[پدربزرگ من ،
چیز زیادی ازش یادم نمیاد
جز اینکه شطرنج بازیکردن
رو بهم یاد داد،
هر بار که بازیمون تموم میشد
و مهرهها رو توی جعبهش
میذاشتیم،
یه چیز بهم میگفت
هنوز صدای آرومش تو گوشمه:
"میبینی کرول! زندگی مثل شطرنجه؛
وقتی بازی تموم میشه، همهی
مهرهها،-پیادهها، شاهها و وزیرها-
همه به یک جعبه برمیگردن..."🌱
#اروین_د_یالوم
«شبها در را باز میگذاشت که شاید وقتی خواب باشد، کسی بیاید و اندوهَش را بدزدد. اما باز صبحِ فردا زندگی میزِ صبحانهاش را، اندوهِ مفصل چیده بود.»
هدایت شده از 『 پَــروانگے ! 🇵🇸 』
زِ غربتم چه بگویم که در سراسرِ عمرم
کسی نبوده که او را رفیقِ خویش بخوانم :)
.حسیندهلوی.
و شاید اندوه هم همین است. ما خیال میکنیم با او جنگیدهایم، بر اندوه چیره شدهایم، درحالی که تنها اتفاقی که افتاده، این است که اندوه به جای دیگری رفته؛ موضوع علاقهاش را تغییر داده.
در قیامت چون نمازها را بیارند،
در ترازو نهند
و روزهها را و صدقهها را همچنین؛
امّا چون محبت را بیارند،
محبّت در ترازو نگنجد؛
پس اصل، «محبت» است.
- مولانا | فیه ما فیه
『 ازطُچھپنهان :)؟! 』
-
آدميزاد فقط با آبُ نانُ هوا نيست
ك زنده است اين را دانستم و میدانم
ك آدم به آدم است ك زنده است ،
آدم به عشقِ آدم زنده است♥️🫂!
#محمود_دولت_آبادی
دیگر برای ماندنت دیر است،میفهمی؟
این عاشق از تو سخت دلگیر است ، میفهمی؟
یک روز میبینم بگردی سخت دنبالم
این ها همه بازی تقدیر است، میفهمی..
روزی که برگردی نه میگریم نه میخندم
روزی که برگردی دلم پیر است.. میفهمی؟؟
ـ محمد حسین سرخوش