eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
647 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
با خواندنِ این خاطره به عظمتِ روحیِ شهید بابایی پی خواهید برد : عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونه‌مون رو عوض‌ کنیم ، می‌خوام خونه‌مون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، میدیم به اونا و خودمون میریم اونجا... اون بنده خدا وقتی فهمید فرمانده‌اش می‌خواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم... 🌷خاطره ای از زندگی خلبانِ شهید عباس بابایی 📚منبع: کتاب خدمت از ماست 82 ، صفحه 181 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرحِ جالبِ یک شهید در خانه برای ترک گناه : یه صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه ، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود ، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناه‌ها دور کنن؛ اگه هم موردی بود ، به هم تذکر می‌دادند 🌷خاطره ای از زندگی شهید علی اصغر کلاته‌سیفری 📚منبع: کتاب وقت قنوت ، صفحه 145 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#‍سلام دوستان مهمون امروزمون حاج علی هست🥰✋ *پایان دردهای سردارِ تفحص*🕊️ *شهید علی محمودوند*🌹 تاریخ تولد: ۶ / ۴ / ۱۳۴۳ تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱۱ / ۱۳۷۹ محل تولد: تهران محل شهادت: فکه *🌹راوی← علی در سالهای آخر سردردهای شدید داشت🍂هربار با تمام قدرت سرش را فشار می‌داد، انگار میخواست منفجر شود🥀می‌گفت:«تو نمی‌دانی چطور درد می‌کند، حالم به هم می‌خورد»🍂او شیمیایی شده و کلیه‌هایش از کار افتاده بود، حالت تهوع داشت🥀عارضه موجی بودن نیز بعضی اوقات زندگیش را مختل می‌کرد🥀در این گونه مواقع می‌گفت:«فقط بروید بیرون، سپس سرش را آنقدر به دیوار می‌کوبید و فشار می‌داد تا زمانیکه بدنش خشک می‌شد🥀حتی یکبار همسر و فرزندانش را به آشپزخانه فرستاد و خودش تمام شیشه‌ها را شکست🍂 ۸ سال دفاع مقدس دیگر رمقی برای علی نگذاشته بود🥀در جای‌ جای پیکرش ردپای جنگ بود🥀اما او باز هم مقاومت کرد🍃همرزم← پای مصنوعی‌اش شکسته بود🍂 با خنده کمی لی‌لی‌ رفت و گفت:«این پا روی مین رفتن داره»‼️ ۲۲ بهمن ماه از راه رسید کارمان تفحص شهدا بود💫علی به میدان مین رفت، و حدود ۶۳ مین را پیدا کرد🍃به آخرین مین که رسیدیم، کسی مرا صدا زد. حدود ۷ متر از علی دور شدم،🍃ناگهان صدای انفجاری مهیب در دشت پیچید💥به طرف علی دویدم، ‌او با پیکری خونین روی زمین افتاده بود🥀باورم نمی‌شد او به آرزویش رسید*🕊️🕋 *شهید علی محمودوند* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ←📸 ←‏‌‏تصویری از شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید حسین پورجعفری در جوار حرم امام حسن عسکری(ع)در سامرا 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهانگیر نیک نژاد فرزند محمد کاظم 7 مرداد 47 در کهن آباد به دنیا آمد 🌹خاطره از شهید:🌹 دوباره می‌خواست برود جبهه. یکی از اقوام از او پرسید: ـ جهانگیر! واقعاً می‌خوای برگردی جبهه؟ ـ با اجازه تون! ـ آخه هنوز سرت کاملاً خوب نشده. ـ اشکالی نداره، همین طوری هم می‌تونم بجنگم. ـ اگه تو نری دیگران هستن. ـ منم باید برم، مگه خونم از خون اون پیرمردهای هشتاد ساله رنگین‌تره؟ سیده رقیه موسی‌کیا(خاله شهید) 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
* * * *🖤🥀😔😭 *شهید هادی طارمی*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۵۸ تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸ محل تولد: زنجان / دفن تهران محل شهادت: بغداد 🌹مادرش میگوید هادی عادت داشت که من را هر وقت میدید دست یا پای مرا میبوسید و به ما خیلی احترام میگذاشت *جگرم سوخت ولی خداروشکر که عاقبت بخیر شد..*🖤 او حدود ۱۶ سال در لباس سبز سپاه به خدمت مشغول بود سال‌ها در تیم حفاظتی شهید سپهبد قاسم سلیمانی حضور داشت. *هادی برادر شهید بود* یکی از برادرش *شهید جواد طارمی* در عملیات خیبر بعد از ۱۵ سال پیکرش به وطن بازگشت🕊 هادی دارای دو دختر ۴ ساله و ۹ ساله به نام‌های *محیا* و *هانیه* است دخترانی که دلتنگ پدر هستند در وصف دختران شهید : *این‌که تکه‌تکه و پاره تن است*🖤 *پیکرش همچون شقایق گشته بود*🖤 *مادرم می‌گفت عاشق گشته بود*💙 *بس که دلتنگ توام از سر شب تاحالا* *آنقدر بوسه به تصویر تو دارم که نگو* *تو کجایی پدرم ؟؟؟*🥀🖤😔 روز ۱۳ دی ماه ۹۸ در حمله بالگردهای آمریکایی در فرودگاه بغداد در کنار سردار بزرگ ایران پر کشید 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
* * * *🖤🥀😔😭 *شهید وحید زمانی نیا*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۷۱ تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸ محل تولد: تهران/ بزرگ شده ی شهر ری محل شهادت: بغداد محل دفن :شهر ری حرم حضرت عبدالعظیم (ع) *🌹 نوعروسش آرام آرام اشک می‌ریزد.*🖤 مادر شهید می‌گوید: ۲‌ماه پیش مراسم عقد پسرم را برگزار کردیم و آرزو داشتم پسرم را در لباس دامادی ببینم اما......فقط بخاطر نو عروسم که ۲ ماه از عقدشان میگذشت ناراحتم🖤🥀 چهار سال در سوریه به عنوان مدافع حرم حضور داشت تا اینکه *توسط شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان همراه و محافظ انتخاب شد*💙 او در سال 1394 در سوریه حضور داشت و به دست نیروهای تکفیری شیمیایی شده بود. *در کفن‌ پوشیده تن، دامادِ نور*🖤🌷 *تا رَوَد در حجلۀِ سبزِ حُضور*🖤🌷 روز ۱۳ دی ماه ۹۸ در حمله بالگردهای آمریکایی در فرودگاه بغداد با ۲۷ سال سن در کنار سردار بزرگ ایران و اسلام پر کشید🕊🕋 *شهید وحید زمانی نیا* *شادی روحش صلوات*💙🌹 ➖🔝🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: قاسم! اسوه معرفت و رفاقت..! برایمان از دوستان شهیدت بگو ..❥ از حسین بادپا.. محمد جمالی..، احمد کاظمی. راستے از " " چه خبر؟↓ میدانی چهلمین روز تدفینت، مصادف است با سالگرد رفیق عارفت؟!.. آرے ! یوسف الهـے را میگویم .. همان "حسین اقا"ے شما..؛ "عارف" شما! °•|همان کسے کہ در روز شهادتش، سیل بـے امان اشک هایت، مجال سخن گفتن نمیداد.. °•|همان کسے کہ وصیت کردی بعد از یڪ عمر مجاهدت ،در جوار او آرام بگیرے.. °•|همان حسینے ڪہ بدن سوختہ و شیمیایـے شده اش، قلب را بہ درد آورده بود تااینڪہ خود نیز با بدنے سوخته و اربــــــا بہ او پیوستے! ..مگر او ڪہ بود کہ کنار او خُفتن را بہ دیگر دوستانت ترجیح دادے؟ بنگر ارادت قلبــ♥️ـے‌ات بہ ، چگونہ همگان را حیرت زده کرده است..!! بگو برایمان حاج قاسم،، از آن عارف مسلڪِ بزرگ برایمان بگو.. 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان 💫شهید احمد علی نیری💫 🌷روش زندگی راوی: جمعی از دوستان شهید ☘احمد اقا در سنین نوجوانی الگوی کاملی از اخلاق و رفتار اسلامی شد. یکی از ویژگی های خاص ایشان احترام فوق العاده به پدر و مادرش بود. به طوری که هربار مادرش وارد اتاق می شد حتما به احترام مادر از جا بلند می شد. این احترام تا جایی ادامه داشت که یک بار دیدم احمد اقا به مسجد آمده و ناراحت است! با تعجب از علت ناراحتی او پرسیدم. گفت: هربار که مادرم وارد اتاق می شد جلوی پایش بلند می شدم. تا اینکه امروز مادرم به من اعتراض کرد که چرا این کار را می کنی؟ من از این همه احترام گذاشتن تو اذیت می شوم و... ** احمد به صله رحم بسیار اهمیت می داد. وقتی دفتر خاطرات او را ورق می زنیم با زندگی یک انسان عادی مواجه می شویم، مثلا در جایی آورده: « امروز به خانه عمه رفتم و مشغول صحبت شدم. بعد به خانه آمدم و رفتم نان خریدم و بعد کمی استراحت کردم. مسجد رفتم و آمدم مشغول مطالعه شدم» ✨احمد آقا ادب را از استاد خود آیت الله حق شناس، فرا گرفته بود. همیشه در سلام کردن پیشقدم بود حتی مقابل بچه های کوچک. هیچ گاه ندیدیم که احمد در کوچه و خیابان چیزی بخورد. می ترسید کسی که مشکل مالی دارد ببیند و ناراحت شود. او هرچه پول تو جیبی از پدرش می گرفت یا کار کرده بود را خرج دیگران بخصوص کسانی که می دانست مشکل مالی دارند می کرد. 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶ادامـــــه دارد...↩️ 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
○●🦋 رمان 🌷روش زندگی راوی: جمعی از دوستان شهید 💠بارها شده بود که احمد آقا در مسجد برای ما صحبت می کرد و بچه ها یکی یکی به جمع ما وارد می شدند.ایشان با تواضع جلوی پای همه این بچه ها بلند می شد و به آن ها احترام می کرد خدا می داند که احترام و ادبی که برای بچه ها قائل بود چقدر در روحیه آن ها تاثیر داشت. بچه هایی که تشنه محبت بودند، با یک مربی ارتباط داشتند که اینگونه برای آنها احترام قائل بود.. 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 خانواده آنها نسبتاً ثروتمند بود.پدرش از خارج از کشور برای او یک کتانی بسیار زیبا آورده بود. آن موقع این چیزها اصلا نبود. احمد آقا همان شب کتانی را به مسجد آورد و به من نشان داد. می دانست که خانواده ما بضاعت مالی چندانی ندارد، برای همین اصرار داشت که من آن کتانی را بردارم.می گفت: من یک کتانی دیگر دارم. 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 در خانه وقتی می خواست بخوابد به انداختن تشک و یا داشتن تخت و... مقید نبود، بااینکه در خانه هر چه که می خواست برایش فراهم بود، اما یک پتو بر می داشت و به سادگی هرچه تمام تر می خوابید. 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 مدتی در چای فروشی کار کرد، احتیاجی به پول نداشت اما« می دانست که اهل بیت؛ بیکاری را بزرگترین خطر برای جوانان معرفی کرده اند» ⭕️آخر هفته حقوق می گرفت.همان موقع خمس حقوق را حساب می کرد و سهم سادات آن را به یکی از سادات مستحق می رساند. سهم امام را نیز غیر مستقیم به حاج آقا حق شناس می داد. اماکارش زیاد طول نکشید.. او بسیار اهل مطالعه بود، برخی کتابهای ایشان اصلا در حد یک جوان یا نوجوان نبود اما با کمک اساتید حوزه از آنها استفاده می کرد.این کتابها بعد ها جمع آوری و به حوزه علمیه قم اهدا شد. 🔶ادامـــــه دارد...↩️ 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدر یکی از ۱۷۵ غواص جنگ تحمیلی می گفت: بهش گفتم : " پسرم ؛ تو به اندازه کافی جبهه رفتی ، دیگه نرو ؛ بزار اونایی برن که نرفته اند .. " چیزی نگفت و یه گوشه ساکت نشست ... صبح که خواستم نماز بخونم اومد جانمازم رو جمع کرد ، بهم گفت : " پدر جان ! شما به اندازه کافی نماز خوندی بذارین کمی هم بی نماز ها ، نماز بخونن .. " خیلی زیبا منو قانع کرد و دیگه حرفی برای گفتن نداشتم .. .. شادی روح همه شهدا صلوات.. 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🌹 🌹 ‌ ♥️ راز شهادت شهید همت از زبان حاج قاسم 🔹️ سردار قاسم سلیمانی: شهید همت فرمانده لشکر بود،لشکرِ پایتخت ▪️ بالغ بر ۱۰ هزار نفر زیر نظر او بودند ، در عملیات خیبر لشگرش آنقدر شهید و مجروح شدند که به یک گردان رسید. ▪️ گردان را از طلائیه منتقل کرد به جزیره مجنون جنوبی. ▪️ والله تبدیل به دسته شد یعنی قریب به ۴۰ نفر. همت با دسته ماند( برادر ها، طاقت این است، امتحان این است) ▪️ آن وقت بر ترک موتور (نه یک بنز ضد گلوله یا در یک فضای ویژه) ناشناس در ضلع وسطی جزیره جنوبی شهید شد. ▪️ بیش از ۲ ساعت کسی نمی دانست این فردی که بر زمین افتاده شهیدهمت است. اینگونه می شود که شهید همت امروز بر جان‌ها حکومت می‌کند. ♡ شادی روح امام و شهدا صلوات ♡ 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada