هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5834752417811402481.mp3
18.83M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📑 «اربعین، معیت با امام زمان (عجلاللهفرجه)» - جلسه اول
🗓 ۲۱ شهریور ماه ۱۴۰۱ - موکب مع امام منصور
🎧 کیفیت 48kbps
🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#شهیدانه
همیشه به همه می گفت که یک روزی می رسد من می روم و شهید خواهم شد و شما اسم کوچه را به نام من تغییر خواهید داد!
ولی همه می خندیدند و حرفش را باور نمیکردند!!
ولی همهدیدند که آن روز فرا رسید
و
همانطور شد که میگفت...
#شهید_مدافع_حرم🌷
#شهید_حاج_عبدالرحیم_فیروزآبادی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
سربنـد #يا_حسينت نشان از عشقی کهن دارد...
عشقی که تمام مبتلايان را نيازمند شفا میکند شفايی از جنس #شهـادت...
#شهید_مدافع_حرم
#احمد_محمد_مشلب
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر علی اصغر هست🥰✋
*هدیه امامــ سجاد (ع)*🌙
*شهید علی اصغر اتحادے*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۳۹
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۸ / ۱۳۶۱
محل تولد: شیراز
محل شهادت: خط مرزی عینخوش
*🌹مادرشهید← چهار دختر و سه پسر داشتم...🌙اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشتم🥀دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشهای گذاشتم،🥀همان شب خواب دیدم بیرون خانه همهمه و شلوغ است، درب خانه هم زده میشد!‼️در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامهای خاک آلود از سمت قبله آمد.💫 نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت: این بچه را قبول میکنی؟⁉️ گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!!🥀آن آقای نورانی فرمود: حتی اگر علی اصغر امام حسین (ع) باشد!🌙بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و چرخواند و رفت..🕊️گفتم: آقا شما کی هستید؟⁉️ گفت: علی ابن الحسین امام سجاد (ع)!💚 هراسان از خواب پریدم ، رفتم سراغ ظرف دارو،‼️دیدم ظرف دارو خالی است! ‼️صبح رفتم خدمت شهید آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم.🌙آقا فرمودند: شما صاحب پسری میشوی که بین شانه هایش نشانه است، آن را نگه دار!🌙پسرم ، روز میلاد امام سجاد(ع) به دنیا آمد🎊و نام او را علی اصغر گذاشتیم🎊در حالی که بین دو شانهاش جای یک دست بود!!🌙علی اصغر، در عملیات محرم،💫در روز شهادت امام سجاد(ع) ، در تیپ امام سجاد (ع) 🎊شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋
*شهید علی اصغر اتحادی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
◽️جنازه بی سرشو پیدا کردندتو جیبش یه کاغـذ پیدا کردن که نوشته بـود بـی سـر و سـامان تـوام یاحسیـن...
#شهداء_شرمندهایم😔
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
⤴️ من مدافع حرم نیستم ولی مدافع وطن هستم.
📎گفته های یک مرزبان چندی قبل از شهادت به همسرش.
#شهید سیدعلی هاشمی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
﷽ 🕊🖤 🕊﷽
🔹دوستانش مزاح كردند كه شهيد شوے بايد با بيل جنازهات را جمع كنيم، آنقدر كه اين طرف و آن طرف میروی.گفت بيل هم لازمتان نمیشود❗️
به همسرش هم گفت كه اگر شهيد شوم، پيكرے نخواهم داشت🖤
پيشبينے محمود رادمهر درست بود.در خانطومان شهيد شد،
🔸امنيت_اتفاقی_نيست❗️
#یاد شهدا با ذڪر صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر علیرضا هست🥰✋
*مسافـــر ڪربــلا...*🌙
*🌷شهید علیرضا کریمی*
تاریخ تولد: ۲۲ / ۶ / ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱ /۱۳۶۲
محل تولد: اصفهان ، سیچان
محل شهادت: فکه
*🌷راوی ← از کودکی بیماری داشت🥀کلی دوا و درمون اما فایده نداشت،🥀دکترا گفتن دیگه زنده نمیمونه، نذر حضرت ابوالفضل(ع) شد🌙و به طور معجزه آسایی شفا پیدا کرد💫علیرضا بزرگتر که شد به جبهه جنگ رفت💥 در عملیات محرم🏴 در اثر اصابت گلوله خمپاره💥 سر و دست و پای او مجروح شد🥀اما دوباره به جبهه بازگشت💥مسئولیت دسته دوم از گروهان حضرت ابوالفضل(ع) را به او میدهند🏴 در آخرین دیدار با خانواده اش به مادر میگوید: ما مسافر کربلائیم تا راه کربلا بازنگردد باز نمیگردیم🕊️در پایان آخرین نامه ای که فرستاد نوشته بود: 📄به امید دیدار در کربلا.🌙او در منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغُریب هر دو پایش مورد هدف تیرهای دشمن قرار گرفت🥀در جواب فرمانده اش که میخواهد او را به عقب بیاورد میگوید،🌙شما فرمانده ای برو بچه ها منتظرت هستند💫علیرضا در حالیکه روی زمین افتاده🥀و به سختی میخواست خودش را به سمت تپه ها بکشاند🗻 ناگهان یکی از تانک های دشمن به سرعت به سمت او رفته و از روی پاهایش رد میشود🥀او فقط ۱۶ ساله بود که شهید و مفقودالاثر شد🥀۱۶ سال بعد راه کربلا باز شد🏴 طبق حرفش درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا شدند🏴 پیکرش پیدا شد🌙و شب تاسوعای حسینی🏴 به شهرش بازگشتـــ*🕊️🕋
*شهید علیرضا کریمی*
*شادی روحش صلوات*💙🌷
*zeynab_roos313*
#عاشقانههای_شهداء💛
✏️همســـــر شهید:
توی وصیت نامه اش برایم نوشته بود:
اگر بهشت نصیبم شد؛ منتظرت میمانم باهم برویم💛
شهید اسماعیل دقایقی💛✨
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
Ostad_Raefipour_Arbaeen_Va_Hadaf_Moshtarak_Ba_Emam_zaman_Jalase.mp3
21.09M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📑 «اربعین و هدف مشترک با امام زمان» - جلسه دوم
🗓 ۲۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ - موکب مع امام منصور
🎧 کیفیت 48kbps
🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#اهـمـیـت_نـمـاز 🕋
◽️شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم حاج آقاگفت:می خواهیم بریم سفر، توشب بیاخونه مون بخواب. بدزمستانی بود.
◽️سردبود. زودخوابیدم. ساعت حدودا 2 بود، در زدند، فکرکردم خیالاتی شده ام. درراکه بازکردم دیدم آقامهدی وچندتا از دوستانش ازجبهه آمده اند.
◽️آنقدرخسته بودندکه نرسیده خوابشان برد. هواهنوزتاریک بودکه باز صدایی شنیدم، انگار کسی ناله می کرد. ازپنجره که نگاه کردم دیدم آقامهدی توی آن سرمای دم صبح، سجاده انداخته توی ایوان ورفته به سجده...
#شهید_مهدی_زین_الدین
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
وقٺے همہ #تعلقاٺتــــــ را بگذارے و بروے❣
یعنے از میان همــــہ #داشٺہهایتــــ
فقط #شہادتــــ را ڪم داشٺے..🌹
#شهید_لبنانے_مدافع_حرم
#شهید_احمد_مشلب🌹
معروف به شهید B.M.W سوار!.
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
*روایتـِــ عاشقـے*🌙
*🌷شهید محمد استحکامے جهرمی*
تاریخ تولد: ۱۴ / ۴ / ۱۳۶۲
تاریخ شهادت: ۲۷ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: فارس، جهرم
محل شهادت: سوریه
*🌷راوی← محمد با همسرش طاهره زندگی عاشقانهای داشتند🪄 از لحظه خواستگاری و سر به زیری بیش از حد محمد🌙تا دورانی که در نخلستانهای جهرم عکسهای دونفره میگرفتند🍃محمد نام همسرش را "عاشقانه من" سیو کرده بود🌙دو فرزند از او به یادگار مانده🖇️محمد حتی حبوبات داخل کابینت آشپزخانه را هم حساب میکرد و خمس مالش را میپرداخت🌙ایشان داوطلبانه به سوریه رفت🕊️روز 8 محرم بود که دلتنگی و بیقراری طاهره بیشتر میشود🥀چند روزی از محمدش بیخبر بود🥀همسرشهید← با پدر محمد تماس گرفتم📞 اما خیلی با من حرف نزد، نگران شدم🥀 دوباره تماس گرفتم📞 دیدم صدای گریه میآید🥀تا گفتم آقاجون از محمد خبری شده؟ گفت: محمد دیگر تمام شد»🥀خیلی گریه و بیتابی میکردم🥀همه جا با محمدم اما بعضی جاها مثل حرم شاهچراغ دلتنگی برای محمد بیشتر میشود.🥀با هم به حرم شاهچراغ (ع) میرفتیم.🕌هر وقت دلم برای محمد تنگ میشود🥀با گوشی محمد شماره خودم را میگیرم📞 یا به گوشی محمد زنگ میزنم و میگویم محمد تو رفتی و عاشقانهات را تنها گذاشتی🥀ایشان وصیت کرده بود با لباس رزم و شهادت دفنش کنند که همینطور شد.»💫او به دست تکفیری های تروریست به شهادت رسید🕊️و در عصر تاسوعا🏴 در جهرم به خاک سپرده شد*🕊️🕋
*شهید محمد استحکامی جهرمی*
*شادی روحش صلوات*💙🌷
*zeynab_roos313*
#فرمانده ی تیپ
همین طور حسین را نگاه می کرد. معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است . من هم اول که آمده بودم ، باورم نشده بود.
حسین آمد ، نشست روبه رویش . گفت « آزادت می کنم بری.» به من گفت « بهش بگو.» ترجمه کردم . باز هم معلوم بود باورش نشده . حسین گفت « بگو بره خرمشهر، به دوستاش بگه راه فراری نیس، تسلیم شن. بگه کاری باهاشون نداریم. اذیتشون نمی کنیم.» خودش بلند شد دست های او را باز کرد.
افسر عراقی می آمد؛ پشت سرش هزار هزار عراقی با زیر پیراهن های سفید که بالای سرشان تکان می دادند.
#شهید_حسین_خرازی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
#عاشق و معشوق
چهلبار براش سانحه پیش اومد و بیش از سیصد بار هم به بالگردش گلوله خورد؛ ولی بازهم سرسختانه میجنگید، این چیزا اصلاً براش مهم نبود. همیشه میگفت: "موقع پرواز، حالِ یه عاشق رو دارم که انگار داره به سمت معشوقش میرِه." با این روحیه بود که بیشترین ساعت پرواز جنگی با بالگرد رو توی جهان به اسم خودش ثبت کرد! میگفت: "هر لحظه از پرواز فکر میکنم دارم به آرزوم میرسم و به معشوق خودم نزدیکتر میشم؛ ولی وقتی برمیگردم، با اینکه مأموریتم موفقیتآمیز بوده باز غمگینم؛ چون فکر میکنم هنوز اونقدر خالص نشدم که مورد قبول دعوت خدا قرار بگیرم."
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
📗فرماندهان دفاع مقدس، صفـحه 106
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊