eitaa logo
بینشکده علم دینی
112 دنبال‌کننده
169 عکس
28 ویدیو
1 فایل
💠 بینشکده علم دینی با هدف تبیین نظام اندیشه اسلامی و امتداد حکمت متعالیه، از توحید تا تمدن ولایی تاسیس شده است. ارتباط با ما🔻🔻 📲09332542929 ▶️ble.ir/b_elmedini ▶️eitaa.com/b_elmedini ▶️www.instagram.com/b_elmedini
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰حجابهای زیادی هست که غلیظتر از همه، همین *حجاب علم* است؛ یعنی آنچه باید با آن راه را پیدا کند، همان مانع بشود؛ علمی که باید انسان را هدایت کند، مانع از هدایت بشود؛ و علمهای رسمی همه همین طورند که انسان را از آنچه باید باشد، محجوب می کنند؛ خودخواهی می آورند.‏ ‏‏وقتی علم در یک *قلب غیر مهذب* وارد بشود، انسان را به عقب می برد. هر چه انباشته تر باشد، مصائبش زیادتر است. وقتی یک زمین شوره زار یا سنگلاخ باشد، هر چه تخم در آن بکارند نتیجه نمی دهد. یک زمین شوره زار، قلب محجوب، غیر مهذب، قلبی که از اسم خدا هم می ترسد، بی حاصل است. بعضیها از مسائل فلسفی- با اینکه فلسفه یک علم رسمی است- چنان رم می کنند که خیال می کنند یک ماری است. فیلسوف هم از عرفان آن طور رم می کند. عارف هم همین طور است، تا بالاتر ...‏ 🔰‏‏همه علوم رسمی «سر به سر قیل است و قال».‏‎ و من نمی دانم ما کی می توانیم لا اقل آن طور خودمان را مهذب کنیم که این علوم رسمی خیلی مانعمان نشود؛ از خدا مانعمان نشود، از ذکر الله مانعمان نشود. این هم خودش یک مساله ای است. اشتغال به علم، اسباب این نشود که از خدا غافل بشویم؛ اشتغال به علم، اسباب این نشود که یک غرور پیدا بشود که ما را از مبدا کمال دور کند. این غروری که در ملاها هست، چه آنهایی که علوم مادی و طبیعی دارند و چه آنهایی که علوم شرعی دارند یا علوم عقلی دارند. این، اگر قلب مهذب نباشد، یک غروری می آورد؛ همان غروری که انسان را از خدا به کلی بازمی دارد.‏ ‏‏وقتی مشغول مطالعه است، غرق در مطالعه است، وقتی مشغول نماز است، پیشِ نماز نیست. یکی از دوستان ما بود- خدا رحمتش کند- می گفت که: یادم نیست بگذار بایستم نماز، یادم بیاید. کانّه انسان وقتی وارد می شود به نماز، توی نماز نیست، اصلًا به خدا توجه ندارد، قلبش آنجا نیست، قلبش جای دیگر است؛ شاید فکر این باشد که مساله علمی را حل کند. این علمی که مقدمه برای رسیدن به مقصود است، انسان را از مقصود بازدارد. علم شرعی است، علم تفسیر است، علم توحید است، لکن در قلب غیر مهیا، غیر مهذب، علم توحید هم یک غل و بندی است که نمی گذارد، مانع می شود، علوم شرعی هم همین طورند، این ها همه وسیله اند. 🔰علوم شرعی، مسائل شرعیه یک وسایلی هستند، آنها وسایل عمل هستند، عمل هم وسیله است. همه برای یک مقصدند، همه برای اینند که بیدار بشود این نفس، از این حجابهایی که همه برای ما ظلمانی است، از این ظلمتها بیرون برود، بعد برسد به *حجابهای نورانی* . مثل اینکه چنین تعبیری هست که:‏‏ ‏‏((انَّ لله سَبعینَ الفَ حِجابٍ مِن نُورٍ))، یعنی همانا برای خداوند هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است؛ همین طور نه فقط «مِن ظُلُماتٍ»، بلکه آنها هم که نور هستند، باز حجاب هستند. ما هنوز از حجابهای ظلمانی بیرون نرفته ایم، ما توی حجابها می لولیم و تا آخر هم معلوم نیست چه خواهد شد؟! 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰هر علمی که انسان را بازدارد از مقصد، از آنچه که برای آن انبیا آمدند، حجاب است. انبیا آمدند مردم را از این دنیا، از این ظلمتها بیرون بکشند؛ و به مبدا نور برسانند، مبدا نور، انوار نه، ‌مطلق؛ می خواهند انسان را فانی کنند در نور مطلق، این قطره را در آن دریا فانی کنند- البته مثال منطبق نیست- تمام انبیا برای همین آمده اند و تمام علوم وسیله است و عینیت مال آن است، «ما عدمهاییم»،‏‎ اصلمان از آنجاست، عینیت مال آنجاست. همه انبیا هم آمده اند که ما را از این ظلمتها بیرون بکشند و به نور برسانند، نه به انوار، از حجابهای ظلمانی، و از حجابهای نورانی بیرون بکشند و به نور مطلق متصل کنند.‏ 🔰گاهی علم توحید هم حجاب است . علم توحید است، برهان اقامه می کند بر وجود حق تعالی؛ لکن محجوب است از او. همین برهان دورش می کند، از آنچه که باید باشد دورش می کند. انبیا قدمشان این طور نبوده؛ اولیا و انبیا قدمشان، قدم برهانی نبوده؛ آنها برهان می دانستند؛ اما قضیه، قضیه اثبات واجب به برهان نبوده. مَتی غِبتَ: کی غایب بودی. حضرت سیدالشهدا می فرمایند:‏‏ ‏‏عَمِیَت عَینٌ لا تَراکَ عَلَیها رَقیباً‏‎؛ آن چشمی که نمی بیند تو حاضری و مراقبی، کور باشد، و کور هم هست.‏ 🔰اول مرتبه قیام است :‏‏ قُل انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ ان تَقُومُوا لله. اصحاب سیر هم این را منزل اول دانسته اند؛ شاید هم مقدمه باشد و منزل نباشد.‏ ‏‏در منازل السائرین این را منزل اول دانسته؛ لکن ممکن است که این اصلًا مقدمه باشد، منزل بعد باشد. اول این است که یک وصیت، یک موعظه به وسیله یک موجودی که خودش یافته است صادر می شود و می فرماید به آنها بگو که:‏‏ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ‏‏؛ فقط یک موعظه، فقط اینکه قیام کنید برای خدا. همه چیز از اینجا شروع می شود، همه مسائل از اینجا شروع می شود که باشد، انسان نهضت کند برای خدا، بایستد برای خدا، از این خواب بیدار بشود. کانّه امر می کند به این خوابها، به اینهایی که افتاده اند آنجا و خوابند و بی هوش، بگو که من به شماها یک موعظه دارم و آن این است که بلند شوید از جا برای خدا، قیام کنید برای خدا، راه بیفتید ؛ و ما همین یک موعظه را هم تا حالا گوش نکرده ایم، برای او راه نیفتاده ایم. راه افتادنمان برای خودمان است ؛ آنها هم که خیلی خوب هستند باز برای خودشان. بله اولیایی هستند که یک جور دیگرند؛ آن موعظه برای ما خوابهاست، آنها رسیده اند، بالا هستند. ما را خواهند برد، این معنا را هیچ کس نمی تواند انکار کند، ما الآن اینجا هستیم و موکّلهایی که بر همه قوای ما تسلط دارند، دارند ما را می برند. آن قوا دارند ما را به آن طرف می کشند؛ از اول که در طبیعت هستیم دارند می کشند ما را به طرف جای دیگر، ما خواهیم رفت، لکن خواهیم رفت با ظلمتها، با حجابها.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰حب دنیا، مبدا همه چیز است :((حُبُّ الدُّنیا رَاسُ کُلِّ خَطیئَةٍ)).‏‎ مبدا‏ همه خطایا همین است. حب دنیا، گاهی وقتها انسان را به آنجا می رساند که اگر موحد هم هست، لکن اگر اعتقادش باشد که خدا از او دنیا را گرفته، در قلبش کدورتی حاصل می شود، یک بغضی حاصل می شود.‏ ‏‏گفته شده است آن آخری که انسان می خواهد ارتحال کند از این عالم، می آیند شیاطینی که می خواهند نگذارند این آدم، موحد از این عالم بیرون برود، می آورند جلوی رویش چیزهایی را که دوست دارد. طلبه مثلًا کتاب دوست دارد، کتابش را می آورند می گویند که ما آتش می زنیم، برگرد از این عقیده ای که داری و الّا این ها را آتش می زنیم. آنکه علاقه به فرزند دارد، آنکه علاقه به چیز دیگر دارد همین طور است.‏ ‏‏خیال نکنید که اهل دنیا عبارت از آنهایند که مثلًا کاخ ‏‎دارند؛ ممکن است یک نفر خیلی هم کاخ داشته باشد، اهل دنیا نباشد، یک طلبه ای یک کتاب داشته باشد، اهل دنیا باشد، علاقه داشته باشد. میزان است؛ میزان دنیا، آن علایقی است که انسان به این اشیاء دارد؛ و این علایق ممکن است آن دم آخر که انسان ببیند دارد از علایقش جدا می شود، دشمنی بیاورد با خدا؛ دشمن خدا بشود و از این عالم برود.‏ 🔰علایق را باید کم بکنیم؛ علاقه ها باید کم بشود ، طبیعتاً ما از اینجا می رویم؛ و علی ایّ حال چه علاقه قلبی به چیزی داشته باشیم یا نداشته باشیم، فرقی به حال ما نمی کند. شما فرض کنید که علاقه داشته باشید به این کتابتان یا نداشته باشید، کتاب مال شماست؛ از آن هم استفاده می کنید. علاقه ‏داشته باشید به این خانه یا نداشته باشید، این خانه مال شماست، استفاده هم می کنید. علاقه را کم کنید، علاقه را تا می توانید از بین ببرید. آنکه انسان را گرفتار می کند، این علاقه ای است که انسان دارد، آن هم از است، مبدا همان حبّ نفس است. ، ، ، یک دردی است که انسان را به هلاکت می رساند.‏ ‏‏حبّ مسند، حبّ مسجد، همه این ها دنیاست، علایق دنیاست؛ حجابهایی است که «بَعضُها فَوقَ بَعضٍ». دائم ننشینیم و بگوییم آنهایی که دارای کذا و کذا هستند چنین و چنانند. ببینید خودتان در آن حدی که هستید چطورید؛ علاقه شما به آن چیزی که دارید چقدر قوّت دارد، و روی این علاقه هست شما به او ایراد می گیرید.‏ 🔰اگر این حبّ نفس و خودخواهی نباشد، انسان از دیگران عیب نمی گیرد . این عیب گیریهایی که بعضی از ما نسبت به دیگران می کنیم، همه اش برای این است که ما خودمان را- برای آن حبّ نفسی که داریم- خیلی مهذب و صحیح و آدم کامل می دانیم و دیگران را معیوب می دانیم و به عیبشان ایراد می گیریم. ما که داریم در جامعه نمایش می دهیم که ما برای خدا درس می خوانیم، درس شریعت می خوانیم، چون درس شریعت می خوانیم، پس از جند الله هستیم و اسم خودمان را جند الله گذاشته ایم، *ما آن طوری که ظواهرمان هست، هستیم؟* همین مقدارِ خیلی نازل، که این ظواهر با باطن همگام باشند، نه منافی باشند، ظاهر یک جور و باطن یک جور. مگر نفاق غیر از این است؟‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰اینکه خیال کردند که این علوم معنوی، مردم را از فعالیت بازمی دارند، این اشتباه است؛ همان آدمی که این علوم معنوی را به مردم یاد می داد و کسی هم مثل او بعد از رسول الله حقایق را نمی دانست، همان روزی که با او بیعت کردند- به حسب تاریخ- کلنگش را برداشت، رفت سراغ فعالیتش، منافات با هم ندارد. اینهایی که به خیال خودشان از دعا و ذکر و امثال این ها مردم را پرهیز می دهند که بچسبند این مردم به دنیا، این ها هم نمی دانند قصه چیست، این ها نمی دانند که همین دعا و همین چیزها آدم را می سازد، به طوری که با دنیا هم آن طوری که باید با آن رفتار کند، می کند.‏ #‏‏عدل را همین انبیایی که همه مصائب برای آنها بود و اهل ذکر و فکر و همه چیز بودند، در دنیا اقامه کردند، به ضد ستمگرها قیام کردند؛ همان - سلام الله علیه- قیام کرد که دعای یوم العرفه اش را می بینید چیست. همان دعاها مبدا این طور مسائل می شود، همان توجهات به خدا. این ادعیه انسان را متوجه می کند به . اگر انسان درست بخواند، همان توجه به مبدا غیبی موجب این می شود که انسان علایقش به خودش کم بشود؛ و این نه مانع از فعالیت است؛ خیر، این فعالیت هم می آورد، لکن فعالیت برای خودش نیست. می فهمد که باید فعالیت کند برای بندگان خدا؛ خدمت به خداست.‏ 🔰‏‏اینهایی که از کتب ادعیه انتقاد می کنند، برای این است که نمی دانند، جاهلند، بیچاره اند؛ نمی دانند که این کتب ادعیه چطور انسان می سازد.‏ ‏‏این دعاهایی که از ائمه ما وارد شده است، مثل ، مثل ، ‌حضرت‌سیدالشهدا- سلام الله علیه- ، این ها چطور انسان درست می کنند. همان که آن دعای شعبانیه را می خواند، شمشیر‏ هم می کشد. در روایت است که همه ائمه دعای شعبانیه می خواندند.‏ ‏‏من ندیدم که در سایر ادعیه که این طور تعبیر شده باشد که همه ائمه می خواندند. همان که این دعای شعبانیه را می خواند، همان شمشیر می کِشد و با کفار جنگ می کند. این ادعیه انسان را از این ظلمت بیرون می برد؛ وقتی که از این ظلمت بیرون رفت، یک انسانی می شود که برای خدا کار می کند؛ کار می کند اما برای خدا، شمشیر می زند برای خدا، مقاتله می کند برای خدا، قیامش برای خداست. نه این است که ادعیه بازمی دارد انسان را از اینهایی که آن آقایان می گویند. آنها همه آمالشان همین جاست. هر چه ماورای اینجا باشد ذهنیات است در نظر آقایان، و یک وقت هم به آن می رسند که ببینند آنها عینیات بوده، این ها ذهنیات است. همین ادعیه و همین خطبه ها، و همین نهج البلاغه و همین مفاتیح الجنان و همین کتابهایی که ادعیه هستند، این ها همه کمک انسانند، در اینکه انسان را آدم کنند.‏ 🔰‏‏وقتی یک انسانی آدم شد، به همه این مسائل عمل می کند، زراعت هم می کند، لکن زراعتی که برای خداست؛ جنگ هم می کند. همه این جنگهایی که در مقابل کفار و در مقابل ستمگرها شده، از اصحاب توحید و از این دعاخوانها بوده است. آنهایی که در رکاب رسول خدا، در رکاب امیر المومنین بودند، اکثراً اهل این جور عبادات زیاد بودند. خود حضرت امیر در بحبوحه جنگ ایستاده بود، نماز می خواند. آنجا قتال بود و او نمازش را می خواند. قتال هم می کرد، نماز هم می خواند. وقتی هم در همان بحبوحه جنگ از او یک مطلبی را پرسیدند، ایستاد توحید برایشان ‏گفت. یک کسی گفت که آخر در این وقت، فرمود- به حسب نقل- ما برای این جنگ می کنیم،‏‎ جنگمان برای دنیا نیست، نمی خواهیم با معاویه جنگ کنیم تا شام را بگیریم. شام و عراق را پیغمبر و امیر نمی خواستند. آنها می خواستند این ها را آدم کنند، می خواستند جان مردم را از دست مستکبرین رهایی ببخشند. این ها هم همانها بودند که اصحاب دعا بودند. همین دعای کمیل را که از حضرت امیر وارد شده ببینید، همین آدمِ کمیل بخوان، شمشیر بزن است.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣2⃣ 🔰از صحبتهای سابق یک مطلب دیگر هم استفاده می شود؛ و آن اینکه این بای  بای سببیت، آن طور که اهل ادب می گویند نیست. اصلًا ، به معنای سببیت و مسببیت نیست، به معنای علیت و معلولیت هم نیست. بهترین تعبیرش همان است که در قرآن واقع شده است که گاهی آن را به :‏‏ ((هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الباطِنُ)) ‏‏؛‏‎ و گاهی ((تَجَلَّی رَبُّهُ لِلجَبَلِ)) تعبیر کرده است؛ و این غیر از قضیه سببیت و مسببیت است، که در سببیت و مسببیت، یک تمایلی که در ذات حق تعالی با موجودات، مفروض است که مقتضی ذات باریتعالی نیست. 🔰از این جهت یا باید سببیت را یک معنای توسعه داری حساب بکنیم که تجلی و ظهور را هم شامل بشود، یا در اینجا بگوییم که با، بای سببیت نیست. بگوییم: «بِاسمِ الله» کذا، یعنی بِظُهُورِهِ کذا، بِتَجلّیهِ کذا. یا بگوییم: الحَمدُ «بِاسمِ الله»، نه از باب اینکه حمد مسبب است اسم؛ و تعبیر به سببیت و تعبیر به علیت هم من یادم نیست که در کتاب و سنت واقع شده باشد. این یک تعبیر فلسفی است که در لسان فلاسفه واقع شده. من در کتاب و سنت یادم نیست که علیت و سببیت به این معنا آمده باشد؛ بلکه به معنای خلق و ظهور و تجلی است، این تعبیرات است. یک جهت دیگری هم که هست و یک روایتی هم در مورد آن هست؛ قضیه نقطه «تحت الباء» است؛ 🔰اما حالا این روایت چطور، آیا وارد شده باشد یا نه، شاید شواهد هم بر این باشد که چنین چیزی وارد نشده؛ لکن روایتی هست از حضرت امیر- سلام الله علیه- که:‏‏ انَا النُّقطَةُ الَّتی تَحتَ الباءِ . اگر این وارد شده باشد، تعبیرش این است که «باء» به معنای ظهور مطلق است ، تعین اول، عبارت از مقام ولایت است. ممکن است مقصود امیر- علیه السلام- این معنا باشد که مقام ولایت، به معنای واقعی ولایت، ولایت کلی، این تعین اول است. اسم، تجلی مطلق است؛ اولین تعین، ولایت احمدی علوی است؛ و اگر هم وارد نشده باشد، مسئله این طور هست که تجلی مطلق، تعین اولش عبارت از مرتبه اعلای وجود است، که مرتبه ولایت مطلقه باشد.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
🌀خدای تبارک و تعالی که می فرماید که: (الله نور السموات و الارض) و (هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن) این را ما با قلبمان، با وجودمان ادراک کنیم، نه ادراک علمی، مشاهده، ادراک علمی آسان است، لکن رسیدن به آن جایی که انسان دریابد این مسائل را، این کار مشکلی است و محتاج به مجاهدت دارد؛ و انبیا و اولیا با مجاهدات خودشان به این مسائل رسیده اند. 🌀 ادعیه ای که از ائمه علیهم السلام وارد شده است (که به تعبیر بعضی است) این ادعیه به قدری معارف الهیه در آن هست که انسان متحیر می ماند، آن قدر معارف در ادعیه هست. مسائلی که ائمه علیهم السلام برای نوع مردم گفته اند به طور مساله گویی به طور تعیین وظایف، آنها یک باب است که روی همان عرف عام صحبت شده است، وقتی که رسیدند به مناجات ها و ادعیه، مسائل فرق کرده است. آن جا دیگر زبان عامه ء مردم نیست، البته در آن همه چیز هست، لکن آن معارفی که در ادعیه و مناجات ائمه علیهم السلام هست، آنها یک زبان دیگری است غیر زبان معمولی و غیر زبان ذکر احکام الهیه. و مطالعه این ادعیه راهگشایی است برای انسان و رسیدن به بعض مدارج الهیه. و من امیدوارم که همان طوری که این کشور ما و این ملت عزیز، در همه چیز متحول شده است، در این معانی هم متحول بشود. 🔹صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۱۷۲ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣2⃣ 🔰در اسم، مسائلی هست. یکی از مسائل این است که اسم، یک وقت مال مقام است، که اسم جامعش هست؛ و دیگر اسما، ظهور به رحیمیّت، رحمانیّت همه از تجلیات اسم اعظم است. الله اسم اعظم است، و تجلّی اول است. 🔰آن وقت یک اسمایی در مقام ذات است و یک ‏اسمایی در مقام تجلیات به اسمیّت است، یکی هم تجلی است، که یکی مقام گفته می شود، یکی مقام گفته می شود، یکی مقام گفته می شود. اصطلاحات این طوری هم دارد و شاید آیات شریفه آخر سوره حشر که سه تا آیه است:‏‏ ((هُوَ الله الَّذِی لا الهَ الَّا هُوَ عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحِیمُ، هُوَ الله الَّذِی لا الهَ الَّا هُوَ المَلِکُ القُدُّوسُ السَّلامُ المُومِنُ المُهَیمِنُ ‏‏العَزِیزُ الجَبَّارُ المُتَکَبِّرُ سُبحانَ الله عَمَّا یُشرِکُونَ ‏، هُوَ الله الخالِقُ البارِئُ المُصَوِّرُ ...‏‏.‏‎اشاره به این باشد. 🔰این احتمال می رود که این در سه آیه وارد شدن و سه جور ذکر کردن، همین مقامات ثلاثه اسما باشد، که اسم در مقام ذات ، مناسب با همان اسمای اولی است که در آیه وارد شده؛ و اسم به تجلی صفاتی ، مناسب با آن اسمایی است که در آیه دوم واقع شده؛ و تجلی فعلی هم مناسب با‏‏ هُوَ الله الخالِقُ البارِئُ المُصَوِّرُ است، که سه جلوه است: جلوه ذات برای ذات و جلوه در مقام اسما و جلوه در مقام ظهور. شاید‏‏ هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ‏‏ (اول اوست، آخر هم اوست) اشاره به این باشد که دیگران اصلًا منفی اند. هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الباطِنُ ‏‏؛ هر چه ظهور است، اوست، هوست، نه اینکه از اوست: «هُوَ الظاهِرُ وَ هُوَ الباطِنُ وَ هُوَ الاوَّلُ وَ هُوَ الآخِرُ».‏ 🔰مراتب برای جلوه ها هست، لکن آن طور نیست که جلوه ها از متجلی، یک جدایی داشته باشند، البته تصورش مشکل است، اما بعد از تصور، تصدیقش آسان است. شاید هم الله، اسم از برای همان تجلی در مقام صفات باشد.‏ آن وقت اگر این باشد، در بِسمِ الله، اسم، ظهور برای آن تجلی به طور جلوه جمعی است؛ و در عین حالی که ظهور برای جلوه جمعی است، منافات با دو احتمالی که سابق گفتیم، ندارد، هر دو با این می سازد؛ برای اینکه این ها یک مساله جدایی نیستند؛ البته ما باید از همه این مسائل به طور ناقص رد بشویم.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣2⃣ 🔰و یک مطلب دیگری هست در همه این مسائل و مباحث، و آن این است که یک وقت واقعیات را ما به حسب که داریم، حساب می کنیم وضعش چطور است؛ یک وقت ما از واقعیات به حسب چیزی برداشت می کنیم؛ و یک وقت از واقعیات به حسب مقام چیزی برداشت می کنند؛ و یک وقت مقام و این طور معانی [در کار] است. در نظر ما که ادراکاتمان ادراکات عقلی است، یا به قدم برهان یا شبیه به برهان، آنچه واقعیت است، همین است که ما به حسب ادراک عقلیمان، واقعیات را این طور ادراک می کنیم؛ و حتی در نظر آنکه ادراکش یک مرتبه بالاتر از این مسائل است، [این طور است ] که واقعیات همین است که ذات مقدس است و جلوه او. ما هر نحوه هم ادراک بکنیم، این است.‏ 🔰‏‏واقع مسئله این است که ذات مقدس است و جلوه او؛ حالا چه تجلی در مقام ذات یا تجلی در مقام صفات یا تجلی در مقام فعل، که همین آیاتی که گاهی [اشاره ] می کنم، همینها می تواند شاهد باشد برای این:‏‏ هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الباطِنُ ‏‏. واقعیت مسئله این طوری است که مقابل ندارد حق تعالی، یک موجودی مقابل [او]، مقابلِ وجود مطلق اصلًا معنا ندارد. یک وقت هم به حسب ادراکات خودمان حساب می کنیم، که ما خودمان چه ادراک کردیم، ادراک عقلیمان چیست، و آیا آن ادراک عقلی را به قلب ‏هم رسانده ایم تا ایمان اسمش باشد، یا با قدم سیر و این ها هم حرکت کرده ایم تا عرفان و معرفت اسمش باشد، تا آخر آن جاهایی که بشر می تواند [برسد].‏ 🔰‏‏و این ها قضیه ادراک ما از واقعیات است، وگرنه واقعیات همان جور است که هست. اصلًا به حسب واقع، غیر حق تعالی چیزی نیست، هر چه هست، اوست. جلوه هم جلوه اوست. نمی توانیم یک مثال منطبق پیدا بکنیم، «ظلّ» و «ذی ظلّ» ناقص است. شاید نزدیکتر از همه مثالها، موج دریا باشد، موج نسبت به دریا. موج از دریا خارج نیست. موجِ دریاست؛ نه دریا، موج دریا. این موجهایی که حاصل می شود، دریاست که متموّج می شود؛ اما وقتی ما به حسب ادراکمان تصور بکنیم کانَّه به نظر ما می آید که دریا و موج [دو چیزند، در حالی که ] موج یک معنای عارضی است برای آن. واقع مطلب [این است که ] غیر دریا چیزی نیست، موج دریا همان دریاست، عالم یک موجی است. البته مثال باز هم همان طور است که قائل گفته است که: «خاک بر فرق من و تمثیل من»، مثال ندارد.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ 3⃣2⃣ 🔰ما به حسب ادراکاتمان که می خواهیم در این مسائل وارد بشویم یک مرتبه تصورات کلی این مسائل است: اسم ذات، اسم صفات، اسم افعال، مقام کذا، که همان مفاهیم است، یک ادراک مفهومی است. 🔰مرتبه دیگر این است که ما این مفاهیمی را که ادراک می کنیم، با قدم ثابت بکنیم که واقعیت این طور است. همین معنایی که گفته شد که همه ذات است و جلوه او، چیز دیگر نیست، همین معنا را وقتی که بخواهند برهان بر آن اقامه کنند، می گویند که وجود اگر چنانچه یک حدی داشته باشد، یک نقصی داشته باشد، این وجود مطلق نیست. آن است که هیچ تعینی ندارد، هیچ نقصی در آن نیست؛ وقتی که بنا شد که نقصی، تعینی در آن نباشد، همان وجود مطلق، تمام وجود است، «تمام» هم باز ناقص است؛ یعنی نمی شود فاقد یک حیثیتی باشد؛ تمام اوصاف به طور مطلق، نه به طور متعین، در او هست، یعنی یک رحمانیّت متعین، یک رحیمیّت متعین، یا یک الوهیّت متعین، در او نیست. 🔰وقتی او شد، وجود بلا تعیّن شد، باید جامع همه کمالات باشد؛ برای اینکه با نبود هر کمالی، یک تعین پیش می آید. اگر چنانچه در مقام ذات ربوبیّت یک نقطه نقص باشد، یک نقطه وجود نباشد، ذات ربوبیت از اطلاق بیرون می آید، ناقص می شود؛ وقتی ناقص شد یعنی ممکن است و نمی شود واجب باشد؛ زیرا واجب، کمال مطلق است، جمال مطلق است. 🔰از این جهت، وقتی الله را به حساب بیاوریم با این قدم ناقص برهانی، الله، یک اسم از برای همان ذات مطلق است که همه جلوه ها را دارد. جامع همه اسما و صفات است، جامع همه کمالات است، کمال مطلق است، کمال بی تعین است. 🔰برهان می گوید: صِرفُ الوُجُودِ کُلُّ الاشیاءِ، وَ لَیسَ بِشی ء مِنها.‎‏ همه چیز است لکن نه به تعینات، همه وجود را واجد است نه به طور تعین، بلکه به طور کمال مطلق. وقتی که واقعیت را ما بخواهیم حساب بکنیم، چون اسما جدا نیستند، اسما هم همان اسمای ذات است که جدا نیستند و همان خصوصیاتی که در هست، در هم هست، رحمان هم وقتی کمال مطلق شد، هم واجد همه کمالات وجود است، و الّا او مطلق نمی شود:‏‏ ((قُلِ ادعُوا الله اوِ ادعُوا الرَّحمنَ ایًّا ما تَدعُوا فَلَهُ الاسماءُ الحُسنی)). چه را و چه را و چه را و چه سایر اسما را، هر کدام را بخوانید، هستند. تمام اسمای حسنا در تمام صفات حق تعالی هست و چون به طور مطلق است، این طور نیست که حدودی در کار باشد. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣2⃣ 🔰 سرّ است، سرِّ سرّ است، سرّ مستسر به سرّ است، سرّ مقنع به سرّ است؛‏‎ و باید تنزل کند، بیاید پایین، تا اینکه برسد به این مراتب نازله. حتی به قلب خود رسول الله که وارد می شد، باز تنزل بود، یک تنزلی کرده بود تا به قلب وارد می شد؛ بعد هم از آنجا باید نازل بشود تا برسد به آنجایی که دیگران هم بفهمند. 🔰 چنانچه هم این طوری است، انسان هم سرّ و سرِّ سرّ است. ما یک ظاهری از انسان می بینیم عبارت است از همین حیوانی که هست. همین حیوان است و هیچ چیزی غیر از حیوان نیست؛ حیوانی بدتر از سایر حیوانات؛ لکن حیوانی است که این خاصیت را دارد، می شود برسد به انسانیّت، و به مراتب کمال و کمال مطلق؛ تا آنچه که در وهم ما نیاید آن شود،‏‎ ... پس عدم گردد. آن مراتب همه اش سرّ است، ظاهر همین است. 🔰 در همین هم از سرّ یک مساله ای هست و آن این است که ما جواهر را نمی توانیم ادراک کنیم، از اجسام هر چه را ما ادراک می کنیم، اعراض است. چشممان این رنگ و این ‏ظواهر را می بیند، گوشمان صدا را می شنود، ذائقه مان مزه را ادراک می کند، دستمان لمس می کند یک ظاهری را؛ همه اعراض هستند، این جسم کجاست؟ وقتی هم کسی می خواهد تعریف کند مثلًا می گوید: «آن عرض و عمق و طول دارد»، عرض و عمق و طول هم از اعراض است، «آنکه ثقل دارد» آن هم از اعراض است؛ «آنکه جاذبه دارد» آن هم از اعراض است. هر چه را بخواهید تعریف بکنید، با اوصاف و اعراض تعریف می کنید، پس خود جسم کجاست؟ خود جسم هم سرّ است، ظلّ همان سرّ است، ظلّ همان احدیت است که اسما و صفات آن برای ما معلوم می شود؛ و الّا خود عالَم، غیب است، اسما و صفاتش پیداست. 🔰 هم شاید یک مرتبه اش همین معنا باشد که همین عالَم طبیعت، غیب و شهادت دارد، غیبش آن است که از ما غایب است، ما هیچ نمی توانیم ادراکش بکنیم؛ و شهادتش آن است که ما ادراک می کنیم. شما هر قدر بخواهید تعریف بکنید چیزی را، دائم به اوصاف و به اسما و به آثار و به امثال آن تعریف می کنید. ادراک بشر از آن چیزی که ظلّ سرّ مطلق است، ناقص است، مگر آن کسی که با قدم ولایت به آنجا رسیده باشد که تجلی حق تعالی به همه ابعادش، در قلبش واقع شده باشد؛ و این سرّ در همه چیز هست، یعنی غیب و شهادت در همه جا سرایت می کند.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣2⃣ 🔰یک وقت هم گفته می شود: «عالم غیب»، «عالم ملائکة الله»، «عالم عقول»، از این تعبیرات. خود آنها هم سرّ و ظاهر دارند، ظهور و بطون است؛‏‏ وَ الظَّاهِرُ وَ الباطِنُ هم همین است. در همان چیزی که ظهور کرده، بطون هم هست؛ در همان بطون هم یک ظهوری هست؛ بنا بر این تمام اسمای حق تعالی، همه اسما، واجد همه مراتب وجودند؛ هر اسمی تمام اسماست. این طور نیست که «رحمان» یک صفتی یا یک اسمی باشد؛ «رحیم» یک اسمِ مقابل باشد، «منتقم» یک اسمی باشد. اگر آنها از اسما باشند، تمامشان دارای همه چیز هستند؛ ((ایًّا ما تَدعُوا فَلَهُ الاسماءُ الحُسنی)) ‏‏، تمام اسمای حسنا، برای «رحمن» هست، برای «رحیم» هم هست، برای «قیوم» هم هست. این طور نیست که این اسما، یکی حکایت از یک چیزی بکند، آن دیگری حکایت از یک چیز دیگر بکند. اگر بنا باشد دو باشد، باید رحمان حکایت بکند از حیثیتی، که آن حیثیت در ذات حق تعالی غیر از یک حیثیت دیگری باشد. آن وقت لازم می آید حق تعالی مجمع حیثیات باشد، این در وجود مطلق، محال است، حیثیت و حیثیت نیست.‏ 🔰 وجود مطلق ، به همان وجود مطلقش است، به همان وجود مطلقش است؛ یعنی تمام ذات، رحمن است، تمام ذات، رحیم است، به تمامِ ذات، نور است، به تمام ذات، الله است. این طور نیست که رحیمیتش یک چیزی باشد و رحمانیتش یک چیز دیگری باشد. اینهایی که با قدم معرفت می روند بالا، تا برسند به آنجایی که ذات به تمامه- البته نه اینکه ذات، بلکه جلوه ذات- در قلبشان جلوه می کند. نه در این قلب، آن قلبی که قرآن در آن وارد می شود، آن قلبی که مبدا وحی است، آن قلبی که جبرئیل را متنزل می کند، در آن قلب، آن جلوه ای که می شود، یک جلوه ای است که تمام جلوه ها را دارد، هم خودش اسم اعظم است، هم متجلی به جلوه اسم اعظم. اسم اعظم خود اوست:‏‏ ‏‏نَحنُ الاسماءُ الحُسنی؛‎ و اسم اعظم خود است ، اعظم اسماست در مقام تجلی.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣2⃣ 🔰من امیدوارم که ما از این حد بیرون برویم و انکار نکنیم، کتاب و سنت را انکار نکنیم. گاهی فردی در عین حالی که قائل به کتاب و سنت است، آنکه در کتاب و سنت وارد شده، عقلش نمی رسد، منتها آنجا نمی گوید: این نیست؛ اما وقتی یک نفر دیگری می گوید، آن بیچاره را گیر می آورد، می گوید: چرت و پرت می گویی! همینهایی است که در کتاب و سنت است، آنجا را نمی گوید، از باب اینکه او می گوید خودم نمی دانم؛ اما وقتی به لسان یک نفر دیگر وارد می شود، آنجا را می گوید: چرت و پرت.‏ ‏‏و این انکار آدم را محروم می کند از خیلی مسائل. از آن راه که باید انسان در آن واقع بشود و باید حالا راه بیفتد، انسان را محروم می کند. این سد راه می شود که نگذارد به این راه وارد بشود؛ و این را من عرض می کنم به همه که چیزهایی که اولیا یافتند، احتمال بدهید درست باشد.‏ ‏‏ممکن است یک کسی در بین مردم باشد که صریحاً هم نگوید ممکن است؛ اما اینکه انسان انکار کند، بگوید: نه! مسائل این نیست، اصلًا این حرفها همه چرت و پرت است، این آدم دیگر موفق نمی شود به اینکه راه بیفتد. بخواهد موفق بشود، باید این جحود را بردارد از قلبش.‏ 🔰‏‏ و من امیدوارم که ما این حجاب جحود را از قلبهایمان برداریم و از خدای تبارک و تعالی بخواهیم که ما را آشنا کند با لسان قرآن، زبان قرآن یک زبان خاصی است، ما آشنا بشویم به آن زبانی که با آن زبان، قرآن وارد‏ شده است. قرآن مثل انسان می ماند، که یک موجودی است که همه چیز دارد، منتها مثل یک انسان بالفعل می ماند. قرآن یک سفره ای است که خدا پهن کرده، برای همه بشر، یک سفره پهنی است، هر که به اندازه اشتهایش از آن می تواند استفاده کند، اگر مریض نباشد که بی اشتها بشود.‏ 🔰 امراض قلبیه، آدم را بی اشتها می کند* . اگر مریض نباشد و اشتهای قلبی اش باشد، از قرآن استفاده می کند. از همین دنیا، هر یک، یک طور استفاده دارد، انسان یک طور استفاده دارد، حیوان یک طور، انسان در مقام حیوانیّت، یک طور، و هر چه بالاتر برود از این سفره پهن الهی که عبارت از وجود است، بیشتر استفاده می کند. قرآن هم این طوری است، یک سفره پهنی است برای همه، هر کس به اندازه آن اشتهایی که دارد و آن راهی که پیدا بکند به قرآن، استفاده می کند . استفاده اعلایش را آن می برد که برایش نازل شده. لکن نباید ما مایوس بشویم. باید ما هم از این سفره بهره ای برداریم؛ تمام عبادات، وسیله است، تمام ادعیه، وسیله است، همه وسیله ای برای این است که انسان این لبابش ظاهر بشود . آنکه بالقوه است و لبّ انسان است، به فعلیت برسد و انسان بشود آدم. انسان بالقوه، بشود یک انسان بالفعل. انسان طبیعی، بشود یک انسان الهی که همه چیزش الهی باشد. هر چه می بیند حق ببیند. انبیا هم برای همین آمده اند. 🔰انبیا نیامده اند حکومت درست کنند، حکومت را می خواهند چه کنند؟ این هم هست، اما نه این است که انبیا آمده اند که دنیا را اداره کنند، حیوانات هم دنیا دارند، کار خودشان را اداره می کنند، البته بسط عدالت، همان بسط صفت حق تعالی است برای اشخاصی که چشم دارند. بسط عدالت هم می دهند، عدالت اجتماعی هم به دست آنهاست، حکومت هم تاسیس می کنند، حکومتی که حکومت عادله باشد؛ لکن مقصد این نیست، این ها همه وسیله است که انسان برسد به یک مرتبه دیگری که برای آن، انبیا آمده اند.‏ ✨ان شاء الله خداوند ما را تایید کند برای همه چیز 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini