eitaa logo
بینشکده علم دینی
112 دنبال‌کننده
169 عکس
28 ویدیو
1 فایل
💠 بینشکده علم دینی با هدف تبیین نظام اندیشه اسلامی و امتداد حکمت متعالیه، از توحید تا تمدن ولایی تاسیس شده است. ارتباط با ما🔻🔻 📲09332542929 ▶️ble.ir/b_elmedini ▶️eitaa.com/b_elmedini ▶️www.instagram.com/b_elmedini
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸احیاء شبِ قدر به چه معناست؟ 🆔@b_elmedini
🌀 ، زنده نگه داشتن خود ماست نه زنده نگه داشتن قطعه ای از زمان 🔰شهید آیت الله مطهری 🔅احياء يعني زنده کردن، نقطه مقابل «اماته» که به معني ميراندن است. اين کلمه چنين مي‌‌‌‌‌رساند که شب- که قسمتي از وقت انسان است- دو حالت دارد: ممکن است شبِ کسي زنده باشد و ممکن است شبِ او مرده باشد. شبِ زنده آن شبي است که انسان تمام يا لااقل پاسي از آن شب را با ياد خدا و با مناجات و راز و نياز با ذات پروردگار به سر ببرد، و شب مُرده آن شبي است که انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشي ذات مقدس پروردگار بسر ببرد. 🔅ممکن است کسي خيال کند که اين تعبير يک تعبير مجازي است، يک نوع تعارف است: شب که زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقداري از زمان که اين نيمکره زمين که ما در روي آن زندگي مي‌‌‌‌‌کنيم مواجه با خورشيد نيست و نور خورشيد نمي‌‌‌‌‌تابد، به آن مي‌‌‌‌‌گويند «شب». شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگي دارد و نه مردگي. 🔅اين سخن راست است ولي آن کسي که مي‌‌‌‌‌گويد احياء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش اين نيست که اين قطعه زمان را شما زنده نگه داريد؛ مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در اين قطعه از زمان. 🔅به عبارت دقيق‌‌‌‌‌تر، برخلاف آنچه که ابتدائاً تصور مي‌‌‌‌‌شود، ما خيال مي‌‌‌‌‌کنيم زمان يک چيز است که همه ما در داخل آن قرار گرفته‌‌‌‌‌ايم؛ درصورتي که اين‌‌‌‌‌جور نيست. آن زماني که فکر مي‌‌‌‌‌کنيم همه در داخل آن قرار گرفته‌‌‌‌‌ايم آن زمانِ ما نيست. 🔅زماني که ما روي آن حساب مي‌‌‌‌‌کنيم، ساعات و دقايق و هفته‌‌‌‌‌ها و ماهها و سالها را حساب مي‌‌‌‌‌کنيم، آن، زمان ما نيست، زمان اين زمين است. زمان ما يک حقيقتي است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست. زمانِ ما، زمان وجود ما از خود ما منفک و جدا نيست؛ چيزي که هست ما اين زمان را که مقدار و اندازه دارد با زمان زمين حساب مي‌‌‌‌‌کنيم، با آن تطبيق مي‌‌‌‌‌کنيم، بعد خيال مي‌‌‌‌‌کنيم زمان يک چيز است و همه ما در آن قرار گرفته‌‌‌‌‌ايم. نه، زمان من يک چيز است، زمان شما يک چيز ديگر است يعني مخصوص خودتان است؛ همين‌‌‌‌‌طور که قد شما که مثلًا صد و شصت سانتيمتر است، اين کمّيت و مقدار مال شماست و قد من که صد و هشتاد سانتيمتر است، کمّيت و مقداري است مخصوصِ من. شما يک قد و يک اندازه داريد، من هم يک قد و يک اندازه مخصوص به خود. (حالا اينها برابر با يکديگر باشند یا نباشند مطلب جداگانه‌‌‌‌‌اي است.) 🔅شما چون وجودتان يک وجود متحرک و سيال و متغير است، يک زمان در درون خودتان داريد، من هم يک زمان در درون خودم دارم، آن گل هم يک زمان در درون خودش دارد، آن درخت هم يک زمان در درون خودش دارد، اين سنگ هم يک زمان در درون خودش دارد؛ و زماني که در درون هر چيزي هست عين وجود آن چيز است. 🔅حال که اين مطلب را دانستيم معني احياء شب قدر را مي‌‌‌‌‌دانيم. زمان را زنده نگه داريم يعني زمان خودمان را زنده نگه داريم، هر کداممان آن زماني را که در درون ماست زنده نگه داريم. آن زماني که در درون ماست چيست؟ آن همان خود ما هستيم، از حقيقتِ ما جدا نيست. پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داريم يعني خودمان يک شب واقعاً زنده باشيم، واقعاً زنده زندگي کنيم نه اينکه مرده زندگي کنيم. 🔅در اخبار و احاديث وارد شده است که در روز قيامت، گذشته انسان و زمان گذشته انسان را به انسان ارائه مي‌‌‌‌‌دهند و انسانها مختلف مي‌‌‌‌‌بينند؛ وقتي نگاه مي‌‌‌‌‌کنند يک موجودي را مي‌‌‌‌‌بينند که قطعاتي از آن سياه و تيره است و قطعاتي از آن سفيد و درخشان، به اختلاف. يک نفر مي‌‌‌‌‌بيند بيشترِ اين قطعات تيره است، ديگري مي‌‌‌‌‌بيند بيشتر اين قطعات سفيد و برّاق است. يکي ممکن است در تمام اينها چند نقطه سياه ببيند، همه را سفيد ببيند، و ديگري برعکس چند نقطه سفيد ببيند و همه را سياه ببيند. تعجب مي‌‌‌‌‌کند: اين چيست که به او ارائه داده‌‌‌‌‌اند؟! مي‌‌‌‌‌گويند اين زمانِ توست، اين عمر توست. آن ساعاتي که اين زمان را، اين عمر را روشن و نوراني نگه داشته‌‌‌‌‌اي، آن ساعاتي که پروازي داشته‌‌‌‌‌اي، شوري داشته‌‌‌‌‌اي، عشقي داشته‌‌‌‌‌اي، دلت به ياد خدايت زنده بوده است، آن ساعات همان ساعات درخشان نوراني است. آن ساعاتي که در آن ساعات خدمتي کرده‌‌‌‌‌اي، کار مفيدي انجام داده‌‌‌‌‌اي، ساعات نوراني توست. و اما آن ساعاتي که در آن ساعات غافل بوده‌‌‌‌‌اي، غرق در شهوات بوده‌‌‌‌‌اي، برخلاف رضاي خدا قدم برداشته‌‌‌‌‌اي، آنها دوران تيرگي و تاريکي عمر توست. اين زمانِ توست، اين عمر توست. 📚آزادی معنوی 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰اینکه خیال کردند که این علوم معنوی، مردم را از فعالیت بازمی دارند، این اشتباه است؛ همان آدمی که این علوم معنوی را به مردم یاد می داد و کسی هم مثل او بعد از رسول الله حقایق را نمی دانست، همان روزی که با او بیعت کردند- به حسب تاریخ- کلنگش را برداشت، رفت سراغ فعالیتش، منافات با هم ندارد. اینهایی که به خیال خودشان از دعا و ذکر و امثال این ها مردم را پرهیز می دهند که بچسبند این مردم به دنیا، این ها هم نمی دانند قصه چیست، این ها نمی دانند که همین دعا و همین چیزها آدم را می سازد، به طوری که با دنیا هم آن طوری که باید با آن رفتار کند، می کند.‏ #‏‏عدل را همین انبیایی که همه مصائب برای آنها بود و اهل ذکر و فکر و همه چیز بودند، در دنیا اقامه کردند، به ضد ستمگرها قیام کردند؛ همان - سلام الله علیه- قیام کرد که دعای یوم العرفه اش را می بینید چیست. همان دعاها مبدا این طور مسائل می شود، همان توجهات به خدا. این ادعیه انسان را متوجه می کند به . اگر انسان درست بخواند، همان توجه به مبدا غیبی موجب این می شود که انسان علایقش به خودش کم بشود؛ و این نه مانع از فعالیت است؛ خیر، این فعالیت هم می آورد، لکن فعالیت برای خودش نیست. می فهمد که باید فعالیت کند برای بندگان خدا؛ خدمت به خداست.‏ 🔰‏‏اینهایی که از کتب ادعیه انتقاد می کنند، برای این است که نمی دانند، جاهلند، بیچاره اند؛ نمی دانند که این کتب ادعیه چطور انسان می سازد.‏ ‏‏این دعاهایی که از ائمه ما وارد شده است، مثل ، مثل ، ‌حضرت‌سیدالشهدا- سلام الله علیه- ، این ها چطور انسان درست می کنند. همان که آن دعای شعبانیه را می خواند، شمشیر‏ هم می کشد. در روایت است که همه ائمه دعای شعبانیه می خواندند.‏ ‏‏من ندیدم که در سایر ادعیه که این طور تعبیر شده باشد که همه ائمه می خواندند. همان که این دعای شعبانیه را می خواند، همان شمشیر می کِشد و با کفار جنگ می کند. این ادعیه انسان را از این ظلمت بیرون می برد؛ وقتی که از این ظلمت بیرون رفت، یک انسانی می شود که برای خدا کار می کند؛ کار می کند اما برای خدا، شمشیر می زند برای خدا، مقاتله می کند برای خدا، قیامش برای خداست. نه این است که ادعیه بازمی دارد انسان را از اینهایی که آن آقایان می گویند. آنها همه آمالشان همین جاست. هر چه ماورای اینجا باشد ذهنیات است در نظر آقایان، و یک وقت هم به آن می رسند که ببینند آنها عینیات بوده، این ها ذهنیات است. همین ادعیه و همین خطبه ها، و همین نهج البلاغه و همین مفاتیح الجنان و همین کتابهایی که ادعیه هستند، این ها همه کمک انسانند، در اینکه انسان را آدم کنند.‏ 🔰‏‏وقتی یک انسانی آدم شد، به همه این مسائل عمل می کند، زراعت هم می کند، لکن زراعتی که برای خداست؛ جنگ هم می کند. همه این جنگهایی که در مقابل کفار و در مقابل ستمگرها شده، از اصحاب توحید و از این دعاخوانها بوده است. آنهایی که در رکاب رسول خدا، در رکاب امیر المومنین بودند، اکثراً اهل این جور عبادات زیاد بودند. خود حضرت امیر در بحبوحه جنگ ایستاده بود، نماز می خواند. آنجا قتال بود و او نمازش را می خواند. قتال هم می کرد، نماز هم می خواند. وقتی هم در همان بحبوحه جنگ از او یک مطلبی را پرسیدند، ایستاد توحید برایشان ‏گفت. یک کسی گفت که آخر در این وقت، فرمود- به حسب نقل- ما برای این جنگ می کنیم،‏‎ جنگمان برای دنیا نیست، نمی خواهیم با معاویه جنگ کنیم تا شام را بگیریم. شام و عراق را پیغمبر و امیر نمی خواستند. آنها می خواستند این ها را آدم کنند، می خواستند جان مردم را از دست مستکبرین رهایی ببخشند. این ها هم همانها بودند که اصحاب دعا بودند. همین دعای کمیل را که از حضرت امیر وارد شده ببینید، همین آدمِ کمیل بخوان، شمشیر بزن است.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
◾️دیگر تمام شد، مرغ از قفس پرید و ندا داد جبرئیل، اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی ⚫️شهادت امیرالمومنین، علی ابن ابی طالب بر تمامی محبان او تسلیت باد. 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣2⃣ 🔰از صحبتهای سابق یک مطلب دیگر هم استفاده می شود؛ و آن اینکه این بای  بای سببیت، آن طور که اهل ادب می گویند نیست. اصلًا ، به معنای سببیت و مسببیت نیست، به معنای علیت و معلولیت هم نیست. بهترین تعبیرش همان است که در قرآن واقع شده است که گاهی آن را به :‏‏ ((هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الباطِنُ)) ‏‏؛‏‎ و گاهی ((تَجَلَّی رَبُّهُ لِلجَبَلِ)) تعبیر کرده است؛ و این غیر از قضیه سببیت و مسببیت است، که در سببیت و مسببیت، یک تمایلی که در ذات حق تعالی با موجودات، مفروض است که مقتضی ذات باریتعالی نیست. 🔰از این جهت یا باید سببیت را یک معنای توسعه داری حساب بکنیم که تجلی و ظهور را هم شامل بشود، یا در اینجا بگوییم که با، بای سببیت نیست. بگوییم: «بِاسمِ الله» کذا، یعنی بِظُهُورِهِ کذا، بِتَجلّیهِ کذا. یا بگوییم: الحَمدُ «بِاسمِ الله»، نه از باب اینکه حمد مسبب است اسم؛ و تعبیر به سببیت و تعبیر به علیت هم من یادم نیست که در کتاب و سنت واقع شده باشد. این یک تعبیر فلسفی است که در لسان فلاسفه واقع شده. من در کتاب و سنت یادم نیست که علیت و سببیت به این معنا آمده باشد؛ بلکه به معنای خلق و ظهور و تجلی است، این تعبیرات است. یک جهت دیگری هم که هست و یک روایتی هم در مورد آن هست؛ قضیه نقطه «تحت الباء» است؛ 🔰اما حالا این روایت چطور، آیا وارد شده باشد یا نه، شاید شواهد هم بر این باشد که چنین چیزی وارد نشده؛ لکن روایتی هست از حضرت امیر- سلام الله علیه- که:‏‏ انَا النُّقطَةُ الَّتی تَحتَ الباءِ . اگر این وارد شده باشد، تعبیرش این است که «باء» به معنای ظهور مطلق است ، تعین اول، عبارت از مقام ولایت است. ممکن است مقصود امیر- علیه السلام- این معنا باشد که مقام ولایت، به معنای واقعی ولایت، ولایت کلی، این تعین اول است. اسم، تجلی مطلق است؛ اولین تعین، ولایت احمدی علوی است؛ و اگر هم وارد نشده باشد، مسئله این طور هست که تجلی مطلق، تعین اولش عبارت از مرتبه اعلای وجود است، که مرتبه ولایت مطلقه باشد.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
🌀خدای تبارک و تعالی که می فرماید که: (الله نور السموات و الارض) و (هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن) این را ما با قلبمان، با وجودمان ادراک کنیم، نه ادراک علمی، مشاهده، ادراک علمی آسان است، لکن رسیدن به آن جایی که انسان دریابد این مسائل را، این کار مشکلی است و محتاج به مجاهدت دارد؛ و انبیا و اولیا با مجاهدات خودشان به این مسائل رسیده اند. 🌀 ادعیه ای که از ائمه علیهم السلام وارد شده است (که به تعبیر بعضی است) این ادعیه به قدری معارف الهیه در آن هست که انسان متحیر می ماند، آن قدر معارف در ادعیه هست. مسائلی که ائمه علیهم السلام برای نوع مردم گفته اند به طور مساله گویی به طور تعیین وظایف، آنها یک باب است که روی همان عرف عام صحبت شده است، وقتی که رسیدند به مناجات ها و ادعیه، مسائل فرق کرده است. آن جا دیگر زبان عامه ء مردم نیست، البته در آن همه چیز هست، لکن آن معارفی که در ادعیه و مناجات ائمه علیهم السلام هست، آنها یک زبان دیگری است غیر زبان معمولی و غیر زبان ذکر احکام الهیه. و مطالعه این ادعیه راهگشایی است برای انسان و رسیدن به بعض مدارج الهیه. و من امیدوارم که همان طوری که این کشور ما و این ملت عزیز، در همه چیز متحول شده است، در این معانی هم متحول بشود. 🔹صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۱۷۲ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
بسم الله الرحمن الرحیم 🌀گزارش دریافتی ها و عملکرد مرکز نیکوکاری محبان مولی امیرالمومنین علیه السلام وابسته به بینشکده علم دینی در ماه مبارک رمضان. 🌀 ۵ ملیون و ۱۶۰ هزار تومان توسط خیرین عزیز جهت نذر افطاری واریز شد‌. از این مبلغ، ۷۶۰ هزار تومان بابت قربانی و مابقی جهت تهیه ارزاق و غذای گرم در محله های کم تر برخوردار شهر های، اهواز ، زابل و پیشوا؛ توسط خیریه هایی که مورد اطمینان مرکز بودند، هزینه شد. 🌀اجر همگی با مولی امیرالمومنین از اعتماد و همراهی همیشگی شما سپاسگزاریم 🔹منتظر خبرهای بعدی ما باشید (ع) 🆔@b_elmedini
رهبر انقلاب: در حقیقت از شب قدر، انسان مومن روزه دار، سال نویی را آغاز می کند. در شب قدر تقدیر او در دوران سال برای او از سوی کاتبان الهی نوشته می شود. انسان وارد یک سال نو، مرحله ی نو و در واقع و ولادت نو می شود. ۱۳۸۶/۰۶/۲۹ 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣2⃣ 🔰در اسم، مسائلی هست. یکی از مسائل این است که اسم، یک وقت مال مقام است، که اسم جامعش هست؛ و دیگر اسما، ظهور به رحیمیّت، رحمانیّت همه از تجلیات اسم اعظم است. الله اسم اعظم است، و تجلّی اول است. 🔰آن وقت یک اسمایی در مقام ذات است و یک ‏اسمایی در مقام تجلیات به اسمیّت است، یکی هم تجلی است، که یکی مقام گفته می شود، یکی مقام گفته می شود، یکی مقام گفته می شود. اصطلاحات این طوری هم دارد و شاید آیات شریفه آخر سوره حشر که سه تا آیه است:‏‏ ((هُوَ الله الَّذِی لا الهَ الَّا هُوَ عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحِیمُ، هُوَ الله الَّذِی لا الهَ الَّا هُوَ المَلِکُ القُدُّوسُ السَّلامُ المُومِنُ المُهَیمِنُ ‏‏العَزِیزُ الجَبَّارُ المُتَکَبِّرُ سُبحانَ الله عَمَّا یُشرِکُونَ ‏، هُوَ الله الخالِقُ البارِئُ المُصَوِّرُ ...‏‏.‏‎اشاره به این باشد. 🔰این احتمال می رود که این در سه آیه وارد شدن و سه جور ذکر کردن، همین مقامات ثلاثه اسما باشد، که اسم در مقام ذات ، مناسب با همان اسمای اولی است که در آیه وارد شده؛ و اسم به تجلی صفاتی ، مناسب با آن اسمایی است که در آیه دوم واقع شده؛ و تجلی فعلی هم مناسب با‏‏ هُوَ الله الخالِقُ البارِئُ المُصَوِّرُ است، که سه جلوه است: جلوه ذات برای ذات و جلوه در مقام اسما و جلوه در مقام ظهور. شاید‏‏ هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ‏‏ (اول اوست، آخر هم اوست) اشاره به این باشد که دیگران اصلًا منفی اند. هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الباطِنُ ‏‏؛ هر چه ظهور است، اوست، هوست، نه اینکه از اوست: «هُوَ الظاهِرُ وَ هُوَ الباطِنُ وَ هُوَ الاوَّلُ وَ هُوَ الآخِرُ».‏ 🔰مراتب برای جلوه ها هست، لکن آن طور نیست که جلوه ها از متجلی، یک جدایی داشته باشند، البته تصورش مشکل است، اما بعد از تصور، تصدیقش آسان است. شاید هم الله، اسم از برای همان تجلی در مقام صفات باشد.‏ آن وقت اگر این باشد، در بِسمِ الله، اسم، ظهور برای آن تجلی به طور جلوه جمعی است؛ و در عین حالی که ظهور برای جلوه جمعی است، منافات با دو احتمالی که سابق گفتیم، ندارد، هر دو با این می سازد؛ برای اینکه این ها یک مساله جدایی نیستند؛ البته ما باید از همه این مسائل به طور ناقص رد بشویم.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣2⃣ 🔰و یک مطلب دیگری هست در همه این مسائل و مباحث، و آن این است که یک وقت واقعیات را ما به حسب که داریم، حساب می کنیم وضعش چطور است؛ یک وقت ما از واقعیات به حسب چیزی برداشت می کنیم؛ و یک وقت از واقعیات به حسب مقام چیزی برداشت می کنند؛ و یک وقت مقام و این طور معانی [در کار] است. در نظر ما که ادراکاتمان ادراکات عقلی است، یا به قدم برهان یا شبیه به برهان، آنچه واقعیت است، همین است که ما به حسب ادراک عقلیمان، واقعیات را این طور ادراک می کنیم؛ و حتی در نظر آنکه ادراکش یک مرتبه بالاتر از این مسائل است، [این طور است ] که واقعیات همین است که ذات مقدس است و جلوه او. ما هر نحوه هم ادراک بکنیم، این است.‏ 🔰‏‏واقع مسئله این است که ذات مقدس است و جلوه او؛ حالا چه تجلی در مقام ذات یا تجلی در مقام صفات یا تجلی در مقام فعل، که همین آیاتی که گاهی [اشاره ] می کنم، همینها می تواند شاهد باشد برای این:‏‏ هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الباطِنُ ‏‏. واقعیت مسئله این طوری است که مقابل ندارد حق تعالی، یک موجودی مقابل [او]، مقابلِ وجود مطلق اصلًا معنا ندارد. یک وقت هم به حسب ادراکات خودمان حساب می کنیم، که ما خودمان چه ادراک کردیم، ادراک عقلیمان چیست، و آیا آن ادراک عقلی را به قلب ‏هم رسانده ایم تا ایمان اسمش باشد، یا با قدم سیر و این ها هم حرکت کرده ایم تا عرفان و معرفت اسمش باشد، تا آخر آن جاهایی که بشر می تواند [برسد].‏ 🔰‏‏و این ها قضیه ادراک ما از واقعیات است، وگرنه واقعیات همان جور است که هست. اصلًا به حسب واقع، غیر حق تعالی چیزی نیست، هر چه هست، اوست. جلوه هم جلوه اوست. نمی توانیم یک مثال منطبق پیدا بکنیم، «ظلّ» و «ذی ظلّ» ناقص است. شاید نزدیکتر از همه مثالها، موج دریا باشد، موج نسبت به دریا. موج از دریا خارج نیست. موجِ دریاست؛ نه دریا، موج دریا. این موجهایی که حاصل می شود، دریاست که متموّج می شود؛ اما وقتی ما به حسب ادراکمان تصور بکنیم کانَّه به نظر ما می آید که دریا و موج [دو چیزند، در حالی که ] موج یک معنای عارضی است برای آن. واقع مطلب [این است که ] غیر دریا چیزی نیست، موج دریا همان دریاست، عالم یک موجی است. البته مثال باز هم همان طور است که قائل گفته است که: «خاک بر فرق من و تمثیل من»، مثال ندارد.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌙سخن نگاشت | امتحان الهی 🔻 امتحان الهی برای این نیست که خدا ما را بشناسد 🌸 پيامک ويژه سحرهای ماه مبارک رمضان؛ هر روز در👇 @Khamenei_ir
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ 3⃣2⃣ 🔰ما به حسب ادراکاتمان که می خواهیم در این مسائل وارد بشویم یک مرتبه تصورات کلی این مسائل است: اسم ذات، اسم صفات، اسم افعال، مقام کذا، که همان مفاهیم است، یک ادراک مفهومی است. 🔰مرتبه دیگر این است که ما این مفاهیمی را که ادراک می کنیم، با قدم ثابت بکنیم که واقعیت این طور است. همین معنایی که گفته شد که همه ذات است و جلوه او، چیز دیگر نیست، همین معنا را وقتی که بخواهند برهان بر آن اقامه کنند، می گویند که وجود اگر چنانچه یک حدی داشته باشد، یک نقصی داشته باشد، این وجود مطلق نیست. آن است که هیچ تعینی ندارد، هیچ نقصی در آن نیست؛ وقتی که بنا شد که نقصی، تعینی در آن نباشد، همان وجود مطلق، تمام وجود است، «تمام» هم باز ناقص است؛ یعنی نمی شود فاقد یک حیثیتی باشد؛ تمام اوصاف به طور مطلق، نه به طور متعین، در او هست، یعنی یک رحمانیّت متعین، یک رحیمیّت متعین، یا یک الوهیّت متعین، در او نیست. 🔰وقتی او شد، وجود بلا تعیّن شد، باید جامع همه کمالات باشد؛ برای اینکه با نبود هر کمالی، یک تعین پیش می آید. اگر چنانچه در مقام ذات ربوبیّت یک نقطه نقص باشد، یک نقطه وجود نباشد، ذات ربوبیت از اطلاق بیرون می آید، ناقص می شود؛ وقتی ناقص شد یعنی ممکن است و نمی شود واجب باشد؛ زیرا واجب، کمال مطلق است، جمال مطلق است. 🔰از این جهت، وقتی الله را به حساب بیاوریم با این قدم ناقص برهانی، الله، یک اسم از برای همان ذات مطلق است که همه جلوه ها را دارد. جامع همه اسما و صفات است، جامع همه کمالات است، کمال مطلق است، کمال بی تعین است. 🔰برهان می گوید: صِرفُ الوُجُودِ کُلُّ الاشیاءِ، وَ لَیسَ بِشی ء مِنها.‎‏ همه چیز است لکن نه به تعینات، همه وجود را واجد است نه به طور تعین، بلکه به طور کمال مطلق. وقتی که واقعیت را ما بخواهیم حساب بکنیم، چون اسما جدا نیستند، اسما هم همان اسمای ذات است که جدا نیستند و همان خصوصیاتی که در هست، در هم هست، رحمان هم وقتی کمال مطلق شد، هم واجد همه کمالات وجود است، و الّا او مطلق نمی شود:‏‏ ((قُلِ ادعُوا الله اوِ ادعُوا الرَّحمنَ ایًّا ما تَدعُوا فَلَهُ الاسماءُ الحُسنی)). چه را و چه را و چه را و چه سایر اسما را، هر کدام را بخوانید، هستند. تمام اسمای حسنا در تمام صفات حق تعالی هست و چون به طور مطلق است، این طور نیست که حدودی در کار باشد. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini