eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
647 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم. دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود.جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت وقتی کار تحویل تمام شد .جلو رفتم و سلام کردم .بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما!نگاهی به من کرد و گفت:کار که عیب نیست،بیکاری عیبه،این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم.جلوی غرورم رو می گیره! گفتم :اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست! شما ورزشکاری و.........خیلی ها می شناسنت. ابراهیم خندید و گفت: ای بابا ، همیشه کاری کن که، اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم! ♥️✨ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 👆 🕊🌷 ◽️جـنـازه مـرا روی میـن‌ها بینـدازیـد تـا مـنافقـین فـکر نـکنند کـه مـا در راهِ خـــدا از جـنـازه‌مـان دریـغ داریـم..!✌🏻 |🌷| 🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
♥️ مامانش از بقاݪـے سر ڪۅچـہ ۅاسش بستنـے🍦 خرید . بستنیشۅ تۅ آستینش قایم ڪرد آۅرد خۅنه مامانش مـے گفت: ۅقتـے رسیدیم خۅنـہ رۅ ڪرد بهم ۅ گفت : مامان بستنیم آب شد ۅݪـے دݪ بچـہ هاـے تۅ ڪۅچـہ آب نشد :) شهید غݪامعݪـے پیچڪ🥀 🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
✨ شهدا یہ ټیپۍ زدݩ...! ڪہ خـ♡ـدا نگاهشوݩ ڪرد! دنبال این بودݩ ڪھ..خوشگل خوشگلا یوسف زهرا امام زماݩ‌نگاشوݩ ڪنہ..🌱 حالا ټو برو هرټیپۍڪہ میخواۍ بزݩـ... اما..؛حواسټ باشہ{☝🏻} ڪے داره نگات میڪنہ..! ✅ 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
هو الرحمن الرحیم سحرها وقتی برای نماز آماده می شدیم و به کنار تانکرها می آمدیم صدای جانسوزی از اطراف محوطه گردان به گوش می رسید؛😢 ناله های نیمه شب دلنوازی که از حنجره عاشقی بی قرار بر می خاست و زمزمه های عاشقانه ای که از فراق یار، بی قراری می کرد😭 همه دوست داشتند بدانند صاحب صدا کیست؟🤔 از بچه های نگهبان می شنیدیم که این برنامه خیلی زودتر از اذان صبح هر روز دنبال می شود و خود شاهد بودم که هر روز جانسوزتر از قبل ادامه می یابد😉 با کنجکاوی که داشتم، او را پیدا کردم او شانزده سال بیشتر نداشت با قد و قواره ای کوچک، همیشه لبخند ملیح بر لب داشت😌 و چهره استوار و مصمّمش حکایت از روحی بلند داشت🙂 پیش تر در دوران راهنمایی او را دیده بودم و حدود یک سال از من کوچک تر بود😊 بسیار مؤدّب، موقّر و پاکیزه بود و الآن در رشته ریاضی ـ فیزیک درس می خواند و از تیزهوشان دبیرستان بود پایبندی عجیبی به انجام واجبات و حتّی مستحبات داشت و در مکروهات و مباحات هم اهل احتیاط بود🙃🙃 1. تمام مواظبت بر ادای واجبات و ترک محرّمات با کمال دقّت؛🦋 2. کمال مراقبت در همه روز؛🦋 3. محاسبه هنگام خواب؛🦋 4. تدارک وتنبیه و مجازات؛🦋 5. ساعتی خلوت با خدا یا گریه و زاری و خضوع و خشوع؛🦋 6. چون از ذکر خسته شدی، سر به گریبان فکر فرو بری؛🦋 7. هفتاد مرتبه استغفار صباحا و مساءً؛🦋 8. هر شب و عصر جمعه صد مرتبه سوره قدر؛🦋 9. مواظبت بر تهجّد و برخواستن لیل و قرائت قرآن تا طلوع آفتاب؛🦋 10. تمام مواظبت بر دوام توجّه به حضرت حجّت علیه السلام و بعد از هر نماز دعای غیبت، سه مرتبه توحید و دعای فرج؛🦋 11. تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بعد از هر نماز واجب و قرائت آیة الکرسی قبل از خواب؛🦋 12. سجده شکر بعد از بیداری از خواب و خواندن آیات آخر سوره آل عمران با توجه در معنا؛🦋 13. دعای صحیفه بعد از نماز واجب ترک نشود.»🦋 این برنامه مراقبت ویژه ای بود که یک نوجوان شانزده ساله به آن عمل می کرد و پس از شهادت او در جیب لباسش پیدا شد.🦋🦋  محمد بندرچی یادش با صلوات 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
❣ دو✌️ شهید با پلاک های ۵۵۵ و ۵۵۶ طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید❣ پیدا شد... یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت😥 معلوم بود که شهيد دراز کش مجروح شده بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم👀 که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است😓 و آن شهیدی که درازکش است، پسر است...😔 پدری سر پسر را به دامن گرفته است... شهید❣ سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر... 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
⚘﷽⚘ ..‌‌‌.🌷 فاصله‌شان یڪ وجب است، ولادت تا شهادت را مے‌گویم اگر این یک وجب را با ولایت پر کنی قطعا شـ‌هید خواهے شد. امروز داشتم به اسم شهیدگمنام فڪر میڪردم شهید گمنام ... یعنے یڪ قبر ساده ڪہ فقط رویش نوشته فرزند روح الله... یعنے یڪ قبر کوچک ڪه داخلش یڪ قهرمان پاڪ خوابیده اما بے نام... شهید گمنام یعنی قبر خاڪ گرفته و بے رنگ و لعاب... شهید گمنام یعنے مادر... مادرے ڪہ سر هر چهار هزار قبر گمنام گلزار را طے میڪند بہ امید اینڪه یڪے از آنها پسرش باشد... شهید گمنام یعنے بغض... یعنے یڪ پسر جوان ڪه ڪلے آرزو داشت... ولے نشد... نشد ڪه به هیچ ڪدامشان برسد... یڪروز رفت و دیگر برنگشت... وقتی هم ڪه برگشت شد گمنام... شد شبیه مادرش زهرا"سلام الله"... وقتےاز ڪنار قبر شهید گمنامے رد میشوے به این فڪر ڪن ڪه اون هم یڪ جوان بود عین تو فقط گمشده ست.. گمنامے یعنی درد... دردے شیرین... یعنے با عشق یڪے شدن... یعنے اثبات اینکه از همه چیزت براے معشوقت گذشتے... یعنی فقط خدا را دیدی و رضای او را خواستی نه تعریف و تمجید مردم را. گمنامی یعنی.... اےکاش همه ےماگمنام باشیم.... 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🎋 گفت: تنها تقاضایی که دارم این است که مانع جبهه رفتن من نشوید. روز عقد هم نوشته‌هایی در مورد اهمیت جهاد و شهادت روی دیوار اتاق عقدمان نصب کرده بود. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
همیشه به همه می گفت که یک روزی می رسد من می روم و شهید خواهم شد و شما اسم کوچه را به نام من تغییر خواهید داد! ولی همه می خندیدند و حرفش را باور نمیکردند!! ولی همه‌دیدند که آن روز فرا رسید و همانطور شد که میگفت... 🌷 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
معرفى_كتاب 1 📕برشی از کتاب : 🔆 کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟ 🍁 به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم، 🍁 حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه 🍁 بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! 🍁 حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر سلامتی آقای من! 📕کتاب سراسر عاشقانه رو حتما مطالعه بفرمایید. 🕊🌹شهید مدافع حرم 🍃🌸🍃 روح شهدا صلوات 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💥عکسی که بعد از ۳۱ سال اجازه انتشار یافت! شب عملیات رمضان پشت میدان مین رزمنده‌ها زمین‌گیر میشوند از ۱۵۰ نفر داوطلب ۲۰ نفر انتخاب میشوند با گذشتن از میدان مین راه عبور بقیه باز شود. ۲۰ نفر نوبتی روی زمین غلت میزنند تا راه باز شود.. این عکس صبح همان شب است... اینها که در این عکس اینگونه آرام خوابیده‌اند و اینگونه معصومانه سر را بر زمین گذاشته‌اند نه نان خواستند ونه نام. شرمشان باد، کسانی که با اختلاس، دزدی و رانت خواری به خون راه شهیدان خیانت کردند و می‌کنند. شرمشان باد کسانی که این اختلاسگران را حمایت می‌کنند. 🕊🌹🌹🌹🌹 🌱 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
⇜❣ ↝ رَخت‌ها‌رو جمع‌کردم‌توی‌حیاط، تاوقتےبرگشتم‌بشویم..💦 . وقتےبرگشتم،دیدم‌علےاز ‌جبهہ‌برگشتہ‌و‌گوشـہ‌حیات‌نشستہ‌ ورخت‌هاهم‌روی‌طناب‌پهن‌شده..!🌞 . رفتم‌پیشش‌گفتم: «الهےبمیرم! مادر،‌تو‌با‌یہ‌دست‌ چطورۍاین‌همہ‌لباس‌رو‌شستے😳؟!» . گفت:«‌مادر‌جون، اگہ‌دوتادست‌هم‌نداشتم🙆🏻‍♂، ‌بازوجدانم‌قبول‌نمے‌کرد‌من ‌خونہ‌باشم‌وتۅزَحمت‌بکشے..:)♥️‌» 🌱 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌹 شماره آخر تلفنت چنده؟ برای اون شهید ۵ تا صلوات بفرست 1 شهید حاج قاسم سلیمانی 2 شهید محسن حججی 3 شهید احمد یوسفی 4 شهید عباس دانشگر 5 شهید ابراهیم هادی 6 شهید محمود کاوه 7 شهیدان گمنام 8شهید محمدحسین فهمیده 9 شهید آرمان علی وردی 0 شهید برونسی 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💌 عملیات محرم مجروح شد... طوری که دکترا ازش قطع امید کرده بودند... ✅حضرت فاطمه اومده بود به خوابش فرموده بود: پسرم تو شفا گرفتی، بلند شو.. فقط باید قول بدهی که جبهه را ترک نکنی... 🌷بعد از این خواب سر از پا نمی شناخت... عملیات خیبر شد فرمانده گردان از بس حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو عوض کرد گذاشت "یازهرا"❤️ 🏴ایام بود ترکش خورده بود توی پهلوش و شهید شد. 🌹 📙برگرفته از کتاب مهر مادر 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
◽️جای خالی بعضی‌نبودن ها با هیچ بودنی پر نمی‌شود... ◽️مخصوصا اگر آن آدم پشت و پناهِ دل های زیادی باشد که از نبودنش شکسته اند... یک نفر مثل کوه یک نفر شبیه پدر یک نفر به نام شهید... پ.ن: ◽️بعضی ها پدر شناسنامه ای آدم نیستند، اما یک عمر پدرانه در مقابل همه ی طوفان‌ها می‌ایستند تا سوز ناامنی سمت تو نیاید... حتی حاضرند... نیمه شب... فرودگاه بغداد... پدری را در حقت تمام کنند... ♥️سردار دلها♥️ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
. 🌹 . یڪے‌ از صفات بارزے‌ ڪہ آرمان داشت این بود ڪہ هرگز این اجازه را بہ خودش نمے‌داد ڪہ بہ ڪسے‌ توهین بڪند. این موضوع در حدے‌ بود ڪہ اگر جلوے‌ آرمان حرف زشتے‌ زده میشد، صورتش بہ شدت سرخ میشد و خجالت مے‌ڪشید. شاید اگر اغتشاش‌گران از این موضوع باخبر بودند،💔 دیگر از آرمان درخواست نمے‌ڪردند بہ حضرت آقا اهانت ڪند؛🥀💔 آرمان حتے‌ بہ آن‌ها نیز توهین نمے‌ڪرد؛ چہ برسد بہ حضرت آقا... . . 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌹شهید نوجوان ۱۶ ساله که مثل یک عارف پخته ۷۰ ساله با خدا مناجات کرده : 🔹 خدایا ! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی:  ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت... 🔸 اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..! 🔹 پس خدا! برای خلاصی از این هوس ها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست...! ♥ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💚 شب که دیر می‌اومد خونه درنمیزد . از روی دیـوار میپرید تو حیاط و تا اذان صبح صبـرمیکرد . بعد به شیشه مۍزد✨ و همہ را برای نماز بیدار میکرد بعد از شھادتش مادرم هر شب با صدای برخوردباد به شیشه می‌گفت : ابراهیم اومده ..!💔 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌷 قهر ممنوع ✿ اهل قهر و دعوا نبودیم، یعنی از اول قرار گذاشت. در جلسه ی خواستگاری به من گفت توی زندگیمون چیزی به اسم قهر  نداریم، نهایتا نیم ساعت  ✿ وقتی قهر میکردم می افتاد به لودگی و مسخره بازی. خیلی وقت ها کاری می‌کرد نتوانم جلوی خنده ام را بگیرم، می‌گفت آشتی، آشتی و سر قضیه را به هم می‌آورد.. ✿ اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو بمیری ها نبود، میرفت جلوی ساعت می نشست، دستش را می‌گذاشت زیر چانه و میگفت: وقت گرفتم، از همین الان شروع شد! باید تا نیم ساعت آشتی میکردم. ↫ می‌گفت ' قول دادی باید پاشم وایستی! شهید مدافع حرم 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🔴 آقا خودش گفت: تو شهید میشی... 🔹 چون کر و لال بود، خیلی جدی نمیگرفتنش. یه روزکنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید،نوشت "شهید عبدالمطلب اکبری!" خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشته‌‌ اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت. فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. ‏دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم! ‏وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم ‏یک عمرهر چی گفتم؛به من می‌خندیدن! ‏یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم،فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن! ‏یک عمرکسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم ‏اما مردم! ما رفتیم ‏بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف می‌زدم. 🔵 ‏آقا خودش گفت: تو شهید میشی... 🌸 شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و تعجیل در فرج قطب عالم امکان حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات❤️ 🥀🕊 @baShoohada 🕊
خاطره‌ای از شهید سپهبد محمّد علی رهنمون✨ شنیده بودیم نماز جماعت و اول وقت برایش اهمیت دارد، ولی فکر نمی کردیم اینقدر مهمم باشد‌! صدای اذان که بلند شد، همه را بلندکرد انگار نه انگار که عروسی است، اون هم عروسی خودش! یکی را فرستاد جلو، بقیه هم پشت سرش، نماز جماعتی شد به یاد ماندنی. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
شهید ابراھیم هادی مۍگفت : هرڪس ظرفیّت مشھور شدن را ندارھ ! از مشھور شدن مھم تر اینہ ڪہ آدم بشیم . الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و تعجیل در فرج قطب عالم امکان حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات❤️ 🥀🕊 @baShoohada
💫نماز اول وقت در سیره شهدا ✍ هر خانمی که چادر به سر کند و.... 🔺شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و تعجیل در فرج قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات❤️ 🥀🕊@baShoohada 🕊
ابراهیم می گفت: در زندگی، آدمی موفق تراست که در برابر عصبانیت بقیه صبور باشد. 🥀🕊 @baShoohada