدا
#قسمت۱۲
نزدیک ظهر بود که متوجه شدم بی اختیار گوشی تلفن در دستم است و پشت خط، اولین نفری که شهید یاسینی نام برده بودن الو الو میکرد و میگفت بفرمایید.
نمیدونستم چی باید بگم شروع کردم به احوالپرسی کردن و به گونه ای وانمود کردم که برای احوالپرسی با ایشان تماس گرفته ام.
احساس کردم صداش خیلی گرفته و ناراحت هستن. پرسیدم خوبید؟؟ چرا صداتون گرفته؟؟
گفت مگه شما اطلاع ندارید؟😳 پس برای چی زنگ زدید؟ 😕 فکر کردم زنگ زدی که ابراز همدردی کنی🧐
خیلی کنجکاو شده بودم پرسیدم مشکل چیه؟؟ قضیه ای پیش اومده؟
گفت ماشین مون رو چند روزه که دزدیدن. 😲 اینقدر حرص و جوش خوردیم که دیگه حالی برامون باقی نمونده.😮 این چه گرفتاری بود که برامون پیش اومد.
در حالیکه کاملا جا خورده بودم گفتم به کلانتری، پلیس اطلاع دادید؟؟؟
گفت جایی نیست که اطلاع نداده باشیم. ولی امروز دیگه آب پاکی رو ریختن روی دستمون و گفتن که دیگه منتظر ماشین تون نباشید اگر پیدا هم بشه فقط لاشه ی ماشین خواهد بود. تا الان قطعا اوراقش کردن.😢
ما هم با کلی وام و بدهی اون ماشین رو خریده بودیم.
هر نذری به ذهنم میرسید کردم و هر سوره و دعایی که بلد بودم یا دیگران گفتن خوندم ولی ............☹️
بدون اینکه فکر کرده باشم گفتم #چله_شهدا رو بگیرید و از #شهدا بخواهید که #براتون_دعا_کنن و ماشین تون بدون کوچکترین کم و کاستی به دستتون برسه.
گفت من که این همه نذر کردم اینم روش ولی بلد نیستم. چله ی شهدا چه جوریه؟؟ کامل براشون توضیح دادم...
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌷ازشوقشھادٺ🌷
#ماجرای_حقیقی_معجزه_دعای_شهدا #قسمت۱۲ نزدیک ظهر بود که متوجه شدم بی اختیار گوشی تلفن در دستم است
#ماجرای_حقیقی_معجزه_دعای_شهدا
#قسمت۱۳
گفت الان فکرم کار نمیکنه لطف کن اسم چهل شهید رو بگو تا بنویسم.
منم اسم شهدا رو براشون خوندم و گفتم همین الان برای شهید اول صدتا صلوات بفرست. قبول کرد و خداحافظی کردیم.
فردای همانروز ساعت ده صبح زنگ تلفن به صدا در اومد . خودش بود گوشی رو برداشتم سلام کردم.
بسیااااار پرانرژی گفت سلام ناهید جان. الله اکبر از قدرت خدا و الله اکبر از شهدا. امروز صبح بعد از اینکه برای شهید دوم صلوات فرستادم و کلی باهاشون صحبت و درد دل کردم، ساعت هفت صبح از کلانتری زنگ زدن و گفتن ماشین تون در اتوبان یادگار امام پیدا شده. سریع رفتیم اونجا فکر میکردیم که الان لاشه ی ماشین رو تحویل میدن ولی ماشین بدون کوچکترین آسیب یا حتی کسری، سالم و سلامت تحویل دادن.
ماموره گفت بسیااار برامون عجیب بود چون همراه سرباز رفته بودم کشیک روزانه. وسط اتوبان یادگار امام یک ماشین یکدفعه زد روی ترمز و دو سرنشینش از ماشین پیاده شدن و به سرعت نور از تپه های کنار اتوبان بالا رفتن و فرار کردن.😳
مشکوک شدیم و بررسی کردیم متوجه شدیم که پلاک ماشین مال خودش نیست و عوض شده و ماشین دزدیه.
پلیس گفت که این فقط یک معجزه میتونه باشه و دلیل فرار اون دو نفر هم مشخص نشد.
وقتی گوش میکردم تصاویر خوابم و پرونده هایی که شهدا بررسی میکردن و.... همگی جلوی چشمانم میامد.
در آخر صحبت تلفنی هم گفت باورم نمیشه شهدا چه کردن!!!! چقدر نفسشون پیش خدا اعتبار داره!!!!!!!!!🥰👌👌👌
به دونفره دیگری که شهید یاسینی نام برده بودند تماس گرفتم و متوجه شدم که آنها نیز درگیر مشکلاتی هستند. که به لطف خدا و با برداشتن #چله_شهدا مشکل هر دو برطرف شد.
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌷ازشوقشھادٺ🌷
#ماجرای_حقیقی_معجزه_دعای_شهدا #قسمت۱۳ گفت الان فکرم کار نمیکنه لطف کن اسم چهل شهید رو بگو تا بنوی
#ماجرای_حقیقی_معجزه_دعای_شهدا
#قسمت۱۴
ولی هنوز نمیدانستم آیا اجازه دارم که خوابم را برای کسی تعریف کنم یا خیر😶 ولی تا اینجای کار متوجه شده بودم که فعلا در مورد #چله_شهدا می توانم به دیگران بگویم.
ارادتم به شهدای عزیز روز به روز بیشتر میشد و با شنیدن نام شهدا ضربان قلبم تغییر میکرد. تصمیم گرفتم به پاس قدردانی از زحمات شهید علی اصغر قلعه که در خوابم لطف بسیار بزرگی به من کرده بود، به دیدن مادر عزیزشان بروم.
یک روز بعدازظهر با یک جعبه شیرینی منزل شهید اصغر علی قلعه ای رفتم، در حالیکه در ذهنم تماماً تصویر علی اصغر و زحماتش مرور می شد خواهر کوچک ایشان در را باز نمود و با خوش آمدگویی زیادی مرا به داخل راهنمایی نمود.
به محض اینکه وارد منزل شدم مادرش که پیرزن بسیار مهربان و خوش چهره و خوش قلبی بودند از جا بلند شد و به سمت من حرکت کرد به ایشان سلام نمودم پاسخ سلام مرا با لحن بسیااار شیرینی داد و گفت بوی علی اصغرم می آید بوی علی اصغر می آید😳 دوبار این جمله را تکرار کرد.
تعجب کردم پیش خودم گفتم من که هنوز هیچ چیزی در مورد خوابم به ایشان نگفته ام!!!!🥺 دیگر نسبت به خوابم و صحت آن یقین پیدا کرده بودم.
می خواستم دستش را ببوسم ولی اجازه نداد پیشانی و سرشان را بوسیدم بسیار خانم مهربان و خوش سخنی بودند اشک در چشمانم حلقه زده بود و نمی توانستم هیچ کلامی بگویم.
لذا سکوت نمودم بسیار خوش آمد گویی کردند من نیز بعد از اینکه تلاش کردم تا بغض خود را قورت دهم به مادرش گفتم عجب پسری تربیت کرده اید.
خدا شما را حفظ نماید🙏 اجرتان با حضرت زهرا س که چنین پسر بامعرفت و جوانمردی را تربیت نموده اید. الهی خیر ببینید با تربیت چنین پسر مهربانی که حتی بعد از شهادت نیز در حال خدمت به خلق خداست و لحظهای استراحت ندارد....
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌷ازشوقشھادٺ🌷
#ماجرای_حقیقی_معجزه_دعای_شهدا #قسمت۱۴ ولی هنوز نمیدانستم آیا اجازه دارم که خوابم را برای کسی تعری
اگه مشکلی دارید چله شهدا بگیرید.🧐
نام چهل شهید رو بنویسید و هر روز براشون صلوات بفرستید ببینید براتون چکارا که نمیکنه🌹😭
قدرشون رو بدونیم😔
‹🖤⌚️›
-
-
دستِبیمارانگـِرفتَنبـَرطَبیبـآنواجِباست؛
مَـنزِپـآاُفتادِھام،دَستمنِمیگیر؎حُسیِن...シ!؟
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسجیان آماده ایم😎🤞🏻
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
«🎬🖤»
-
یادِتباشِہ؛چادُرتفَقَطبَراۍِرِضاۍِ
خُداسٺوَلاغیر..اَگَرچادُرۍ
ڪِہبِہسَراَنداختِهاۍ
خُداۍاتنِمۍڪُنـدنیتَترااِصلاحڪُن..!
-
-•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
درس زیاد میخواندم📚
و هر جایی که برایم مهم بود
با یک مداد✏️
زیرش خط میکشیدم:
«قانون اول نیوتن»
همیشه یکی از سوالهای امتحانی بود
قانونِ جاذبه هم🌱
گفتم جاذبه🌱
یاد چشمهای مادرم افتادم👀🌱
یاد چشمهای بی بی👀🌱
یاد چشمهای تو👀✨
و چشم..🌱
عضو مهمیست
اگر نه زنها
اینقدر با دقت
رو به آینه
زیرش با مداد خط نمیکشیدند..🍃
#چه_قشنگ👌🏻💕
#حمید_جدیدی
#متن
#عاشقانه
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
«🕊🤍
❬مےگُفت:
چٰادُربَرا؎زَنیكحَریمِه!
یكقَلعِهوَیكپُشتیبٰاناَست..
اَزاینحَریمخوبنِگَھبٰانےڪُنید••❭
شهیدابراهیمهادی
«📻📞» شهیدانه
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
★ اتاق عمݪیات ★
هرڪی میخواد دلش شهدایی بشه بیاد اینجا
https://eitaa.com/joinchat/2442330259C75388551df
شهداء را با صݪوات یاد ڪنیم🖇📿