eitaa logo
رفاقت باشهدا
3.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
729 ویدیو
16 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🎞 نسبت به آقای خیلی حساس بود و در فتنه ۸۸ اسپری تهیه کرد و اگر جایی شعاری علیه نظام بر روی دیوارها می‌دید پاک می‌کرد . یکی از دوستان شهید این ماجرا را این‌گونه روایت می‌کند: یک بار یک شعاری را در یکی از خیابان‌ها علیه نظام دیده بود و به من اطلاع داد که یک شعار را در فلان جا فلان قسمت آن گوشه نوشته‌اند و من دارم می‌روم که پاکش کنم… گفتم آخه تو از کجا دیدی که اونجا شعار نوشته‌اند ؟ گفت‌: من هر شب چک می‌کنم ، نباید چیزی باشه ، کسی نباید چیزی بنویسد، حالا که همه مردم پای انقلاب ایستاده‌اند ما نباید به ضد انقلاب اجازه جولان دادن و عرض اندام بدهیم… خیلی روی آقا حساس بود یک بار به او گفتم اگر شعاری ضد حکومت روی دیوار هست و ما برویم و حذفش کنیم ، چه سودی دارد، چرا این همه وقت می‌گذاری تا شعار پاک کنی؟ این همه پاک می‌کنی، خوب دوباره می‌نویسند! گفت: نه، من آن قدر پاک می‌کنم تا دیگر ننوسیند … 🔗 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🎞 سال‌دوم‌یک‌استاد‌داشتیم که‌گیرداده‌بودمیگفت:همه‌باید ڪراوات‌بزنند.. سرِجلسه‌امتحان‌وقتی‌دید چمران‌ڪراوات‌نزده دونمره‌ازش‌کم‌کرد. نمره‌اون‌امتحان‌شهیدچمران‌شدهجده، امابازهم‌بالاترین‌نمره‌روآورده‌بود.. ﹏﹏•[✎]•﹏﹏ 📕| منبع:یادگاران¹«کتاب‌چمران»صفحه⁷ 🍃| ... 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🎞 موقعِ‌ خرید جـهیزیہ‌ خانم‌ فروشـنده ‌بہ عکسِ‌ صفحہ‌ے‌ گوشےام‌ اشاره‌ کردو پرسـید: این ‌عکسِ‌ کدوم ‌شهـیده؟ خندیدم‌ و گفتم:این‌ هـنوزشهید نشده عکس ‌شوهـرمہ!" +اما الان واقعا همیشہ عکس یہ تصویر زمینہ گوشیم شده 🔗 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🎞 ‌+بهش گفتم : بابک من بخاطر خانوادم نمیتونم بیام دفاع از حرم - گفت: توی کربلا هم دقیقا همین بحث بود یکی گفت خانوادم یکی گفت کارم یکی گفت زندگیم اینطوری شد که امام حسین ع تنها موند💔 و من واقعا جوابی نداشتم برای‌حرفش... 🔗 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت باشهدا
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۷۳/۰۱/۰۶ 🌷محل ولادت: امیدیه_خوزستان 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۰۴ 🌷محل شهادت: حما_سوریه
از زبان خواهره شهید حسین معز غلامی❤️ هروقت حسین به سوریه میرفت دست به دامن یک شهید میشدم بار اول متوسل به شهید آقامحمودرضا بیضایی شدم که حسین سالم بیاد بار دوم متوسل به شهید آقاجواد الله کرم شدم و حسین سالم بیاد و نذرم در هر بار ادا می کردم بار آخر شهید سجاد زبرجدی رو انتخاب کردم که حسین سالم برگرده شله زرد بپزم و به نیت ایشان پخش کنم چندشب قبل از شهادت حسین خواب دیدم شهید سجاد زبرجدی در عالم رویا به من گفتن نذرت قبول شده ادا کن نذر من قبول نشد چون حسین ازمن مستجاب الدعوه تر بود و شهید سجاد زبرجدی در اصل بشارت شهادت حسین رو داده بود 🌷شادی روح همه شهدا صلوات
رفاقت باشهدا
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۷۳/۰۱/۰۶ 🌷محل ولادت: امیدیه_خوزستان 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۰۴ 🌷محل شهادت: حما_سوریه
‍ 🍃🌹بسم رب الشهدا و صدیقین🌹🍃 ایثار حتی موقع خواب! ❤️ روز دوم اردوی تاکتیکی رزم در کویر بودیم. بعد از سپری کردن یک روز خیلی سخت و اجرای پیاده روی برد بلند، دم دمای غروب رسیدیم به نقطه پایانی پیاده روی. دستور این بود که شب رو اونجا استراحت کنیم و صبح زود دوباره به پیاده روی ادامه بدیم. بعد از صحبت های مربیان تاکتیک، قرار شد هر کدام از بچه ها با کمک سرنیزه یا بیلچه زمین رو بکنه تا شب رو داخل اون بخوابه تا هم از سرما و طوفان شن کویر نجات پیدا کنه، هم خودش رو از دید دشمن فرضی پنهان کنه. بلافاصله بعد از اتمام صحبت های مربیان همه بچه ها دست بکار شدن و یجایی برای خودشون دست و پا کردن. من که همیشه کنار شهید بودم و دوست داشتیم همیشه کنار هم باشیم بعد از اینکه زمین رو کندم توش نخوابیدم و برای خواب خودم رو رسوندم کنار شهید و بقیه بچه ها برای اینکه با هم باشیم. قرار شد تا من کنار شهید و روی سطح زمین بخوابم اما حسین قبول نکرد. ابراز ناراحتی کرد و گفت اگه من اونجا بخوابم اذیت میشم و سرما میخورم و... به اصرارش من رفتم سرجاش توی چاله ای که حسین کنده بود خوابیدم. حسین هم رفت بیرون روی سطح زمین کنار من دراز کشید و خوابید... نصف شب من از خواب پریدم و نگاهی به دور و برم انداختم . دیدم حسین خودش رو از شدت سرما جمع کرده اما خم به ابرو نیاورده و آروم خوابیده... چفیه ام رو انداختم روی بدنش تا حداقل جلوی باد رو کمی بگیره و بیشترازین سردش نشه که یهو بیدار شد. گفت: من هیچیم نمیشه، شما مراقب باش سرما نخوری، چفیه رو بنداز روی خودت... مهربانیش زبانزد همه بچه ها بود، ایثارش هم زبانزد شد. 💐به نقل از 💐 🌹🍃
رفاقت باشهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
💌🍃... دوسال پیش باهم رفته بودیم بهشت زهرا، یکی از مهمترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا😍تمیز کردن سنگهای مزار و چیدن گل روی آن بود.۸🌺🍃 رسیدیم به مزار شهید محرم ترک، رفت نشست کنار مزار و گفت: "سریع اینجا از من عکس بنداز ☺️ با تعجب گفتم : "چرا اینجا😳؟ پاشو کنار آقارسول ازت عکس بگیرم! "☺️ گفت :" نه! شهید ترک کلید فتح شهدای ایران توی سوریه ست!👌 آقارسول و آقامحمودرضا هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از پخش کنی..."🕊🍃 عکس انداختم اما به او خندیدم و گفتم: اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران شهید بودند!!😄 گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش را دور میدیدم. حالا سه شهید کنار مزار محرم ترک عکس دارند!!! 🍃 # راوی: خواهر شهید محمدرضا دهقان🌹🍃
رفاقت باشهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
💌🍃... یکی از رفقا و هم دانشگاهی هایش تعریف می‌کرد که با محمد پینت بال می‌رفتیم. به شوخی به شهید دهقان گفتم: آقا همه تیرها عین این بازی‌های کامپیوتری به سر و کله من خورد. او گفت: اشکال نداره داداش! چه چیزی بهتر از اینکه بی سر شهید شوی. خودم گلوله بارانش کرده بودم، به شوخی گفتم چیزی نصیب تو نمی‌شود محمد! همه تیرهایی که نثارت کردم به سینه و پهلو‌هایت خورد. وقتی که پیکرش را آوردند و نحوه شهادتش را فهمیدم نابود شدم. با خودم فکر کردم اشتباه از من بود که گمان می‌کردم چیزی به تو نمی‌رسد. : دوست شهید
رفاقت باشهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین🌺🍃 خستگی ناپذیر دو کوهه مسئول پشتیبانی بود و کارش سخت و پرتحرک بود. از هشت صبح تا هشت شب خادمی بود و از نه شب تا یازده شب هم بازدید از گردان تخریب بود که باید با زائران خواهر همراهی می کردیم و پای ثابت این کار، او و یکی از دوستان بودند. تازه ساعت دوازده شب تا چهار صبح کنار رادیو دوکوهه باید پست می دادیم. هیچ وقت نمی نالید و با عشق و علاقه کار می کرد.خلوص نیت در عملش بود و خستگی نداشت.همیشه برای انجام کارها داوطلب بود. بنیه قوی و بدن سالمی داشت که او را سر حال نگه می داشت تا وظیفه خادمی اش را به نحو مطلوبی انجام دهد. راوی:دوست شهید
حلقه آتش🔥 گاهی از دست بعضی آدمها ناراحت میشدم و درد و دل میکردم و گله مندی داشتم.😞 میگفت که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. آتش دارد دورمان حلقه میزند❗️و به این شکل به من می فهماند که نکنم.☝️ 📝|نقل شده از محمدرضا دهقان امیری🌹
رفاقت باشهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
📚| شیوه خاصی برای درس خواندن داشت که تحت هیچ شرایطی آن را تغییر نمیداد! برایش فرقی نمیکرد سه روز یا سه ساعت به امتحان مانده باشد کتاب را میخواند بعد خلاصه نویسی میکرد؛همان خلاصه نویسی ها را مطالعه میکرد. درتبادل اطلاعات درسی خلاصه نویسی هایش را در اختیار دیگران قرار میداد به این شیوه مطالعه علاقه داشت برای درس خواندن حرص نمیخورد و با آرامش رفتار میکرد. پ.ن: امام صادق(ع) فرمودند: دوست ندارم جوانی از شمارا جز بر دو گونه ببینم: دانشمندیادانشجو
رفاقت باشهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
🍃💌 محمدرصا هشت ساله بود که پدر بستری شد بیمارستان.🚨 مادر مارا دور هم جمع کرد تا ختم صلوات بگیریم برای سلامتی پدر. سهم محمدرضا هم هزار صلوات بود. تسبیح 📿را برداشت و شروع کرد. پنج دقیقه⏰ نگذشته بود که گفت: تموم شد!😳فرستادم. زنگ بزنید بیمارستان اگه هنوز خوب نشده، باز بفرسم. تعجب کردیم :چطوری انقدر زود فرستادی؟🤔 جلوی ما بفرست ببینیم! گفت: فرستادم دیگه اینجوری: یه صلوات، دو صلوات، سه صلوات،...😐😄 کلا استعداد داشت در کاشتن لبخند بر لب دیگران!!!☺️ 🌹