رفاقت با شهدا
🇮🇷بسم رب الشهداء🇮🇷 🔵#معرفی_شهید_جواد_کوهساری 🍃🌹🍃 #شهید _مدافع _حرم🍃🌷🍃 🔸نام :جواد 🔹نام خانوادگی
🟣#در محضر شهید🍃🌹🍃
🌴جواد در سال ۱۳۶۴ در مشهد به دنیا آمد.👶 مثل همه کودکان به مدرسه رفت و به تحصیل علم همت گماشت، از ۱۷ سالگی عضو فعال بسیج بود. به ولایت علاقه بسیاری داشت، آنقدر گوش به فرمان رهبر معظم انقلاب 😍بود که دو سه سالی میشد با دوستانش به مناطق جنگی، جمکران، و حرم امام خمینی(ره) میرفت.
گاهی به آسایشگاه جانبازان🧑🦽 امام خمینی(ره) در پارک ملت🏞 نیز سرمیزد؛ جانبازان را حمام🛁 میبرد.
جواد خادم افتخاری امام رضا(ع) بود.😊 علاقه زیادی هم به گلزار شهدای طرقبه داشت و هر زمان که وقت داشت به زیارت مزار شهدا می رفت.
بعد از اخذ مدرک دیپلم و اتمام سربازی در پروژه قطار شهری 🚈مشهد استخدام شد. حسابدار بود و در رشته حقوق نیز مشغول تحصیل؛ البته قبل از آن مدرک کارشناسی حسابداری را گرفته بود.🌴
🕊#شهــــــ🩸ـادت #زیبـــــ🩸ـاست🕊
◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
🇮🇷بسم رب الشهداء🇮🇷 🔵#معرفی_شهید_جواد_کوهساری 🍃🌹🍃 #شهید _مدافع _حرم🍃🌷🍃 🔸نام :جواد 🔹نام خانوادگی
🟡#خاطره مصطفی از حماسه جواد
🌴آقامصطفی عارفی بعد از شهادت 💔جواد تعریف می کرد:« به محض این که به عراق رسیدیم جواد خیلی زود در شرایط جنگ و جهاد قرار گرفت. او انگار نمی خواست در احساس تکلیفی که بر دوش خودش می دیده لحظه ای درنگ کند. پس از ورودمان به منطقه به او گفتند که ما مجبوریم از جاده ای که در تیررس داعشی👹 هاست پیشروی کنیم و بقیه زمین ها پر از مین است. جواد بدون معطلی دست به کار می شود و با وظیفه ای که برای پاکسازی منطقه از مین ها به عهده اش می گذارند، مشغول کار می شود.بعد از انجام کار مسیر چک می شود که حتی کمترین خطری جان مدافعان حرم را تهدید نکند و بعد از آن به فرماندهان و مدافعان حرم اطمینان می دهند که مسیر از مین ها پاکسازی شده است.🌴
🕊#شهــــــ🩸ـادت #زیبـــــ🩸ـاست🕊
◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
🇮🇷بسم رب الشهداء🇮🇷 🔵#معرفی_شهید_جواد_کوهساری 🍃🌹🍃 #شهید _مدافع _حرم🍃🌷🍃 🔸نام :جواد 🔹نام خانوادگی
🔴#شهادت 🥀🥀🥀
🌴خیلی دوست داشت در زمره ی مدافعان حرم به جنگ تکفیری ها👹 برود. اما والدینش راضی نبودند. 😔یک سال طول کشید تا آن ها را راضی کند. خانواده اش دوست داشتند او ازدواج کند،🎊 اما جواد گفت: من این جا باشم و وهابیت 👺که دشمن اسلام است بخواهد به حرم اربابم اباعبدالله الحسین(ع) بی حرمتی کند.
اولین بار که به عراق🇮🇶 سفر کرد بعد از رسیدن به نجف به زیارت امام علی(ع) رفت ولی موفق نشد 😭حرم و بارگاه اباعبدالله(ع) را زیارت نماید. 😔با این که همیشه آرزو 😍داشت زایر کربلا باشد برای انجام ماموریت به فلوجه رفت و در بیست و ششم تیر ماه سال 1393 در سن 29 سالگی در اطراف فلوجه بر اثر برخورد با تله انفجاری تکه تکه شد😭 و جان به جان آفرین تسلیم کرد. 💔
پیکرش را پس از تشییع در کربلا به ایران انتقال دادند.🌴
🕊#شهــــــ🩸ـادت #زیبـــــ🩸ـاست🕊
◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️🩸◽️
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
21.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی بسیار زیبا از والیبال بازی کردن سرداردلها ❤❤
روحش شاد یادش گرامی باد🌷🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از نایت کویین
ebadat_va_tafrih_4.mp3
9.87M
#چگونه با عبادت تفریح کنیم 😊
#استاد علیرضا پناهیان
#جلسه چهارم
💫💫💫💫💫
https://eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
🎁@bluebloom_madehand 🎁
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش عون هست🥰✋
*بازگشت بعد از 15 سال*🕊️
*شهید عون آبسته*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۴۱
تاریخ شهادت: ۲۳ / ۴ / ۱۳۶۱
محل تولد: محله آیسین / بندرعباس
محل شهادت: شلمچه
*🌹به دعای کمیل خیلی علاقه داشت💛 به طوری که هیچ شب جمعه ای نبود که او دعای کمیل از یادش برود💚 او به هر زحمتی بود رضایت پدر مادر ش برای رفتن به جبهه را گرفت🕊️ بعد از آموزش ۱۵ روزه برگشت و بعد از چند روز استراحت به جبهه اعزام شد🕊️ اولین نامه ای که فرستاد نوشته بود: «اکنون نزدیکهای اذان صبح است که ما رسیدیم🌿 بقیه بچه ها خوابیدند و من دارم نامه مینویسم»📄 این نامه اولین و آخرین نامه او بود🥀او در عملیات رمضان🌙 شب ۲۱ ماه رمضان مفقودالاثر شد🥀و هیچ اثری از ایشان پیدا نشد🥀پدر و مادرش چشم به در که امروز می آید یا فردا🥀پدر شهید شب و روز بعد از مفقود شدن پسرش گریه میکرد🥀به طوری که چشمانش کور شد🥀پدر ۶ سال بعد از مفقودی پسرش از دنیا رفت🥀15 سال گذشت بعد از 15 سال خبر دادند که پیکرش پیدا شده🌷و در منطقه عملیاتی شلمچه شرق بصره به شهادت رسیده🕊️ همرزم ← آرپی جی زن بودم💥و شهید عون کمکی من بود🍃حدود 6 نفر بودیم تا عصر مقاومت کردیم🍂سه نفرمان به اسارت در آمدیم🥀 و بقیه هم شهید شدند🕊️ شهید عون گلوله به گلویش خورد🥀و به فیض شهادت نائل شد*🕊️🕋
*شهید عون آبسته*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*
#مردانگی_در_عمل!
🌷سنگرها را یکی یکی پاکسازی کردیم تا رسیدیم به سنگر اورژانسشان و دیدیم تخت ها پر است از عراقی مجروح و زخمی. ناله بلند بود. چند تا مجروح هم بیرون سنگر بود و من از این که خیلی از بچه ها و فرمانده هامان را زده بودند، عصبانی بودم و گلنگدن را کشیدم که سه تا از آنها را بزنم که به پایمان افتادند و دخیل دخیل کردند و میگفتند: مسلم، حسین، خمینی و از این حرف ها.
🌷با خودم گفتم: دستور اسلام است که اسیر را نباید کشت. دست و پا شکسته گفتم: مسلم؟ لا مسلم! لامسلم! و رفتم آن طرف دیدم یک مجروح که افسر عراقی بود، افتاده روی زمین و یک انگشتر بزرگ طلا توی دستش است. انگشتر را در آوردم و گفتم: طلا؟ گفت: نعم!
🌷میتوانستم توی کوله ام بگذارم، اما یکباره این فکر به سرم زد که این مجروح فردا خوب میشود و میرود به کمپ اسرا و آنگاه هر که برود و از ارزش های نظام ما برایشان حرف بزند، خواهد گفت: رزمنده شما توی خط انگشتر من را از دستم درآورده. برای همین انگشتر را به دستش برگرداندم و دستی به سرش کشیدم و گفتم: انا مسلم. کلی خوشحال شد.
❌❌ مسئولین خدا را! خدا را!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊