eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
660 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
برگی_از_خاطرات 🌹 💍 در ازدواج بسیار سخت گیر بود. در جلسہ نخستین صحبت ایشان درمورد بود و اینکہ راهے کہ پیش گرفتہ‌اند در نهایت بہ شهادت ختم مےشود و ڪسے نباید مانع ایشان شود. 🎋 بعد از صحبت ڪردن متوجه شد کہ ڪسے است کہ مےتواند با زندگے ساده و پر از سختے او سازگار باشد. 🌱مدام در حال انجام مأموریت هاے سخت و در مسافرت بود و همسرش هم این را پذیرفت زیرا مهدے اخلاص عمل داشت، 👌 شجاع و سخاوتمند و امام حسینے(ع) و ولایتے بود.😇 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
خاطره ای از بحث که می شود می گوید: مادر من یک زن فوق العاده است. خبر بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند ... خبر را هم که شنید همین طور .... دلم سوخت وقتی دیدمش ... مثل شده بود ... خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود ... جای کبودی و خون مردگی ها ... تصاویر و بابا و با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگرنمی توانم تحمل کنم... بازمادرغیرمستقیم من ومصطفی را آرام کرد،وقتی صورت را بوسید،گفت : ببین دشمن چه بلایی سر آورده .... البته هنوز به ارباًاربا نرسیده.. «لایوم کیومک یااباعبدالله» باز خجالت آراممان کرد. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
سربنـد نشان از عشقی کهن دارد... عشقی که تمام مبتلايان را نيازمند شفا می‌کند شفايی از جنس ... 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
وقٺے همہ را بگذارے و بروے❣ یعنے از میان همــــہ فقط را ڪم داشٺے..🌹 🌹 معروف به شهید B.M.W سوار!. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
امام حسن عسکری علیه السلام: دو خصلت و حالتی که والاتر از آن دو چیز نمی‌باشد عبارتند از: ایمان و اعتقاد به خداوند و نفع رساندن به دوستان و آشنایان. امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد 🍃 🦋🍃 @takhooda
عكسی بسيار شورانگيز و پر رمز و راز: اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است: "نرخ رفتن به سوريه چند است؟ قدر دل كندن از دو فرزند است" آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش می‌گذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که می‌زدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده" گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام می‌شود" باور کنید الان هم با اینکه پسرم شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، می‌دانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده... مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع نائل آمد... مدافع حرم 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🕯 شش ماه خودسازی 🕯هفت ماه انتظار و در آخر ... شهادت خوب است، اما بهتر، تقوایی که در باشد و در بروز کند. شهید 🌷 شهادت: ۱۳ آبان ۹۴/حلب 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
بہ خوابم آمده بود با درد دل و گلایه ڪردم ڪه تو رفتے ومن ماندم😭. الان ڪه تمام شده دیگه بسته شده است چڪار ڪنم😔 ایشان جواب دادند: چند ڪار را انجام بده هرڪجا باشے به دنبالت مےآید گفتم چڪارڪنیم؟ گفت: ❒:ڪارۍڪنیدخدااز شماراضۍباشد ❒:نماز اول‌ وقت ترک نشود ❒:به‌ نامحرم نگاه نڪنید☝️ ❒:باڪودڪان‌بامهربانے رفتارڪنید ✦شهیدمدافع‌حرم محمدرضاشیبانےمجد✦ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
. . 🌷یک روز زنگ زد گفت: با تعدادی دوستان بسیجی و با صفا که هستند در یک جلسه خودمانی که است به نیت شهادت گرفته‌ایم. حدودا ۱۰ یا ۱۲ جوان فوق العاده بودند که الان متوجه شدم خداوند حرف آن‌ها را خرید و من را نخرید. از آن جمع ۳ نفر به شهادت رسیدند. متوجه شدم که خداوند آن جوانان را مورد عنایت قرار داده و از این چله نشینی‌ها نتیجه گرفتند. : 🕊🌺 به که پیش با رفقایش کردند برمی‌گردد؛ یک ، برپا کردند و فقط از اهل بیت (علیهم السلام) شهادت را طلب می‌کرد. دعای هایش این بود که رقم بخورد. یکی از خصوصیات اخلاقی بارز شهید این بود که در زیادی داشت و معتقد بود که هر کاری را باید به نحو شایسته انجام دهد. ۹۴ شهید مدافع حرم 🕊 💙🌷 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
این‌ عکسی‌ که‌ مشاهده‌ می‌کنید معروفه به نردبان ... تمام‌ افراد حاضر در عکس شدن .... عکس‌ جالبيه ... جالبتر اینه‌ که‌ نردبان‌ ته‌ نداره ... یعنی‌ میشه‌ یه‌ پله‌ هم‌ واسه‌ ما گذاشته باشن....!! 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🕊 محمدم در آخرین تماسش به من گفت: مادر دعا کن شوم، اگر شهید نشوم دیوانه می‌شوم، مادر من را رها کن. من هم روز جمعه در  (ع) شرکت کردم، رو به قبله ایستادم و گفتم: (س) محمد هدیه ناقابل من به پیشگاه شماست، قبول کنید هر طور که شما می‌خواهید من هستم، روز شنبه ساعت هفت غروب، تیر به سر فرزندم  می‌خورد و دم صبح به ‌ می‌رسد. شهید 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
❣گفته بودم اسرار قلب مادر شهید برکسی فاش نمی شود حتی فرزندش اما وقتی در آغوش خداحافظی شان یک لحظه  بپیچد،به دل هر دو برات می شود...هر دو میفهمند که دیگر از آن بالا حواله شده...🕊 ❣و عشق...همان عهدی بود که مادر با خدا بست فرزندش را بدرقه کرد تا برود که اســلام بماند. 🌷✨ 📷 تصویری از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بر سر مزار مادرشان در روز ولادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
‍ ‍ 🔰شهیدی که پس از ، کارنامه دخترش را کرد. 🌷 🍂شهادت ۶۲/۱۱/۳۰ کردستان 🔵راوی : دختر شهید 🌸آخرین روزهای سال ۶۲ بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید.بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یاد بود به زادگاه پدرم ، شهرستان خوانسار رفتند. 🌺من هم بعد از هفت روز به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: والدین باید کنند. آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم. 🌸پدرم را در خواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت زهرا آن را بیاور تا امضاء کنم. گفتم کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند. کارنامه را به او دادم و پدر شروع کرد به نوشتن 🌺فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد. باورم نمی شد. اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود:  "این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی" و امضاء کرده بود. 🌼برای اینکه شبهه ای پیش نیاید امضا و نوشته کارنامه توسط علما و اداره آگاهی مورد تایید قرار گرفته و به رویت می رسد و نسخه آن در موزه شهداء تهران در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد. 📙برگرفته از کتاب آخرین نامه اثر گروه شهید هادی 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
وصیت خواندنی شهید ۱۹ ساله 📜 👌در نظر بگیرید ڪسے در روز یڪ گناه انجام مے‌دهد حتے زیادتر؛ در سال چند گناه انجام داده ، وقتے گناهان خود را بہ یاد میاورم از خود شرم میڪنم. ۵ سال است ڪہ من بہ تڪلیف رسیده‌ام، روزے اگر یڪ گناه انجام بدهم مے‌شود ۱۸۲۵ گناه!! برادران و خواهران مواظب خودتان باشید. : ۱۳۶۵/۱۰/۴ اروندرود،عملیات ڪربلاے ۴ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
⁩🔸  در محضـــر شهیـــــد .... می گفت « دوست دارم شهـادتـم در حالی باشد که در سجـده هستم » یکی از دوستانش می گفت : در حال عڪس گرفتن بودم ڪه دیدم یڪ نفر به حالت سجده پیشانی به خاڪ گذاشته است . فڪر ڪردم نماز می خواند ؛ اما دیدم هوا ڪاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته ، هـمه تجهــیزات نـظامی را هم با خـــودش داشــت . جلو رفتم تا عڪسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را ڪه روی کتف او گذاشــتم ، به پـهلــو افتــاد . دیدم گلوله‌ای از پشت به او اصابت ڪرده و به قلبش رسیده ، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت. صورتش را ڪه دیدم زانوهایم سسـت شـد به زمین نشـستم . با خودم گفتم : «این ڪه یوسف شریف ا ست ».🕊 :۶۴/۱۱/۲۱عملیات والفجر۸ 🥀🕊@baShoohada 🥀🕊
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
‌ ‌ از اول نامزدیمون...💍 با خودم کنار اومده بودم که من، اینو تا ابد ڪنارم نخواهم داشت...💔 یه روزے از دستش میدم...😞 اونم با ... وقتی كه گفت میخواد بره...🚶 انگار ته دلم ،آخرین بند پاره شد...💔 انگار میدونستم ڪہ دیگه برنمیگرده... اونقد ناراحت بودم... نمیتونستم گریه کنم... چون میترسیدم اگه گریه ڪنم، بعداً پیش ائمه(ع) شمـ 😞 يه سمت بود و يه سمت ... احساسم ميگفت جلوش وایسا نذار بره...❌ ولی ایمانم اجازه نمیداد... یعنی همش به این فکر میکردم که ... چطور میتونم تو چشماے (ع)نگاه کنم و... انتظار شفاعت داشته باشم...😕 در حالےکه هیچ کاری تو این دنیا نکردم... اشکامو که دید...😢😭 دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت...😭 "دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیـــــا..."
عكسی بسيار شورانگيز و پر رمز و راز: اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است: "نرخ رفتن به سوريه چند است؟ قدر دل كندن از دو فرزند است" آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش می‌گذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که می‌زدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده" گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام می‌شود" باور کنید الان هم با اینکه پسرم شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، می‌دانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده... مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع نائل آمد... شهید مدافع حرم 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
یادی کنیم ازشهید مدافع حرم که با زبان به شهادت رسید.💔 🔺شهید سید نبودن ولی از طرف به حضرت زهرا(سلام الله علیها) میرسن و مادر شریفشون از سادات علویه هستند و شهید هم به امضای📝 حضرت زهرا(سلام الله علیها) رسیده و در لحظات آخر هم هنگام شهادت ذکر شریف بر زبان شهید که هم بودن جاری بوده...💔 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزوی شهید مدافع حرم مهدی لطفی از زبان پدر شهید در معراج شهدا جامانده های 🥀🕊 @baShoohada 🕊
💚🌹💚 آنچه که مهم است☝️حفظ راه شهداست❣یعنی⇦پاسداری از خون شهدا؛این وظیفه اول ماست🙂✋ ⇦در قبال شهدا همه هم موظفیم نه اینکه☝️✖️بعضی وظیفه دارند و بعضی وظیفه ندارند. 🌹 🥀🕊 @baShoohada 🕊
چند سالته؟! . از بیت امام تا لشگر ویژه شهدا؛ . در سن۲۱ سالگی فرمانده لشگر ویژه شهدا فرمانده ای که گروهک های ضد انقلاب برای زنده و مرده‌ی او جایزه تعیین کردند... و عاقبت در سن ۲۵ سالگی به رسید! . . شهادت دو برادر در یک روز؛ . در سن ۲۱ سالگی مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران در دزفول و سوسنگرد و چندی بعد به فرماندهی لشگر علی ابن ابیطالب رسید. و در سن ۲۵ سالگی در کنار برادرش مجید به رسید! . . فرمانده ای با دست قطع شده؛ . از گردان حبیب بن مظاهر تا فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا در عملیات والفجر ۲ با وجود شدت زخم خود را به سنگر دشمن رساند و با سیم ارتباطی آن‌ها با عقبه‌شان قطع کرد. و در نهایت در ۲۸ سالگی به رسید! . . چشم بینا و مغز متفکر دفاع مقدس؛ . فرمانده قرارگاه نصر در عملیات های فتح المبین، بیت المقدس، رمضان که در نهایت در سن ۲۷ سالگی به رسید! . . سردار خیبر ، ابراهیمِ قربانگاهِ جزیره‌ی مجنون فرمانده لشگر۲۷ محمد رسول الله؛ که در سن ۲۸ سالگی به رسید! . . فرمانده سپاه و حماسه ساز هویزه؛ . در سال ۵۸ نمایشگاه پیش بینی جنگ در اهواز بر پا نمود! در سال ۵۹ کلاسهای قرآن و نهج البلاغه و تاریخ اسلام در سپاه پاسداران برگزار کرد. و در ۱۶ دی ماه ۵۹ در سن ۲۲ سالگی به رسید! . . دیده بان ولایت و انقلاب؛ . در بزرگی او همین بس که می گوید: من این است که حرف‌هایم را زودتر از زمان خودم گفتم... که در سن ۲۷ سالگی به رسید! . . . از بی برکتی خجالت میکشم! آنگاه که انسان می تواند خود را بسوزاند و از این سوختن، نور مشعل نسل هایی گردد در تاریکی دنیا‌... . ما در مانده ایم! درگیر هزاران تعلقات پوچ و بی ارزش... و بازیچه ی و و ... . از عبور کنیم... . . راستی تو...چندسالته؟ 🥀🕊 @baShoohada 🕊
🌹 🌹 🔸 . آقا مصطفی مرا در دانشگاه دیده بود و می گفت:«حجب و حیای و متانت تو با دیگران فرق می کرد و دلیل اصلی انتخابم این بود» ایشان فوق العاده صادق بودند،زمانی که پیشنهاد دادند،به من گفتند: «من نه کار دارم،نه سربازی رفتم و نه درسم تمام شده»بنده با توجه به محبت، ایمان و صداقت آقا مصطفی رضایت اولیه را دادم و این قضیه ۳ سال طول کشید.من و آقا مصطفی سال ۸۲ و سال ۸۳ کردیم.بعد از مسئله خدمت سربازی و کارشان هم حل شد. . مهریه من ۵۰۰ سکه بود اما باهم ۱۴ سکه را توافق کردیم و ایشان هم مهریه ام را دادند.مراسم ازدواجمان نیز در منزل خودمان با حضور ۹۰ مهمان برگزار شد. مجلس عروسی را که در منزل مادرم گرفتیم و ۳_۴ نوع غذا دادیم.خیلی ساده نبود ولی به هر حال با توجه به موقعیت خودمان،عروسی نه خیلی ساده و نه خیلی مجلل بود.ماشین پراید یکی از دوستان مصطفی را گل زده بودیم. نسبت به دوروبری ها مراسم ما خیلی ساده تر بود.هم خانواده ها از این وضع راضی بودند و هم خودمان.هم جشن آبرومندانه ای بود و هم خیلی خیلی ساده نبود.آقا مصطفی کارش طوری بود که اکثر اوقات در خانه نبود که بتواند کمکی بکند،ولی اگر کاری از دستش برمی آمد انجام می داد. مثلاً وقتی مهمانی سرزده می رسید کمک می کرد. . . شرط مصطفی با همسرش این بود که اگر یک روز کردیم و من خواستم به بروم و  شوم حق نداری جلوی من را بگیری. قبل از عقدمان خواب دیدم،هوا بارانی است و من سر مزاری نشسته بودم که روی سنگ مزار نوشته شده بود «» این خواب را  برایش تعریف کردم.یک لحظه هم بعد از ازدواجمان فکر نمی کردم که او به  نرسد. : 1358/6/17 . : صبح چهارشنبه 1390/10/21 بر اثر انفجار یك بمب مغناطیسی در خودروی خود در میدان كتابی ابتدای خیابان گل نبی تهران بدست عوامل استكبار. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ چرا شهدا سوال شب اول قبر ندارند استاد مسعود عالی 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔺سخنرانی عجیب آیت‌ الله رئیسی درخصوص رسیدن به جایگاه ( به تاریخهایی که میگه دقت کنید) 🥀🕊 @baShoohada 🕊
مادرش روز میهمان امامزاده شد و در این چله پیکر پسرش را از حضرت زینب س کرد. روز چهلم از هوش رفت...تو دید چند خانم جلوی درشون اومدن و یه خانم چادری و با کرامت که رو گرفته بود با گفت، امانتی این زن رو بهش برگردونید، نگذاشت امانتی اش پیش من بمونه... دو ماه بعد از هاشم دوباره اون روستا فتح شد و پیکر تکه تکه شده ی هاشم از گوشه و کنار پیدا شد... پ ن: عکس از لحظه با دوقلوهایش 🥀🕊 @baShoohada 🕊