eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
677 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش سعید هست🥰✋ *تو برو مَکّه ، من میروم فَکّه*🕊️ *شهید سعید شاهدی*🌹 تاریخ تولد: ۱۷ / ۱۲ / ۱۳۴۷ تاریخ شهادت: ۲ / ۱۰ / ۱۳۷۴ محل تولد: قصرالدشت تهران محل شهادت: فکه *🌹مادرش← بچه که بود لقمه هم به مدرسه نمی‌برد🍂میگفت شاید کسی نداشته باشد و دلش بخواهد🥀به بیت المال خیلی حساس بود💫 در حد توانش با جمع آوری کمکهای دیگران و گرفتن وام به آنها کمک می کرد🍃می گفت: یک عده مستاجرند ، کرایه خانه ندارند بدهند یا سقف خانه شان دارد پایین می آید🥀نمی دانید چه سختی هایی می کشند.🥀همرزم← من و سعید در همه لحظات با هم بودیم و قرار بود با هم برای تفحص به فكه برویم.💫 وقتی رفتم سر كار به من گفتند كه در قرعه‌كشی اسمم برای مكه درآمده‌🌙به سعید گفتم كه قرار است به مكه بروم🕊️از آنجا كه برگشتم حتماً به فكه می‌آیم💫سعید با لبخند همیشگی پاسخ داد: تو برو مكه من هم می‌روم فكه🕊️ ببینیم كدامیك از ما زودتر به خدا می رسیم؟🕊️ تازه از حج بازگشته بودم كه تلفن زنگ زد📞 آقای بیگدلی از فكه بود‼️اشک از چشمانم سرازیر شد🥀باور كردنش برایم مشكل بود🥀سعید به خدا رسیده بود🕊️ یک مین والمری منفجر می‌شود💥 و شهید غلامی مجروح می‌شود سعید برای کمک به او به سمتش میرود🍃 که ترکش مین به گلو🥀سینه و پهلویش میخورد🥀و هر دو به شهادت می‌رسند*🕊️🕋 *شهید سعید شاهدی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌نامه زیبای دختر شهید مدافع‌حرم ابوالفضل سرلک به حاج‌قاسم‌ سلیمانی🌷 بابا حاج‌قاسم عزیزم! شما نیستی تا انتقام پدر من را بگیری، ولی مطمئن باش من انتقام شما و پدرم را با هم از دشمن خواهم گرفت. 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش مجید هست🥰✋ *صبحِ آخرین روز*🕊️ *شهید مجید شهریاری*🌹 تاریخ تولد: ۱۶/ ۹ / ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۸ / ۹ / ۱۳۸۹ محل تولد: زنجان محل شهادت: تهران 🌹 *قصه ترور «مجید شهریاری»🎥 در یک سریال "صبح آخرین روز" ساخته شده است🍃 همسرش← صبحی با دکتر از منزل بیرون رفتیم🚘 به علت آلودگی هوا🌫️ و زوج و فرد شدن خودروها،‌ دکتر نمی توانست خودرو بیاورد🍂با خودروی من رفتیم🍂 به پسرم محسن هم گفتیم با ما بیاید اما گفت کلاس دانشگاه او ساعت 10 صبح است🕙 و این لطف خدا بود که نیاید تا شاهد این حادثه نباشد🥀آقا مجید شروع به گوش کردنِ تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی کرد💫 حدود ششصد متر در بزرگراه ارتش رفته بودیم🍃که یک موتوری نزدیک ماشین شد🏍️ در همین حین راننده فریاد زد دکتر برو بیرون💥کمربند آقا مجید باز نمیشد🥀راننده سریع پیاده شد🍂من رفتم درِ سمت دکتر را باز کنم🍂که در همین حین بمب جلوی صورت من منفجر شد💥حرارت اولیه انفجار را در صورتم احساس می‌کردم💥خواستم بروم به مجید کمک کنم اما نمی‌ توانستم حرکت کنم🥀و فقط می‌گفتم مجید من.🥀از حرکت راننده که توی سر خودش میزد🥀فهمیدم مجیدم شهید شده.🕊️دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی💫در یک عملیات تروریستی🥀در ۸ آذر ماه ۸۹ به درجه رفیع شهادت نائل شد*🕊️🕋 *شهید دکتر مجید شهریاری* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ 📙 🔰تقريبا سال 1354 بود. صبح يک روز جمعه مشغول بازي بوديم. سه نفر غريبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه هاي غرب تهرانيم، ابراهيم کيه!؟ 💠بعد گفتند: بيا بازي سر 200 تومان. دقايقي بعد بازي شروع شد. ابراهيم تک و آنها سه نفر بودند، ولي به ابراهيم باختند. 🔸همان روز به يكي از محله هاي جنوب شهر رفتيم. سر 700 تومان شرط بستيم. بازي خوبي بود و خيلي سريع برديم. موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد آنها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور كنند. 🔹يكدفعه ابراهيم گفت :آقا يكي بياد تكي با من بازي كنه. اگه برنده شد ما پول نميگيريم. يكي از آنها جلو آمد و شروع به بازي كرد. ابراهيم خيلي ضعيف بازي كرد. آنقدر ضعيف كه حريفش برنده شد! ♦️همه آنها خوشحال از آنجا رفتند. من هم كه خيلي عصباني بودم به ابراهيم گفتم: آقا ابرام، چرا اينجوري بازي كردي؟! با تعجب نگاهم كرد و گفت: ميخواستم ضايع نشن! همه اينها روي هم صد تومن تو جيبشون نبود! 📌هفتــه بعد دوباره همان بچه هاي غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشان آمدند. آنها پنج نفره با ابراهيم سر 500 تومان بازي کردند. ابراهيم پاچه هاي شلوارش را بالا زد و با پاي برهنه بازي ميکرد. آنچنان به توپ ضربه ميزد که هيچکس نميتوانست آن را جمع کند! آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد. 🔖شب با ابراهيم رفته بوديم مسجد. بعد از نماز، حاج آقا احکام ميگفت. تا اينكه از شرط بندي و پول حرام صحبت کرد و گفت: پيامبر (ص) ميفرمايد: «هر کس پولي را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست ميدهد». 📎و نيز فرموده‌اند: «کسي که لقمه اي از حرام بخورد نماز چهل شب و دعاي چهل روز او پذيرفته نميشود». 🎈ابراهيم با تعجب به صحبتها گــوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش حاج آقا و گفت: من امروز سر واليبال 500 تومان تو شـرط بندي برنده شدم. بعد هم ماجرا را تعريف کرد و گفت: البته اين پول را به يك خانواده مستحق بخشيدم! ✨حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش ، ورزش بکن اما شرط بندي نکن. هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قويتر، بعد گفتند: اين دفعه بازي سر هزارتومان! ابراهيم گفت: من بازي ميکنم اما شرط بندي نميکنم. 💫آنها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحريک کردن ابراهيم و گفتند: ترسيده، ميدونه ميبازه. يکي ديگه گفت: پول نداره و... ابراهيم برگشت و گفت: شرط بندي حرومه، من هم اگه ميدونستم هفته هاي قبل با شما بازي نميکردم، پول شما رو هم دادم به فقير، اگر دوست داريد، بدون شرط بندي بازي ميکنيم. که البته بعد از کلي حرف و سخن و مسخره کردن بازي انجام نشد. 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
⭕️فرازی از نامه دردناک حضرت مهدی(عج) به جناب شیخ مفید در بیابان‌های تاريک و ظلمانی و صحراهای خشک و بی آب و علف كه دست تطاول زمان بدان نمیرسد، برای شما دعا میكنم. احتجاج طبرسی، ج۲، ص۴۸۹📚 گناه قدمی به سوی ظهور 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا