هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش کنید
حلاوتش نوش جانتان...
گوارای وجودتان...
@bartaren
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مصطفی هست🥰✋
*مهندس الکترونیکی که مدافع حرم شد*🎗️
*شهید مصطفی زال نژاد*🌹
تاریخ تولد: ۲۲ / ۸ / ۱۳۶۱
تاریخ شهادت: ۲۶ / ۱۱ / ۱۳۹۵
محل تولد: آمل،مازندران
محل شهادت: سوریه
*🌹راوی← دوران دانشجویی را در رشته مهندسی الکترونیک دانشکده فنی ساری گذراند🍃و پس از فارغ التحصیلی سال 83 به عضویت سپاه پاسداران درآمد🌙 همسرش← صحبت های ما در خواستگاری حدودا 20 دقیقه بیشتر طول نکشید.💕 هر دو ملاک های خود را گفتیم، ایشان گفت کار ما ماموریتی است و مشکلات و سختی دارد🍂من گفتم اتفاقا همین را می پسندم و مشکلی ندارم.💕من هم گفتم طلبه و مبلغ هستم و می خواهم به تحصیلاتم ادامه بدهم🌙اگر شما مشکلی نداشته باشید، که ایشان هم استقبال کردند.»🍃بعد یک سال در سال 86 دخترمان فاطمهزهرا به دنیا آمد،🎊مصطفی بسیار دختر دوست بود، چون از قبل نیت کرده بود اگر خداوند دختری به او بدهد اسمش را زهرا بگذارد🍃و چند سال بعد هم پسرمان محمد طاها به دنیا آمد🎊 مصطفی ماموریت هایی که میرفت ما در خانه بودیم🥀با همه سختی ها زندگیم لذت داشت چون در کنار آقا مصطفی بودم.»💕 بخاطر عشقی که به او داشتم اجازه دادم به سوریه برود،🕊️ او حتی یک سال هم بدون پرداخت خمس سر بربالش نگذاشته بود.🌙هر سال خمسش را واریز میکرد تا اعمال اسلام را به جا آورد🍃عاقبت ۲۶ بهمن ۹۵ در نبرد با تروریست های تکفیری💥شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋
*شهید مصطفی زال نژاد*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
*💛بازگشت یادگار کانال کمیل و حنظله*🕊️
*پس از ۳۹ سال چشم انتظاری، پیکر پاک و مطهر شهید حسین فغانی در عملیات تفحص شناسایی و به آغوش خانواده و امت دارالشهدای تهران منطقه ۱۷بازگشت.*💛🕊️
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
تو جبهه همدیگر را میدیدیم، وقتی برمیگشتیم شهر، کمتر، همانجا هم دو سه روز یک بار را باید میرفتم میدیدمش، نمیدیدمش، روزم شب نمیشد.
مجروح شده بود، نگرانش بودم، هم نگران هم دلتنگ، نرفتم تا خودش پیغام داد «بگید بیاد ببینمش، دلم تنگ شده» خودم هم مجروح بودم، با عصا رفتم بیمارستان، روی تخت دراز کشیده بود، آستین خالیش را نگاه میکردم، او حرف میزد، من توی این فکر بودم فرمانده لشکر؟ بیدست؟ یک نگاه میکرد به من، یک نگاه به دستش، میخندید، پرسیدم درد داری؟ گفت: نه زیاد، میخوای مسکن بهت بدم؟ نه، گفتم: هرطور راحتی، لجم گرفته بود، با خودم گفتم این دیگه کیه؟ دستش قطع شده، صداش درنمیاد.
#شهید حسین خرازی
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
زینت حیدر همان، زینب کبری بُوَد
بانویم ،آیینه ی ،حضرت زهرا بُوَد
بعد مادر،زینبش همدم بابا شود
درد غربت می کشد، یاور مولا شود
هم ببیند بانویم، فرق خونین پدر
هم ببارد اشک بر ،پاره های یک جگر
بهر مولایم حسین، می نماید مادری
هم بخواندخطبه و هم کند روشنگری
هم به جای مادرش ، بوسه بر رگ می زند
کز برای حجتش در کربلا،جان می دهد
صبر خجلت زده ، از مقام زینبی ست
صبر او والاتر از ،صبر ایوب نبی ست
دلگویه:ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
@bartaren
*ماموریتـــــ...*🕊️
*شهید میثم علیجانی*🌹
تاریخ تولد: ۲۱ / ۱ / ۱۳۶۶
تاریخ شهادت: ۱۸ / ۴ / ۱۳۹۶
محل تولد: بابلسر،باقر تنگه
محل شهادت: شمال غرب، ارومیه
*🌹همسرش← چند روزی بود که داشتیم همهی اسمها رو با معنی هاشون بررسی میکردیم🍃آقا میثم گفته بود اگه بچه دختر باشه اسم اش رو فاطمه میزاریم🌙و اگه پسر باشه هنوز به نتیجهای نرسیده بودیم که بعد سونوگرافی گفتن... بچه پسره💕 تو مسیر برگشت آقا میثم گفت اسم پسرمون رو سجاد بزاریم یعنی سجده کننده💫 منم خیلی استقبال کردم و گفتم امیر سجاد هم خوبه🍃گفت اره خیلی بهتره یعنی خدای سجده کننده.🎊 در ماموریت هایش طوری رفتار میکرد که من نگران هیچی نباشم💕به پدر و مادرش احترام میگذاشت. همیشه میگفت دست پدر و مادر را باید بوسید.💫 این کارش را افتخار میدانست،🌙 سرانجام میثم آسمونی شد🥀و فرصت در آغوش کشیدن امیر سجاد خودش هم پیدا نکرد🥀 فرزندمان مدتی بعد از شهادت همسرم به دنیا آمد.»🥀میثم از ابتدا در یگان ویژه صابرین لشکر 25 کربلا خدمت کرد.🍃دفاع از دین برایش مرز نداشت،💫میثم آن قدر خوب و مظلوم بود که حیف بود غیر از شهادت از دنیا برود،🌙دو بار به سوریه اعزام شده بود🕊️ اما خدا نخواست که طعم شهادت را بچشد🥀و عاقبت در حین ماموریت برای تامین امنیت مرزهای شمالغرب کشور💫 به خیل شهیدان پیوست.*🕊️🕋
*شهید میثم علیجانی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*