eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
662 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ داستانی غم انگیز 💔😔 ( ) اگر گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد حتما" بر سر مزار این دوقلوها بروید! 🌹 برادران دو قلویی ڪه غریبانه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!!😔 قصه مظلومانه این دو برادر را با هم بخوانیم....👇👇👇 را ڪسی نمیشناخت. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولین‌باری بود ڪه آنها پا به جبهه گذاشته بودند⚡️. تا اینڪه در سال 61 در اوج سالهای جنگ ایران و عراق ناگهان تبدیل به امدادگران خستگی ناپذیر گردان شدند. همرزمان این دو شهید می‌گویند وقتی نامه‌ به خط مقدم می‌آمد، معمولاً و غیبشان می‌زد!😳 یڪ‌بار یڪی از رزمندگان متوجه شد ڪه وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عڪس‌هایشان را با وجد نگاه میڪنند، دوقلوها دست در گردن هم در ڪنج سنگر، های های گریه می‌ڪنند!😭 این رزمنده میگوید بعدها ڪه موضوع را جویا شدیم، فهمیدیم آنها هستند. 😔هر بار دل‌شان می‌شڪند ڪه ڪسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست. 😢 عڪس‌های ڪودڪی و زنبیل قرمزی 👛ڪه در آن سر راه گذاشته شده‌اند را بغل ڪرده گریه می‌ڪنند. جنگ شوخی بردار نیست. رحم ندارد... زن و شوهر و بچه نمیشناسد... برادر نمیشناسد... این را نمیفهمد ڪه وقتی از دار دنیا فقط و فقط یڪ برادر داری یعنی چه😔.... جنگ بی رحم است و اینطور میشود ڪه ڪمی بعد ، به دلیل مجروحیت های ناشی از جنگ شهید میشود💔 و بردارش ڪه فقط با چند ثانیه اختلاف از او به این دنیا آمده را تنها میگذارد.😔 چیزی نمیگذرد ڪه برادرش هم دوری او را تاب نمی آورد و بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی او هم شهید میشود. 💔 روزی شخصی و را پشت به یڪدیگر داخل آن زنبیل ڪوچڪ قرمز رنگ گذاشته بود 👛و زیر شرشر باران💦 ڪنار درب ورودی بهزیستی رهای‌شان ڪرده بود. 😔حال درد نان بود یا درد جان،ڪسی نمی‌دانست. از آن پس بود ڪه آن زنبیل ڪوچڪ👛 شد تنها یادگاری از مادر ندیده‌شان.😔 و سالها از ڪرمانشاه و غرب ڪشور گرفته تا اهواز و خرمشهر، به هر ڪجا ڪه اعزام می‌شدند، در درون ساڪشان اعلامیه‌هایی را به همراه داشتند ڪه عڪسی از دوران ڪودڪی‌شان، به همراه دست نوشته‌ای بود ڪه به در و دیوار شهرها می‌چسبانیدند: مادر، پدر! از آن روز ڪه ما را تنها در ڪنار خیابان رها ڪردید و رفتید😔 سالها میگذرد. حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شده‌ایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم... اما هیچگاه روزی فرا نرسید ڪه قاب عڪسی باشد و عڪسی از ثاقب و ثابت و خانواده‌شان در ڪنار یڪدیگر.😔 اما از تا برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... آنچه ڪه امروز از و شهابی نشاط باقی است، ۲ قبر مشڪی رنگ 🖤شبیه به هم و در ڪنار هم در قطعه گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است. اگر چنانچه گذارمان به گلزار شهدای بهشت زهرا افتاد، جایی ما بین قبور قطعه ، ردیف ، شماره وردیف شماره ، دو برادر شهیدی آرام ڪنار یڪدیگر خفته اند ڪه شب‌های جمعه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!😭 و سخت چشم به راهند... شادی روح شهدا، امام شهیدان، اموات خودتان صلوات🌹 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊