✨سوال های شما ✨
سوال :سلام ببخشید چت با نامحرم گناه هست؟
جواب : سلام علیکم اگر برای سوالات ضروری و لازم باشد در حد چند کلمه اشکالی ندارد در غیر این صورت حرام است
نظر همه ی مراجع:
هنگامی که هدف از برقراری ارتباط با نامحرم کشیدن شدن به سمت گناه باشد، صحبت کردن مستقیم با نامحرم تفاوت چندانی با صحبت غیر مستقیم یا چت ندارد. به اعتقاد برخی از افراد، فضای مجازی با زندگی واقعی تفاوت دارد و محدودیتهای دنیای حقیقی در فضای مجازی وجود ندارد. از نظر اسلام در حفظ حریم در ارتباط با نامحرم، فرقی بین محیط واقعی و محیط مجازی نیست و ارتباط در محیط مجازی همانند خلوت دو نامحرم است؛ اگر با قصد لذت باشد و یا خوف فتنه و ترس افتادن به گناه در آن وجود داشته باشد، جایز نبوده و اشکال دارد.
البته با توجه به احکام و متون اسلامی، اگر در صحبت کردن با نامحرم، ترس افتادن به حرام و قصد لذت بردن در میان نباشد، اشکالی ندارد و حرام نیست. اما در تشخیص خوف و قصد لذت، مهمترین قاضی نفس خودانسان میباشد که از وضع خویش آگاهی کامل دارد.
🌷ازشوقشھادٺ🌷
✨سوال های شما ✨ سوال :سلام ببخشید چت با نامحرم گناه هست؟ جواب : سلام علیکم اگر برای سوالات ضرو
از نظر رهبر انقلاب :
بطور کلی ارتباط با نامحرم به هر شکل ممکن مانند چت، پیامک، تلفن و یا صحبت حضوری هرجایی که مفسده داشته باشد(همراه گناه یا ترس افتادن به گناه در آن باشد) ، حرام و گناه است. بر هر مکلفی واجب است در برخورد با جنس مخالف حدود شرعی را رعایت نماید و از رفتاری که آمیخته به لذت یا ترس افتادن درگناه و یا موجب ترتب فساد باشد، پرهیز نماید.
[←💚 #حرف_قشنگ ❄🎈→]
خدا مؤمن را به بنبست نمیرساند.
ممکن است او را به گوشههایی ببرد
و تحت فشار قرار بگیرد
که به تعبیر امیرالمؤمنین
"رأیَ اللهُ صِدْقَنَا" اتفاق بیفتد
که خدا صدق ادعای این مؤمن را
ببیند، ولی هیچجا برای مؤمن
بنبست نیست :)
| حاجآقا قاسمیان |
#پامنبـری
#یکمیادبگیریم..
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از 🌷ازشوقشھادٺ🌷
﴿بھنامخداۍشهیدهِشہیدپرۅر!ツ﴾
- بسـٰمربالحسـٰین🌹-
⊰-!ـاݪسَّݪآمُ؏ـݪیكیآـاَبآ؏َـبدـاللهّٰ...!🖐🏼🖤!-⊱
هدایت شده از 🌷ازشوقشھادٺ🌷
[----✨----]
وَ الـصُبحِ اِذا تَنَفَّس ...
سلامـ به صُبح
و به همهی پـرنده هـایی که
وقت آمدنش
تسبیح میکنند ..
#صبحتونقشنگ♥✨
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از 🌷ازشوقشھادٺ🌷
حدیث_کساء-علیفانی﷽۩.mp3
7.58M
|•💗•|•🌸•|•💗•|•🌸•|
#سلام_به_چهارده_معصوم
السلام علیکَ یا رسولَ الله🧡🍀
السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین💛☘
السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ❤️🌿
السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی💙🌱
السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ💚🥀
السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ💜🌱
السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ💖🌱
السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ🧡🍃
السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ💛🍃
و رحمة الله و برکاته🌝🖐🏽
السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی❤️🍀
و رحمة الله وبرکاته🙂🖐🏽
السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ💙🌿
السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی💚🌿
السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری💜🌿
السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان🌼💗🥀
و رحمة الله و برکاته🌙🙃✋🏻
التماس دعا...
#اللهمعجللولیڪالفرج
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
.
مـےگفـت:🗣
اگر میگویـید الگویتان
حضرت زهرا"س" است باید
ڪاری کنید ایشان از شما
راضے باشند و حجاب
شما فاطمے باشد :)💚🌿
#شهیدابراهیمهادی
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#امــــام_زمانــــی(:
+بہ هزار و یڪ دلیل عاقلے میتونستے نیاے...!
-ولے به هزار و یڪ دلیل عاشقے آوردنت...!
+ڪجا؟
- در راه امام زمانت... ( :♥
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
[←💚 #زهرایی
از دختر جوان و چادری پرسیدند: از چه نوع آرایشی استفاده می کنی؟
گفت: اینها رو به کار می برم:
برای لبانم .......... راستگویی
برای صدایم ......... ذکر الله
برای چشمانم ......... چشم پوشی از محرمات
برای دستانم ......... کمک و یاری به مستمندان
برای پاهایم .......... ایستادن برای نماز
برای قامتم .......... سجده بردن برای الله
برای قلبم .......... حب الله
برای عقلم ......... دانایی
برای خودمم ........ ایمان به وجود الله
🌸 #اللهمعجللولیڪالفرج
[← 🌈#چادرانه ♥️🙈
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
*#برکات📿 #صلوات 📿*
🌹پیامبر اسلام(ص) فرمود :
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من 📿صلوات بفرستد
کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹
🌹پیامبر اسلام(ص) فرمود :
بر من بسیار📿 صلوات بفرستید که صلوات بر من نوری در قبر، نوری در پل صراط و نوری در بهشت خواهد بود
بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۶۴
🌹پیامبر اسلام(ص) فرمود :
صلوات📿 فرستادن، فقر را برطرف می نماید.
جلاء الافهام، ص ۲۵۲
🌹پیامبر اسلام(ص) فرمود :
هر کس در روز جمعه هزار بار بر من📿 صلوات بفرستد، فرشتگان همواره برای او آمرزش می طلبند.
جامع احادیث شیعه، ج ۶، ص۱۸۷
🌹پیامبر اسلام(ص) فرمود :
آوای خود را به هنگام📿 صلوات بر من بلند کنید که نفاق را از بین می برد.
محجه البیضاء، ج ۲، ص ۳۱۳
🌹پیامبر اسلام(ص) فرمود :
هر کس در نوشته ای بر من درود بفرستد فرشتگان همواره برای او آمرزش می طلبند.
میزان الحکمه، ج ۷، ح ۱۰۷۹۵
🌹پیامبر اسلام(ص) فرمود :
هر کس پایان سخنش📿 صلوات بر من و علی (ع) باشد به بهشت وارد می شود.
عیون الاخبارالرضا، ج ۲، ص ۶۴
🌹پیامبر اسلام(ص) فرمود :📿
صلوات بر من و خاندانم، نفاق و دورویی را از بین می بردج ۴، ص ۱۲۱۱
🌹پیامبر اسلام(ص) فرمود :
هر کس بر من📿 صلوات بفرستد، در قیامت او را شفاعت می کنم .
فضائل الخمسه، ج ۱، ص ۲۰۸
صلوات فرستادن بر پیامبر (ص)، گناهان را بسان ریختن آب بر آتش از بین می برد.
ثواب الاعمال،ص ۱۸۷
🌹حضرت امام باقر علیه السلام :📿
صلوات از جانب خداوند، رحمت است و از سوی فرشتگان، تزکیه و پاک کردن و از طرف مردم، دعا است .
میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۸۹
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#صلوات
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#تلنـگر
حواسمون باشــــــــــہ⚠️!
اگھ بلـــــند نشیم!
آقامون باید بشینہ . . .
منتظر نســـــل بعدی💔🚶🏻♂!
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
|🎞|📸
سراغِمزارِشهدایۍڪهزیادزائࢪندارݩدبرۅید!
آنهاچیزهایۍڪهمیخواهݩـدبهصدنفࢪبدهݩد
ࢪابهیڪنفࢪمےدهݩد ...❗️
+حاجآقاامینۍخواهفرمودݩ🌱
...🖇
مزارایݩگمنامها،
پایینِپاےفاطمهۜاسٺ🌱
ـــــــــ﹙💔﹚
او،پلاڪشگمشد،
ماهُویَتِمـاݩ ...🚶♂
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#بہوقــٺــبیوگــرافے
تـازه میفهمم چرا مشکـیست رنگِ چـادرت؟..
مــاه را تاریکیِ شب، این قَدَر جـذّاب کرد..✨
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
‹🖤›
خدآنڪندحـرفزدنونگآهڪردن
بہنـٰامحرمبرایتـٰانعـٰادۍشود...!
پنـٰاهمۍبرمبہخداازروزۍڪهگنـٰاه
فرهنگوعـٰادتِمردمشـود...💔!'
#شھیدحمیدسیـٰاهڪالیمرادۍ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🕊🌿✨🕊🌿✨
🌿✨🕊🌿✨
✨🕊🌿✨
🕊🌿✨
🌿✨
✨ ﷽
💌رمان پرواز شاپرک ها
3⃣فصل سوم از روزی که رفتی
#part169
زهرا خانوم با دست راستش قلبش را گرفته بود.سایه بغض کرده،
محمدش را نگاه میکرد. سیدعطا عقب رفت و بعد به طور ناگهانی به سمت آیه رفت و دستش را بلند کرد.
ارمیا از صدای سیلی به خودش آمد.
آیه اش را دید که سرش به سمت گردنش کج شده و رد سرخ صورتش از آن فاصله هم پیداست. همه در شوک بودند. صدای هق هق زینب سادات، سیدمحمد را به خود آورد و تنها یادگار برادرش را به آغوش کشید. ارمیا به آیه رسید و دستش را دور شانه اش انداخت و جانانش را
به جان کشید.
سید عطا با تمام خشم و نفرت به آیه گفت: تو هم عوضی بودی و مهدی
نفهمید. کاش هیچ وقت از مادر زاده نشده بودی. تو ننگی!ننگ!
حاج علی برای اولین بار صدایش را روی بزرگ تر از خود بالا برد: احترام خودتو نگهدار سید! احترام سید بودنتو دارم که جوابتو نمیدم وگرنه بلدم از ناموسم دفاع کنم.
فخرالسادات که دیگر کارد به استخوانش رسیده بود در خانه را باز کرد و گفت: تا حالا به حرمت شوهر شهیدم، احترامتون کردم. دیگه پا تو این خونه نمیذارید! تا من زنده ام، پا تو این خونه نمیذارید. خوش اومدید....
و تا زنده بود دیگر سید عطا و خانواده اش، پا در خانه اش نگذاشتند...
**********************************************
آیه مقابِل سید عطا قرار گرفت: مامان فخری رفت شما دوباره اومدین
مظلوم ُکشی؟
سید عطا که به عصای دستش تکیه داده بود اخم کرد:من با تو حرف ندارم.
آیه: مگه باز شما نیومدید به محمد بگید بی غیرت و به من بگید ننگم و به همسرم توهین کنید؟خدا همسرتونو بیامرزه. این بار تنها هم اومدید!
سیدعطا: قبلا این قدر زبون نداشتی؟عوارض این شوهرته؟ علیل شده و تو
زبونت دراز شده؟
آیه قدمی به سمت سیدعطا جلو رفت: قبلا هم بلد بودم جوابتون رو بدم اما حرمت بزرگتریتون رو داشتم.حرمت مامان فخری و مهدی رو داشتم. اما شما لیاقتش رو نداشتید. روزی که مامان فخری از این خونه بیرونتون انداخت، همه حرمت ها هم انداخته شد. شوهرم علیله؟ باشه! به شما چه؟ من باید راضی باشم که هستم.همین که اسمش هست، نفسش هست، برای من و بچه هام بسه! شما مواظب خودتون باشید که توی
این سن و سال اگه علیل بشید، کسی رو دارید؟
ارمیا آیه را صدا زد تا بیشتر از این ادامه ندهد: آیه جان!
آیه نفس گرفت: چشم. اما تنهات نمیذارم تا بازم اذیتت کنن!
ارمیا دست آیه را گرفت و کمی به سمت خود کشید. آیه هم سرش را سمت ارمیا برد و صدای پچ پچ وارش را شنید: برو داخل. از پس خودم برمیام.
آیه هم پچ پچ کرد: میدونم. ایلیا ترسیده، میترسه باز بخوای بری!
ارمیا: بریم خونه؟
آیه لبخندی به صورت خسته ی همسرش زد.
**********************************************
ساعت یازده شب بود که صدرا و رها به همراه پسرانشان زنگ در خانه ی حاج علی را زدند. ایلیا که در را باز کرد و از همان دم در مشغول خوش و بش با پسرها شد و فورا به اتاقش رفتند. زینب سادات با اخم و تخم نگاهشان کرد.
میدانست این پسرهای فضول دست به وسایل اش میزنند و این اصلا باب میلش نبود.
آیه که کارهای ارمیا را انجام داده بود و روی تخت کنارش نشسته و پاهای ناتوانش را ماساژ میداد با صدای احوال پرسی حاج علی و صدرا، بلند شد و لباس مناسبی پوشید، چادرش را سر کرد، ملافه را روی پاهای ارمیا مرتب کرد و با لبخند به ارمیا گفت: رفیقت طاقت دوریتو نداشت و اومد! چقدر تو طرفدار داری آخه.
✍به قلم سنیه منصوری
#ادامہ_داࢪد...
┄•●❥@azshoghshahadat
پرش به قسمت اول فصل سوم👇
https://eitaa.com/azshoghshahadat/8139
✨
🌿✨
🕊🌿✨
✨🕊🌿✨
🌿✨🕊🌿✨
🕊🌿✨🕊🌿✨
🕊🌿✨🕊🌿✨
🌿✨🕊🌿✨
✨🕊🌿✨
🕊🌿✨
🌿✨
✨ ﷽
💌رمان پرواز شاپرک ها
3⃣فصل سوم از روزی که رفتی
#part170
ارمیا محجوبانه خندید. دل آیه به درد آمد. ارمیا همیشه مظلوم بود و این روزها بیشتر از همیشه مظلوم شده بود. قهرمان زندگی ات که آرام گیرد، دلت میمیرد اما باز هم قهرمان زندگی ات میماند.
دقایقی بعد که احوال پرسی گذشت و صدرا کنار ارمیا نشست و رها آیه را در آشپزخانه همراهی کرد که شربت بهارنارنج درست میکرد و حاج علی
زهرا خانوم رخت خواب ها را آماده میکردند. زینب سادات هم مشغول
صحبت با مهدی درباره کنکورشان شد.
صدرا: تو که رفتی، مسیح اومد.
ارمیا لبخند زد: واقعا؟خیلی دلم براش تنگ شده.
صدرا: اونم دلش برات تنگ شده.
ارمیا: بعد از یوسف، همه چیز بهم ریخت. گاهی فکر میکنم خدا هم از دست ما سه تا خسته شده بود که اون روز، اون اتفاق افتاد.
ارمیا به یاد آورد...
ظهر عاشورا بود. شلوغی جمعیتی که برای نماز ظهر عاشورا در حرم مطهر
حضرت معصومه (س)جمع شده بودند هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد.
ارمیا و یوسف که دیرتر از صدرا و سیدمحمد و مسیح و حاج علی رسیده بودند، در صف های انتهایی حیاط حرم ایستاده بودند. رکعت سوم بود که ارمیا متوجه شد که نفر جلویی اش نماز نمیخواند و نامحسوس اطراف را زیر نظر دارد. همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. یوسف که سمت راست ارمیا ایستاده بود ارمیا را هل داد و به سمت عامل انتحاری که مقابلش بود خیز برداشت اما قبل از آن که بتواند دست های او را مهار کند، صدای تکبیرش بلند شد و یوسف روی او خوابید و صدای انفجار.
بلافاصله در میان صدای انفجار تکبیر دیگر و انفجار. انفجاری که شهدای بسیاری داد.
زیر لب زمزمه کرد: به قول حاج علی: ما مدعیان صف اول بودیم...
صدرا به یاد آورد....
تشییع جنازه ی بدن تکه تکه شده ی یوسف بود که حاج علی با بغض گفت: این بار گرگ ها واقعا یوسف رو دریدند. بنده ی مخلص خدا بود.
ما سینه زدیم، بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند...
چشمان ارمیا که بارید، صدرا به خودش آمد:
بازنشستگی به مسیح ساخته. خوبی شغل شما اینه که 48 سالگی بازنشست میشید و راحت. من چی که حالا حالاها باید بدوم. مسیح که چند سال هم اضافه کار کرد اما بالاخره خودشو بازنشست کرد.
ارمیا: تو هم خودتو بازنشست کن. چقدر پول رو پول میذاری!
صدرا: پول رو پولم کجا بود مومن؟ هر چی میدویم خرج و دخلمون با هم
نمیخونه.
ارمیا: خب اینقدر در راه رضای خدا مفتی کار نکن.
صدرا: نمیتونم. دیگه نمیتونم. یادته یک روز بهت گفتم جنس من و رها فرق داره؟
ارمیا با لبخند سرش را تکان داد و صدرا ادامه داد: ما رو شکل خودشون کردن. دیگه هیچی مثل روزای قبل از اومدنش به زندگیم نیست.
صدرا به یاد آورد...
محسن هشت ماهه بود. تازه چهار دست و پا میرفت. گاهی مبل و پشتی و دیوار را میگرفت و می ایستاد. دندانش در حال جوانه زدن بود.
پای رها را گرفته بود و سعی در بلند شدن داشت. مهدی خوب با برادر
کوچکش کنار آمده و با هر کار جدید او کلی ذوق میکرد. آن روز صدرا تازه
از دادگاه برگشته بود و هنوز کت و شلوارش را عوض نکرده بود که صدای
زنگ خانه بلند شد. مهدی دوید و آیفون را جواب داد. سپس رو به صدرا گفت: بابا با تو کار داره!داد میزنه!
صدرا ابرو در هم کشید. رها و محبوبه خانوم متعجب به او نگاه میکردند.
چه کسی پشت در خانه بود که داد میزد؟
✍به قلم سنیه منصوری
#ادامہ_داࢪد...
┄•●❥@azshoghshahadat
پرش به قسمت اول فصل سوم👇
https://eitaa.com/azshoghshahadat/8139
✨
🌿✨
🕊🌿✨
✨🕊🌿✨
🌿✨🕊🌿✨
🕊🌿✨🕊🌿✨
اَزشِیطـٰانپُرسیدَند:
_چِہچـیزۍمیزَنۍ؟!
+تیر
_بِہڪُجـٰامیزَنۍ؟
+قَلبۅرۅحِاِنسـٰان
_چِـجۅرۍ؟!
+وَقتۍدارِهمیرِهبیرۅنۅرۅسَرۍمیپۅشِہ
میگَمیِڪَمعَقَبتَر
+ۅَقتۍدارِهنَمـٰازمۍخۅنِہ
میگَمیِڪَمتُندتَر
+ۅَقتۍدارِهاِنتِخـٰابمیڪُنِہ
میگَمیِڪَمچَـسبۅنتَر
+ۅَقتۍدارِهبِہڪِسۍنِگـٰاهبَدمیڪُنِہ
میگَمیِڪَمبیشتَر
+ۅَقتۍدارِهقرآنمۍخۅنِہ
میگَمیِڪَمزۅدتَر
مُۅاظِببـٰاشیم
«📌»↫ #تلنگرانہ‴
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
چشمے که
با نگاه کࢪدن به قࢪآن و چهࢪه پدࢪ و مادࢪ میتواند
نوࢪانے شود✨
نگذاࢪید با نگاه به نامحࢪم جهنمے شود🔥
⎨🖤🎧⎬↝ #حدیث_گرافۍ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت ام البنین مادر قمر بنی هاشم تسلیت باد 🥀🥀
#ام_البنین
#ام_العباس
#استوری
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
📲 #عکس_پروفایل
🏴ویژه #وفات_حضرت_ام_البنین(س)
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️#استوری
◼️ ماجرای لحظهی ورود حضرت امالبنین سلاماللهعلیها به خانهی امیرالمؤمنین علیهالسلام.
🏴ویژهٔ وفات حضرت ام البنین (س)
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
4_5988096103331924692.mp3
2.36M
🎧 |سبڪ↜ #روضه ]
🔗 |مناسبتے : #شهادت_حضرت_ام_البنین(س)
🎼 بیا ام البنین برگشتھ زینب،ولے افسوس عباسے ندارد...
مداح:[ #میثم_مطیعی ]
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️خانمی که امام زمان(عج) بر پیکرش حاضر شد
#حجاب
استاد #مسعود_عالی
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
حرفقشنڱ
بزرگےمیگه↓
براۍِاونایےڪه
اعتقاداتتونومسخرهمیڪنݩ
دعاڪنینخدابهعشقِحسین "ع"
دچارشونڪنه
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
خزان غم بـه باغ یاس آمد 🥀
وفات مادر عباس آمد 🌙
نفس ها آه آتش بار گشته 🔥
کـه داغ فاطمه تکرار گشته 💔
27.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽|امر به معروف تاثیر داره👌✨✨
#امربهمعروفونهیازمنکر
#بیتفاوتنباشیم
#واجبفراموششده
این پیام را منتشر کنید...
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•