#خاطرات_شهید
●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم، #شهید_تورجی_زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم.
●" هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا، هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر
✍راوی :همرزم شهید تورجی زاده
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
بوی عطر عجیبی داشت.
نام عطر را که میپرسیدیم جواب سر بالا میداد.
شهید که شد در وصیتنامهاش نوشته بود:
به خدا قسم هیچ گاه عطری به خود نزدم.
هر وقت خواستم معطر بشم، از ته دل میگفتم:
"السلامعلیکیااباعبداللهالحسین"
#شهید_حسینعلی_اکبری
#یادشباصلوات
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🌹 @baShoohada 🌹
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌼🍃🌸🍃🌺
🎥 نماهنگ |در رکاب منجی
🔹 میرسند مثل سحر، ۳۱۳ نفر،
حضرت مهدی(عج) جلو، حاج قاسم پشتِ سر...
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🌹 @baShoohada 🌹
🏴 شهادت حضرت امام محمد باقر علیهالسلام تسلیت باد
✅ از امام باقر علیهالسلام روایت شده است:
✴️ خداى عزوجل از میان بندگان مؤمنش آن بندۀ بسیار دعاکننده را دوست دارد؛ پس بر شما باد دعا از هنگام سحر تا طلوع آفتاب؛ زیرا این فاصله، هنگامى است که درهاى آسمان در آن باز شده، و روزیها در آن تقسیم میشود، و حاجتهاى بزرگ برآورده میگردد.
📚 بهجتالدعاء، ص۴۴ (مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل های عبادی مورد توصیه حضرت آیتالله بهجت سره)
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🌹 @baShoohada 🌹
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
namaze_khoob_1.mp3
12.71M
#چگونه یک نماز خوب بخوانیم ؟
جلسه اول
#واعظ علیرضا پناهیان 🎤
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
👇👇👇👇
↶
✨ http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
♥️⃟آرامش حس حضورخداست♥️
🌹#کجایندمردانبیادعا 🌹
شهیدی که سوخت تا عملیات لو نرود🥀🔥
#شهید_علی_عرب
تاریخ تولد: ۱۰/ ۴ /۱۳۴۹
تاریخ شهادت: ۱۰/ ۴ /۱۳۶۵
محل تولد: زرند کرمان
محل شهادت: مهران
🌹همرزم← کوله پشتیاش سنگین بود آرپیجی، نارنجک،…💣 محکم به خود بسته بود، نزدیک کانال رسیدیم🍂اطرافمان میدان مین بود، دشمن در فاصله ۲۰۰ متری ما بود🍂با کوچکترین صدایی ممکن بود متوجه ما شود🍂 ناگهان گلولهای به کوله پشتی علی خورد💥 تمام نگاهها چرخید طرف علی🥀اما کسی نمیتوانست به او کمک کند🥀 خرجیهای آرپیجی آتش گرفتند🔥 فقط فرصت کرد نارنجکها را از خودش جدا کند🥀خودم را به علی رساندم لباس علی، کوله پشتیاش سوخته و به پشت کمرش چسبیده بود🥀🔥به سینه روی زمین دراز کشید🍂 دستش جلوی دهانش گذاشته بود که نکند صدایش بلند شود و عملیات لو رود🥀اشاره کرد آب بهم بده، من چفیهام را با قمقمهاش که داغ شده بود🥀خیس کردم و گذاشتم روی لبهایش💦 علی با دست آن را گرفت و به دهانش فشار داد و دیگر هیچ حرفی نزد او داشت میسوخت و آب میشد🔥 و ما هیچ راهی نداشتیم بعد از عملیات رفتیم سراغ علی اما هیچ چیز از پیکرش باقی نمانده بود🥀فقط کف پوتینش که نسوز بود باقی مانده بود🥀
او متولد 10 تیر 49 بود و 10 تیر 65 در روز تولدش ذره ذره آب شد🥀🔥 و به شهادت رسید🕊️
♡ شادی روح امام و شهدا صلوات ♡
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
🌹 @baShoohada 🌹