🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
#مادرشهید
وقتی علی را باردار بودم، خواب دیده بودم که اسمش را علی میگذارم. چند بار خواب دیده بودم که منزل داییام هستیم(چون ایشان هم فرزندشان شهید شده بود) و منزلشان روضه خوانی بود. بچه دو سالهای بود که آنجا میدوید و من علی صدایش میکردم، انگار که اسم فرزند خودم علی باشد. وقتی ایشان به دنیا آمد من اسمش را گذاشتم علی. آن موقع پدرش ایران نبود. همان موقع زنگ زد و پرسید: "اسم بچه را چه گذاشتید؟" گفتم: "علی." ایشان خیلی تاکید داشت اسم پدر خودم یا پدر ایشان را بگذارم که گفتم: "نه من چون خواب دیدم، میگذارم علی.
" تا چهل روز بعد تولدش ایران بودیم. برای اینکه باید کارهای اقامتش را انجام میدادیم، ایشان دعوت نامه میداد و شناسنامه میگرفتیم. بعد از چهل روز رفتیم امارات. همسرم آمد استقبال و علی آقا را اولین بار آنجا دید. دو سال آنجا بودیم.
در کودکی انباری را برایش فرش کردیم و با بچهها هیأت زد/شنا، جودو، پاراگلایدر و راپل از علاقهمندیهایش بود ...
#شهید_علی_آقاعبداللهی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
✨«خاطره ای ازشهید همت»
شهيد بزرگوار، حاج همت، پيش ازعمليات خيبر، درجمع نيروهاي لشكر27 محمدرسول الله گفت:✨براي اينكه خدا لطفش ورحمتش و آمرزشش شامل حال ما شود، بايد #اخلاص داشته باشيم؛براي اينكه ما اخلاص داشته باشيم، سرمايه مي خواهد كه ما ازهمه چيزمان بگذريم،وبراي اينكه از همه چيزمان بگذريم، بايد شبانه روزدلمان و وجودمان وهمه چيزمان باخدا باشد. اين قدرپاک باشيم كه خدا كلا ازما راضي باشد.
قدم برمي داريم براي #رضاي_خدا، حرف مي زنيم براي رضاي خدا، شعارمي دهيم براي رضاي خدا، مي جنگيم براي رضاي خدا،همه چي،همه چي بايد براي خدا باشد كه اگر اينطوربود، پيروزيم. چه بكُشيم و چه كشته شويم، پيروزيم وهيچ ناراحتي نداريم و شكست معنا ندارد.
شاید همه مون این خاطره رو بارها شنیده باشیم،اما چقدربهش فکرکردیم؟!
دانستن کافی نیست !
باید به دانسته ی خود عمل کنیم !
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada🕊
#شهید_جانباز_سید_مجتبی_علمدار
مداح دلسوخته اهل بیت که روز تولد و شهادتش یکی شد و در روز تولدش بهترین کادو تولد که شهادت است نصیبش شد
تولد ۴۵/۱۰/۱۱
شهادت ۷۵/۱۰/۱۱
رفاقت با شهدا
#شهید_جانباز_سید_مجتبی_علمدار مداح دلسوخته اهل بیت که روز تولد و شهادتش یکی شد و در روز تولدش بهتر
🌹#زندگینامه #اندکی_مطالعه🌹
💐 شهید #سید_مجتبی_علمدار 💐
سید مجتبی در سحرگاه 11دی ماه 1345 در خانواده ای مذهبی و عاشق اهل بیت در شهرستان ساری دیده به جهان گشود.🌸
دوران تحصیلش را در ساری طی نمود و برای اولین بار در حالی که تنها 17 سال داشت به عضویت بسیج درآمد و در اواخر سال 1362 به کردستان رفت .🙏🏻
سید برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر25 کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند. 💪🏻
شهید علمدار در سه راهی خرمال،سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را ازخود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد.❣
او که مردانه در مقابل دشمن می جنگید. چندین باردیگر هم مجروح شد و از همه مهمتر اینکه او در دیماه 1364، در عملیات والفجر 8، به شدت شیمیایی شد.💗
دی ماه سال 1370با خانم سیده فاطمه موسوی ازدواج کردند و حاصل این ازدواج زهرا خانم است.👨👩👧
بیت الزهرا مسجد جامع، امام زاده یحیی، مصلی امام خمینی، هیأت عاشقان کربلا و منازل شهدا همیشه با نفس گرم حاج سید مجتبی معطر می شد و بچه ها نیزبا صوت داوودیش مداحی را می آموختند.🥰
او که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی می کرد از دوری آنان سخت آزرده خاطر بود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت.😔
حاج سید مجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال ۱۳۷۵ به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و بعد از یک هفته بی هوشی کامل هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست.
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#شهید_سید_مجتبی_علمدار🌹
اجازه نمی داد پشت سر کسی حرف بزنیم. می گفت: "اگر مشکلی هست،
روی کاغذ بنویس و به آن شخص برسان."
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊