eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
647 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 کمی قبل از تولد پسرمان آمد بيمارستان . گفتم: وای حميد! بچه مان انقدر زشت است، با تو مو نمیزنه!!! اين چيزها رو که میگفتم، میخنديد . توی ذوق آدم نمیزد . تا حرف ديگران به ميان می آمد میگفت: برو بند ب! حرف ديگه ای بزن! من دوست داشتم اين حساسيت هايش را که نشان از سالم بودن روحش داشت... 🌷شهيد حميد باکری🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
من دقایقی رانميشناختم ؛ ولی هر روز ميديدم که کسی می آيد و چادرها و آبگير ها را تر و تميز ميكند . با خودم فکر ميکردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه ای دارد . يک روز هر چه چشم به راهش بودم تا بيايد و باز به نظافت و انجام وظايفش بپردازد ، پيدايش نشد و احساس کردم که او از زير کار شانه خالی ميکند . از اين رو ، خود به سراغش رفتم و گفتم: چرا امروز نيامدی؟! او در پاسخ گفت: چشم الان می آيم . مجاهدينی که نظاره گر چنين صحنه ای بودند سخت ناراحت شدند و گفتند ، تو چه ميگويی؟ او فرمانده لشکر است . من که از اين نظر احساس شرمندگی ميکردم ؛ در صدد عذر خواهی برآمدم . اما او بود که کريمانه و با متانت گفت: اشكال ندارد . و با خنده از کنار ماجرا گذشت...... 🌷شهید اسماعیل دقایقی🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 از هیچکس چیزی به دل نمیگرفت ، بدی دیگران رو فراموش میکرد و در مقابل؛ خوبیاشون رو به خاطر میسپرد وقتی یکی با رهبر یا سپاه مخالف بود ، اصلا سکوت نمیکرد ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث میکرد که طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبهه ی خیلی معترض نمیگرفت . خادم الشهدا بود... ترک محرمات و انجام واجبات... روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت . خیلی با معرفت بود ، هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد میکرد . 🌷شهید محمد رضا دهقان🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ظرف غذایش که دست‌نخورده می‌ماند، وحشت میکردیم . مطمئن می‌شدیم حتماً گروهانی در یک ‌گوشه‌ی خطِ لشکر غذا نخورده . این‌طوری اعتراض میکرد به کارمان . تا آن گروهان را پیدا نمیکردیم و بهشان غذا نمی‌دادیم ، لب به غذایش نمیزد . گاهی چهل‌‌وهشت ساعت غذا نمیخورد تا یقین کند همه غذا خورده‌اند . 🌷شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ✍از آیه قران مثال می زد و می گفت: خدا در قران گفته اگر بعد از من سجده بر کسی واجب باشد آن هم پدر و مادر است. خیلی تأکید به احترام پدر و مادر داشت. از عشق زیادی که به او داشتم راضی شدم برود سوریه چون نمی توانستم ناراحتی اش را ببینم. خیلی خیلی به رضا وابسته بودم. 🌷شهید رضا حاجی زاده🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ✍ دیدگاهِ جالبِ یک نوجوانِ شهید نسبت به مدرسه نمی‌دونستم هر وقت می‌خواد بره مدرسه ، وضو می‌گیره . چند بار دیدم که تویِ حیاط مشغولِ وضو گرفتنه... بهش گفتم: مگه الان وقتِ نمازه که داری وضو می‌گیری؟ گفت: مادر جون! مدرسه عبادتگاهه ، بهتره انسان هر وقت می خواد بره به مدرسه وضو داشته باشه... 🌷 نوجوان شهید رضا عامری🌷 📚منبع: کتاب دوران طلائی ، صفحه 54 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌷 قبل ازشروع عملیات والفجرچهار عازم منطقه شدیم شبی برادر زین الدین با یکی دوتای دیگر برای شناسایی منطقه آمده بودند توی چادر ما استراحت میکردند من خواب بودم که رسیدند ساعت دو تا چهار پست من بود بیدار شده و پست رفتم ساعت چهار رفتم سراغ ناصری که باید پست بعدی را تحویل میگرفت تکانش دادم بیدار که شد گفتم ناصری نوبت توست برو سر پست بعد اسلحه را روی پایش گذاشتم او هم بدون اینکه چیزی بگوید پا شد رفت و من هم گرفتم خوابیدم چشمم تازه گرم شده بود که یکهو دیدم یکی به شدت تکانم می دهد ناصری بود به زحمت چشم باز کردم ها چیه ؟ کی سرِ پسته ؟ مگه خودت نیستی ؟ نه تو که بیدارم نکردی با تعجب گفتم پس اون کی بود که بیدارش کردم ؟ ناصری نگاهی به جای خالی آقا مهدی کرد و گفت فرمانده لشکر حسابی گیج شده بودم بلند شدم نشستم جدی می گی؟! آره چشمانم به شدت می سوخت و با ناباوری از چادر بیرون زدیم راست می گفت خود آقا مهدی بود یک دستش اسلحه بود و دست دیگرش تسبیح و ذکر می گفت تا متوجه مان شد سلام کرد زبانمان از خجالت بند آمده بود ناصری اصرار کرد اسلحه را از دستش بگیرد نپذیرفت گفت من کار دارم می خواهم اینجا باشم . مثل پدری مهربان به ما محبت می کرد و ما را فرستاد سمت چادر بعد خودش تا اذان صبح به جای ناصری پست داد. 🌷شھیدمهدی‌زین الدّین 🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @Lootfakhooda 🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 هم رنگی کارها من وحمید به کمترین چیزها راضی بودیم؛ به همین خاطر بود که خریدمان، از یک دست آینه وشمعدان و حلقه ازدواج بالاتر نرفت! برای مراسم، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تهیه شود که به شدت مخالفت کرد! گفت: « کیو گول می زنیم، خودمون یا بقیه رو؟ اگر قراره مجلسمون رو این طوری بگیریم، پس چرا خریدمون رو اونقدر ساده گرفتیم؟! مطمئن باش این جور بریز و بپاش ها اسرافه و خدا راضی نیست. تو هم از من نخواه که برخلاف خواست خدا عمل کنم.» با این که برای مراسم، استاندار، حاکم شرع وجمعی از متمولین کرمان آمده بودند، نظرش تغییری نکرد وهمان شام ساده ای که تهیه شده بود را بهشان داد! حمید می گفت: «شجاعت فقط توی جنگیدن و این چیزها نیست؛ شجاعت یعنی همین که بتونی کار درستی رو که خلاف رسم و رسومه، انجام بدی.» 🌷 راوی:همسرشهید حمید ایرانمنش🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🌹🌈🌹🌈🌹 هیچ گاه ندیدم که ما را به کاری امر و نهی کند، بلکه همیشه غیر مستقیم حرفش را میزد؛ مثلا، آخرشب میگفت: من میروم وضو بگیرم . در روایات تاکید شده کسی که با وضو بخوابد شیطان به سراغ او نمی آید . نا خودآگاه ما هم ترغیب میشدیم و به همراه او برای وضو گرفتن حرکت میکردیم . 🌈🌹 سید مجتبی علمدار🌈🌹
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 . یکبار که پیگیر کارهای اداری وام ازدواج بود، کار گیر کرده بود، بهش گفتم آشنایی نیست کارو درست کنه، گفت کار خوبه خدا درستش کنه، بنده ی خدا چکاره ست. همیشه برای انجام هرکاری تلاشش رو میکرد، قدمش رو برمیداشت، بقیه اش رو می سپرد به خدا، به معنای واقعی اینکارو میکرد. تکیه کلامش این بود: "کار دست خداست" سوریه که بود میگفت دوسه تا از بچه های اینجا خیلی نورانی ان، بهشون گفتم امروز فردا شهید می شید، گفتم عه خب سفارش کن هواتو داشته باشن وقتی رفتن اونور گفت از بنده خدا نمیخام. خدا، خدا رو عشقه …. عاشق شوی، عاشقت می شود، شهیدت میکند ... به نقل از همسر شهید ✨ومن یتوکل علی الله فهو حسبه✨ 🌷شهید نوید صفری🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🍃عهد نامه ی شهیده نجمه قاسم پور با امام ‌رضا(ع) در زمانه ای که دلها را دلیلی برای ماندن بر سر پیمان ها نیست، دلم بهانه عشق شما را کرده است. مولا! میخواهم وفاداری کنم، حرکت از من و برکت از شما. و این عهدی است ماندگار بین نجمه و علی ابن موسی الرضا علیه السلام مورخه ۱۳۸۷/۱/۳ در حضور شهدا موارد عهد: ۱- نماز اول وقت ۲- احترام به پدر ومادر ۳- ادای امانت ۴- دوری از غیبت ۵- دوری از دروغ ۶- تلاوت هر روز قرآن ۷- درس خواندن ۸- کنترل نگاه آقا جان! قول میدهم در صورت عدم پایبندی به قراردادمان یکی از کارهای مورد رضایتمان را انجام دهم: ۱- صدقه ۲- روزه ۳- تلاوت قرآن شاهدان عهدنامه: ۱- ستار العیوب عالمیان ۲- آقایم امام زمان(روحی فداک) ۳- شهید گمنام ۴- شهید محمد رضا نیازی و چه زیبا به عهد خویش وفا کرد و ۳ هفته بعد از عهدنامه، به آرزویش رسید. در مشهد وقتی از او سوال شد که آرزویش چیست؟ گفت: شهادت شهادت: ۱۳۸۷/۱/۲۴ حسینیه سید ا لشهدای شیراز (عملیات تروریستی) نجمه قاسم پور یاد شهدا با صلوات 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
✍همسرش میگہ: یہ روز اومدم خونہ، چشماش سرخ شده بود. نگاه ڪردم دیدم کتاب گناهان ڪبیره شهید دستغیب توے دستاش گرفتہ. بهش گفتم: گریه کردے؟ یه نگاهے به من ڪرد و گفت:راستے اگہ خدا اینطورے کہ توی این ڪتاب نوشتہ با ما معاملہ ڪنه عاقبت ما چے میشه؟ مدتے بعد براے گروه خودشون یہ صندوق درست ڪرده بود و بہ دوستاش گفته بود:هرکے غیبت کنہ باید پنجاه تومن بندازه توے صندوق. باید جریمہ بدیم تا گناه تڪرار نشه. 📚منبع:ڪتاب ڪوله پشتےبه نقل از افلاڪیان 🌷شهید محمدحسن فایده🌷 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
اهمیت بسیاری به حجاب می داد و حتی در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود « اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی حجابی ها و آنها که ترویج بی حجابی می کنند را در آن دنیا خواهم گرفت» حتی نحوه تزئین ماشین عروسی مان به گونه ای بود که قسمت شیشه جلو سمت عروس را دسته گل چسبانده بود و به این شکل گل ها مانع دیده شدن من در ماشین بودند. برای آقا جواد مهم بود که به مجالس شادی حلال برود و مراسم عروسی خودمان با مولودی خوانی طی شد و خاطرم است که برخی میگفتند، عروسی جواد به مجلس ختم صلوات شبیه است ولی برای جواد مهم کاری بود که برای خداپسند باشد و برایش صحبت های مردم اهمیت نداشت. تربیت فاطمه را به من سپرده بود و می گفت از تربیت دخترمان شانه خالی نمی کنم ولی مادر بهتر می تواند دختر را تربیت کند و از همان دو سالگی به فاطمه یاد داده بود که با روسری و چادر بیرون برود. حرم شهید جواد محمدی راوی همسر شهید 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
✍جان امام حسین (ع) دعا کن من به عنوان یک فرمانده با ترکش شهید نشوم ، تا روز قیامت شرمنده نیروهایی که با توپ شهید شده اند باشم .دعا کن من هم گلوله توپ نصیبم شود . اگر میخواهی دعا کنی . دعا کن بسوزم ...چند روز بعد در ٢۴ سالگی اش .درست چند روز قبل از مراسم خواستگاری اش .همان شد که خودش میخواست ." تکه تکه و سوخته "پیکرش را از روی انگشتر هدیه مادر شناسایی کردند .تکه ای از دستش را کمی بعد از شهادت و فرستادن پیکر به تهران یافتند و آن تکه را درهمان حوالی شهادتش در یکی از روستاهای سرپل ذهاب به سمت پادگان ابوذر دفنش کردند .درست کنار همان جاده ای که زائران کربلا از آن میگذرند و خاک اتوبوس ها بر روی سنگ مزار غریبش می نشیند ... شهید محسن حاجی بابا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
«خوب، مهربان و بخشنده بود، سرش می رفت نمازش و روزه اش نمی رفت، اگر یک لقمه نان داشت آن را با همه تقسیم می کرد» به علاوه اینها باید ورزشکار بودن را هم به خصوصیاتش اضافه کرد چرا که سعید کشتی گیر بود.» شهید سعید خواجه صالحانی یادش با صلوات 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
عادت داشت به همه سلام كند. بزرگ يا كوچك فرقی نداشت. از سر كوچه كه می پيچيد، به هر بچه اي كه ميرسيد، اگر نان دستش بود، يك تكه به او ميداد. از هر بچه ای هم كه خوشش می آمد، پول ميداد تا برای خودش چيزی بخرد. بچه ها را كم تر با اسم خودشان صدا ميكرد، ميگفت «گلم»، «شاخه نباتم»، «پروانه ی من». شهيد حسن اميری (عموحسن) 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺩﻟﺴﺮﺩ ﺷﻮﯾﺪ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪ می گوید؛ ﻋﻠﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺷﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ . ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻌﯽﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﺑﻌﻀﯽ ‌ﻫﺎ ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﭘﺲ ﻣﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﺧﺎﻟﯿﺴﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﻭ ﺁﺩﻡ ﭘﯿﮕﯿﺮﯼ ﺑﻮﺩ . ﻋﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﻦ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﯿﮕﯿﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﺪ. ﺩﺭ ﻭﺻﯿﺖﻧﺎﻣﻪ ﺍﺵ ﻫﻢ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ :«ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺩﺍﺭﺍﺕ ﻣﯽﺭﻭﯾﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﻦ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ ﻧﺒﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺩﻟﺴﺮﺩ ﺷﻮﯾﺪ، ﺷﻤﺎ ﻣﺼﻤﻢﺗﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﭘﯿﮕﯿﺮ ﺑﺎﺷﺪ . ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺮﻧﺪﺍﺭﯾﺪ.‏» ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺧﺎﮎ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ‌ﺷﺪ.👌 علی جمشیدی 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
اوایل ازدواجمون بود ... برا خرید با سید مجتبے رفتیم بازارچه ... بین راه با پدر و مادر آقا سید برخورد کردیم. سید به محض اینکه پدر و مادرش رو دید ، در نهایت تواضع و فروتنے خم شد روے زمین زانو زد و پاهاے والدینش رو بوسید ... آقا سید با اون قامت رشید و هیکل تنومند در مقابل والدینش اینطور فروتن بود ... این صحنه برا من بسیار دیدنے بود سیدمجتبی هاشمی یادش با صلوات 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
بخشندگی و سخاوت شهید محمد حسین در دوران نوجوانی و جوانی خود در پایگاه مسجد فعالیت میکرد ، در یکی از شب های سرد زمستانی وقتی که با هم به خانه برمیگشتیم، پیرمرد دستفروشی در کنار خیابان بساط پهن کرده بود و دستکش و کلاه و لباس زمستانی میفروخت محمد حسین با دیدن این صحنه به سمت پیرمرد رفت و تمام وسایل او را خرید تا آن پیرمرد مجبور نباشد در آن سرما در کنار خیابان تا آن موقع شب دستفروشی کند ،بعد از اینکار خوشحالی خاصی در چهره اش پیدا بود بعد فهمیدم که شهید وسایلی که خریده بود را به مستمندان و نیازمندان داده بود شهیدی که بازبان روزه به شهادت رسید راوے : دوست شهید شهید محمد حسین عطری 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
✍همسرش میگہ: یہ روز اومدم خونہ، چشماش سرخ شده بود. نگاه ڪردم دیدم کتاب گناهان ڪبیره شهید دستغیب توے دستاش گرفتہ. بهش گفتم: گریه کردے؟ یه نگاهے به من ڪرد و گفت:راستے اگہ خدا اینطورے کہ توی این ڪتاب نوشتہ با ما معاملہ ڪنه عاقبت ما چے میشه؟ مدتے بعد براے گروه خودشون یہ صندوق درست ڪرده بود و بہ دوستاش گفته بود:هرکے غیبت کنہ باید پنجاه تومن بندازه توے صندوق. باید جریمہ بدیم تا گناه تڪرار نشه. 📚منبع:ڪتاب ڪوله پشتےبه نقل از افلاڪیان محمدحسن فایده 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
یڪبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون ڪه بحث تقلب در امتحانات وسط ڪشیده شد ؛من گفتم دانشگاه اگه تقلب نڪنے اصلا نمیشه.... حمےد آقا سریع گفتن نباید تقلب ڪنید مخصوصا تو دانشگاه حتے اگه رد بشے چون تاثیر مدرک روے حقوقتون میاد و حقوقت از نظر شرعے مشڪل پیدا میڪنه... خودش میگفت بعضے وقتا ماموریت بودم و نرسیدم درس بخونم ولے تقلب نڪردم و رد شدم ولے پیش خدا مدیون نشدم..... و دوباره درس رو برداشتم و فرصت ڪردم بخونم و نمره خوب ‌هم ‌آوردم . واقعا اون لحظه به نوع بینش حمید جان و تفڪرش غبطه خوردم ڪه اینقدر مراقب اعمال و ایمانش هست و مالش پاک پاک هست..... مدافع حرم حمید سیاهڪالے مرادی یاد شهدا با صلوات 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊