🔴 تبیین مقام شفاعت #شهید_سلیمانی در کلام رهبر انقلاب در سال ۸۴
💠 در منزل شهید محمدرضا عظیم پور در سال ۱۳۸۴ داماد بزرگ خانواده، جواد روحاللهی، از رهبر انقلاب درخواست میکند: که انشاءالله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید. #رهبر_انقلاب میگویند: "ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟ پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند.... ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال اینها باشیم.
سپس رهبر انقلاب خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی میگویند: "این آقای حاج قاسم هم از آنهاییست که شفاعت میکند انشاءالله" حاج قاسم #سلیمانی سر پایین میاندازد و با دو دست صورتش را میپوشاند. رهبر انقلاب فرمودند: "بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند!"
همه میخندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالتزده سر به زیر انداخته. رهبر انقلاب ادامه میدهند: "چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است. (یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشتهاند؛ خیلی خوب است. این هم یک هنریست که ایشان دارند...بعضیها خیال میکنند که در دورهی سازندگی و توسعه و نمیدانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بندهایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر دوره ای که عوض میشود، تکلیفها و نوع مجاهدت عوض میشود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم میشود مثل آدمهایی که وقتی جنگ بود، در خانههایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا میکردند."
لحظاتی سکوت میشود و جمعیت حاضر به فکر میروند. جواد روحاللهی [داماد خانواده] میگوید: چند ماه بعد از آن دیدار، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه های جبهه و جنگ همان جلویِ در از ایشان قول #شفاعت خواستم. حاجی میخواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمانها میگویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟ #حاج_قاسم که دید اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را در نیاور!
📙کتاب «کریمانه» روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای استان کرمان انتشارات صهبا نشر ۱۳۹۵
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
🌹🌹🌹
#میرزا_جوادآقا_طهرانی
مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، جبهه زیاد تشریف میآوردند، شبی که برای سخنرانی به تیپ امام جواد (ع) آمده بودند؛ موقع #نماز که شد، قبول نمیکردند امام جماعت باشند، خیلی اصرار کردیم که دلمان میخواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم اما قبول نمیکردند.
🍃🍃🍃
#شهیدبرونسی عرض کرد: حاج آقا بروید جلو بایستید، ایشان فرموند: اگر شما دستور میدهید ، می روم، شهید برونسی گفتند: من کوچکتر از آنم که به شما دستور بدهم، از شما خواهش میکنم. فرمودند: نه خواهش شما را نمیپذیرم.
🍃🍃🍃
بچهها شروع کردند به التماس کردن که آقای برونسی، بگو دستور میدهم تا ما به آرزویمان برسیم، شهید برونسی که مردی با اخلاق بود، به ناچار با خنده گفت: حاج آقا دستور میدهم شما بایستید جلو! حاج میرزا جواد آقا فرمودند: چشم فرمانده عزیزم! نماز با سوز و حال عجیب، در حالی که اشک از چشمان این پیرمرد زاهد سرازیر بود، تمام شد.
🍃🍃🍃
بعد از نماز شهید برونسی را کنار کشیده و با چشمان اشک آلود، فرمودند: حاج عبدالحسین، مرا فراموش نکنی! جواد را فراموش نکنی! شهید #برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت: حاج آقا شما کجا و ما کجا؟ شما باید به فکر ما یاشید و ما را فراموش نکنید!
🍃🍃🍃
آن عالم #زاهد و #متواضع فرمودند: این تعارفات را کنار بگذارید، فقط من این خواهش را دارم که جواد یادتان نرود؟! حتما مرا #شفاعت کن.
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada