eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
667 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش امیرعلی هست🥰✋ *بازگشت تعزیه‌خوان بعد از 5 سال*🕊️ *شهید امیرعلی محمدیان*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۷۱ تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۰ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه *🌹مادرش← اميرعلی درباره‌ی كارهايی كه می‌كرد خيلی حرف نمی‌زد🌙و كسی هم نمی‌دانست كه او حقوقش را خرج نيازمندان می‌كند💫تنها دارايی اميرعلی يک موتور بود🏍️ كه آن را هم با قرض خريده بود🏍️ وقتی هم رفت به من سفارش كرد اگر برنگشتم آن را بفروشيد و بدهی‌های مرا بدهيد🌾از همه خداحافظی كرد و حلاليت طلبيد🥀مدت زيادی در سوريه نبود كه خبر شهادتش را آوردند🕊️ همرزم← دشمن كه حمله كرد هركدام از ما پناه گرفتيم💥 اميرعلی پايش تير خورد و روی زمين افتاد🥀خواستيم كمكش كنيم، نگذاشت. گفت برويد، من خودم را به شما می‌رسانم🍃 اما ديگر کسی او را ندید🥀اميرعلی خيلی حضرت فاطمه(س) را دوست داشت💫و هميشه میگفت دلم می‌خواهد مثل مادرم حضرت زهرا(س) گمنام باشم🕊️راوی← او تعزیه خوان بود🗡️و در روز عاشورا به جهت اینکه درشت اندام بود همواره در تعزیه ها نقش شمر لعنت الله علیه❌را اجرا می‌کرد🍃 اما وقتی خیمه ها را آتش می زدند🔥گوشه‌ای می‌نشست و اشک می‌ریخت🥀او در سوریه به دست تکفیری‌ها به شهادت رسید💥و پیکرش پیدا نشد و مفقود ماند🥀بعد از 5 سال پیکرش تفحص🌙و بهمن ماه ۱۴۰۰ به وطن آمد🕊️و در سالروز شهادت حضرت زینب (س)🏴 به خاک سپرده شد*🕊️🕋 *شهید امیر علی محمدیان* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از شهدا به نام «احمدزاده» را که براساس شواهد دوستانش پیدا کرده بودیم، هیچ پلاک و مدرکی نداشت، تحویل خانواده اش دادیم. مادر او با دیدن چند تکه استخوان، مات و مبهوت، فقط می گفت: «این بچه من نیست!» حق هم داشت. او در همان لحظات، تکه پاره های لباس شهید را می جست که ناگهان چیزی توجه اش را جلب کرد. دستانش را میان استخوان ها برد و خودکار رنگ و رو رفته ای را در آورد. با گوشه چادر، بدنه خودکار را پاک کرد. سریع مغزی خودکار را درآورد و تکه کاغذی را که داخل بدنه آن لوله شده بود، خارج ساخت. اشک در چشمانش حلقه زد. همه متعجب شده بودند که چه شده، دیدیم بر روی کاغذ لوله شده نوشته شده: «احمدزاده». مادر آن را بوسید و گفت: «این دست خط پسرم، این پیکر پسرمه، خودشه.» شادی روح امام و شهدا صلوات 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میثم می‌گفت تمام دارایی‌ و بچه‌هایم را فدای آقا و انقلاب و اسلام می‌کنم؛ اوج روزهای فتنه ۸۸ همسر من خانه نبود، ما هم از او خبر نداشتیم، بعد از حدود ۱۰روز خانه آمد و ما متوجه شدیم که به دلیل موضوع فتنه در مأموریت بودند. خط قرمز تمام شهدا رهبری بوده است، به ما سفارش می‌کرد که گوش‌مان به صحبت‌های آقا باشد، بسیار بر این موضوع تأکید داشت، خصوصا در روزهای آخری که می‌خواست اعزام شود، می‌گفت گوش به فرمان حضرت آقا باش، هر چه گفتند باید اطاعت کنید، حواستان به تنهایی آقا باشد. میثم مدواری 📎 به روایت همسر شهید 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 وقتی نورالدین را پایین آوردند ... نمایی که پیش رو دارید، به تاریخ ۲۷ آذر ۱۳٦۱ در بلندی‌های بازی دراز به ثبت رسیده است... نورالدین امینی از نیروهای یگان تخریبِ پادگان ابوذر بود که هنگام خنثی‌سازی مین، در ارتفاعاتِ بازی دراز به شهادت رسید. همرزمانش پیکر او را در پتویی قرار داده و در مسیری طولانی تا پادگان‌ابوذر پایین آوردند. در میانه‌ی راه، هر کجا که شش رزمنده‌ی حاملِ پیکر، از نفس می افتادند، دقایقی استراحت می‌کردند که این لحظات به ناله و ندبه در کنار پیکر شهید می گذشت. عکاس: عباس رسول شریفی تخریب چی شهید نورالدین امینی🌷 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش کاظم هست🥰✋ *شهادت طبق آرزو...*🕊️ *شهید کاظم خائف*🌹 تاریخ تولد: ۲ / ۲ / ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۱۰ / ۲ / ۱۳۶۱ محل تولد: بیرجند محل شهادت: کرخه نور *🌹 همرزم← شبی در سنگر نشسته و در روشنایی نور چراغ قوه🔦مشغول خواندن دعا بوديم🌙كه غذاى مختصرى كه عبارت بود از هويج🥕و سيب زمينى🥔 آوردند. کاظم آن را تقسيم كرد و براى هر كدام از ما اندكى غذا ریخت.🍲ولى غذاى خودش را هم پيش من گذاشت و گفت: من نمی‌خواهم،‼️علت را كه پرسيدم، گفت: من تنها امشب اينجا هستم🌙و مطمئنم كه فردا شهيد می‌شوم.🕊️ قبلاً از خداوند چند چيز خواسته‌ام:▪️اول اينكه مرا با شكم گرسنه شهيد كند،🌙▪️دوم اينكه تنها با اصابت یک گلوله به شهادت برسم.💥▪️و سوم اينكه پيكرم در آفتاب بماند كه كبود شود.☀️ و اكنون دوست دارم كه اين خواسته‌های من اجابت گردد.»🌙دقیقا همين طور هم شد💫 شب عمليات شلوغ بود از هم ديگر جدا شديم و تا بامداد يكديگر را پيدا نكردیم🍂 بامدادان وقتى شهيد بزرگوار سردار رجبعلى آهنی به جستجوى او رفت،🍃 او را در حال گذراندن آخرين لحظات ديده بود🥀او به علت شلوغی عملیات طبق خواسته‌اش با شکم گرسنه🥀و بر اثر اصابت گلوله💥 شربت شهادت را نوشید🕊️و ۹ روز در آفتاب داغ خوزستان ماند*🕊🕋 *شهید کاظم خائف* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا