eitaa logo
🇮🇷✌سربازان سیدعلی✌🇮🇷
97 دنبال‌کننده
775 عکس
158 ویدیو
0 فایل
خادمین کانال پایگاه های مقاومت بسیج شهر زرنق 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشہ همسرداریش خاص بود؛ وقتی مےخواستیم با هم بیرون برویم، لباسهایش را مےچید و از من مےخواست تا انتخاب ڪنم؛ از طرف دیگر توجہ خاصی بہ مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمےدید، تعادل را رعایت مےڪرد؛ بہ خاطر دل همسرش دل مادرش را نمےشڪست؛ و یا بہ خاطر مادرش بہ همسرش بـےاحترامی نمےڪرد.... راوی : همسرشهید
آقا ابوالفضل نماز هاشو همیشه اول وقت میخوند . هر وقت که مسافرت می‌رفتیم هر جا موقع نماز بود ماشینو کنار میزد نمازش رو میخوند همیشه تاکید بر نماز اول وقت داشت .💖 'اصلا اهل غیبت نبود اگه در جمعی بود که غیبت پیش میومد بحث رو عوض میکرد .🦋 از مهربونی هر چی بگم کم گفتم فقط اینو بگم که بی توقع کمک میکرد و کمکش رو هیج جا فاش نمی‌کرد .🍃 هیچ وقت در مورد موضوعی قطعی صحبت نمی کرد ودر جواب سوالات دیگران در مورد موضوعی جواب انشاالله و اگر خدا بخواد میداد.🌼 'این اواخر بر نماز شب مداومت داشت خودم دیدم در قنوت نمازش دعا را با گریه میگفت'تا ازش سوال نمیشد حرفی نمی زد .💕 در مورد کارش میگفت هر چی کمتر بدونی برات بهتره خدایی هیچ وقت از کارش سوء استفاده نکرد .🌱 چند روز قبل از ماموریتش براش کلیپی از شهدای مدافع حرم گذاشتم دیدم حال عجیبی شد اشک تو چشماش جمع شد و از اتاق خواب رفت تو حال شروع کرد گریه کردن تا حالا این حالشو ندیده بودم مطمئنم از شهدا شهادتش رو همون روز گرفت .🌸
به کوچکترین چیزهایی که ما توجه نداشتیم دقت می کرد. اسراف در زندگیش راه نداشت. تا می توانست، در هر شرایطی به مخلوقات خدا کمک می کرد. از هر لحظه ی عمر خودش بهترین استفاده را می کرد. یادم هست پشت باشگاه صدری، دور هم نشسته بودیم. کنار ابراهیم، یک تکه نان خشک شده افتاده بود. نان را برداشت و گفت: ببین نعمت خدا رو چطور بی احترامی کردند؟! نان خیلی سفت بود. بعد یک تکه سنگ برداشت. و همینطور که دور هم نشسته بودیم، شروع به خُرد کردن نان نمود. حسابی که ریز شد، در محوطه باز انتهای کوچه پخش کرد! چند دقیقه بعد کبوتر ها آنجا جمع شدند. پرنده ها مشغول خوردن غذایی شدند که ابراهیم برایشان مهیا نموده بود.